• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 25
زمان آخرین مطلب : 3292روز قبل
دعا و زیارت

دگرگون هاي دنيا

متن حديث:
عَنْ عَلْقَمَةِ بْنِ الْحَصين قالَ: سَمِعْتُ قَيْس بْن عاصِمِ الْمِنْقَرى يَقُولُ: قَدِمْتُ عَلى رَسُولِ الله(ص) فى وَ فْد مِنْ جَماعَة مِنْ بَنى تَميم، فَقالَ لى: اِغْتَسِلْ بِماء و سِدْر، فَفَعَلْتُ، ثُمَّ عُدْتُ اِلَيْهِ وَ قُلْتُ: يا رَسُولَ اللهِ، عِظْنا عِظَةً نَنْتَفِعُ بِها، فَقالَ: يا قَيْسُ، اِنَّ مَعَ الْعِزِّ ذُلاّ، وَ اِنَّ مَعَ الْحَياةِ مَوْتاً، وَ اِنَّ مَعَ الدُّنْيا آخِرَةً، وَ اِنَّ لِكُلِّ شَىْء حَسيباً، وَ عَلى كُلِّ شَىْء رَقيباً وَ اِنَّ لِكُلِّ حَسَنَة ثَواباً، وَ لِكُلِّ سَيِّئَة عِقباً... .(1)

ترجمه حديث:
از علقمة بن حصين روايت شده كه قيس بن عاصم - يكى از اصحاب پيامبر اكرم(ص) - مى گفت: روزى با عده اى از قبيله بنى تميم خدمت حضرت رسول(ص) رسيدم ايشان به من دستور داد، برو با آب و سدر غسل كن. من دستور حضرت را انجام دادم و به سوى او بازگشتم و سپس عرض كردم، اى رسول خدا(ص)، به ما اندرزى بده تا از آن بهره مند شويم. حضرت(ص) در پاسخ فرمود: اى قيس! بدان كه همراه عزّت، ذلّت و به دنبال حيات، مرگ، و همراه دنيا، آخرت است و براى هر چيز حسابگر و بر فراز هر چيزى مراقبى است، و براى هر كار نيكى پاداش، و در برابر هر كردار ناپسندى مجازاتى قرار دارد.

شرح حديث:
از خصوصيّات دنيا، دگرگونى آن است; يعنى، دنيا و نيز خود انسان - كه جزئى از دنياست - بر يك حال باقى نمى مانند و توجه به همين مطلب، غرور انسان را مى شكند; زيرا بيشترين گرفتارى و مصيبت آدمى، از غفلت است و اگر آدمى غافل نبود، به آسانى تن به ذلّت نمى داد و گناه نمى كرد. كوتاه سخن اين كه، غفلت ريشه همه بدبختى هاى انسان است و اسلام براى رفع و دفع آن، راه ها و وسايلى را بيان كرده است.

عوامل شكست غرور و غفلت:
الف: توجه به دگرگونى هاى دنيا مى تواند انسان را بيدار كرده و فروتن سازد. اگر متوجه باشد كه بعد از هر عزّتى، ذلّتى و بعد از هر سلامتى، بيماريى، و بعد از هر امنيتى، ناامنى و هراسى و بعد از هر جوانى، پيريى هست، متواضع مى شود و گرد غفلت را از جان خويش مى زدايد.
انسان بايد بداند مقام، مال، قدرت و ساير مواهب دنيوى، جاودانه نيست و خواه ناخواه روزى از او گرفته مى شود. اين واقعيّت بسيار مهمّى است كه دنيا بر يك حال باقى نمى ماند و دائم در حال دگرگونى است لذا، نمى توان بر آن تكيّه كرد. آرى بايد دنيا را، معبر و گذرگاه و خانه كوچ كردن دانست و فهميد كه تنها ذات اقدس الهى، باقى و سرمدى است.
ب: طاعات و عبادات نيز غرور و غفلت را مى زدايد; انسان با نماز، به ياد خدا مى افتد و غفلت را از بين مى برد.
بعضى از افراد مى پرسند: تا چه زمانى بايد نماز خواند؟ بايد گفت: تا زمانى كه در دنيا هستيم بايد نماز بخوانيم. اصلا ما به نماز محتاجيم، بايد با نماز، دست نياز به درگاه بى نياز ببريم و از او دواى دردهاى خود را بخواهيم. نماز، غفلت زدا و بيدارگر است.
ج: مصايب و مشكلات نيز، غفلت انسان را از بين مى برد. دشوارى ها در نگاه ابتدايى، بلاست اما اگر خوب به آن بنگريم نعمت است; به عبارت ديگر، بلا بودن تنها يك روى سكّه و روى ديگر آن، سراسر خوشى و سرور است. يكى از منبرى هاى قديمى تشبيه خوبى مى كرد و مى گفت: اگر تمام جاده ها صاف و هموار باشد، خواب بر راننده مستولى مى شود، اما اگر در بعضى از جاهاى آن، دست اندازى باشد، آدمى را از خواب بيدار مى كند، و گاهى ناهموارى هاى مصنوعى مى سازند كه رانندگان خوابشان نبرد، مصيبت نيز چنين است، ظاهرش ناراحتى است و درونش رحمت و نعمت.
مطلب ديگرى كه در روايت به آن اشاره شده اين است كه انسان بايد بداند هر كار بزرگ و كوچك، حتى نفس كشيدن هاى او، تحت مراقبت و حساب است و كسانى آن را مى نويسند.(2)
قبل از هر چيز خداى تعالى، مراقب است و بعد دو ملك او. زمينى كه انسان بر آن زندگى مى كند و نيز اعضا و جوارح او روز قيامت، عليه او شهادت مى دهند. حتّى در حديث داريم كه «يَوْم» (=زمان) هم در روز قيامت، بر اعمال و رفتار ما گواهى مى دهد. خلاصه بايد بدانيم كه تحت مراقبت شديد هستيم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.
بحار، ج 74، ص 175.
2.
نه تنها دو فرشته رقيب و عتيد، شاهدند بلكه خداوند نيز شاهد اعمال ماست. لذا در دعاى كميل، امام(عليه السلام) به خداوند عرض مى كند: «... پنهان ماند شاهد بوده اى

شنبه 5/3/1386 - 8:9
دعا و زیارت

 

عامل زياد شدن عمر

متن حديث:
يَا عَلىُّ: صِلَةُ الرِّحِمِ يَزيِدُ فِى الْعُمْرِ.

ترجمه:
اى على، صله رحم كردن و دوستى با خويشاوندان نمودن عمر شخص را زياد مى كند.

شرح حديث:
در اين جا مناسب است كه بحثى هر چند كوتاه درباره اهمّيّت صله رحم در اسلام، داشته باشيم.

اهمّيّت صله رحم در اسلام:
اسلام نسبت به صله رحم و كمك و حمايت و محبّت نسبت به خويشاوندان اهمّيّت فوق العاده اى قائل شده است، و قطع رحم و بريدن رابطه از خويشان و بستگان را شديداً نهى كرده است.
اهمّيّت صله رحم تا آن جاست كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «پيوند خويشاوندان شهرها را آباد مى سازد و بر عمرها مى افزايد هر چند انجام دهندگان آن از نيكان هم نباشند».

در سخنان امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم:
«
پيوند خويشاوندى خويش را حتّى با جرعه اى از آب، محكم كن و بهترين راه براى خدمت به آنان اين است كه (لااقل) از تو آزار و مزاحمتى نبينند».
زشتى گناه قطع رحم به حدّى است كه امام سجّاد(عليه السلام) به فرزند خود نصيحت مى كند كه از مصاحبت با پنج طايفه بپرهيزد. يكى از آن پنج گروه كسانى هستند كه قطع رحم كرده اند: «بپرهيز از معاشرت با كسى كه قطع رحم كرده كه قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است».
كوتاه سخن اين كه: قرآن نسبت به قاطعان رحم و برهم زنندگان پيوند خويشاوندى تعبيرات شديدى دارد، و احاديث اسلامى نير آنها را سخت مذمّت كرده است.
از پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرسيدند: مبغوض ترين عمل در پيشگاه خداوند كدام است؟
در پاسخ فرمود: «شرك به خدا».
پرسيدند: بعد از آن؟ فرمود: «قطع رحم»، علّت اين كه اسلام نسبت بر نگهدارى و حفظ پيوند خويشاوندى اين همه پا فشارى كرده، اين است كه هميشه براى اصلاح، تقويت، پيشرفت، تكامل و عظمت بخشيدن به يك اجتماع بزرگ از نظر جنبه هاى معنوى و اخلاقى بايد از واحدهاى كوچك آن شروع كرد، با پيشرفت و تقويت تمام واحدهاى كوچك اجتماع عظيم، خود به خود اصلاح خواهد شد.
اسلام براى عظمت مسلمانان از اين روش به نحو كاملترى بهره بردارى نموده است، دستور به اصلاح واحدهايى داده كه معمولاً افراد از كمك و اعانت و عظمت بخشيدن به آن روگردان نيستند، زيرا تقويت بنيه افرادى را توصيه مى كند كه خونشان در رگ و پوست هم در گردش است، اعضاى يك خانواده اند، و پيداست هنگامى كه اجتماعات كوچك خويشاوندى نيرومند شد جامعه هم نيرومند مى شود. شايد حديثى كه مى گويد: «صله رحم باعث آبادى شهرها مى گردد» به همين معنا اشاره باشد.(1)

1.
تفسير نمونه، ج 1، ص 156.

پنج شنبه 3/3/1386 - 14:44
دعا و زیارت

 

تارك الصلوة (2)

به همين دليل امام على(عليه السلام) در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند، مى فرمايد: «خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر...».
6
ـ نماز وسيله پرورش فضايل اخلاق و تكامل معنوى انسان است، چرا كه انسان را از جهان محدود مادّه و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مى برد، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند، و با فرشتگان هم صدا و هم راز مى سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او به گفتگو بر مى خيزد.
تكرار اين عمل در شبانه روز آن هم با تكيه روى صفات خدا، رحمانيّت و رحيميّت وعظمت او، مخصوصاً با كمك گرفتن از سوره هاى قرآنى بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است، اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضايل اخلاقى در وجود انسان دارد.
لذا در حديثى از امير مؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود: «نماز وسيله تقرّب هر پرهيزگارى به خداست».
7
ـ نماز به ساير اعمال انسان ارزش و روح مى دهد، چرا كه نماز روح اخلاق را زنده مى كند، زيرا نماز مجموعه اى است از نيّت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك در جان انسان مى باشد و روح اخلاص را تقويت مى كند; لذا در حديث معروفى مى خوانيم كه امير مؤمنان على(عليه السلام) در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: «خدا را، خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شما است».
مى دانيم هنگامى عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند، هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود، اعمال ديگر را از دست خواهد داد.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود نماز است، اگر مقبول افتاد ساير اعمالشان قبول مى شود، واگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود مى شود».
شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است. اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى ساير اعمال است در او زنده، مى شود، و گرنه بقيّه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود.
8
ـ نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجّه به شرايط صحّت به پاكسازى زندگى دعوت مى كند، چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشى كه بر آن نماز مى خواند، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند، محلّى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد; كسى كه آلوده به تجاوز، ظلم، ربا، غصب، كم فروشى، رشوه خوارى وكسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدّمات نماز را فراهم كند؟ بنابر اين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران.
9
ـ نماز علاوه بر شرايط صحّت شرايط قبول يا به تعبير ديگر شرايط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤثّر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است.
در كتب فقهى و منابع حديث، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است، از جمله مسأله شرب خمر است كه در روايات آمده: «نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اين كه توبه كند».
و در روايات ديگر تصريح شده كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد، و همچنين روايات ديگرى كه مى گويد: خوردن غذاى حرام، يا عُجب و خود بينى از موانع قبول نماز است، پيداست كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است؟
10
ـ نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى كند، چرا كه دقيقاً بايد در اوقات معيّنى انجام گيرد كه تأخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز است، همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيّت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملاً آسان مى سازد.
همه اينها فوايدى است كه در نماز قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد، و اگر ويژگى جماعت را بر آن بيفزاييم ـ كه روح نماز همان جماعت است ـ بركات بى شمار ديگرى دارد كه اين جا جاى شرح آن نيست و بعلاوه كم و بيش همه از آن آگاهيم. (3)


1.
سوره مؤمنون آيه 101.
2.
درباره اهميّت نماز و آثارش و مضرّات ترك نمودن آن به تفصيل در جلد سوّم انوار هدايت بحث شده است و براى اطلاع بيشتر به آن جا مراجعه شود.
3.
تفسير نمونه، ج 16، ص 94 ـ 289.

چهارشنبه 2/3/1386 - 9:32
دعا و زیارت

تارك الصلوة (1)

متن حديث:
يَا عَلىُّ: تَارِكُ الصَّلاَةِ يَسأَلُ الرِجْعَة اِلىَ الدُّنْيا، وَ ذلِكَ قَوْلَ الله تعالى: «حَّتَى اِذا جَاءَ أَحَدَهُم الْمَوْت قالَ رَبِّ ارْجعون(1).

ترجمه:
اى على تارك الصلاة (كسى كه نماز را ترك كرده) طلب مى كند بر گشت به اين دنيا را، و اين سخن خداوند است در آيه 101 از سوره مؤمنون كه مى فرمايد: زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا مى رسد مى گويند: «خدايا ما را برگردان...»(2)

شرح حديث:
يكى از علل سهل انگارى نمودن افراد در نماز شايد ندانستن تأثيرات نماز در انسان است، لذا در اين جا به ده اثر از تأثيرات نماز اشاره مى نماييم:
تأثير نماز در تربيت فرد و جامعه:
گرچه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد، ولى دقّت درمتون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى دراين زميه رهنمون مى گردد:
1
ـ روح، اساس، هدف، پايه، مقدّمه، نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خداست، همان «ذكر الله» است كه در آيه 45 سوره عنكبوت آمده است: «... نماز را بر پا دار كه نماز (انسان را) از زشتى ها و منكرات باز مى دارد و خداوند مى داند شما چه كارهايى انجام مى دهيد». به عنوان برترين نتيجه بيان شده است.
2
ـ نماز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است، چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را به توبه و اصلاح گذشته دعوت مى كند، لذا در حديثى مى خوانيم پيامبر(صلى الله عليه وآله) از ياران خود سؤال كرد: «اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آياچيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند؟
در پاسخ عرض كردند: نه، فرمود: نماز درست همانند اين آب جارى است، هر زمان كه انسان نمازى مى خواند، گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده از ميان مى رود».
به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، با مَرهَم نماز التيام مى يابد و زنگارهايى كه بر قلب مى نشيند زودوده مى شود.
3
ـ نماز سدّى در برابر گناهان آينده است، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند، و نهال تقوا را در دل پرورش مى دهد، و مى دانيم «ايمان» و « تقوا» نيرومندترين سدّ در برابر گناه است، و اين همان چيزى است كه در قرآن به عنوان نهى از فحشا و منكرات بيان شده است و همان است كه در احاديث متعدّدى مى خوانيم: افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند، فرمودند: غم مخوريد، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد.
4
ـ نماز، غفلت زداست، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادّى و لذائذ زودگذر گردند، امّا نماز به حكم اين كه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتّباً به انسان اخطار مى كند، هشدار مى دهد، هدف آفرينش او را خاطر نشان مى سازد. موقعيّت او را درجهان به او گوشزد مى كند، و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى دراختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قوّياً به او بيدار باش گويد.
5
ـ نماز خود بينى و كبر را در هم مى شكند، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت ودرهر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد، خود را ذرّه كوچكى در برابر عظمت او مى بيند، بلكه صفرى در برابر بى نهايت.
پرده هاى غرور و خودخواهى را كنار مى زند، تكبّر و برترى جويى را در هم مى كوبد.

ادامه دارد ....

سه شنبه 1/3/1386 - 9:28
دعا و زیارت

زكات

متن حديث:
يَا عَلىُّ: مَنَ مَنَعَ قيرَاطاً مِنْ زَكاةِ مالِهِ فَلَيْسَ بِمُؤمِنِ وَ لاَ مُسْلِم وَ لاَ كَرَامَة.

ترجمه:
اى على: هر كس قيراطى از زكات مالش را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى در پيشگاه خدا ندارد.

شرح حديث
اهمّيت فوق العادّه زكات در اسلام:
آيه7 سوره فصّلت «همانها كه زكات را ادا نمى كنند، و آخرت را منكرند» با تعبير تكان دهنده اش تأكيد مجدّدى است بر اهمّيّت اين فريضه اسلامى، خواه به معناى زكات واجب گرفته شود يا به مفهوم وسيع و گسترده تر، و بايد چنين باشد زيرا:
«
زكات» يكى از عوامل مهمّ عدالت اجتماعى و مبارزه با فقر و محروميّت، و پركردن فاصله هاى طبقاتى، و تقويت بنيه مالى حكومت اسلامى، و پاك سازى روح و جان از حبّ دنيا و مال پرستى، و خلاصه وسيله بسيار مؤثّرى براى قرب الهى است.
در بسيارى از روايات اسلامى تعبيراتى آمده است كه نشان مى دهد «ترك زكات» در سر حدّ كفر است و شبيه تعبيرى است كه در آيات 6ـ 8 سوره فصّلت آمده، به عنوان نمونه:
1
ـ در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم از جمله وصاياى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به امام على(عليه السلام) اين بود:
«
اى على! ده طايفه از اين امّت به خداوند بزرگ كافر شده اند: و يكى از اين ده گروه را مانع الزكات شمرد... سپس فرمود:
اى على! هر كس قيراطى از زكات مالش را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى در پيشگاه خدا ندارد.
اى على! تارك الزكات به هنگام مرگ تقاضاى بازگشت به اين دنيا (براى جبران گناه عظيم خود) مى كند اما پذيرفته نمى شود و اين همان است كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده: زمانى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد مى گويد: «پروردگارا! مرا بازگردانيد (اما پاسخ منفى مى شنود)...
2
ـ در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «خداوند بزرگ براى فقيران دراموال اغنيا فريضه اى قرار داده كه جز با اداى آن شايسته ستايش نيستند، و آن زكات است كه به وسيله آن خون خود را حفظ مى كنند و نام مسلمان بر آن ها گذارده مى شود».
3
ـ بالاخره در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «كسى كه قيراطى از زكات را منع كند يا بايد يهودى از دنيا برود يانصرانى».(1)

1.
تفسير نمونه، ج 20، ص 219 ـ 220.

دوشنبه 31/2/1386 - 10:10
دعا و زیارت

ترس از خدا، ترس از همه چيز است

متن حديث:
يَا عَلىُّ: مَنْ خَافَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ خَافَ مِنْهُ كُلَّ شَىء وَمَنْ لَمْ يَخفْ الله أَخَافَه الله مِنْ كُلِّ شَىء.

ترجمه:
اى على كسى كه از خداوند عزّ وجلّ مى ترسد همه چيز از او مى ترسند، و كسى كه از خداوند نترسد، خداوند او را از همه چيز مى ترساند.

شرح حديث:
خشيت و خداترسى:
خشيت و خداترسى نتيجه هدايت به سوى خداست. آرى ثمره درخت هدايت و توحيد همان احساس مسئوليّت در برابر خداوند بزرگ است چرا كه هرگز خشيت بدون معرفت حاصل نمى شود.1
از اين جملات استفاده مى شود، كسانى كه عالم واقعى شده باشند در برابر وظايف خود احساس مسئوليّت شديد دارند و به عبارت ديگر اهل علم هستند نه اهل سخن، براى اين كه علم بى عمل دليل بر عدم خشيت است.
در روايتى از امام سجاد(عليه السلام) مى خوانيم: «علم و عمل دو دوست صميمى اند، كسى كه خدا را بشناسد از او مى ترسد، و همين ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا مى كند، صاحبان علم و پيروان آنها كسانى هستند كه خدا را به خوبى شناخته اند و براى او عمل مى كنند و به او عشق مىورزند».
در حديث ديگرى آمده: «از همه شما عالم تر كسى است كه ترسش از خدا از همه بيشتر باشد».2
خداترسى تا چه اندازه؟ از آن جا كه ممكن است كسى ايمان به روز جزا داشته باشد امّا خود را مشمول مجازات نشمرد، قرآن مى گويد: آنها هرگز خود را در امان نمى بينند. يعنى دائماً احساس مسئوليّت مى كنند، حسنات خود را ناچيز و سيّئات خويش را بزرگ محسوب مى دارند، لذا در حديثى از امام على(عليه السلام) آمده است: «آن چنان از خدا خائف باش كه اگر تمام حسنات مردم روى زمين را بياورى احتمال بده كه از تو نپذيرد! و آن چنان به او اميدوار باش كه اگر تمام گناهان اهل زمين را داشته باشى احتمال ده تو را بيامرزد.3

1-
تفسير نمونه، ج 27، ص 209.
2-
تفسير نمونه، ج 18، ص 241 ـ 243.
3-
تفسير نمونه، ج 25، ص 33.

يکشنبه 30/2/1386 - 7:41
دعا و زیارت

مزاح، تنبلى، سستى

متن حديث:
يَا عَلىُّ: لاَ تَمْزَحَ فَيَذْهَبُ بَهَاؤُكَ، وَلاَ تُكْذِبْ فَيَذْهَبُ نُورُكَ، وَإيَّاكَ وَخِصْلَتَيْنِ الضَّجْرِةُ وَالْكَسَلُ، فَاِنَّكَ إِنْ ضَجَرَتْ لَمْ تَصْبِر عَلى حَقٍّ، وَاِنْ كَسَلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقَّاً.

ترجمه:
اى على،مزاح نكن،كه ارزش وشخصيّت را مى برد، دروغ نگو نورت را مى برد، و برحذر باش از دو خصلت: تنبلى و كسل بودن، پس بدرستى كه اگر تنبل شدى بر حقّى صبر نمى كنى. و اگر كسل شدى حاضر نيستى كه حقّى را ادا كنى.

شرح حديث:
در اين جا مقدارى درباره مزاح و شوخى بحث كنيم: از گناهانى كه موجب دريده شدن پرده ها مى گردد، ردّ و بدل كردن سخنان بيهوده و شوخى براى خنداندن مردم است براى اين كه بدانيد اصل اين عمل چه اندازه از نظر اسلام مذموم است به اين حديث توجّه فرماييد:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «گاهى است كه انسان سخنى مى گويد تا هم محفلان خود را بخنداند، ولى همان سخن، او را (از نظر هلاكت و بدبختى) به جايى دورتر از ثريّا ساقط مى كند».
و در جايى ديگر مى فرمايد: «شوخى زياد آبرو را مى برد». كلمات بسيارى از رهبران بزرگوار ما در اين زمينه رسيده و با بيانهاى مختلف اين نكته را تذكّر داده اند كه شوخى و مزاح با ايجاد دشمنى و كينه ميان افراد موجب دريده شدن پرده هاى اجتماعى گشته و مردم را نسبت به يكديگر گستاخ و بى شرم مى سازد.


1-
كيفر گناه، ج 1، ص 101 ـ 107.

شنبه 29/2/1386 - 7:38
دعا و زیارت

وصيّت 566

متن حديث:
يَا عَلىُّ: مَنْ لَمْ يَحسنُ وَصيِّتَه عِنْدَ مَوْتِهِ كَانَ نَقْصاً فىِ مُروَّتِهِ، وَلَمْ يَمْلِكْ الشَّفَاعَةَ.

ترجمه:
اى على، كسى كه هنگام مرگش وصيّت خوبى نكند داراى نقص و كمبودى در مروّت و مردانگى اش است، و مالك شفاعت نمى شود (يعنى شفاعت ما به او نمى رسد(.
اى على والاترين جهاد (اين است كه) كسى شب را به صبح رساند و به احدى ظلم نمى كند.

شرح حديث:
در اين جا به مناسبت بحث وصيّت، مقدارى درباره آن توضيح دهيم:

فلسفه وصيّت چيست؟
از قانون ارث، تنها يك عدّه از بستگان آن هم روى حساب معيّنى بهره مند مى شوند، در حالى كه شايد عدّه ديگرى از فاميل، واحياناً بعضى از دوستان و آشنايان نزديكت نياز مبرمى به كمكهاى مالى داشته باشند.
و نيز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نياز آنها نيست، جامعيّت قوانين اسلام، اجازه نمى دهد كه اين خلاءها پر نشود، لذا در كنار قانون ارث، قانون وصيت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى دهد نسبت به يك سوّم از اموال خود براى بعد از مرگ خويش تصميم بگيرند.
از اينها گذشته گاه انسان مايل است كارهاى خيرى انجام دهد امّا در زمان حياتش، به خاطر نيازهاى مالى خودش موفّق به اين امر نيست، منطق عقل ايجاب مى كند كه او از اموالى كه زحمت تحصيل آن را كشيده براى انجام اين كارهاى خير لااقل بعد از مرگش محروم نماند.
مجموع اين امور موجب شده است كه قانون وصيّت در اسلام تشريع شود(

1.
براى مطالعه بيشتر در اين باره به تفسير نمونه، ج1، 618 الى 620 مراجعه فرماييد

چهارشنبه 26/2/1386 - 7:42
دعا و زیارت


يكي از بزرگان نجف كه اصا لتا ايراني است مي فرمودند:
من در نجف با شخصي ازدواج كردم و در فصل تابستان براي زيارت و ملاقات اقوام و خويشان عازم ايران شديم و پس از زيارت حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا (ع) عازم وطن خود كه نزديك مشهد بود گرديديم .آب و هواي آنجا به همسرمن نساخت و مريض شد روز به روز مرضش شدت پيداكرد و هر چه معالجه كرديم فايده اي نداشت و مشرف به مرگ شد من در بالين او بودم بسيار پريشان شدم و ديدم عيال من در اين لحظه فوت مي كند و بايد تنها به نجف برگردم و در پيش پدر و مادرش خجل و شرمنده گردم و آنها بگويند: دختر نو عروس مارا برد و در آنجا دفن كرد و خودش برگشت . حالت تشويش و اضطراب عجيبي در من پيدا شد فورا در اتاق مجاور ايستادم و دو ركعت نماز خواندم و توسل به امام زمان (ارواحنا فداه) پيدا كردم و عرض نمودم :
يا ولي اللهيا صاحب الزمانزن من را شفا بدهيد كه اين امر از دست شما ساخته است و با نهايت تضرع و ا لتجاء متوسل شدم و حال توجهي پيدا كردم .
سپس به اتاق عيالم آمدم ديدم نشسته و مشغول گريه كردن است تا چشمش به من افتاد گفت : چرا مانع شدي ؟! چرا نگذاشتي ؟!
من نفهميدم او چه مي گويد و تصور كردم كه حالش بد است بعد كمي به او آب داديم و غذا به دهانش گذارديم آنگاه قضيه خود را براي من تعريف كرد و گفت :
عزرائيل براي قبض روح من با لباس سفيد آمد و بسيار متجمل و زيبا و آراسته بود و به من لبخندي زد و گفت حاضر به آمدن هستي ؟ گفتم : آري بعد ديدم حضرت اميرالمو منين (ع) تشريف آوردند و با من بسيار ملاطفت و مهرباني كردند و به من گفتند : من مي خواهم بروم نجف مي خواهي با هم به نجف برويم ؟ گفتم : بلي خيلي دوست دارم با شما به نجف بيايم .
من برخاستم لباس خود را پوشيدم و آماده شدم كه با آن حضرت به نجف اشرف برويم همين كه خواستم با آن حضرت از اتاق خارج شوم ديدم كه حضرت امام زمان (ع) تشريف آوردند و به امام علي (ع) فرمودند كه اين بنده به ما متوسل شده لطفا حاجتش را برآوريد . حضرت اميرالمومنين (ع) نيز بلافاصله به عزرائيل فرمودند: به تقاضاي اين مرد مومني كه به ما متوسل شده برو تا موقع معين و اميرالمومنين (ع) هم از من خداحافظي كردند و رفتند . چرا تو دعا كردي و نگذاشتي من بروم ؟1
قربان آن آقايي بشويم كه آمدن و رفتن و حيات و ممات ما را او بايد امضاء كند.
 

سه شنبه 25/2/1386 - 7:43
خواستگاری و نامزدی

 رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه‌ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌ای ، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه‌ای مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
 «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر دوران تحصيل ابتدايى را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» گذراندند.

دوشنبه 10/2/1386 - 14:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته