• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 132
تعداد نظرات : 233
زمان آخرین مطلب : 3219روز قبل
سياست

 رهبر معظم انقلاب

تجربه‏ى عظیم مردم ماست كه بروند به پاى صندوقهاى رأى. با انتخابات شما اینها دشمنند؛ با اصل انتخابات دشمنند؛ با حضور پرشور و گسترده‏ى مردم در انتخابات دشمنند؛ با انتخاب آدمهاى اصلح و طرفدار حقوق مردم و متعبد و پایبند به مبانى اسلامى و ارزشهاى اسلامى مخالفند، دشمنند؛ چرا؟ چون میدانند اینها هم انتخابات، هم حضور گسترده‏ى مردم، هم حضور آدمهاى مناسب و شایسته در مجلس، به ضرر آنهاست؛ لذا مخالفت میكنند. هرجور مخالفتى كه میتوانند میكنند؛ تبلیغات میكنند، رادیو به راه مى‏اندازند، در رادیوهاى گوناگونشان به خیال خودشان مردم را از انتخابات دلسرد میكنند - دارند به خیال خودشان كار میكنند - نتیجه هم ان‏شاءاللَّه كاملاً بعكس است.
چهارشنبه 13/3/1388 - 0:32
سياست

 

 مگر چه اتفاقی افتاده که امریکا ، اسرائیل ، اتحادیه اروپا ، برخی کشورهای وابسته عربی و گروههای مدعی اصلاحات همه دست در دست هم داده و برای حذف احمدی نژاد با یکدیگر ائتلاف کرده اند ؟ کدام نفع مشترک آنها را به هم نزدیک کرده است ؟!حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان که در اجتماع چند هزار نفری مردم اصفهان در مسجد سید این شهر شرکت کرده بود گفت :

صحنه انتخابات ریاست جمهوری دهم شباهت فراوانی با جنگ های زمان پیامبردارد . کسانی که در جنگ بدر مقابل پیامبر خدا (ص) صف کشیده و با قرآن جنگیده بودند در جنگ صفین برای فریب مردم قرآن را بر نیزه کردند! در آن ماجرا اگر خوب دقت می کردی نیزه دارانی که قرآن را بر نیزه کرده بودند را می شناختی . ان یکی در جنگ بدر به سوی پیامبر (ص) تیر انداخته بود ، آن دیگری با شمشیرآخته به سپاه اسلام تاخته بود . عجیب بود که همان دشمنان قسم خورده اسلام و اشراف که حاکمیت اشرافی خود را از دست داده بودند اکنون در جنگ صفین قرآن ها بر نیزه کرده بودند. وقتی در آن هنگام قرآن ها را برای فریب بر نیزه می کردند نباید تعجب کرد که امروز کسانی باز هم برای فریب مردم شال سبز را بر نیزه کنند؟ شال سبز که مقدس تر از قرآن نیست.  حالا به سردمداران جبهه ای که شال سبز بر دست گرفته و نوار سبز به مچ بسته اند نگاه کنید . حتما آنها را می شناسید . بله خودشان هستند. همان ها که فرهنگ شهادت را خشونت آفرین معرفی می کردند ، همان ها که می گفتند دوران امام تمام شده و بینش امام (ره) باید به موزه تاریخ سپرده شود و...مگر نه اینکه قرار است کشور بر پایه اسلام اداره شود بنابراین چگونه می توان به کسانی که اسلام را برای اداره حکومت ناکارامد معرفی می کردند اعتماد کرد؟ مگر نه اینکه خواهان سلامت جامعه هستیم پس چگونه می توان به کسانی رای داد که با صراحت می گفتند ؛ حجاب و حیای زنان نشانه عقب ماندگی است ! مگر نه اینکه خواستار رسیدگی به محرومان و توزیع عادلانه ثروت هستیم . بنابراین مگر می شود به آ نهایی که مردم محروم را " لشکر قابلمه به دست ها " معرفی می کردند و در مقابل در خواست رسیدگی به وضعیت اقتصادی کشور با صراحت می گفتند ؛ ما برای بهبود وضع معیشتی مردم نیامده ایم! اطمینان داشت؟

امروز جبهه ای با حضور تمامی دشمنان تابلو دار بیرونی و با مشارکت برخی از گروههای بد سابقه داخلی و جمعی از افراد غفلت زده در مقابل اصولگرایان گشوده شده است . هدف مشترک همه آنها حذف رئیس جمهور اصولگرا است و انگیزه مشترک آنان احیای زندگی اشرافی برای خواص آلوده و رها کردن گریبان آمریکا و اسرائیل از پنجه  قدرتمند جمهوری اسلامی ایران است .

 

باید هوشیار بود و دیگران را نیز هوشیار کرد .

 غفلت از حضور حداکثری و کم توجهی نسبت به انتخاب اصلح ، گناهی نابخشودنی و خیانت به خون شهداست .
سه شنبه 12/3/1388 - 12:32
سياست

گل کم بود به سبزه نیز آراسته شد

  در کنار فعالیت های متعدد انتخاباتی رفسنجانی و خانواده اش اعم از دختر و پسر به نفع میر حسین موسوی ، فعالیت متروی تهران که مدیریتش با محسن هاشمی فرزند ارشد این خانواده است نیز در این راستا قرار گرفته است . به طوریکه LCDهای ایستگاههای مترو بویژه ایستگاه امام خمینی (ره ) که به منظور پخش آگهی در نظر گرفته شده است مدام در حال پخش موسیقی فیلم مستند انتخاباتی میر حسین موسوی می باشد . و این در حالی است که استفاده از امکانات دولتی و عمومی له یا علیه یک کاندیدا در انتخابات ممنوع می باشد.
سه شنبه 12/3/1388 - 11:26
سياست
حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک از اعضای ارشد جامعه روحانیت مبارز : احمدی نژاد درهمان مرحله اول پیروز می شود
سه شنبه 12/3/1388 - 11:25
سياست
انتخاب رئیس جمهور اصلح واجب شرعی است
سه شنبه 12/3/1388 - 11:25
سياست
احمدی نژاد برای ریاست جمهوری در دوره دهم مناسب نیست چون به مناطق محروم رسیدگی می کندچون فساد مالی ندارد چون اسراییل و هم پیمانانش از او حمایت نمی کنند چون واقعا مدرک دکتری دارد چون سخنانش را با دعای فرج شروع می کندچون بدهی های خارجی کشور را کاهش داده است چون با گروه های ضد انقلاب دیدار نداشته است چون به مبارزه با مفاسد اقتصادی پرداخته استچون مقابل استکبار جهانی و هم پیمانانش ایستاده استچون به تمامی استان های ایران سفر کرده است چون سیاست خارجی عزت مند را استوار کرده استچون به شعارهای عوام پسند و غیر واقعی روی نیاورده است چون از بیت المال برای تبلیغاتش مصرف نکرده است چون به مخالفانش توهین و پرخاش نمی کندچون به دنبال پر کردن جیب خود و خانواده اش نیست چون مدافع حقوق مظلومان عالم است چون اولین نفری است که به فکر جراحی اقتصاد ایران است چون پایبند به گفتمان اصول گرایی استچون سعی در ایجاد فجایعی نظیر 18 تیر نداشته استچون جلوی تفکیک دین از سیاست را سد کرد
جمعه 8/3/1388 - 16:1
شهدا و دفاع مقدس
در گردان ما برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد وقتی شهید شد، بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت ،پیشانی او را غرقه بوسه کنند . پارچه را کنار زدیم ، نعش بی سر او دل همه مان را آتش زد.
جمعه 25/2/1388 - 16:35
شهدا و دفاع مقدس
نقل قول از همسر شهید برونسی( معصومه سبک خیز )مکاشفهیک بار خاطره ای از جبهه برام تعریف می کرد . می گفت : کنار یکی از زاغه مهماتها سخت مشغول بودیم؛ تو جعبه های مخصوص ، مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم . گرم کار ، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی ! داشت پابه پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها . با خودم گفتم : حتما از این خانمهاییه که می آن جبهه .اصلا حواسم به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد ان منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم . مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند . انگار آن خانم را نمی دیدند . قضیه عجیب برام سوال شده بود . موضوع ، عادی به نظر نمی رسید . کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست. رفتم نزدیکتر . تا رعایت ادب شده باشد ، سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم : خانم ! جایی که ما مردها هستیم ، شما نباید زحمت بکشین .رویش طرف من نبود . به تمام قد ایستاد و فرمود : مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟ یک آن یاد امام حسین علیه السلام افتادم و اشک توی چشمام حلقه زد . خدا به ام لطف کرد که سریع موضوع رو گرفتم و فهمیدم جریان چیست . بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم . خانم ، همانطور که روشان آن طرف بود ، فرمودند : هر کس یاور ما باشد ، البته ما هم یاری اش می کنیم.

التماس دعا

كتاب خاك های نرم كوشك

سه شنبه 22/2/1388 - 11:25
شهدا و دفاع مقدس
پلاكت را بده می‌خواهم بروم كربلا!

از روزی كه شنیده بود یكی از فرماندهان عالی سپاه اسلام برای زیارت به كربلای معلا آمده، در پوست خود نمی‌گنجید. می‌خواست خاطره‌ای كه سال‌ها بر دل و روح او نقش بسته بود، به صاحبانش بسپارد. با این فكر خود را به كربلا رسانده و درخواست ملاقات با آن فرمانده را كرد.

لحظات در انتظار اجازه ملاقات به سختی می‌گذشت. او كه یكی از نیروهای نظامی ارتش عراق در سال‌های جنگ بوده، ابتدا نتوانست اجازه ملاقات بیابد. سرانجام وقتی به حضور فرمانده رسید؛ از او پرسید: «مرا می‌شناسی؟»فرمانده پاسخ داد: «بله شما ابوریاض از نظامیان سابق رژیم عراق و اكنون نیز جزء مردان سیاسی این كشور هستید. به همین خاطر ملاقات با شما برای من سخت بود.»ابوریاض گفت: «اما من حرف سیاسی با شما ندارم. سال‌هاست كه خاطره‌ای را در سینه دارم و انتظار چنین روزی را می‌كشیدم تا با گفتن آن دین خویش را ادا نمایم.»و او این‌گونه خاطره‌اش را آغاز كرد: «در جبهه‌های جنگ جنوب دقیقا در مقابل شما در حال جنگ بودم كه با خبری از پشت جبهه مرا به دژبانی جبهه فراخواندند. وقتی با نگرانی در جلو فرمانده خود حاضر شدم؛ او خبر كشته شدن پسرم را در جنگ به من داد.بسیار ناراحت شدم. من امید داشتم كه پسرم را در لباس دامادی ببینم، اما در نبردی بی فایده و اجباری جگرگوشه‌ام را از دست داده بودم. وقتی در سردخانه حاضر شدم، كارت و پلاك فرزندم را به دستم دادند. آنها دقیقا مربوط به پسرم بود. اما وقتی كفن را كنار زدم با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده این فرزند من نیست.افسر ارشدی كه مامور تحویل جسد فرزندم بود، به جای تعجب یا خوشحالی، با عصبانیت گفت: این چه حرفی است كه می‌زنی، كارت و پلاك قبلا چك شده و صحت آنها بررسی شده است. وقتی بیشتر‌ مقاومت كردم برخورد آنها نگران كننده‌تر شد. آنها مرا مجبور كردند تا جسد را به بغداد انتقال داده و او را دفن نمایم. رسم ما شیعیان عراق این بود كه جسد را بر بالای ماشین گذاشته و آن را تا قبرستان محل زندگی‌مان حمل می‌كردیم. من نیز چنین كردم. اما وقتی به كربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامة راه را به خود ندهم و او را در كربلا دفن نمایم. هم اینكه كار را تمام شده فرض می‌كردم و هم اینكه ضرورتی نمی‌دیدم كه او را تا بغداد ببرم. چهرة آرام و زیبای آن جوان كه نمی‌دانستم كدام خانواده انتظار او را می‌كشد، دلم را آتش زده بود. او اگر چه خونین و پرزخم بود، ولی چه باشكوه آرمیده بود. فاتحه‌ای خواندم و در حالی كه به صدام لعنت می‌فرستادم، بر آن پیكر مظلوم خاك ریختم و او را تنها رها كردم. اگرچه سال‌ها از آن قضیه گذشت، اما هرگز چیزی از فرزندم نیز نیافتم‌. دوستانش جسته و گریخته می‌گفتند او را دیده‌اند كه اسیر ایرانی‌ها شده است.با پایان جنگ، خبر زنده بودن فرزندم به من رسید. وقتی او در میان اسیران آزاد شده به وطن بازگشت، خیلی خوشحال شدم در آن روز شاید اولین سؤالم از فرزندم این بود كه چرا كارت و پلاكت را به دیگری سپرده بودی؟ وقتی فرزندم، خاطره‌اش را برایم می‌گفت، مو بر بدنم سیخ شد. پسرم گفت: من را یك جوان بسیجی و خوش‌سیما به اسارت گرفت و او با اصرار از من خواست كه كارت و پلاكم را به او بدهم. حتی حاضر شد پول آنها را بدهد. وقتی آنها را به او سپردم اصرار می‌كرد كه حتما باید راضی باشم.من به او گفتم در صورتی راضی هستم كه علتش را به من بگویی و او با كمال تعجب به من چیزهایی را گفت كه در ذهنم اصلا جایی برایش نمی‌یافتم. آن بسیجی به من گفت: من دو یا سه ساعت دیگر به شهادت می‌رسم و قرار است مرا در كربلا در جوار مولایم حضرت امام حسین(ع) دفن كنند. می‌خواهم با این كار مطمئن شوم كه تا روز قیامت در حریم بزرگ‌ترین عشقم خواهم آرمید...

وقتی صدای «ابوریاض» با گریه‌هایش همراه شد. این فقط او نبود كه می‌گریست بلكه فرمانده ایرانی نیز او را همراهی می‌كرد.

(روزنامه جمهوری اسلامی، دوم بهمن 1384)

مجله امتداد
دوشنبه 24/1/1388 - 21:14
دعا و زیارت

شـایـد آن روز که " ســهـراب" نوشـت :

تـا شقـایق هست زنـدگـی بایـد کــرد ...

خـبـری از دل پـر درد گــل یـاس نـداشــت.

بایـد اینـطـور نـوشــت :

هر گلـی هسـت ...

چــه شـقــا یــق چــه گــل پـیـچــک و یــاس

تــا نیــایــد آقــا

زنـدگـی دشـــوار اســـت.

جمعه 21/1/1388 - 17:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته