• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1039
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 4114روز قبل
فلسفه و عرفان

ولادت

در سال 1292ق، در محله حسین آباد اصفهان و در خانه عالم بزرگوار، آیت اللّه میرزا محمدجواد بیدآبادی، کودکی پا به عرصه وجود نهاد که او را محمدعلی نامیدند. پدر گرامی اش، آیت اللّه بیدآبادی که خود فقیهی وارسته وعارفی برجسته بود، در تربیت فرزندانش توجه و دقت شگفت انگیزی از خود نشان می داد. ایشان از همان دوران کودکیِ محمدعلی، متوجه استعداد سرشار وی شد و زودتر از سن معمول، به امر تعلیم و تربیت وی همّت گمارد. بدین ترتیب، محمدعلی مقدمات علوم را نزد پدر بزرگوارش به سرعت آموخت و به درس استادان بزرگ حوزه علمیه اصفهان راه یافت.

در تکاپوی تحصیل علم و دانش

مرحوم آیت اللّه شاه آبادی، پس از کسب فیض از محضر پدر، در کلاس درس برادر بزرگوارش شیخ احمد مجتهد که یکی از استادان معروف آن روز حوزه علمیه اصفهان بود، حاضر شد و در ده سالگی به درس آیت اللّه میرزا هاشم خوانساری راه یافت. پس از آنکه ناصرالدین شاه قاجار آیت اللّه بیدآبادی را به همراه دو فرزندش به تهران تبعید کرد، محمدعلی در درس فقه و اصول آیت اللّه میرزا حسن آشتیانی و نیز درس فلسفه حکیم ابوالحسن جلوه شرکت کرد و در سال 1310 ق، در حالی که هیجده سال بیشتر نداشت، به درجه اجتهاد رسید.

هجرت به نجف

آیت اللّه شاه آبادی، در سال 1320ق به نجف اشرف هجرت کرد و در درس آیت اللّه العظمی محمد کاظم خراسانی حاضر شد. در این زمان، میرزا محمدعلی با آنکه خود مجتهد بود، با شور و شوقی وصف ناپذیر در درس آخوند خراسانی شرکت می کرد. اقامت ایشان درنجف، هفت سال طول کشید و او توانست در دو دوره درس خارج اصول آخوند حاضر شود. ایشان همچنین از محضر آیت اللّه شیخ فتح اللّه شریعت و آیت اللّه میرزا محمدحسن خلیلی کسب فیض نمود. عارف کامل، مرحوم شاه آبادی، پس از هشت سال اقامت در کشور عراق، به رغم میل باطنی خویش، به دلیل پاره ای از مشکلات خانوادگی به ایران بازگشت.

تعلیم و تربیت کودکان

از اقدامات فرهنگی آیت اللّه شاه آبادی، برپایی جلسات سخنرانی خانگی، به دور از چشم مأموران رژیم شاهنشاهی بود که نقش مهمی در مبارزات و آگاهی سیاسی مردم ایفا می کرد.ایشان از تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان نیز غافل نبود. در پی این مقصود، منزل شخصی خویش را به تدریس و تعلیم نونهالان اختصاص داده بود، آیت اللّه شاه آبادی، چند مرد صالح و مؤمن انتخاب کرد که به دانش آموزان درس بدهند و خود نیز بر کار مدرسه نظارت کامل داشت و هفته ای یک بار، با سخنرانی برای دانش آموزان و اولیای آنها، ایشان رادر حفظ شعایر اسلام راهنمایی می کرد.

برکرسی تدریس

آیت اللّه شاه آبادی در سال 1347ق به شهر قم هجرت کرد و به تدریس و تألیف پرداخت. ایشان در حوزه علمیه قم، روزانه حدود ده درس تدریس می کرد و نکته جالب توجه اینکه، هر یک از علما که در درسی از درس های ایشان شرکت می کرد، استاد را در همان رشته خاص بسیار مورد تمجید و ستایش قرار می داد و ایشان را در آن رشته خبره می دانست، چنان که امام خمینی رحمه الله ، که در درس های عرفان ایشان حاضر می شد، استاد را فراوان در عرفان می ستود و آیت اللّه میرزا هاشم آملی رحمه الله هم معتقد بود که ایشان در فقه و اصول مهارت بی نظیری دارد. آیت اللّه شاه آبادی در حوزه علمیه قم، فقه، اصول، تفسیر، عرفان، فلسفه و منطق تدریس می کرد و در درس ایشان، شاگردان بزرگی همچون مرحوم امام خمینی رحمه الله ، آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، آیت اللّه حاج میرزا هاشم آملی، آیت اللّه ثقفی تهرانی، آیت اللّه طبسی نجفی، آیت اللّه بهاء الدینی و... شرکت می کردند.

شیر بیشه حق

در موقعیتی که رضاخان، تمام مسجدها و منبرهای خطابه را تعطیل کرده بود، آیت اللّه شاه آبادی هیچ گاه از نماز و سخنرانی اش دست نکشید. زمانی هم که رضاخان، پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع کرد، ایشان فرزندانش را به روحانی شدن و پوشیدن لباس مقدس روحانیت تشویق کرد و به برکت همین تلاش خالصانه، هفت تن از فرزندان ایشان روحانی شدند. مأموران رضاخان برای آنکه بتوانند صدای حق طلب آیت اللّه شاه آبادی را خاموش کنند، منبر ایشان را از مسجد جامع دزدیدند، ولی از آن پس، او ایستاده سخنرانی می کرد و می گفت: «منبر سخن نمی گوید. اگر می خواهید سخنرانی تعطیل شود، باید مرا ببرید».

فعالیت های اجتماعی

یکی از فرزندان مرحوم آیت اللّه شاه آبادی رحمه الله درخصوص خدمات و فعالیت های اجتماعی پدر گرامی اش می گوید: مرحوم والد، در خصوص مبارزه با ربا خواری و رباخواران، دو اقدام هماهنگ انجام دادند: یکی تشکیل شرکت مخمّس بود که توسط برخی از دین داران اداره می گردید و سرمایه گذاری آن به صورت سهام به افراد داده می شد و افراد مطابق با سهام خود، از سود و منفعت آن بهره مند می شدند؛ و دیگر آنکه به تأسیس صندوق قرض الحسنه اقدام کردند که این صندوق هم به صورت گسترده شروع به فعالیت نمود. به خاطر دارم مرحوم آقای فیاض بخش که مسئول صندوق بودند، در سال 1329 می گفتند ما در حدود یک میلیون و هفتصد هزار تومان به اشخاص وام داده ایم که این مبلغ در آن زمان، رقمی قابل ملاحظه بود.

تأسیس هیئت های سیّار

عالم بزرگوار و فقیه عالی قدر، مرحوم آیت اللّه شاه آبادی رحمه الله پس از بازگشت از سامرا به ایران و در دوره اقامت خود در تهران، گذشته از داشتن حوزه علمی و تربیت فضلا و طلاب، در زمینه های اجتماعی و سیاسی و تربیت توده مردم هم همّت گماشتند. تأسیس هیئت هایی سیّار، نمونه ای از فعالیت های ایشان بود. در حقیقت، پایه گذار و بانی هیئت هایی که در منازل تشکیل می شد و همچنان ادامه دارد، ایشان هستند. این ابتکار، گذشته از آنکه در جامعه آن روز، در ترویج و تبلیغ معارف اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار بود، در مبارزات سیاسی هم نقش اساسی و عمده ای را ایفا می کرد.

فتوای حکیمانه

در زمان آیت اللّه شاه آبادی، استفاده از رادیو به تازگی در ایران رایج شده بود، ولی چون وسایل ارتباط جمعی به دست حکومت ظالمانه رضاخان اداره می شد، بیشتر برنامه های آن ضد اسلامی و مبتذل بود. این امر موجب شد که عده ای از علما، به حرمت تمام برنامه های آن معتقد شوند و به طور کلّی، به حرام بودن استفاده از رادیو فتوا دهند. در این حال، عده ای از مردم نزد آیت اللّه شاه آبادی رفته، از ایشان درباره جواز استفاده از این وسیله سؤال کردند. ایشان ضمن اظهار تأسّف از اینکه این وسیله تبلیغ خوب، در دست مسلمانان نیست فرمود: «رادیو، همچون زبان گویایی است که هم می تواند به دانش و فرهنگ خدمت کند، هم می تواند گفتارهای ناصواب بگوید. بنابراین، خرید و نگهداری آن برای استفاده از برنامه های مفید، مانعی ندارد».

تا جان در بدن داریم...

در روزهایی که آیت اللّه شاه آبادی در اعتراض به ظلم و ستم های رضاخان، در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله تحصن کرده بود، برخی از شخصیت های بزرگ، از علّت این تحصن سؤال کرده بودند و ایشان در جواب آنان فرموده بود: «ما وارث دینی هستیم که از زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله تاکنون، گذشته از شهادت ائمّه اطهار علیهم السلام و اصحاب و یارانشان، هزاران شهید از عالمان و بزرگان در به ثمر رسیدن آن نقش داشته اند. اکنون ماهستیم که ثمره آن همه فداکاری و جان نثاری را در اختیار داریم، از این رو، وظیفه ماست که تا جان در بدن داریم، در حفظ آن بکوشیم و این هدیه گران بهای الهی را که با خون بسیاری از شهیدان آبیاری شده، محافظت کنیم و اینک که می بینیم این امانت الهی در معرض دستبرد و نابودی این حکومت جبّار است. با همه وجود بایستی در نگهداری آن تلاش و از تجاوز به حدود آن ممانعت نماییم؛ چون معتقدیم که خون ما، رنگین تر از خون گذشتگان نیست».

شاه آبادی از زبان شاگرد

مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی، از شاگردان آیت اللّه شاه آبادی رحمه الله ، درباره احوالات استاد خویش چنین می گوید: «مرحوم شاه آبادی، حیای زیادی داشت. من با مرحوم شاه آبادی بسیار محشور بودم. بارها به منزل ما می آمدند. هیچ کس از علما را مثل او ندیدم که با آن همه علم، حیایش به این زیادی باشد. اگر در بین راه، یک بچه جلوی ایشان را می گرفت و یک ساعت از ایشان سؤال می کرد، او می ایستاد و به سؤالاتش پاسخ می داد و حیا مانع می شد که صحبت را قطع کند و به راهش ادامه دهد».

یک مبارز به تمام معن

مرحوم آیت اللّه شاه آبادی، از سال1330 تا 1347ق، در تهران اقامت داشت. در آن زمان، که ابتدای حکومت رضاخان بود، یکی از مهم ترین اقدامات آیت اللّه شاه آبادی، مبارزه با ظلم و بیداد آن شاه ستمگر بود؛ چنانکه امام خمینی رحمه الله می فرمودند: «مرحوم آیت اللّه شاه آبادی، علاوه بر آنکه یک فقیه و عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنا هم بودند». در اوج خفقان رضاخانی، آیت اللّه شاه آبادی به مدت 15 ماه در اعتراض به ستم های شاه، در حرم حضرت عبدالعظیم تحصن کرد و آن گاه در سال 1347ق، راهی شهر مقدس قم شد و به تعلیم و تربیت طلاب علوم دینی همّت گمارد.

دعای کمیل

یکی از شاگردان و مریدان مرحوم آیت اللّه شاه آبادی، درباره دعای کمیل ایشان چنین می گوید: «از خاطره های خوبی که دارم، دعای کمیل شب های جمعه مرحوم آقای شاه آبادی است که واقعا برنامه فوق العاده ای بود. هر هفته شب های جمعه، حدود دو ساعت به اذان صبح مانده، به مسجد تشریف می آوردند و مراسم دعای کمیل را شروع می کردند و در حالی که تمام چراغ های مسجد خاموش بود، دعای کمیل را از حفظ می خواندند. به خاطر دارم که یک دفعه برای اینکه در مراسم دعای کمیل ایشان شرکت کنم، شب را در همان شبستان مسجد جامع با چند تن از دوستان خوابیدیم و دو ساعت به اذان صبح بیدار شدیم و در مراسم ایشان شرکت کردیم. خوب به خاطرم هست که وقتی ایشان در اواخر دعا، آیات عذاب را می خواندند، تمام مردم با صدای بلند گریه می کردند و صجّه می زدند و صدای آنها تا نواحی خارجی مسجد به گوش می رسید».

در و دیوار هم به گریه درمی آمد!

یکی از ویژگی های مرحوم آیت اللّه شاه آبادی، توجه مخصوص ایشان به شب های قدر بود. دراین گونه شب ها، جمعیت انبوهی در مراسم شب هایِ احیای ایشان شرکت می کردند و حتی در حیاط و صحن مسجد ایشان می نشستند و از مراسم اِحیای مرحوم شاه آبادی بهره می بردند. از ویژگی های آیت اللّه شاه آبادی هم این بود که فقط خودشان مراسم اِحیا را برگزار می کردند و به هیچ وجه آن را به دیگری واگذار نمی کردند. اِحیایی که ایشان می گرفتند، واقعا بی نظیر بود؛ در هنگام سخنرانی و خواندن دعای ایشان، گویی در و دیوار مسجد هم به گریه درمی آمد!

بی رقیب در عرفان

متفکّر شهید استاد مطهری، درباره شخصیت آیت اللّه شاه آبادی چنین می گوید: «آقای میرزا محمدعلی شاه آبادی، جامع معقول و منقول بود. در فلسفه و عرفان، شاگرد میرزای جلوه و میرزای اشکوری بوده است. در تهران به مقام مرجعیّت و فتوا رسید. در سال های اقامت مرحوم شیخ عبدالکریم حائری در قم، سال ها به قم هجرت کرد و فُضَلا از محضرش کمال بهره را بردند. در عرفان، امتیاز بی رقیبی داشت. بسیاری از بزرگان حوزه علمیه قم از نظر معارف، دست پرورده این مرد بزرگ بودند. یکی از اساتید بزرگ ما (امام خمینی رحمه الله ) در آن مدت، از محضر پرفیض این مرد بزرگ استفاده برده و او را بالاخص در عرفان بی نهایت می ستود».

عارف کامل

بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی رحمه الله از مرحوم شاه آبادی، با عبارت «شیخ عارف کامل» و نیز تعبیر «روحی له الفداه» یاد می کرد. ایشان در پیامی که به مناسبت شهادت فرزند مرحوم آیت اللّه شاه آبادی، شیخ مهدی شاه آبادی فرستاد، دراین باره می فرماید: «این شهید عزیز، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقّا حق حیات روحانی به این جانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش بر نمی آیم». همچنین بارها و بارها از امام خمینی رحمه الله شنیده شد که می فرمود: «من در طول عمرم، روحی به لطافت و ظرافت آیت اللّه شاه آبادی ندیده ام». مرحوم آیت اللّه بهاءالدینی رحمه الله هم می فرماید: «ما وقتی به درس اسفار مرحوم آیت اللّه العظمی شاه آبادی می رفتیم، امام را می دیدیم که از اتاق عقبی بیرون می آید. مرحوم آیت اللّه شاه آبادی به ایشان کتاب فصوص درس می داد، (ولی) مباحثه ما اسفار بود».

غروب غمگین

سرانجام حضرت آیت اللّه محمدعلی شاه آبادی، پس از 77 سال زندگی پربرکت که در مسیر تعلیم و تربیت شاگردان بزرگی در حوزه های علمیه سپری کرد، در روز پنج شنبه سوم آذرماه 1328ش، مصادف با سوم صفر 1369ق، در ساعت دو بعدازظهر در اثر کسالت طولانی بیماری قند، در تهران به لقای الهی شتافت و دل صدها شاگرد خویش را داغدار نمود.

پیکر پاک این عارف کامل را، با تجلیل و تکریم فراوان به شهر ری انتقال دادند و پس از اقامه نماز توسط یکی از علمای تهران، در جوار مرقد مطهّر حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله ، در مقبره مفسر بزرگ، شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپردند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

آموزه های عرفانی از آیت اللّه شاه آبادی:

تا قوای جوانی و نشاط آن باقی است، بهتر می توان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقی، و خوب تر می توان وظایف انسانیّه را انجام داد.

بر خواندن آیات پایانی سوره حشر ـ از آیه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه ...» تا پایان سوره حشر ـ مداومت داشته باشید که خواندن و تدبّر در معانی آنها در تعقیب نمازها و خصوصا آخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی در اصلاح نفس مؤثر است.

در نوافل شب، به مقام شامخ حضرت زهرا علیهاالسلام توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قُرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زیاد می کند. همچنین قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا علیهاالسلام را بفرستید.

برای دنیایتان هم که شده، سحرها بیدار شوید؛ چون بیداری سحر، وسعت رزق، زیبایی چهره و خوش اخلاقی می آورد.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:50
آلبوم تصاویر
بر آستان جانان
شکوه و عظمت نماز جماعت آیت الله العظمی بهجت در مسجد فاطمیه در هیچ نوشته ای نمی گنجد و فقط کسانی که این عظمت و شکوه معنوی را درک کرده اند، می توانند شمّه ای از آن به بیان آورند. خاطره ی آن روزها و شب ها که صف های نماز از صحن مسجد به حیاط و کوچه ها می رسید، هرگز از حافظه ی نمازگزاران مسجد فاطمیه محو نخواهد شد و بسا پیران و جوانانی که بی تاب آن لحظه های ناب معنوی اند.



صفحه اصلی | تماس با ما | درباره ما | پایگاه های ما | پایگاه های مرتبط |
دوشنبه 17/7/1391 - 15:45
اهل بیت
رهبر معظّم انقلاب، سال 1385 ش. را به نام نامی پیامبر اعظم حضرت ختمی مرتبت، محمد بن عبدالله متبرک ساخت؛ سالی که با خاطرات تلخ و شیرین بسیار همراه بود. اهانت برخی روزنامه های اروپایی به ساحت نبی مکرّم و به دنبال آن، سخنان نسنجیده و غیر مسئولانه پاپ بندیکت شانزدهم رهبر مسیحیان، ادامه راهی نامبارک بود که پیشتر سلمان رشدی نویسنده مرتد در امتداد آن گام های شیطانی بلندی برداشته بود. در این مقاله از پنجرة نگاه اندیشمندان غیر مسلمان نظری می افکنیم به گسترة پاک و بی نهایت گلستان محمّدی، باشد که شمیم دلنواز آن یار و دردانة روزگار، ما را سرمست حضور مبارک خویش سازد و خوشه چین دشت گل های محمدی باشیم.

در شروع مقاله، ذکر نکاتی چند را لازم می دانیم. تعارض میان غرب و شرق از داستان حمله اسکندر به شرق تا برخوردهای

میان دولت روم شرقی با ایران و سپس نزاع های مکرر میان همان دولت با مسلمانان که برای فتح سرزمین های شرقی زیر سلطه امپراطوری روم شرقی تلاش می کردند و تا به امروز که باز هم نزاعی به نام نزاع غرب و شرق در جریان است، دست کم تاریخی سه هزار ساله را پشت سر می گذارد. و این رویارویی چندین هزار ساله تأثیر زیادی در شکل دهی به مفهوم دشمنی میان این دو فرهنگ داشته است.

مسلمانان در دوره ای که به خودباختگی کامل رسیده بودند، تلاش می کردند تا با استفاده از اقرارهایی اروپاییان در باره اسلام به تایید مبانی دین خود بپردازند؛ چنان که در هند قرن نوزدهم، سید احمدخان در مجموعه مقالاتش ـ که حاوی زندگانی حضرت محمد بود ـ نقل قول های فراوانی را از نویسندگان غربی درباره عظمت آن حضرت گردآورد. به نوشته خانم آن ماری شیل، شرق شناس آلمانی، در آن زمان در هند نویسنده باب طبع همة نوجویان مسلمان، توماس کارلایل بود که نظریه های ستایش گرانه اش درباره محمد6در کتابش به نام «قهرمان و قهرمان پرستی» را مسلمانان فراوان نقل کرده اند و سخنان انتقاد آمیز او را درباره پیامبر صلی الله علیه و آله نادیده گرفته یا قلم نفی بر آن کشیده اند. در مقابل می توان به مواردی توجه کرد که وقتی انتقادات تند یا برخوردهای جسارت آمیزی می دیدند، از سر غیرت به خشم آمده، شروع به ردّیه نویسی می کردند. شمار اندکی هم از سر تفنن علاقه مند بودند از دیدگاه های غرب دربارة دین اسلام آگاه شوند. در روزگار ما هم، برخی از اهانت هایی که از سوی غربیان ابراز شده، خشم عمومی جهان اسلام را در پی داشته است. آن چه کمتر کار شده، نگاهی واقع بینانه و تاریخی به سیر اظهار نظرهای اروپاییان راجع به مقوله اسلام، به ویژه قرآن و محمد6 است. در این باره خود اروپایی ها تحقیقاتی انجام داده اند، اما تاکنون و به طور جدی کمتر مسلمانی به این نکته پرداخته است.[1]

پیامبر اعظم چنان شخصیت بزرگی دارد که نور پر فروغ او، شرق و غرب جهان را درنوردیده و اندیشه های کاوشگر را به خود جلب کرده است؛ تا جایی که زبان به ستایش آن خُلق نکو گشوده اند. البته این، بدان معنا نیست که شخصیت های برجسته جهان، علیه اسلام و پیامبر تبلیغ نکرده و در حق ایشان جفایی روا نداشته اند؛ چنان که هم اکنون نیز در جهان به اصطلاح متمدن می بینیم گاه و بی گاه مطالب سخیف و ناشایست به پیامبر اسلام نسبت می دهند و با این کار کینه دیرینه خود را آشکار می سازند. با همه این بی انصافی ها، آفتاب حقیقت هیچ گاه در پس ابر نمانده است و همواره اندیشمندان بزرگی چهره زیبای حق را به دیگران نشان داده اند. بی تردید حضرت محمد6شخصیت جهانی است و به هیچ قوم و ملتی تعلق ندارد و هر فردی می تواند درباره چنین شخصیتی از زاویه دید خود به داوری بنشیند و ایشان را آن چنان که می بیند، معرفی کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پاک ترین، بهترین و گرامی ترین گوهر صدف هستی و گل سرسبد عالم امکان است؛ وجود بزرگواری که هیچ شخص دیگری در مقام و صفات عالی به رتبه او نرسید و هیچ کس در مناقب بلندی که وی را برای چنین رسالتی آماده کرد، همدوش او نشد.

در این میان، خاورشناسان و دانشمندان غیر مسلمان نیز دیدگاه های خود را درباره شخصیت حضرت محمد9 بیان و منتشر کرده اند. با تأمّل در هدف ها و مبانی معرفتی خاورشناسان مشخص می شود که آن ها دو هدف اصلی را از این کار دنبال می کردند: نخست، کمک کردن به استعمارگران و دوم، ترویج ایین مسیحیت. دانشمندان غیر مسلمان نیز با توجه به مبانی معرفتی، اخلاقی و ارزشی دنیای غرب، درباره حضرت محمد6و دین اسلام، داوری و اظهار نظر کرده اند. بر این اساس داوری های آنها بدون اشکال نیست. با این حال، در سخنان آنها حقایقی از تصویر حقیقی پیامبر اسلام نیز آشکار می شود.[2]
نگاه اندیشمندان غیر مسلمان به پیامبر

با ذکر این مقدمه به بیان اظهار نظرهای اندیشمندان غیر مسلمان در مورد پیامبر اعظم می پردازیم.
گوته

گوته، شاعر پرآوازه آلمانی پس از آشنایی با دین اسلام و پیام آور این ایین یگانه، قطعه شعری با عنوان «نغمه محمد9 » درباره پیامبر اعظم سرود. این قطعه شعر از زبان نزدیک ترین خویشان پیامبر؛ یعنی حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه3 گفته می شود. گوته در شعرش همه مراحل و مقاطع دعوت رسول اکرم6و راهنمایی اش در میان مردم را به زبان توصیف و تشبیه و نماد می آورد.

شعر گوته با محوریت معرفی شخصیت والای پیامبر از زبان دو دردانة تاریخ اسلام و تشیع روایت می شود. اما همان طور که این مسئله را با خواننده اش در میان می گذارد، مسیر تاریخی پیامبر و همچنین گسترش مرزهای اسلام در جهان را نیز به عنوان بخش تاریخی متن، مورد تأکید و توجه قرار می دهد. پایان شعر با اعتقاد و ایمان این شاعر آلمانی به معاد و جهان ازلی و همچنین یقین وی بر پیروزی رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله همراه است. شاید شیفتگی و علاقه شاعر به زندگی و مذهب پیامبر است که فردی اروپایی و غربی را با آن همه تهاجم فلسفه های متضاد و مختلف در پیرامون خود، به مفاهیم معنوی و والای اسلام علاقه مند می سازد. اینک قسمتی از شعر نغمه محمد را می آوریم:

«بنگر بدان چشمه

همان که از کوهساران می جوشد

چه با طراوت و شاد

و می تراود به سان چشمان ستارگان آن گاه که می درخشند

و با ورودی پیشوا گونه و راهبر

همه چشمه ها را که برادر اویند

با خویش همراه می سازد

و در آن پایین اعماق درّه

در مقدم این رود، گل ها می رویند

و سبزه ها از نفسش حیات می یابند...».[3]
برنارد شاو

جرج برنارد شاو، نویسنده معروف ایرلندی درباره پیامبر کرم6می گوید:

« او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید می شد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده می کرد. او عالی ترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری کرد. ملتی را بنا نهاد. اخلاق را نهادینه کرد. اجتماعی زنده و قدرتمند ایجاد کرد تا آموزش های او را به صحنة عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبری اش به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاع های قبیله ای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزکاری، از بی قانونی به زندگی نظام مند، و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری چنین دگرگونی کامل را از جانب یک شخص یا در مکان دیگر قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا پس از او نشناخته است. تصور همه این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نخست است».[4]
گاندی

مهاتما گاندی، رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت محمد6 می گوید:

«جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیون ها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اینجا من متقاعد شده ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود. مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی باکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگی های محمد9 بود. قبل از این ویژگی ها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی کرد».[5]
لامارتین

لامارتین مورخ مشهور می گوید:

« اگر بزرگی هدف، کم بودن ابزار و رسیدن به نتایج شگفت انگیز، سه محور سنجش هوش بشری باشد، چه کسی ادعای مقایسه بزرگ مردان تاریخ کنونی را با «محمد» دارد؟ نام آورترین مردمان فقط ارتش، قوانین و فرمانروایی ها را ایجاد کرده اند. اگر نگوییم آنچه بنیاد نهاده اند، چیزی نیست، باید گفت: چیزی بیشتر از قدرت مادی که غالباً در چشم به هم زدنی فرو می پاشد، ایجاد نکرده اند.

این مرد نه فقط ارتش ها، قوانین، فرمانروایی، مردمان و سلسله ها، بلکه میلیون ها نفر؛ یعنی یک سوم از ساکنان این جهان و حتی بیشتر از آن را حرکت داد. او پرستشگاه ها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشه ها و نفوس را متحوّل کرد. صبر او در پیروزی، بلند همتی او که تماماً در جهت یک عقیده بود، نه نوعی تلاش برای فرمانروایی، نمازهای بی نهایت او، زمزمه های سرّی او با خدا، مرگ او و پیروزی او بعد از مرگ، نشانه ایمانی راسخ است. محمد6یک معلم مذهبی، یک مصلح اجتماعی، یک رهبر اخلاقی معنوی، تجسم بزرگ اجرایی کردن امور، دوستی با وفا، همنشینی زیبا، شوهری علاقه مند و پدری با محبت بود. همه را با هم داشت. مرد دیگری در تاریخ نیست که در هر کدام از این جنبه های مختلف زندگی، بر او برتری یابد یا با او برابری کند. فقط آن شخصیت نوع دوست بود که چنین کمالات باورنکردنی را در خود جمع کرده بود».[6]
آرمسترانگ

خانم کارن آرمسترانگ، از صاحب نظران غیر مسلمان وین است. پس از یازده سپتامبر 2002 م. در مورد زندگی پیامبر اسلام، کتابی نوشت که در ردیف پرفروش ترین کتاب های سال آمریکا و اروپا قرار گرفت. انگیزه اصلی او در نوشتن کتاب مذکور، دفاع از اسلام و روشن کردن ذهن مسیحیان غربی به پیامبر اسلام بود. او در مقدمه کتابش چنین نوشته است:

«بیشتر همّ پیامبر صرف جلوگیری از برخوردهای وحشیانه گردید؛ زیرا لغت اسلام که به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند است، از ریشه «سلام» به معنای «صلح» گرفته شده است. محمد6 مرد جهاد بود، ولی یک صلح طلب واقعی هم بود؛ زیرا جان و اعتقاد نزدیک ترین یاران خود را در جریان صلح با مکه به گرو گذاشت تا این اتحاد بدون خونریزی به انجام رسد. او به جای خونریزی و قتل عام، در فکر مذاکره و صلح بود. آگاهی از داستان واقعی زندگی حضرت محمد6در این مقطع خطرناک تاریخ بشری، لازم است و نباید اجازه داد که متعصبین خیره سر با تحریف زندگی پیامبر به نفع خود از آن استفاده کنند. انسان غربی معاصر از داستان زندگی آن حضرت، مسائل بسیار مهم تری را برای هدایت خود در این دنیای متغیر باید بیاموزد».[7]
سخنانی کوتاه در مورد رسول اعظم صلی الله علیه و آله

ویل دورانت: محمد، پیغمبری بزرگ و موحدی کامل بود که مانند نداشت و برای اصلاح بشر مبعوث شد.

کارل ماکس: حقیقت انکار ناپذیر این است که محمد مبعوث شد تا رسالتی را که خلاصه رسالات سابق و مافوق آنها بود، برای عالم بیاورد.

الکساندر دوما: محمد، معجزه شرق بود؛ زیرا دینش دارای آموزه های بزرگی بود. اخلاقش برجسته بود و رفتاری پسندیده داشت.

آلفرد گیوم: محمد، یکی از عظیم ترین شخصیت های تاریخی است که در ایمان به وجود خدای یگانه غرق شده بود.

لئو تولستوی: شکی نیست که محمد از مردان بزرگ و مصلحانی است که به حقیقت خدمت بزرگی به بشر کرده است.واشنگتن ایرونیگ: او سریع الانتقال و دارای حافظه قوی، دیدی بلند و استعدادی سرشار بود.

ژان ژاک روسو: حضرت محمد، پیامبر اسلام، نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد سازد.[8]

پی نوشت ها:

[1]. محمد در اروپا، مینو صمیمی، مترجم: عباس مهرپویا، انتشارات مؤسسه اطلاعات.

[2]. پیامبر اعظم(ص) در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان، محمد کاظم جعفر زاده فیروزآبادی، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.

[3]. ویژه نامه پیامبر اعظم (ص)، مؤسسه فرهنگی قدس، مهدی نصیری، ص 61.

[4]. ماهنامه سیاحت غرب، ش 38، پیامبر اعظم از نگاه متفکران غربی، حسین پاشا.

[5]. همان.

[6]. همان.

[7]. زندگی نامه پیامبر اسلام، کارن آرمسترانگ، مترجم: کیانوش حشمتی، انتشارات حکمت

8. پیامبر اعظم در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:39
قرآن

گردآوری پایگاه حوزه

هیچ انسانی نیست مگر آنکه او احساس می کند در امروز عاقل تر از دیروز است و هر عملی که امروز می کند، هر چیزی که امروز می سازد، هر تدبیری که می کند، رأی و نظری که می دهد و حکمی که می کند، پخته تر و متین تر و محکم تر از کار و صنعت و تدبیر و رأی دیروز است، حتی یک عمل از قبیل کتابت و گفتن شعر و ایراد خطبه و امثال آن که امتداد زمانی دارد، آخر آن بهتر از اول آن و بعضی بهتر از بعض دیگر خواهد بود.

پس یک فرد از انسان، نه در نفس خود و نه در آنچه که می کند، سالم و خالی از اختلاف نیست و این اختلاف هم یکی دو تا نیست، بلکه اختلاف بسیار است.

و این خود قاعده ای طبیعی است و کلی که در نوع بشر و در موجودات پایین تر از بشر جریان دارد، چون همه در تحت سیطره تحول و تکامل عمومی قرار دارند و هیچ موجودی از این موجودات را نخواهی دید که در دو آن پشت سر هم یک حالت داشته باشد بلکه لا یزال ذات و احوالش در اختلاف است.

آنهایی که اهل تدبر هستند این معنا را از قرآن بطور ملموس و مشاهد می یابند، که تمامی شؤون مرتبط به انسانیت یعنی در مرحله عقائد معارف مبدأ و معاد و خلقت و ایجاد و در مرحله اخلاق فضائل عامه انسانی و در مرحله عمل، قوانین اجتماعی و فردی حاکم در نوع را در بر دارد و هیچ خرد و کلانی را فروگذار نکرده است و در مرحله قصص و آنچه مایه عبرت و اندرز است، بیاناتی دارد که همه اهل دنیا را دعوت کرده است به اینکه اگر شک دارند که این کتاب از ناحیه خدای تعالی است، مثل این بیان را بیاورند.

همه این معارف و این مواعظ را به وسیله آیاتی بیان فرموده که در طول بیست و سه سال به تدریج نازل شده، آن هم در حالات مختلف، بعضی در شب و بعضی دیگر در روز، بعضی در سفر و بعضی در حضر، آیاتی در حال جنگ و آیاتی دیگر در حال صلح، قسمتی در حالت ضراء و قسمتی در حال سراء، بعضی در حال شدت و بعضی در حال رخاء و در عین حال وضع خود آیات از نظر بلاغت خارق العاده و معجزه آسا فرق نکرده، معارف عالیه و حکمت های سامیه و قوانین اجتماعی و فردیش دستخوش نوسان و تغییر نگشته، بلکه آنچه در آخر بیست و سه سال نازل شده به آنچه در اول نازل شده انعطاف و توجه دارد و جزئیات و شاخ و برگهایش همه به اصول و رگ و ریشه هایش بر می گردد، تفاصیل شرایعش با تجزیه و تحلیل به حاق توحید خالص و رگ و ریشه اش که به همان توحید و شاخه های اعتقادی آن است، با ترکیب به عین آن تفاصیل بر می گردد، این است وضع قرآن کریم.

و هر انسان متدبری که در آن تدبر کند با شعور زنده و حکم جبلی و فطری خود حکم می کند که صاحب این کلام از کسانی نیست که گذشت ایام و تحول و تکاملی که در سراسر عالم دست اندر کار هستند، در او اثر بگذارد، بلکه او خدای واحد قهار است.

«أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثِیراً»[1] آیا درباره قرآن نمی اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می یافتند.

مراد آیه این است که مخالفین قرآن را تشویق کند به دقت و تدبر در آیات قرآنی و اینکه در هر حکمی که نازل می شود و یا هر حکمتی که بیان می گردد و یا هر داستانی که حکایت می شود و یا هر موعظه و اندرزی که نازل می گردد، آن نازل شده جدید را به همه آیاتی که مربوط به آن است عرضه بدارند، چه آیات مکی و چه مدنی، چه محکم و چه متشابه، آن گاه همه را پهلوی هم قرار دهند تا کاملا بر ایشان روشن گردد که هیچ اختلافی بین آنها نیست.

و متوجه شوند که آیات جدید آیات قدیم را تصدیق و هر یک شاهد بر آن دیگری است، بدون اینکه هیچ گونه اختلافی در آن دیده شود:

نه اختلاف تناقض، به این که آیه ای، آیه دیگر را نفی کند،

و نه اختلاف تدافع که با هم سازگار نباشد،

و نه اختلاف تفاوت به اینکه دو آیه از نظر تشابه بیان و یا متانت معنا و منظور مختلف باشند و یکی بیانی متین تر و رکنی محکم تر از دیگری داشته باشد.

همین نیافتن اختلاف در قرآن کریم، آنان را رهنمون می شود به اینکه این کتاب از ناحیه خدای تعالی نازل شده، نه از ناحیه غیر او.[2]

به عنوان نمونه گاهی این اشکال می شود که قرآن در آیات 101 سوره مؤمنون و 28 سوره قصص، در مورد وضعیت انسان ها در قیامت، بیان می دارد که در آن هنگام، هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید(لا یتساءلون)، اما در آیات 27 و 50 از سوره صافات و نیز آیه 25 سوره طور اعلام شده که برخی از آنها از یکدیگر سؤال نموده و تقاضای کمک می نمایند(یتساءلون)! این تناقض را چگونه برطرف می نمایید؟

در پاسخ باید گفت که هیچ تناقض و تضادی بین آیات قرآن به طور اعم و آیات ذکر شده در سؤال به طور اخص وجود ندارد؛ زیرا آیاتی که می فرماید: در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یکدیگر گریزانند و همدیگر را نمی شناسند.

در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو می روند که از شدت ترس حساب و کیفر الهی، از حال یکدیگر به هیچ وجه سؤال نمی کنند، اما آن جا که درباره سؤال و پرسش انسان ها از یکدیگر سخن می گوید: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ»؛ این بعد از استقرار در بهشت و جهنم است. بنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.

توهم تناقض، ناشی از عدم فهم معناست

گاهی توهم تناقض، در اثر نفهمیدن معنای واقعی آیه است. در عصر امام حسن عسکری علیه السلام یعقوب بن اسحاق کندی[3] که فیلسوف عراق به شمار می رفت، تصمیم گرفت کتابی درباره تناقض های قرآن بنویسد. از این جهت دست به این کار زد و در منزل خود دور از هر نوع غوغا بر این کار همت گماشت. روزی یکی از شاگردان او بر امام حسن عسکری علیه السلام وارد شد، حضرت رو به آن شاگرد کرد و چنین گفت:

«آیا در میان شما یک انسان شجاع و آگاهی نیست که استاد خود را از تصمیمی که گرفته است باز دارد. او تصمیم گرفته است اختلافات قرآن را در کتابی گرد آورد».

شاگرد: ما از شاگردان او هستیم و هرگز بر ما میسر نیست که به استاد چنین اعتراضی کنیم.

امام عسکری علیه السلام: «آیا آماده ای آنچه که به تو می گویم به او برسانی؟».

شاگرد: بله!

امام: «برو از در دوستی و نرمش در سخن، وارد شو، و به او چنین بگو:

به نظرم سؤالی رسیده که باید او را با شما در میان بگذارم. آیا این احتمال وجود ندارد آورنده این کتاب که شما الآن در صدد گرد آوری تناقضات آن هستید بیاید و به شما بگوید که مراد من از این آیات غیر از آن است که تو فهمیده ای. در این موقع کندی به شما خواهد گفت: این احتمال وجود دارد زیرا او (کندی) مرد فهمیده ای است. هرگاه به چنین احتمالی پی برد و پذیرفت که ممکن است میان آنچه که از قرآن فهمیده و آنچه مقصود آورنده آن است، اختلاف باشد به او بگو تو چه می دانی او (آورنده قرآن) غیر آنچه را که تو برگزیده ای اراده کرده است».

شاگرد کندی این پیام را به ذهن خود سپرد به همان روشی که امام به وی آموخته بود، با استاد سخن گفت و وقتی سخنش به پایان رسید، کندی گفت: بار دیگر سخنت را تکرار کن، او بار دیگر سخنانش را تکرار کرد؛ استاد به اندیشیدن در آن سخن فرو رفت.

ولی ناگهان رو به شاگرد خود کرد و گفت: تو را سوگند می دهم این سخن از کیست؟ او در پاسخ گفت: این سخن بر قلبم وارد شده خواستم تو را از آن آگاه سازم. کندی در پاسخ گفت: این سخن شبیه سخن تو نیست و هرگز به این سخن، تو وامثال تو پی نمی برند، طراح واقعی آن را به من معرفی کن، شاگرد یادآور شد که این پیام از امام عسکری علیه السلام است و من مامور بودم آن را به شما برسانم.

در این موقع فیلسوف عراق کمی اندیشید، گفت: این سخن فقط شایسته این بیت رفیع است، آنگاه آتشی خواست و آنچه را نوشته بود طعمه حریق ساخت.[4]

 

منابع:

ـ تفسیر المیزان؛ علامه سید محمد حسین طباطبایی

ـ انوار البهیة، شیخ عباس قمی.


پی نوشت ها:

[1]. نسا، آیه 82.

[2]. برگرفته از ترجمه المیزان، ج‏5، ص27 و 28.

[3]. یعقوب بن اسحاق کندی متوفای 260 ه - 873 م ملقب به ابویوسف فیلسوف مسلمان در عصر خویش بشمار می رفت، پس از هجرت از زادگاه خویش «کنده » به بغداد رفت و در آن سامان به فراگیری علومی از قبیل طب، فلسفه، موسیقی، هندسه و نجوم پرداخت. تالیفات وی افزون بر 300 جلد می باشد. از جمله کتاب های وی می توان از رسالة فی التنجیم، اختیارات الایام، تحاویل السنین و الهیات ارسطو نام برد. (الاعلام ، زرکلی:8/ 195). در مصدر: اسحاق کندی است و صحیح آن یعقوب بن اسحاق کندی است که با امام عسکری علیه السلام معاصر بوده است.

[4]. فصلنامه کلام اسلامی، شماره 33.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:36
دعا و زیارت
منابع : www.ibna.ir | تاریخ درج : ‎1391/7/16
کلید واژه ها :

کتاب «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» را شهید حجت الاسلام والمسلمین محمد مصطفوی کرمانی در سال 1351 به نگارش در آورده است. وی در این کتاب نگرشی علمی به نیایش دارد. انتشارات شاهد این اثر را پس از چهل سال باز چاپ کرده است.

«دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» نخستین‌بار در سال 1351با مقدمه شهید آیت‌الله محمد مفتح منتشر شده است.

وی در این مقدمه به سیر تغییر و تبدیل اعتقادات دینی به خرافات اشاره می‌کند و می‌نویسد: «یکی از عوامل مهم جلوگیر پیشرفت اسلام در دنیای تشنه امروز همان وجود پاره‌ای موهومات و خرافات [است] که متاسفانه به مارک دینی و قیافه اسلامی درآمده است و چون ابری تیره و تار جلو درخشندگی نور اسلام را گرفته است ...»

مبارزه با خرافه و خرافه‌پرستی از نگاه شهید مفتح از مهم‌ترین وظایف مسلمان وظیفه‌شناس و علاقه‌مند است که این نبرد باید با دشمنان اسلام به صورت مستقیم و نیز با خرافات و خرافه‌پرستان صورت گیرد. به اعتقاد این شهید، این مبارزه در کنار روح از خودگذشتگی و فداکاری، پایبند نبودن به عنوان‌ها و موقعیت‌ها را طلب می‌کند.

شهید دکتر مفتح در مقدمه خود از ملت‌هایی سخن می‌گوید که با وجود ثروت فراوان در فلاکت به‌سر می‌برند و سپس با آوردن جمله‌ای از «آلکسیس کارل» مبنی بر اهمیت دعا کردن برای عبور از ورطه زوال می‌نویسد: «انسانی که ادراک کرده و فهمیده که آنچه هست، برای او قانع‌کننده و کافی نیست دعا می‌کند تا به‌ آنچه باید باشد، برسد این چنین شخصی همیشه تشنه و مشتاق آینده‌ای ایده‌آل و بهتر از آن‌ است که هم‌اکنون هست.»

وی همچنین در این نوشتار کوتاه، گذری دارد بر تاریخ رهبران بزرگ جهان اسلام و با آوردن نمونه‌‌هایی از عملکرد پیامبر اکرم(ص) و امام علی‌(ع) در هنگام سختی‌ها و اشاره به احادیثی از ائمه اطهار(ع) در زمینه دعا کردن، بر اساس حدیث از امام جعفر صادق(ع) به پنج گروهی اشاره می‌کند که دعا‌های آنان هیچ‌گاه مستجاب نخواهد شد.

شهید مفتح در پایان مقدمه‌اش بر «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» این کتاب را یازدهمین نشریه جلسات علمی اسلام‌شناسی معرفی می‌کند.

علاوه بر مقدمه شهید دکتر مفتح بر «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» در بازچاپ این نوشتار مقدمه‌ای هم از مسعود زریبافان، رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران بر این نوشتار به چشم می‌خورد. زریبافان در بخشی از آن می‌نویسد: «این کتاب در دورانی نوشته و یک‌بار منتشر شده که خفقان و تاریکی رژیم سفاک پهلوی عرصه را بر مومنان و مجاهدان تنگ کرده بود. شهید والامقام حجت‌الاسلام محمد مصطفوی این باب رحمت را بر روی مشتاقان گشود و به آنان سلاحی از جنس نور و ایمان معرفی کرد.»

کتاب «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» در هفت فصل «تعاریف و دیدگاه‌ها»، «نیایش از دیدگاه مخالفین»، «اثرات دعا»، «خرافه و نیایش»، «موانع استجابت دعا»، «نیایش برای دیگران» و «درخواست‌های حیاتی و سودمند» تالیف شده است.

نویسنده در بخش نخست پس از «تعریف دعا» به مباحثی مانند: «نیایش و پیشوایان اسلام»، «دعا از دیدگاه دانشمندان»، «نیایش کودک و جوان» پرداخته است. از نکات جالب توجه در نگارش این اثر این است که شهید حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مصطفوی در این نوشتار در کنار نگاه اسلامی به موضوع دعا می‌کوشد با نگرشی جهانی و علمی به این موضوع بپردازد. برای مثال در بخش «نیایش کودک و جوان» با طرح این سوال که «کودک در چه سنی با نماز( که قسمتی از نیایش است) باید آشنا شود؟» در کنار آوردن نظر پیامبر گرامی اسلام، اندیشه «فرانگ لاباخ» را نیز در این زمینه بیان کرده است.

وی در دومین فصل این نوشتار با نام «نیایش از دیدگاه مخالفین» با بیان بخشی از نظرات مخالفان نیایش به درگاه خدا و شبهات در این زمینه، پاسخ‌های مستدل خود را نسبت به این شبهات ابراز می‌کند.

فصل «اثرات دعا» پس از فصل دوم قرار گرفته است. «اثر مهم نیایش در فرد و اجتماع» و «نیایش و آرامش روان» دو بخش ابتدایی فصل سوم‌اند. سپس مولف به موضوع نگرانی، عوارض آن و ارایه راهکار‌های رفع این مساله از نگاه دانشمندان می‌پردازد و در بین آن رویکرد اسلام برای رفع این مساله را بیان می‌کند.

شیوه بیان نظر اسلام و ادیان از سوی مولف در این فصل جالب توجه است. از این روی که شهید مصطفوی کرمانی در کنار بیان نظر اسلام، کوشیده است با بیان نظر دانشمندان درباره اثر بخشی دعا در بینابین نظر ادیان و دین مبین اسلام، مخاطب را در فضای خاصی از قضاوت قرار دهد.

کوشش مولف در به‌کارگیری نظریه‌ها، دیدگاه‌ها و برخی علوم شاخص روزگار خود برای تالیف این نوشتار و جلب نظر مخاطب از این راه، قابل ارج است. همچنین وی در بخشی از بیان مساله نگرانی، به ادبیات زمان خود نیز نگاه داشته و به جمله‌ای از صادق هدایت در کتاب «بوف کور» او اشاره می‌کند.

«خرافه و نیایش» عنوان چهارمین فصل کتاب است. نگرش نویسنده در این فصل و جست‌وجوی دلیل گسترش خرافه در کشورمان البته در آن روزگار، قابل توجه است. وی علت رواج خرافه را در فقر مطالعه می‌جوید و مقایسه دقیقی در این زمینه به‌دست مخاطب می‌دهد.

نگارنده پس از این به تحلیل این موضوع پرداخته است که «آیا دعا کردن کافی است؟» وی در این‌باره به آیه‌ای از قرآن اشاره می‌کند که بر لزوم حمل سلاح در هنگام نماز گزاردن در صحنه نبرد تاکید دارد. یا به آیه‌ای از قرآن در شیوه نجات دادن قوم بنی اسراییل از دست فرعون اشاره می‌کند. به نظر می‌رسد قصد او از بیان این شواهد آن است که خداوند بدون تلاش بنده دعای او را اجابت نخواهد کرد.

«آداب مقارن دعا» هم یکی از بخش‌های جذاب فصل چهارم است که شهید مصطفوی با بر شمردن این آداب در 11 شرط استجابت دعا، در بیان شرط نهم به موضوع «قوه جاذبه» اشاره کرده است.

موضوع فصل پنجم این نوشتار به «موانع استجابت دعا» اختصاص یافته است و مولف با فهرست کردن این موانع، ضمن آن‌که به مخاطب امید استجابت دعایش را می‌دهد و او را دلگرم می‌کند، از او می‌خواهد که در استجابت شدن دعاهایش عجله به خرج ندهد.

نگارنده شهید، در ششمین فصل این نوشتار بر مقدم شمردن بیان حاجت‌های دیگران در هنگام دعا کردن تاکید کرده و این اهمیت را با استفاده  از آیات و روایات اسلامی و با توجه به نظر دانشمندان بیان کرده است.

واپسین بخش این نوشتار را مولف به موضوع «درخواست‌های حیاتی و سودمند» اختصاص داده است و نکاتی مانند در نظر گرفتن «فرجام نیک» و «هدف‌های عالی و بزرگ» و رابطه «نیایش و اقتصاد» را برای مخاطب شرح داده است.

کتاب «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» با آن‌که سال‌ها پیش از انقلاب اسلامی منتشر شده، اثری بسیار کاربردی درباره ابعاد شناخت نیایش و تاثیر آن در زندگی برای نسل فعلی محسوب می‌شود.

این نکته را مهدی مصطفوی فرزند این مولف شهید در روز رونمایی از اثر (چهارم مهر‌ماه 91) هم این طور یادآور شد: «شهید مصطفوی به دلیل مشغله فراوان نتوانست این نوشتار را مورد بازنگری قرار دهد اما موضوع‌هایی که در این کتاب مطرح شده‌اند موضوع‌هایی نیستند که شامل مرور زمان شوند و این کتاب برای آیندگان نیز مفید خواهد بود.»

تلاش بنیاد شهید برای بازچاپ این نوشتار قابل تقدیر است اما جای فهرست منابع و ماخذ در پایان اثر خالی به‌ نظر می‌رسد. همچنین اگر این تلاش ارشمند با ویرایش فنی مناسب‌تر کتاب همراه می‌شد، «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» عاری از اشتباهات تایپی به نظر مخاطب می‌رسید.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مصطفوی کرمانی با شروع نهضت امام خمینی(ره) در سال 1342 وارد عرصه مبارزه با رژیم پهلوی شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت جامعه روحانیت مبارز درآمد و در تاسیس بنیاد علمی و فرهنگی نهج‌البلاغه نقش مهمی داشت. حجت‌الاسلام مصطفوی در نخستین روز از بهمن‌ماه سال 1364 در حوالی جبهه‌های دفاع مقدس و در حادثه سقوط هواپیمای حامل حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله محلاتی و یارانش به دست ارتش صدام به شهادت رسیدند.

کتاب «دعا عامل پیشرفت یا رکود؟» را انتشارات شاهد در قطع رقعی و 228 صفحه، با شمارگان سه هزار نسخه و به بهای 45 هزار ریال، پس از چهل سال باز چاپ کرده است.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:32
سياست
منابع : www.rasanews.ir | تاریخ درج : ‎1391/7/16
کلید واژه ها :

حضرت آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر خود به تبیین شاخصه و تعریف وزیر در جامعه پرداخت و گفت: وزیر کسی است که وزر و ثقل و بار سنگین مملکت به دوش اوست و اگر چنانچه بار سنگین مملکت را نتواند حمل کند دیگر وزیر نیست.

حضرت آیت الله جوادی آملی امروز در درس تفسیر خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، به ادامه تفسیر سوره مبارکه قصص پرداخت و گفت: در آن وادی بقعه ای بود و در بقعه درختی قرار داشت و از آنجا به موسی سلام الله علیه وحی شد، در آیات 11 به بعد سوره مبارکه طه اصول کلی دین، جریان نماز، توحید، وحی و نبوت در وحی به آن حضرت مطرح شده، ولی در این سوره مبارکه فقط به اصل توحید اشاره شده است «إنی أنا الله رب العالمین».

این استاد تفسیر حوزه علمیه گفت: دو معجزه عصا و ید بیضا در سوره طه به صورت سؤال و جواب مطرح شد و در این سوره مستقیما فرمود «ألق عصاک»، در مورد ید بیضا هم ممکن است گاهی دست به خاطر مریضی سفید شود ولی در اینجا یک کرامت است، مثل زکریا علیه السلام که سه روز زبان او بند آمد «قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا» خدای متعال به او فرمود تو سالم و مستوی هستی به دلیل این که ذکر می گویی و با خدا مناجات می کنی اما با مردم نمی توانی صحبت کنی و در اینجا هم خدا می فرماید «اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوءٍ».

این استاد عالی حوزه علمیه قم با اشاره به عبارت «وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ» گفت: درباره این عبارت چند قول در مسأله است که سیدنا الاستاد در المیزان اقوال را مطرح کرده و هیچ کدام را نپذیرفته است؛ زمخشری می گوید وقتی حضرت ترسید دستش باز بود و خدا به او فرمود دستت را جمع کن و این نشانه آرامش و طمأنینه است و در آیه ای دیگر به این عبارت آمده «واضمم یدک إلی جناحک» که جناح را به قرینه ید، به معنی دست چپ گرفته است یعنی دست راست را به طرف دست چپ ببر و دست ها را جمع کن و فخر رازی هم آن را تأیید کرده و می گوید این بهترین تفسیر برای آیه است.

آیت الله جوادی آملی با اشاره به رد این نظریه از سوی علامه طباطبایی، خاطر نشان کرد: فرمایش المیزان این است که اگر مربوط به جریان مار شدن عصا و ترس موسی علیه السلام باشد باید بلافاصله بعد از آن بیاید ولی در این جا موضوع ید بیضا فاصله شده است، بنابراین بعد از فرمایش خدای متعال که فرمود نترس، هراس حضرت برطرف شد پس این عبارت نمی تواند مربوط به عصا و مار باشد چون در سوره طه دارد که «واضمم یدک إلی جناحک تخرج بیضاء»، معلوم می شود که جناح همان جَیب به معنای پهلو و گردن است.

وی افزود: این است که بعدها بزرگان فرموده اند اگر دست را به جیب ببری چیزی گیرت نمی آید ولی اگر دست را به جَیب ببری «تخرج بیضاء»، از جیب و کیف کسی دست روشن نمی شود اما اگر جَیب و صدر روشن پیدا کردی، صدر مشروح پیدا کردی و دست به جَیب زدی «تخرج بیضاء»، در اینجا هم که می فرماید «وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ» معلوم می شود که به ترس ربطی دارد ولی کنایه است، شیخنا الطوسی رضوان الله علیه تعبیر لطیفی دارد که منظور این نیست که دست راست را بر دست چپ یا دست ها را بر هم بگذار بلکه همانطور که در بخش بعدی آیات می فرماید «سنشدّ عَضُدَک بأخیک؛ بازویت را به وسیله برادرت تقویت می کنیم» یک امر کنایی است نه یک امر فیزیکی.

آیت الله جوادی آملی در ادامه تبیین فرمایش شیخ طوسی گفت: آیه به معنای تقویت بازوی حضرت نیست، بلکه یعنی مرام و مکتب تو را تقویت می کنیم، جریان «وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ» هم یک امر غیر فیزیکی است یعنی دلت را پیش خود بیاور و آرام باش.

این استاد عالی حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: سیدنا الاستاد هم می فرماید اینجا معنای کنایه ای دارد، همان طور که خدای متعال می فرماید «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»، منظور این نیست که بال پهن کن بلکه یعنی متواضع باش، انسان متکبر و متبختر باد به غبغب می کند و دست ها را باز کرده با این وضع حرمت می کند اما انسان متواضع دست ها را جمع می کند و به خودش می چسباند، فرمود آن طور نباش که دست ها را باد کرده فاصله بدهی و حرکت کنی بلکه «وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ»، یعنی باید ترهیب الهی «و ایای فارهبون» با خوفناک بودن از محضر الهی، با این وضع زندگی و حرکت کنی.

آیت الله جوادی آملی ابراز داشت: حضرت موسی به خدا عرض کرد اینها معجزه است ولی چند مشکل دارم، سابقه قتل دارم، با اژدها نمی شود مردم را هدایت کرد، اژدها مردم را ساکت می کند ولی ساکن نمی کند، من حرف های خوب می زنم ولی خوب حرف نمی زنم برادرم هارون از من فصیح تر است، تا کی جامعه را با ترس اداره کنم، برای اثر در جامعه باید حرف های عالمانه بزنم به گونه ای که آنها خسته نشوند، این هنر و گفتار سخن و نظم و نثر خوب است که می تواند جامعه را ساکن و ساکت کرده و خوب اداره کند، خدای متعال هم این مشکلات را برای او حل کرد.

وی ادامه داد: حضرت عرض می کند این طور نیست که نتوانم سخن بگویم، اصل فصاحت را دارایم اما کسی که بخواهد مسیر فکر یک کشوری را عوض کند یک ادبیات شفاف و روشن و هنر خوبی می خواهد، هنر گفتاری و نوشتاری و مانند آن، «فَأَرْسِلْهُمَعِی ردْءًا یصَدِّقُنِی»، کمک من باشد، تصدیقم کند، حرف های مرا به جامعه منتقل کند حرف های جامعه را به من منتقل کند، اگر مناظره، مباحثه، همایش و سخنرانی است حضور پیدا کند چون قدرت بیان او خوب است و همه جانبه از من افصح است.

مفسر برجسته قرآن کریم گفت: حضرت عرض می کند من سابقه قتل دارم، اینها هم که سوابق فراوانی در بت پرستی دارند، قدرت و ثروت هم که به دست اینهاست، جاهلیت هم که دامنگیرشان شده، چگونه اوضاع اینها را عوض کنم؟ اما اگر کسی را داشته باشم که عالم و حکیم و مؤمن و متقی باشد و حرف مرا تصدیق کرده به جامعه منتقل و سؤال های جامعه را بمن منتقل کند خیلی به من کمک می شود.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان داشت: حضرت از خدا می خواهد که هارون را وزیر او قرار دهد، وزیر کسی است که وزر و ثقل و بار سنگین مملکت به دوش اوست و اگر چنانچه بار سنگین مملکت را نتواند حمل کند دیگر وزیر نیست، حضرت موسی برادرش را واجد این شرایط معرفی کرد و عرض کرد «أشرکه فی أمری» او را در مسأله وحی و نبوت و رسالت و مکتب، شریک من قرار بده.

این استاد تفسیر حوزه علمیه گفت: به تعبیر سیدنا الاستاد این که ما به اهل بیت مخصوصا وجود مبارک حضرت امیر یا حضرت حجت علیهم السلام عرض می کنیم «السلام علیک یا شریک القرآن» به همین مناسبت است، اهل بیت علیهم السلام عِدل قرآن هستند، اگر وجود مبارک پیغمبر به حضرت امیر سلام الله علیهما و آلهما فرمود «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» منهای مسأله وحی تشریعی و نبوت، وجود مبارک حضرت امیر شریک وجود مبارک پیغمبر است و اگر شریک وجود اوست صحیح است که به ائمه علیهم السلام بگوییم «شریک القرآن» چون با قرینه همراه است، اگر حضرت امیر به منزله حضرت هارون است که هست و اگر هارون شریک موسی است که هست پس حضرت امیر شریک پیغمبر و شریک قرآن است.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:30
اخلاق

منابع : www.rasanews.ir | تاریخ درج : ‎1391/7/16
کلید واژه ها :

حجت الاسلام رفیعی با تأکید بر دریافت مفاهیم قرآنی از سوی طلاب گفت: از آنجا که دینداری با ملامت است، عالی ترین و برترین هدف تحصیل و علم آموزی همان فهم و درک قرآن برای خشوع و تواضع در برابر خداوند است.

حجت الاسلام ناصر رفیعی محمدی، خطیب دینی، با بیان این که به فرموده امام صادق(ع) اهل علم سه دسته اند، اظهار داشت: گروهی برای سفسطه درس می خوانند، عده ای برای خدعه و برتری جویی که این نوع درس خواندن بسیار خطرناک است و گروهی دیگر برای فهمیدن درس می خوانند چرا که می خواهند قرآن را بفهمند.

وی با بیان این که از آنجا که قرآن وصیت خدا است و وظیفه ما مسلمانان این است که به فهم و درک وصیت خدا دست یابیم، تصریح کرد: برای فهمیدن قرآن، طلاب باید وقت بگذارند، هر روز قرآن بخوانند و نورانیت این کلام الهی را در زندگی شان ایجاد کنند، یک دور تفسیر قرآن یکی از کارهایی است که باید در رأس فعالیت های طلاب قرار گیرد و این مسأله بهتر است به صورت یادگیری تفسیر موضوعی باشد و هر  طلبه ای راجع به واجبات دین بتواند سوره ای از قرآن را بیاورد و تفسیر کند.

* طلبه واقعی در هدف فهمیدن تحصیل که همان فهم و درک قرآن است، تعریف می شود

حجت الاسلام رفیعی با تأکید براین مطلب که در واقع کسی که هدفش از درس خواندن فهم و درک قرآن باشد، طلبه واقعی است، اظهار داشت: اهل علم، افرادی محزون هستند که به دنبال لهو و لهب نمی روند و دارای یک نوع خشوع و تواضع در برابر خداوند هستند.

این خطیب برجسته با بیان این که طلبه ای که نماز شب نخواند، طلبه نیست، تصریح کرد: شب زنده داری و نماز شب خواندن و یا نمازخواندن قبل از این که بخوابد از ویژگی های دیگر صاحب علم به فرموده امام صادق(ع) است و از بارزترین و مهم ترین ویژگی های صاحب علم، اهل عمل و خشیت بودن است و خداترسی، مهربان بودن، زمان‌شناسی، عارف به شبهات و به روز بودن و هوشیاری و بیداری نسبت به مسائل پیرامون نیز از دیگر ویژگی‌ها است.

حجت الاسلام رفیعی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه غصه خوردن بر فرصت سوزی و ازدست دادن فرصت ها یکی از غصه هایی است که گنهکاران در روز محشر برآن حسرت می ورزند است، تصریح کرد: طلاب باید با مغتنم شمردن فرصت ها، وقت خود را به مطالعه و یادداشت و تحقیق بگذرانند.

وی با بیان این که طلاب باید در زندگی فرصت یابی داشته باشند و از فرصت‌ها بهره کافی را ببرند، تصریح کرد: بسیاری از بزرگان حوزه در واقع در همین زمان‌های سوخته، دستاوردهای علمی و اندیشه ای فراوانی همچون چاپ کتاب و حفظ قرآن داشته اند و طلاب نیز باید در همین راستا شبی 10 آیه از قرآن را بخوانند که سالی 3 هزار آیه می شود و در دو سال 6 هزار آیه  می شود و یک دور تفسیر را نیز بهتر است طلاب به صورت کامل مطالعه کنند.

* رمز پیروزی و موفقیت در گرو میزان بهره‌مندی از فرصت‌ها و درواقع فرصت یابی است

وی با بیان این که رمز پیروزی و موفقیت افراد در گروه شغلی و تحصیلی در گرو به میزان بهره‌مندی از فرصت‌ها و درواقع فرصت یابی است، تصریح کرد: برنامه ریزی در زندگی در راه عبادت خدا و کسب علم و دانش همان پل ترقی و کمال انسان به سوی نور و فهم قرآن است.

حجت الاسلام رفیعی با بیان این که طلاب باید در هر جلسه ای از خانوادگی و اجتماعی که حضور دارند باید نبض جلسه را خودشان در دست بگیرند، اظهار داشت: از آنجا که در شرایط حاضر نیاز به حوزه های دینی بسیار است و مردم در چهاردسته فرصت طلب، فرصت سوز، فرصت یاب و فرصت ساز تقسیم بندی می شوند در واقع می توان افراد را به سمت فرصت سازی برای یکدیگر تشویق و ترغیب کرد.

وی در ادامه با بیان این که هر کسی که از کنار حضرت نوح می گذشت ایشان را مسخره می کرد، خاطرنشان کرد: در واقع دینداری با ملامت است؛ اما با توجه به زیارتنامه حضرت علی(ع) مومن کسی است که از سرزنش ها و سرزنش کننده ها نمی ترسد چراکه طبیعت دینداربودن سرزنش و توبیخ است.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:27
اهل بیت

منابع : www.hawzahnews.com | تاریخ درج : ‎1391/7/16
کلید واژه ها :

این روزها، قم کربلایی شده است و کربلا در انتظار کاروانی است که از قم حرکت خواهد کرد ...

این روزها ترافیک سنگین در اطراف مدرسه علمیه معصومیه قم حکایت از حرارتی در دلهای مومنین دارد که هیچ گاه سرد نخواهد شد. کافی است خود را داخل مدرسه برسانی تا ببینی زن و مرد، پیر و جوان خودشان را به ضریح جدید اباعبدالله رسانده اند تا با چشمانی بارانی بگویند:

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم/تو می روی به سلامت سلام ما برسان

این روزها، قم کربلایی شده است و کربلا در انتظار کاروانی است که از قم حرکت خواهد کرد. کربلایی ها نیز منتظرند ضریح جدید اباعبدالله را در آغوش بگیرند، ضریحی که بند بند آن با شور و شعور و عشق همراه بوده است و برای ساخت آن حتی یک مثقال طلا خریداری نشده است. یک ضریح جدید با وِیژگی های بعضا منحصر بفرد که حجت الاسلام والمسلمین تکیه ای سخنگوی هیات امنای ساخت ضریح، برایمان تشریح کرد و از حال و هوای معنوی در این 5سال سخن گفت:

 * خاطرم هست که حدود 5 سال قبل با مراجع دیدار می کردید و از ساخت ضریح جدید اباعبدالله(ع) سخن می گفتید. نقطه آغازین این جریان مقدس چه بود؟

این اتفاق مبارک، ریشه جالبی دارد. آقای دانش از دلباختگان اهل بیت به افراد فعال در چراغانی نیمه شعبان گفت: "شما که خیابان های قم را اینطور نورباران می کنید، ای کاش میرفتید کنار قبر مطهر عسکریین و در زادگاه حضرت مهدی چراغانی می گردید" این باعث شد عده ای از بروبچه های چهارمردان(یکی از محله های قدیمی قم)، به سرپرستی آقای دانش بروند سامرا.

* این ماجرا مربوط به چه سالی است؟

مربوط به اوایل دهه هشتاد، حدود سال 82 و 83 است. آن بزرگوار با این افراد فعال رفتند، ولی به دلیل مسائل امنیتی و کم لطفی مجاورین سامرا اجازه فعالیت ندادند که در نهایت وسایل شان را بردند کاظمین و در چراغانی حضرت مهدی سلام الله علیه استفاده کردند. از همانجا رشته ارتباط آقای دانش با عتبات عالیات برقرار شد. و مسئولین عتبه کاظمین علیهما السلام از ایشان حسن استفاده را کردند و این برادر به عنوان یک رابط ارزشمند جا افتاد.

* آن موقع حاج فاضل انباری تولیت کاظمین بودند؟

بله، همین حاج فاضل بود که خوب جذب کرد و به کار گرفت. بعد آقای دانش بتدریج به نیازهای اعتاب مقدسه اشراف پیدا کرد و در این رفت و آمدها، به هر کاری که نیاز بود دست می زد برای یکجا سنگ تهیه میکرد برای یکجا دنبال لوستر بود، یکجا دنبال جذب طلا بود جای دیگری معماری و همینطور خودش بصورت خودجوش کار می کرد تا اینکه متوجه شد ضریح مطهر امام حسین سلام الله علیه نیاز به تعویض دارد و جلسه چهار نفره ای در خصوص نیاز اعتاب مقدسه تشکیل داد.

* با حضور چه افرادی؟

بنده بودم، حاج آقای پارچه باف، حاج آقای خلج و خود آقای دانش. دور هم نشستیم و ایشان پیشنهاداتش را مطرح کرد که این نیازهای فزاینده وجود دارد اما چند گل سرسبد وجود دارد، یکی اش ضریح مطهر امام حسین است که لازم التعویض است و از همین جا استارت این جریان سال 84 خورد.

 

* با توجه به موضوع چراغانی نیمه شعبان که فرمودید، میتوانیم بگوییم جرقه اولیه ساخت ضریح را خود صاحب الزمان زدند.

احسنت، برداشت خوب و لطیفی کردید. صاحب الزمان یعنی بزرگواری که اشراف قطعی روی عالم امروز دارد و مدیریت عالی جهان را به عهده دارد هدایت کرد. همانجا فی المجلس زنگ زدیم به حاج آقای نظری منفرد، زیرا میخواستیم ایشان اشراف داشته باشد تا از نظر دینی و مکتبی با اطمینان بیشتری پیش برویم. ایشان آن زمان برای تبلیغ به کویت رفته بودند. وقتی موضوع را به ایشان اطلاع دادیم، گفتند "با وجود اشتغالات و گرفتاری هایم، راجع به حضرت اباعبدالله الحسین خاضعم، هرچه باشد در خدمتم". ایشان که موافقت کردند همانجا نفرات دیگری پیشنهاد شد و در نهایت 12 نفر هیات امنای ساخت ضریح را تشکیل دادند.

* وجه انتخاب اعضای امناء چه بود؟

توانمندی از نظر علمی و فرهنگی، فعال بودن، کارآمدی، اشراف بر امور اعتاب مقدسه، معتمد مردم و مورد احترام مراجع و بیت مقام معظم رهبری بودن مد نظر بود. بعد از تشکیل امناء، اولین سفر را به کربلای معلا رایزنی کردیم.

* چه سالی؟

سال 85 رفتیم برای آغاز کار و یکسال رایزنی ها به طول انجامید.

* قبل از پرداختن به فعالیت هایی که طی این چند سال داشتید، بفرمایید که ضریح فعلی مربوط به چه سالی است؟

ضریح فعلی ساخته پرداخته بُهره های هندی که شیعیان واقفی هستند میباشد و مربوط به حدود 80 سال قبل است. اتفاقا شیعیان «بُهره» نیز به دلیل اینکه ضریح فعلی را ساخته بودند، اشتیاق زیادی برای ساخت ضریح جدید داشتند، اما ما نیز تلاش زیادی کردیم و نهایتا با انگشت اشاره حضرت آیت الله سیستانی و همت دفتر مبارک ایشان در قم بود که به قم واگذار شد و پشتیبانی بسیار خوبی شد و نتیجتا به لحاظ همین تزاحم ها یکسال طول کشید. چندین نوبت ما رفتیم و مسئولان عتبه حسینی نیز به قم آمدند و اعتماد مراجع و بزرگان را که دیدند نهایتا سال 86رسما از طرف آقای شیخ عبدالمهدی کربلایی تولیت عتبه مقدسه حسینی این پروژه به امنای قم واگذار شد.

* اصلا چرا باید ضریح عوض می شد؟

ضریح به دلیل قدمت و به لحاظ هنری کاملا کهنه شده بود. چوب ها پوسیده شده بود و مقداری هم حشرات آسیب رسانده اند و مهمتر اینکه در جریان انتفاضه عراق که مردم به حرم پناه آوردند، ضریح مورد اصابت گلوله صدامیان واقع شده بود و ضریح فعلی تعمیر شده است. تعویض ضریح جزو اولویت های اصلی عتبه مقدسه حسینی بود که ما دست روی آن گذاشتیم.

* ضریح فعلی شش گوشه است و ضریح جدید نیز شش گوشه است. آیا خبر دارید که قبلا ضریح به چه شکلی بوده است؟

ضریح قبلی، فولادی بوده و توسط قاجاریه نصب شده بوده و شش گوشه بوده، قبل از آن را هم من نمیدانم ولی از حدود سال 370 اینجا قبه و گنبد و بارگاه ولو مختصر داشته و به تدریح توسعه یافته است. جالب است بدانید حضرت آیت الله بهجت در ملاقاتی که اعضای امناء با ایشان داشتند، فرمودند "حتما شش گوشه را حفظ کنید". چون برخی از متخصصین طرحی داشتند که 4 گوش بشود، اما بزرگتر شود ایشان فرمودند: "شیخ مفید فرموده که حضرت علی اکبر پیوسته به امام حسین است و پایین پا است و این ذوقی که شش گوشه کرده ذوق مقدسی است این را حفظ کنید".

* بسیارخوب، بعد از واگذاری طرح به امنای قم، چگونه کارها را ادامه دادید؟

طرح خیلی مهم بود و لذا فراخوان دادیم و با متخصصین، هنرمندان و دانشگاهیان که خودشان صاحب نظر بودند ارتباط برقرار کردیم، طرح های متعددی را جمع کردیم. طرح آقای فرشچیان زمانی دریافت شد که طرح اول تصویب شده بود ولی آن طرح که آمد با انگشت اشاره مقام معظم رهبری، این طرح مورد توجه قرار گرفت و در نهایت طرح جناب آقای فرشچیان به تصویب رسید و اجرایی شد.

* ویژگی طرح ایشان چیست؟

همین است که دارید می بینید. البته آقای فرشچیان هم به همکاران و شاگردان خود احترام گذاشتند و هم درخواست های عتبه مقدسه را لحاظ کردند و تغییراتی در طرح ایجاد کردند. مقدار زیادی درخواست های عتبه مقدسه را لحاظ کردند آنها میخواستند اشکال و آثاری باشد مثلا در اشعار، مقید بودند شعر سید رضی منظور بشود. یا مثلا فرض بفرمایید در ابعاد، ابعاد ضریح و محیط ضریح دقیقا باندازه ضریح فعلی است، یعنی نه بزرگتر شد چون رواق اجازه نمیداد و نه کوچکتر شد چون صندوقچه مبارک اجازه نمیداد. نهایتا از چهاردهم خرداد 87 این کار در کارگاه آغاز به کار کرد.

* چه شد که مدرسه علمیه معصومیه را به عنوان محل کارگاه انتخاب کردید؟

مدتی فقط دنبال این بودیم که چه جایی را برای ساخت ضریح در نظر بگیریم، جاهای مختلف را دیدیم حتی به فکر یک کارخانه تعطیل شده بودیم، بعد دیدیم جای مناسبی نیست حتی به فکر احداث سوله افتادیم تا اینکه در یک جلسه رمضانیه سر سفره افطار با آیت الله حسینی بوشهری که مدیر وقت حوزه علمیه قم بودند و جناب حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی تشریف داشتند و امناء هم بودند و نوعی تبادل نظر در خصوص محل کارگاه صورت گرفت که یکمرتبه پیشنهاد مدرسه علمیه معصومیه مطرح شد آقای حسینی بوشهری گفتند "اگر منع مدرسه ای و درسی نباشد، دریغ ندارم" همانجا فی المجلس زنگ زدند و فردای آنروز الحمدلله خبر مثبتش را دادند. میخواهم بگویم که میزبانی با حضرت معصومه است. حضرت میزبان بودند. زیرا مدرسه موقوفه آستانه و بنام حضرت معصومه است. وقتی قرار بود کارگاه در سالن نمازخانه مدرسه معصومیه احداث شود، برخی از آقایان فضلا و طلاب تردید داشتند که مانع درس و بحثشان شود، بالاخره نمازخانه و مرکز جلسات و مباحثه ها بود، من از طرف امناء بین نماز ظهر و عصر چند جمله صحبت کردم که یکی از طلاب بلند شد و گفت: "آقای تکیه ای! ما نه وهابی هستیم نه طرفدار وهابیت، شما یک طوری حرف می زنید خیال میکنید ما مانع هستیم"، گفتم: "تمام شد، همه حرف را این برادر عزیز زدند و رقم خورد". خیلی عجیب بود. در پایان کار و بازدید عمومی هم که رفت و آمدها  و تدابیر امنیتی زیاد شد و ما تقریبا یک چهارم مدرسه را اشغال کردیم، نماز ظهر و عصر با حضور طلاب و مدیریت مدرسه و امامت آیت الله حسینی بوشهری برگزار شد، در همین فضا آقای حسینی بوشهری مثال زیبایی زدند و گفتند، کسانی که اربعین رفته اند از نجف تا کربلا را دیده اند و استقبال کنندگان از زائران امام حسین، تا آنجا پیش میروند که پاشویی و پانسمان می کنند و به زائر رسیدگی میکنند، این گفته آقای بوشهری انقلاب ایجاد کرد به حدی این انقلاب بالا گرفت که بعد از سخنان ایشان، حاج آقای ملکی مدیر مدرسه فرمودند نه فقط استقبال و پاشویی، ما صورت می گذاریم مردم بیایند. اینها بچه های حضرت معصومه اند، اینها سرکلاس حضرت معصومه هستند.

بگذارید بگویم قداست اینجا روزانه بود، قلم زن، خطاط، تراشکار، زرگر، طراح، خدمتگزار، جاروکش، نگهبان، انتظامات، هرکسی در فضاهای متفاوت بهره های خاص خودش را داشت.

* اتفاقی افتاد که دست اهل بیت علیهم السلام را ببینید؟

ما گره کور در حین کار زیاد داشتیم، اما همه گره ها با توسل باز می شد. خوشبختانه یا متاسفانه آمار گره‌های کور نگرفتیم، اما کم نداشتیم، گاهی درون کارگاه و در مسائل فنی، گاهی در خصوص لوازم و اقلام مثلا ما باید برای چوب باید تا جنگل های برمه می رفتیم. برای اینکه چوب ساج فقط آنجاست و میگویند میتواند تا هزار سال هم دوام داشته باشد. این چوب تاکنون سیصد سالش به ثبت رسیده است. در شاهچراغ نرده سیصد ساله سالم است. با اینکه نرده ظریف است و در معرض آفتاب و باران است.

حضرت آیت الله جوادی آملی که تشریف آورده بودند گفتند که صندوقچه قبر امامزاده ابراهیم در منطقه خودشان هفتصد سالش است و این خاصیت چوب است، آهن هرگز اینگونه نیست.

 برای نقره باید نقره ناب را پیگیری میگردیم. برای هماهنگ کردن این موارد و اجرایی کردن نظر جناب آقای فرشچیان، هموار کردن راه با عتبه مقدسه و خواسته های آنها و بالاخره بسیاری از امور مشکل اوضاع بگونه ای بود که امنا راه چاره را این میدانستند که بنشینند یک دعای توسل یا حدیث کساء بخوانند و با توسل خودمان را آرامش بدهیم و همینطورهم شد. گره باز می شد. همینکه آرام می گرفتیم با فاصله کوتاهی کار حل میشد. اینها به نظرم کرامت بود. اساسا اصل اینکه این گل سرسبد به قم واگذار شده و تا پایان کار موفق شده، کرامت بوده است در حالی که هیچ پول عمده ای وجود نداشته است. مراجع تقلید فرمودند بگذارید دست همه متبرک شود و برای دریافت پول پیش کسی نروید، اما حساب بگذارید محترمانه هرکه میخواهد به حساب بریزد. گفتند که شان امام حسین را در جمع آوری پایین نیاورید. اینکه طلاهای دریافتی از متبرعین ذوب و استحصال شد و در ضریح مطهر استفاده گردید، پیشنهاد حضرت آیت الله جوادی آملی بود که قطعه طلایی دادند و این درخواست را فرمودند و به تصویب رسید و اجرا شد.

* مجموعاَ چقدر طلا در ضریح استفاده شده است؟

مجموعا این 118 کیلو و 650 گرم طلا صرف ضریح شده و تماما طلاهایی که دلدادگان اباعبدالله داده بودند که به قیمت روز پرده برداری معادل 7میلیارد تومان بود.

* یعنی شما طلا نخریدید؟

اصلا، حتی یک مثقال، با این که با بانک مرکزی رایزنی کرده بودیم و درخواست خرید کرده بودیم، اما دیدیم دارد سیل طلا می آید.

* تفاوت عیارها را چه کرده اید؟

همه عیارها را روی عیار 21 بردند. و مصرف شد. عرضم این است که همه اش ریز به ریز مثقال به مثقال گرم به گرم به دست همه مردم متبرک شده است و در آن سهیم بوده اند.

* بجز طلا چقدر هزینه شده است؟

بجز طلا همه ملزوماتش تقریبا 7 میلیارد تومان هزینه شده است، اعم از تهیه نقره، چوب، هزینه های کارگاه، خرید دیگر اقلام و لوازم البته هنوز نمیتوان دقیق گفت تا پایان چقدر هزینه می شود، چون هزینه انتقال و نصب در مضجع شریف نیز هزینه کمی نیست. محل ضریح باید قبل از جابجایی استحکام سازی شود و شاید بیش از یکماه کار کارگاهی در رواق مطهر نیاز داشته باشد.

* انتقال ضریح مطهر به کربلا را چگونه و با چه وسیله ای انجام خواهید داد؟

این مساله هنوز در دست بررسی است، اما آنچه قطعی است اینکه باید قسمت هایی از ضریح در منظر باشد و روی یک وسیله امن با تامین مسیر و با حضور دلدادگان انجام خواهد گرفت.

* یعنی کاروان میخواهید راه بیندازید؟

بله، کاروانی وسیع به وسعت کشور با حضور همه دلدادگان شهر به شهر دیار به دیار به صورتی فراگیر و با یک حرکت فرهنگی و عاشورایی، این حتما باید یک انقلاب فرهنگی حسینی را رقم بزند.

* فکر کنم این موضوع به محرم کشیده شود.

اساسا در محرم قرار داده شده است، برای همین امر، میدانید ضریح فعلی را در ایام عزا نمیتوانند بردارند یا باید قبل از ایام عزا باشد یا بعد از آن، برای قبل نمیرسد، بنابراین باید بعد از عزا صورت بگیرد، شاید بین 20 تا 25 روز راه رفت داشته باشیم و ما باید در آن ایام بهره فرهنگی ببریم و از فرصت عاشورایی عزا استفاده کنیم. برای آن موقع هم رسانه ها باید خودشان را بسیج کنند تا کاری کنند کارستان، این بیداری اسلامی را پشتیبانی کنند قطعا از کنار ضریح می توان این بیداری اسلامی را پشتیبانی کرد.

* چطور؟

این لبیک یا رسول الله را آنجا خیلی زیبا میشود رقم زد چرا که حسین منی و انا من حسین، امام حسین سلام الله علیه رسالت را تضمین فرموده است. باید از این اشتیاق ها  و ولع مذهبی مردم استفاده کنیم و از ایران فراتر ببریم.

 * مسیر کاروان مشخص شده؟

نه، اینها همه در دست بررسی و مطالعه و برنامه ریزی است. به هر حال باید خیلی کار بشود. من از همین طریق عرض میکنم خبرنگاران خارج از کشور از اقصی نقاط عالم خودشان را آماده کنند و برای آن ایام بستر سازی کنند، رایزنی هایشان را بکنند و بیایند با ضریح حرکت کنند و این وضع غیر قابل توصیف را مخابره نمایند، چون این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست. این حالت را که براحتی قابل درک نیست ترسیم کنند تا دنیا بفهمد این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست.

* ضریح جدید اباعبدالله(ع) چه ویژگی ها و تمایزاتی دارد؟

اولین تمایز همانی بود که عرض کردم؛ اینکه واگذار شد به شیعه اثنی عشری آنهم در قم مقدسه و به میزبانی حضرت معصومه، دومین تمایز امنایش، امنایی هستند که همیشه در خدمت اهل بیت بوده اند تمام فرصت ها را در خدمت نظام و انقلاب بوده اند و این افتخار را دارند که در مقام شروع، خدمت مقام معظم رهبری رسیدند و به تایید حضرت مستطاب ایشان رسیدند، خدمت حضرت آیت الله سیستانی رسیدند حمایت و هدایت آن بزرگوار را گرفتند و بعد خدمت تک تک مراجع رسیدند. وقتی مقام معظم رهبری این کار را به عنوان یک کار شیرین و زیبا فرمودند، همان موقع برایمان تداعی شد که کار فوق العاده ای خواهد شد، چون ایشان را موید میدانیم و نسبت به مقام ولایت نگاه ویژه ای داریم.

* از دیدار امناء با مقام معظم رهبری بگویید.

آقا خیلی احساس خوشوقتی کردند و تعبیر حضرت آیت الله سیستانی را تکرار کردند که واقعا گل سر سبد کار رو شما برداشتید و فرمودند؛ شما قمی ها زرنگی کردید. و بعد فرمودند ان شاء الله این کار شیرین و زیبا را به انجام برسانید و با شکوه انتقال دهید. اینکه عرض کردم داریم برنامه ریزی کلان میکنیم که فراملی انتقال دهیم بخاطر انگشت اشاره آقاست که با شکوه ببرید. این ضریح باید انقلاب فرهنگی ایجاد کند، ما متاسفانه فرصت سوزی داشته ایم. در حالی که اگر فرصت سازی می کردیم خیلی زودتر از اینها مثلا بیداری اسلامی باید رقم میخورد، آمریکا باید زودتر از اینها می شکست، اسرائیل باید زودتر از اینها به زانو در می آمد، استفاده از فرصت ها را به تمامه انجام ندادیم کسی را هم متهم نمی کنیم.

* بله، ویژگی های ضریح را میفرمودید.

امتیاز دیگر مساله طراحی است. آن فراخوان ما دست آقای فرشچیان را در حنا گذاشت، چون فراخوان فراملی بود و آقای فرشچیان ایران نبود. طرح موجود به گفته همه متخصصین، طرحی فاخر و بی نظیر است. حضرت آیت الله صافی که بعد از اتمام کار ضریح تشریف آوردند، چند بار فرمودند این نشانی از جمال امام زمان است، این جمال اباعبدالله است این انعکاس آن بزرگواران است. خیلی تعابیر زیبا و بلندی داشتند. حضرت آیت الله مکارم هم فرمودند، مشخص است که نه کم نظیر، بی نظیر است. لذا از نظر طرح، متمایز است. ویژگی دیگر انتخاب آیات و روایات است. این را حضرت آیت الله سیستانی فرمودند اینطور نباشد، که حتما بخواهید یک سوره ای را از آغاز تا پایان بنویسید، بلکه آیات منتخب را بیاورید، بر این اساس مساله انتخاب آیه، روایت، اسماء، نکات و اشعار به حاج آقای نظری منفرد واگذار شد و حضرت آیت الله سیستانی فرمودند؛ که ایشان خودشان توانمندند. و آقای نظری منفرد هم حقیقتا فروگذار نکردند، خودشان هم رئیس کمیته انتخاب آیات و روایات و نکات بودند.

* مثلا چه آیات و روایاتی استفاده شده است؟

سوره فجر بطور کامل آمده، سوره هل اتی که در شان اهل بیت است همینطور، آیه تطهیر، آیه "وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَان " از بین زیارت ناحیه مقدسه 20 فراز انتخاب شده و روی قوس بام ضریح آمده است. "روایت أحب الله من أحب حسینا” استفاده شده است. کلمه جلاله "لا اله الا الله" و "الله اکبر" به طور متکثر آمده است. همچنین "یا نور" "یا الله" متکثر آمده است. در بالای تمام مشبک ها "یا ثار الله" نقش بسته است. "یا ولی الله" و "یا حجة الله" کنج شش گوشه شش بار تکرار شده است، "لبیک یا حسین" و نام مقدس معصومین آنهم دو دوره آمده است. ضریح فعلی نام 14 معصوم را متاسفانه ندارد.

* چون شیعیانِ بُهره ساخته اند؟

بله، اما در ضریح جدید دو دوره آمده است. هم بیرون ضریح روی سرستون ها نام 14 معصوم با کلمه الامام هست هم در دورن با منبت کاری و چوب کاری بسیار زیبا تکرار شده است. امتیاز دیگر این است که نقره این ضریح بیشترین وزن را دارد. علتش هم این است که این گوی و ماسوره ها پر است و متراکم نقره است، تاکنون هم اتفاق نیفتاده معمولا روکش نقره دارد، ولی در طول زمان فرسوده می شده اما این هفت یا هشت میل قطر  فقط میله استیل از وسطش برای قفل و بست رد شده و الا همه اش نقره است.

* چند کیلو نقره استفاده شده است؟

بالغ بر 4600 کیلو نقره است. این گوی و ماسوره ها پر است. خود ورق های نقره هم که گل بوته ها روی آن هست آخرین ضخامتی که در ضرایح مطهر اهل بیت سراغ داریم ، یک و نیم میل است، اما اینجا بین سه تا چهار میل است، لذا خیلی دوام را برایش پیش بینی میکینیم که در برابر سایش ها پاسخگو است، بعضی از ضرایح بعد از مدتی مجبورند قطعاتی را بخاطر سوراخ شدن و سایش عوض کنند این ضریح بعید است که به این سادگی آسیب ببیند. نقطه تمایز بعدی، معمولا در گذشته روی صفحه های طلا که میخواهند مطلا کنند بین دو میکرون تا 4 میکرون بود، اخیرا 5 میکرون تا 10 میکرون هم مثل گنبد مطهر حضرت معصومه یا ضریح مطهر امام رضا علیه السلام تجربه شده، این اولین ضریح است که آن مُطلا و روکش ضریح 20 میکرون است و حالت ورق به خودش گرفته و لذا اولین ضریح است که بالغ بر 118 کیلو طلا درآن به کار رفته است و دیگر ضرایح کمتر از نصف این مقدار مصرف شده است. و قطر کلمات مقدسه و همین اسامی 14 معصوم، قطرش طلاست یعنی سه میل طلاست و این، تمایزهاست. من فکر میکنم از دیگر تمایزها پیکره ای است که اشاره شد. که این پیکره 300 سال قطعی و تا 1000 سال احتمالی دوام دارد. همچنین سقف ضریح قابل توجه است؛ سقف ضریح بسیار زیباست و بسیار پرمطلب و بسیار پرپیام، واقعا دیدنی است به همین دلیل ناچار شدیم یک نورپردازی غیرمیکروبی و متفاوتی را تعریف کنیم که در تمام حالات، سقف دیده شود. یکی دیگر از تفاوت ها این است که نوشته هایش قابل خواندن است و این امر، سفارش حضرت آیت الله سیستانی بود. چون بعضی جاها طوری نوشته شده که براحتی قابل خواندن نیست، اما اینجا سعی شده قابل خواندن باشد در عین حال، زیبایی های خط نیز حفظ شده است. حضرت آیت الله سیستانی فرمودند کاری کنید که مردم با خواندن این آیات و روایات، متوجه ما فی الضریح بشوند.

* خاطره خاصی از این دوران 5 ساله دارید؟

خاطره زیاد داریم که باید کتاب بشود. بگذارید خاطرات و رویدادهای جدید را بگوییم. بعد از آماده شدن ضریح به حضرت آیت الله جوادی عرض شد که ضریح آمده است، اگر مایل باشید ببینید، دو بار فرمودند: "با سر می آییم" وقتی خدمت حضرت آیت الله صافی رسیدیم دعوت کردیم خیلی اظهار خشنودی کردند فرمودند "بله انقلاب اسلامی و این فضای دینی باعث شده که این همه کار اعتاب مقدسه به ایران واگذار شود و ایرانیان موفق شوند". حضرت آیت الله صافی فرمودند، دلم میخواهد بیایم آنجا دست عوامل را ببوسم و از آنها بخواهم مرا در ذره ای از ثواب خود شریک کنند.

اینها اتفاقات مبارکی است. این عظمت ذات مقدس حسینی را می رساند. تعبیر زیبای حضرت آیت الله شبیری زنجانی در دیدار اول، که رفتیم رهنمودبگیریم فرمودند "امام حسین برای هدایت ما همه چیزش را در راه خدا داده است حق آن است که ما هم هرچه داریم برای امام حسین بگذاریم".

 در شرایط فعلی هم تلفن های ما همه اش اشغال است از اقصی نقاط ایران و جهان برای آمدن میخواهند هزینه کنند، بیایند ضریح مطهر را ببینند. در پایان میخواهم از مقام معظم رهبری و سایر مراجع معظم و بزرگان تشکر کنم. از مدیریت حوزه علمیه که همراهی کردند از مدرسه معصومیه اعم از مدیریت، اساتید و طلاب در طول این چهارسال تشکر ویژه دارم، البته صاحب کار به احسن وجه پذیرایی خواهد کرد و چه پذیرایی بالاتر از اینکه در این چهار سال در کنار این ضریح آئین های عزاداری برگزار کرده اند و تقدس پیدا کرده است.

بعد از تکمیل کار، آقای فرشچیان همین که از در وارد شد قبل از هر چیزی سجده شکر به جا آورد که این اتفاق مبارک به انجام رسید. همچنین از دست اندرکاران و مسئولین ایران و عراق که خیلی حمایت کردند و یک تشکر ویژه از عتبه مقدسه حسینی و تولیت محترم آقای شیخ عبدالمهدی کربلایی داریم که تعامل داشتند.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:25
اخلاق
منابع : www.portal.esra.ir | تاریخ درج : ‎1391/7/16
کلید واژه ها :

آیت الله جوادی آملی: ما باید بدانیم درست است ایران وطن ماست و ما به این وطن علاقه مندیم حبّ وطن هم از ایمان است و بر ما واجب است که از این سرزمین دفاع کنیم و اگر کسی درباره دفاع از سرزمینش کشته بشود، شهید است و این را هم دین ماست که به ما می گوید، اما ایران منهای اسلام خطرات زیادی را به یاد دارد.

آیت الله ایمانی نماینده ولی معظم فقیه و امام جمعه شیراز با حضور در محل بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با حضرت آیت الله جوادی آملی دیدار و از برگزاری کنگره بین المللی حضرت سلمان فارسی در آبان ماه سال جاری در استان فارس خبر داد.

آیت الله جوادی آملی در این دیدار به تشریح جایگاه رفیع سلمان فارسی پرداخت و با ذکر حدیث پیامبراسلام که «من و علی پدران این امت هستیم»، نتیجه گیری کرد: انسان می تواند شناسنامه نبوی و علوی کسب کند و سلمان این شناسنامه را کسب کرد.

وی خاطر نشان کرد: ایران از زمان باستان دارای شناسنامه توحیدی است و اگر این همایش ها فرصتی بشود که یک شناسنامه توحیدی برای ایران باستان پیدا بشود این هم یک خدمت فرهنگی و دینی است.

استاد برجسته حوزه علمیه قم افزود: میراث فرهنگی در این است که انسان این فرهنگ را به توحید برگرداند.

آیت الله جوادی آملی در انتقاد از کسانی که از مکتب ایرانی و ایرانیت منهای اسلام سخن می گویند گفت: ما باید بدانیم درست است ایران وطن ماست و ما به این وطن علاقه‌مندیم حبّ وطن هم از ایمان است و بر ما واجب است که از این سرزمین دفاع کنیم و اگر کسی درباره دفاع از سرزمینش کشته بشود، شهید است و این را هم دین ماست که به ما می‌گوید، اما ایران منهای اسلام خطرات زیادی را به یاد دارد.

در ابتدای این دیدار آیت الله ایمانی نماینده ولی معظم فقیه و امام جمعه شیراز در بیاناتی با اشاره به برگزاری کنگره بین المللی حضرت سلمان فارسی(رضوان الله علیه) در آبان ماه سال جاری به همت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس و استانداری فارس و نیز بنیاد فارس شناسی و امام جمعه شهرستان کازرون، گفت: تاکنون بیش از 150 مقاله به دبیرخانه همایش در دانشگاه تهران ارسال گردیده است که مسئولین کنگره در حال بررسی این مقالات می باشند.

وی مهمترین هدف برگزاری این کنگره بین المللی را آشنایی جامعه اسلامی با مفاخر صدر اسلام و شناخت زوایای پنهان زندگی و شخصیت این مرد بزرگ تارخ اسلام ذکر کرد.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:22
نوجوان و جوان
پرسشمن پسری 18ساله دارم که از کودکی بارها با او درگیر می شدم. حتی در چند مورد به قدری او را کتک زدم که راهی بیمارستان شد. در آخرین مورد با مشت و لگد حسابی او را کتک زدم و او هم به من فحش و ناسزا گفت. حالا با او قهر هستم. لطفا مرا راهنمایی کنید. با او چه کنم؟

پاسخ

جهت مدارا کردن با فرزند جوان باید به نکات زیر توجه کنید:

1- فرزند جوانتان را با دوران جوانی خود مقایسه نکنید. جوان متعلق به امروز است نه زمان قدیم. از ایشان نخواهید که مثل شما فکر کند. مثل شما زندگی کند و یا مثل شما لباس بپوشد.

2- خواسته های فرزندتان را باور داشته باشید. ایشان هم انسان است و دارای فکر و اراده است. به فکر و خواست ایشان احترام بگذارید. اگر مخالف نظر شماست با منطق و دلیل و با محبت ایشان را قانع کنید، نه با تحکم و زور.

3- زیاد به جوانتان امر و نهی نکنید. از موضع قدرت دستور ندهید. با محبت از ایشان کار بخواهید.

4- با ایشان لجبازی نکنید.

5- خواسته خودتان را بر ایشان تحمیل نکنید.

6- خطاها و لجبازی و مخالفت های ایشان، را نادیده بگیرید.

7- در بین جمع و فامیل، شخصیت او را حفظ نمایید.

8- جوانتان را موجودی بی خاصیت معرفی نکنید.

9- از کوچک کردن جوانتان پرهیز نموده و همیشه سعی کنید که ایشان را مردی مقتدر معرفی کنید.

10- اگر جوان قادر به انجام کاری نبود، ایشان را با محبت راهنمایی کنید.

11- به جوانتان محبت کنید و از کتک زدن بپرهیزید که باعث زوال هیبت شما و لجبازی ایشان می شود. اگر کتک شما باعث خراش و یا کبودی در بدن فرزندتان شود، موجب دیه شده که در صورت عدم کسب رضایت، در قیامت باید پاسخ گو باشید.

12- حداقل در یک ماه سعی کنید از ایشان برای انجام کارها کمک نگیرید و به رخش هم نکشید.

13- هر چه می توانید محبت کنید و از این کار هرگز خسته نشوید. امور تربیتی تدریجی است و اگر کسی مشکل اخلاقی داشته باشد؛ مدت ها طول می کشد تا اصلاح شود.

14- شما سعی کنید به زندگی خوشبین بوده و به کل اعضای خانواده به صورت مساوی محبت کنید.

15- عدالت بین فرزندان را مراعات کنید.

16- اگر زود عصبانی می شوید؛ با تمرین و تسلط بر اعصاب از خداوند و خانواده بخواهید که شما را جهت غلبه بر خشم کمک کنند.

18- جهت معالجه اعصاب و زود رنجی -اگر در شما است- به پزشک مراجعه و یا داروهای گیاهی آرام بخش استفاده نمایید.

19- شما چون پدر و بزرگ منزل هستید، باید تحملتان از همه اعضای خانه بیشتر باشد. همینطور به مراتب باید از کوتاهی های اهل خانه اغماض و گذشت بیشتری داشته باشید.

20- شما در مقابل فحش و جسارت فرزندتان بی تفاوت بوده و اصلا عکس العمل انجام ندهید. می دانید که فحش دیگران تأثیر فیزیکی در ما ایجاد نمی کند.

21- یکی از اسباب تربیت فرزند قهر کردن است. ولی نباید طولانی شود. اگر زمان قهر، بیشتر از یک هفته شود منجر به کینه و قطع رابطه می شود. از همسرتان بخواهید با یک بهانه ای شما را با فرزندتان آشتی دهد. 

22- در پایان مجدداً متذکر می شویم، هرگز نباید انتظار داشته باشید که جوانتان مثل شما فکر کند، و هر آنچه که توقع دارید برآورده نماید. با فرزندتان همان گونه برخورد کنید که با جوانان مردم برخورد می نمایید.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته