• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 6
زمان آخرین مطلب : 6203روز قبل
دعا و زیارت

قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَين، زَيْنُ الْعابدين (عَلَيْهِ السَّلام) :

 

إنَّ دينَ اللّهِ لايُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَالاْراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاييسِ الْفاسِدَةِ، وَلايُصابُ إلاّ بِالتَّسْليمِ،

فَمَنْ ـ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِياسِ وَالرَّأْىِ هَلَكَ.

فرمود: به وسيله عقل ناقص و نظريه هاى باطل، و مقايسات فاسد و بى اساس نمى توان احكام

و مسائل دين را به دست آورد; بنابراين تنها وسيله رسيدن به احكام واقعى دين، تسليم محض

مى باشد; پس هركس در مقابل ما اهل بيت تسليم باشد از هر انحرافى در امان است و هر كه

به وسيله ما هدايت يابد خوشبخت خواهد بود.

و شخصى كه با قياس و نظريات شخصى خود بخواهد دين اسلام را دريابد، هلاك مى گردد.

مستدرك الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25.

سه شنبه 11/2/1386 - 15:27
دعا و زیارت

قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَين، زَيْنُ الْعابدين (عَلَيْهِ السَّلام) :

مَنْ أطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوع أطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ، وَمَنْ سَقى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَأ سَقاهُ اللّهُ مِنَ

الرَّحيقِ الْمَخْتُومِ، وَمَنْ كَسا مُؤْمِناً كَساهُ اللّهُ مِنَ الثّيابِ الْخُضْرِ.

فرمود: هركس مؤمن گرسنه اى را طعام دهد خداوند او را از ميوه هاى بهشت اطعام مى نمايد، و

هر كه تشنه اى را آب دهد خداوند از چشمه گواراى بهشتى سيرآبش مى گرداند، و هركس

برهنه اى را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتى ـ كه بهترين نوع و رنگ مى باشد ـ

خواهد پوشاند

مستدرك الوسائل: ج 7، ص 252، ح 8.

سه شنبه 11/2/1386 - 15:27
دعا و زیارت

قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَين، زَيْنُ الْعابدين (عَلَيْهِ السَّلام) :

 

آياتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، كُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَيَنْبَغى لَكَ أنْ تَنْظُرَ ما فيها.

فرمود: هر آيه اى از قرآن، خزينه اى از علوم خداوند متعال است، پس هر آيه را كه مشغول خواندن

مى شوى، در آن دقّت كن كه چه مى يابى.

مستدرك الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3.

سه شنبه 11/2/1386 - 15:26
شعر و قطعات ادبی

مدت عمرم چند باری بلبل را دیده ام
عروسک مومی در کاسه ی عید یا شنیده ام
 کودکان نواخته اند و درختان بخشیدند
 چند بار با نوای او از خواب در آمد کودک
 شمد را رنگ بلبل پنداشت
 بلبلی در کودک بود یا کودکی در درخت
 لانه ای کنار نهر دهکده ای
سبدی همرنگ کاه ، شاهکار بافنده ای خوش آواز
 گهواره ی تخم های صدفی رنگ و جلا خورده
 پیش از همه پیغامش را می شنیدم
 در نغمه ی او منتظر چیزی بودم که اتفاق نمی افتاد
 در لیتل رک ، در آلبوکرک ، در قلب ایالات متحده
 میان همهمه ی ترافیک ، شکل های متشنج
چهچهه بلبل ، پر حوصله و نومید ، پیوسته دخالت می کرد
 با همان شیوه که در پرتو شمع ، روی آب سبز
 در کاسه ی چینی می چرخید
 بلبلی غرق شده در گلدان
 کشتی پرداری در خکستر پارو می زد
 پشت دیوار ، در این مزبله ی نزدیک
بین تایرهای اوراقی ، قوطی های زنگ زده ،‌ کاغر های تاخورده
باز آوازش را می شنوم
 می توانم که بپرسم قدر آوازش را می داند ؟
 گرچه در بستر بیماری ، شاعری خفته که بلبل را از
 حفظ نمی داند
 روزگاری ، ته یک جام قدیمی ، نقش بلبل را دید
 که می لغزید تا دانش لب هایش
 گرچه در ویرانه ،‌ بین خرده ریز زندگی شهری
 تکه ای مخمل آبی
 و در آن گرمی لمبرهای مهمانان باقی
مخمل آبی نقش فرسوده ی بلبل دارد
 طرحی از شاعر فرسوده که می کوشد یاد آرد
 در کجای تن او بلبل پنهان است

سه شنبه 11/2/1386 - 15:25
شعر و قطعات ادبی

و گل همان گل است
 کسی که هدیه فرستاد همان مسافر نیست
 مسافری که حوصله می کردی از حدیث سفرهایش
و با دهانش ، حلقه های نوازش
 به انگشت التماس تو می بخشید
 و گل همان گل است ، ولی این بار
 رفیق بی فاصله ای هدیه می هد
 که سرگذشتش بی ماجراست
چراغ همسایه در آن طرف کوچه
 به شیشه های تو چشمک زد
 و تو همان تویی
فقط زمستان نیست
 که در برودت آن فرصت مقایسه نداشته باشی
 و هدیه را
 بدون رقابت ، بدون سبقت ، بدون شک
بپذیری

سه شنبه 11/2/1386 - 15:24
شعر و قطعات ادبی

با آن که سیاه می پوشی
 چیزی از جنس گل زنبق در طبیعت توست
 پرورده ی کوهستانی ، از تیره ی کولی ها
آن خانم طناز که از بولوارها می گذرد
اهل کجاست ؟
 این کوزه ی آب را چه دستی بر دوش تو گذاشت ؟
 این نقش کف پای برهنه
پیش آبشخور آهو
 با پاشنه بلند صورتی
 همرنگ گل دامنه ها
چه نسبتی دارد ؟

سه شنبه 11/2/1386 - 15:23
شعر و قطعات ادبی

ای رود آرام که در کنار من آواز می خوانی
 از کجا به این بستر رسیدی و عزیمت به کجا داری ؟
 سهم من از تو چه بود ، بی توقفی در کنارت
کفی آب نوشیدن ، یا موی خود را در ایینه ات شانه زدن ؟
 ایا قایقی نیست
 برای بازگشت به آن لحظه ی رود که از آن نوشیدم
 و اینک ساعت ها از من پیش افتاده است ؟
 ایا تو همان رودی
ای رود آرام که می خوانی آواز در کنار من ؟

سه شنبه 11/2/1386 - 15:22
شعر و قطعات ادبی

شاید تو را دوباره بیابد
در طرحی از بخار دهانت
در سردی زمستان
 یا عطری از کنار بناگوشت
 در آخر بهار
 یا از دهان بطری
غافلگیر
 ظاهر شود
 هنگام جرعه ای که بریزی به جام
در بین پک زدن به سیگاری
 آهسته پشت صندلی ات
 مثل نسیم سر بکشد
 و زمزمه کند : سلام ، گل من

سه شنبه 11/2/1386 - 15:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته