• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4075روز قبل
تاریخ
نویسنده:محمد نصر اصفهانی -علی نصر اصفهانی




یکی از وقایع مهم و شگفت انگیز تاریخ معاصر ایران که نقش گسترده ای در تغییر مناسبات سیاسی جهان داشت، پدیده انقلاب اسلامی ایران در نیمه دوم قرن بیستم بود. اهمیت انقلاب اسلامی ایران در سطح جهان باعث شد تا پژوهشگران و نظریه پردازان عالم سیاست، متفکران علوم سیاسی، متخصصان تحولات اجتماعی، فرهنگ شناسان، دین شناسان، جامعه شناسان و بازیگران صحنه های سیاست جهانی، هر یک به تحلیل و تفسیر این پدیده بپردازند و عوامل پیدایش و نتایج آن را مورد بررسی قرار دهند. انتشار صدها کتاب و مقاله در زمینه ی انقلاب اسلامی ایران گویای همین واقعیت است.
انقلاب اسلامی ایران هم از نظر پیدایش، هم از نظر انگیزه و هم در کیفیت مبارزه در مقایسه با دیگر انقلاب های جهان تمایز اساسی دارد.(1) تمایزی که آگاهی از آن کمک مؤثری در شناخت توانایی های فرهنگی و سیاسی جامعه ایران دارد و بهره برداری از آن درجهت اصلاحات اساسی در کشور دارای اهمیت بسیار است. برای واضح تر شدن این تمایز و اهمیت آن به برخی از ویژگی های مهم انقلاب اسلامی ایران اشاره می کنیم:
الف- مذهبی بودن: این انقلاب هنگامی اتفاق افتاد که انجام انقلاب با ماهیت مذهبی به دلیل فرهنگ سیاسی حاکم بر جهان ناممکن می نمود. اندیشه های لائیک و سکولار، اندیشه های فراگیر جهان سیاست بود. جهان دراین عصر با وجود اینکه عصر «تقابل ایدئولوژِ ی ها» نامیده شد ولی این وفاق و وحدت نظریه وجود داشت که مذهب نمی تواند و نباید در سیاست دخالت نماید. این تفکر محصول نوگرایی اروپا بود که بعدها به کشورهای جهان سوم نیز سرایت کرد. در ابتدا، اکثر حرکت های اصلاح طلبانه در جهان قبل و بعد از جنگ جهانی اول تحت تأثیر ناسیونالیسم و لیبرالیسم غربی بود. جنبش های سیاسی در آمریکای جنوبی، شاخ آفریقا و آفریقای مرکزی و خاور میانه همه از این دست بودند.
مطرح شدن اندیشه ی مارکسیسم و طرح جنایات استعمارگران غربی و استثمار صنعتی امپریالیسم غرب در کشورهای جهان سوم از یک سو و پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه و به دنبال آن انقلاب سرخ چین از سوی دیگر باعث شد تا بسیاری از ملت ها برای رهایی خود متوجه مارکسیسم، مارکسیسم لنینیسم و مائوئیسم شوند با این تفاوت که جریان نو با مذهب ضدیت داشت و با شعار «دین افیون توده هاست» به میدان آمده و ماتریالیسم و مادی گری را شعار خود ساخته بود. این چنین جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شد. نظام های محافظه کار، خواستار حفظ وضع موجود، متمایل به بلوک غرب و کشورها و نهضت های ترقی خواه و تحت ستم، به بلوک شرق متوجه شدند.
اما در جهان اسلام، ظلم و ستم دولت عثمانی و ناتوانی شیوه ها و دسیسه های استعمار غرب، دست به دست هم داد و اندیشه سیاسی و قدیمی خلافت اسلامی را از کار انداخت. تلاش های نوگرایانه و اصلاح طلبانه سید جمال الدین اسد آبادی در جهت مبارزه با استعمار انگلیس و طرح بازگرداندن وحدت به مسلمانان وتلاش شاگردان او چون محمد عبده، رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی وعبدالرازق کم کم بی فروغ می گشت.
مخالفت با حضور مذهب در جریان های سیاسی - اجتماعی منحصر به تفکرات حاکم در غرب نبود بلکه این روند به جهان اسلام نیز سرایت کرد. همان بلایی که سقوط کلیسا بر دیانت سیاسی مسیحی وارد کرد، سقوط حکومت عثمانی در جهان اسلام بر مسلمانان اهل سنت وارد نمود. یأس و ناامیدی از اصلاحات به طریق مذهبی باعث شد تا گرایش های سیاسی ناسیونالیستی و مارکسیستی در بین مسلمانان رشد کند. شکست اعراب از اسرائیل جدایی نیروها از حرکت اسلامی را تشدید کرد. جنبش مذهبی اهل سنت که روزگاری الهام بخش حرکت های مذهبی - سیاسی شیعه بود، در زمان انقلاب اسلامی ایران به ضعیف ترین حد خود رسیده بود.
در ایران تفکر سیاسی مغرب زمین نقش مهمی در تحولات قبل و بعد از نهضت مشروطه داشت. بسیاری از روشنفکران به دلیل فقدان فکر بومی متحول، در این دوران متأثر از فرهنگ غرب بودند. اساس مبارزات سیاسی پس از مشروطه در ایران، غالبا مبتنی بر این فرهنگ بود اما کم کم یاس از کارآیی جنبش ناسیونالیستی و لیبرالی، بخش زیادی از نیروهای جوان مبارز را به مارکسیسم متمایل ساخت. بخشی از گروه های مسلمان مبارز نیر علی رغم تضاد شدید ایدئولوژیک بین اسلام و مارکسیسم به جریان های چپ مارکسیستی روی آوردند. برای مثال درسال 54 کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق رسما تغییر ایدئولوژی داد و آیه ی قرآن را از آرم سازمان حذف نمود.
ماده گرایی در بسیاری از نوشته ها و سخنرانی ها حتی تفاسیر قرآن موج می زد. نشریات گروه فرقان نمودی کامل از این ماده گرایی بود. شهید مطهری در کتاب «علل گرایش به مادی گرای» به بررسی علل و دلایل این نوع گرایشها پرداخته و می نویسد:
امروز کم و بیش این چنین در مغز جوانان فرو رفته است که یا باید خداپرست بود و مسالمت جو و یا عافیت طلب و ساکت و ساکن و بی تفاوت و یا باید ماتریالیست بود و پرخاشگر و دشمن استعمار و استثمار و استبداد.(2)
شهید مطهری پس از اظهار تعجب از این وضعیت، یکی از عوامل مهم را پیشوایان دروغین دین می داند:
این سنگر از طرف خداپرستان آنگاه خالی شد که در مدعیان پیشوایی دینی، روح عافیت طلبی پدید آمده و به عبارت صحیح تر، این پدیده از آن وقت رخ داد که مردمی عافیت طلب و اهل زندگی روزمره و به تعبیر خود دین، اهل دنیا به جای پیامبران و پیشوایان دینی نشستند و مردم به غلط اینها را که روحیه ای بر ضد روحیه ی پیامبران و امامان و تربیت شدگان واقعی آنها داشتند و اگر تشابهی در کار بود اندکی در قیافه و لباس بود، نماینده و مظهر و جانشین آنها دانستند.(3)
اینها مفاهیم دینی را آن چنان توجیه کرده و می کنند که تکلیفی برای خودشان ایجاد و ایجاب نکند و باعافیت طلبی کوچک ترین تضاد و تصادمی نداشته باشد، دانسته یا ندانسته مفاهیمی را تغییر دادند و علیه خود دین بکار بردند.(4)
ایشان عامل دوم را تفسیر غلط از اسلام و خالی شدن مفاهیم دینی از حماسه و مبارزه دانسته و بی توجهی جوانان به اسلام را ناشی از همین تفسیر غلط از اسلام می داند و می نویسد:
فکر دینی ما باید اصلاح شود. تفکر ما درباره دین غلط است، غلط. به جرأت می گویم از چهار مسئله فروع، آن هم در عبادات، چند تایی هم از معاملات، از اینها که بگذریم دیگر فکر درستی درباره ی اسلام نداریم... ما مسلمان هایی هستیم که فکرمان درباره ی اسلام غلط است... دین تریاک اجتماع است اما کدام دین؟ آن معجونی که ما امروز ساخته ایم.(5) باید اعتراف کنم که مفاهیم دینی در عصر ما از هر گونه حماسه ای تهی گشته است.(6)
بنابراین اوضاع جهانی، منطقه ای و کشوری که شرایط ناشایست عینی از حرکت مذهبی را فراهم نموده بود از یک سو، و از سوی دیگر، ذهنیت نادرست بسیاری از جوانان انقلابی که دین را فاقد گزاره های پرشور و انقلابی می دانست، احتمال انجام یک انقلاب مذهبی را در کشور ما بعید می نمایاند.
ب- رهبری کارآمد: یکی دیگر از ویژگی های شگفت انقلاب اسلامی ایران رهبری مؤثر و کارآمد آن بود. امام خمینی رهبری با اخلاص، متقی، قاطع و مردم دوست بود. او سیاستمداری آگاه و مردم شناسی بی نظیر بود که صراحت بیان و شجاعتی فوق العاده داشت. ساده زیستی و سازش ناپذیری از دیگر ویژگی های ایشان بود. امام با احیای اسلام اصیل و نشان دادن روح عدالت طلبی و حماسی آن، جانی تازه در جسم بی رمق اسلام و مسلمانان دمید. او بر خلاف دیگر انقلاب ها، بدون داشتن سازمان سیاسی و نیروهای نظامی و پارتیزانی، تنها با اتکاء به خداو نیروهای مردمی بر بزرگ ترین قدرت نظامی و تسلیحاتی منطقه پیروز شد. امام خمینی ایدئولوگ انقلاب بود و با طرد ارزش های ناصواب به ارائه ارزش های جدید پرداخت. او با طرح استراتژی و تبیین تاکتیک های لازم، انقلاب را تا پیروزی و سرنگونی نظام شاهنشاهی هدایت نمود. امام نه تنها رهبری دوران انقلاب را برعهده داشت بلکه در تکوین ساختار نظام اسلامی نیز نقش برجسته ای برعهده داشت.
شیوه مبارزه ی امام ساده و دور از پیچیدگی و سیاسی کاری های معمول بود. او تنها با استفاده از نبوغ و جاذبیت خویش و تکیه بر شعارها و معیارهای روشن اسلامی و قاطعیت خاص خود انقلاب را رهبری نمود. امام ابتدا موانعی را که بر سر راه مبارزه بود مرتفع نمود و با توجه به ناخرسندی مشترک عمومی مردم، وحدت لازم را برای مبارزات همگانی فراهم ساخت. او هدف اصلی را مبارزه و حمله ی بی امان به کانون فساد یعنی سلطنت قرار داد و با طرح عدم مشروعیت نظام شاهنشاهی آن را بی اعتبار نمود.(7) امام با اعلام هدف نهایی که بر قراری حکومت دین سالار مردمی بود به بسیج ملت پرداخت و علی رغم فشارها و تلاش ها برای به سازش کشاندن مبارزه، به کمک توده های مردم انقلاب را به پیروزی رسانید. او در دورانی که شاه توانسته بود رهبران مخالف سیاسی را سرکوب یا مطیع سازد، یک تنه قدبرافراشت و همه را به حرکت در آورد و زبان گویای مردم، احزاب و گروه های سیاسی شد.
شهید مطهری در بازگشت از دیدار امام در پاریس، درباره شخصیت امام می گوید: ایشان را شخصیتی دیدم که به هدفش ایمان دارد.دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند... به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد... احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد... بالاخره بالاتر از همه او برای خدا قیام کرده و خدای متعال هم قلبی قوی به او عنایت کرده است که اصلا تزلزل و ترس ر آن راه ندارد...(8)
یراوندا آبراهامیان در مورد شخصیت امام می نویسند:
در دهه ای که به داشتن سیاستمدارانی بدگمان، سست عنصر، فاسد، بدبین و ناسازگار معروف بود، وی همچون فردی درستکار، مبارز، پویا، ثابت قدم و مهم تر از همه فاسدناپذیر پای به میدان گذاشت در جامعه ای که رهبران سیاسی آن هزار چهره و اهل زد و بند و خویشاوندپرستی اصلاح ناپذیر بودند همچون مردان خدا که نه در جستجوی قدرت ظاهری بلکه در پی اقتدار معنوی هستند عمل می کرد.(9)
درهمین مورد «میشل فوکو» فیلسوف مشهور فرانسوی و مبتکر نظریه پست مدرنیسم می نویسد:
شخصیت آیت الله خمینی پهلو به پهلوی افسانه می زند. هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی، حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشورش نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند.(10)
ج- مشارکت مردمی: یکی از مشخصه های انقلاب اسلامی که اکثر تحلیل گران و متخصصین تحولات اجتماعی را متحیر نمود این واقعیت بود که چگونه در ایران به ناگهان تقریباً شاهنشاهی شدند. چنین امری در انقلابهای دیگر بی سابقه بود. برای مثال درانقلاب کبیر فرانسه که در سال 1789 به پیروزی رسید مردم نقش قاطعی در سقوط رژیم «بوربونها» نداشتند. گروهی از محققین مانند «گیزو» و «ژوره» انقلاب فرانسه را به بورژوازی منتسب می کنند که در آن زمان حدود 1/5% جمعیت کشور فرانسه بودند. برخی دیگر مانند «ماتیز» این انقلاب را نتیجه شورش طبقه اشراف و نجبا می دانند که حدود 1% جمعیت فرانسه را تشکیل می دادند. در سقوط رژیم «بوربونها» در انقلاب فرانسه حتی یک نفر هم کشته نشد.(11)
در روسیه نظام سیاسی «رومانوفها» در اثر شکست های پی در پی در جنگ جهانی اول و مشکلات و بحران های اقتصادی آن چنان ضعیف و شکننده شده بود که با اولین حرکت کارگران کارخانه ها در شهر «پتروگراد» و عدم تمکین سربازان پادگان این شهر برای سرکوبی قیام کارگران و پیوستن سربازان به کارگران معترض، رژیم 300ساله «رومانوفها» با استعفای نیکلای دوم سقوط کرد. تروتسکی از رهبران انقلاب روسیه در این مورد می گوید: اغراق نیست اگر بگوئیم که انقلاب فوریه توسط پتروگراد تحقق یافت وبقیه مملکت از آن تبعیت و پیروی کردند ومبارزه در جای دیگر به جز پتروگراد تحقق یافت و بقیه مملکت از آن تبعیت و پیروی کردند و مبارزه در جای دیگر به جز پتروگراد نبود... انقلاب با حرکت و ابتکار و قدرت یک شهر صورت گرفت که حداکثر 1/75 جمعیت کشور را تشکیل می داد. تمام کشور در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت.(12) تعداد کشته شدگان در این دگرگونی و انقلاب 1400 نفر بود. اما در ایران بجز عده معدودی که وابستگی نزدیک به رژیم شاه داشتند و یا منافع آنان با موجودیت رژیم به هم گره خورده بود دیگر اقشار و طبقات جامعه ازفقیر و غنی، شهری و روستائی، فارس و ترک، کردو لر، مسلمان و غیرمسلمان زن و مرد، پیر وجوان گوئی روحی واحد یافته بودند. تبلور عینی این همبستگی را می توان در روزهای عید فطر، تاسوعا و عاشورای 1357 در تهران و دیگر شهرهای ایران سراغ گرفت. این اراده جمعی برای مفسران و تحلیل گران سیاسی قابل هضم نبود و به قول «میشل فوکو» چنین اراده ای «مانند خدا یا روح، شاید هرگز به چشم دیده نشود اما در تهران و در تمام ایران چنین اراده جمعی مشاهده شد.»(13)
د- سرعت پیروزی: انقلاب اسلامی ایران با چنان سرعتی تحقق یافت که برای هیچ یک از دست اندرکاران و تحلیل گران سیاسی قابل پیش بینی نبود. شاه در آذر ماه سال 1356 یعنی حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه افسری با اطمینان و غرور اعلام نمود:
کسی نمی تواند مرا سرنگون کند.من از حمایت کارگران، کشاورزان و بخش وسیعی از مردم عادی و روشنفکران، به علاوه از پشتیبانی بی چون و چرای نیروهای مسلح هفتصد هزار نفری ایران برخوردارم.(14)
یک ماه بعد «کارتر» در سفر خود به تهران، از ایران به عنوان «جزیره ثبات» یاد کرد و در این امر به شاه ایران تبریک گفت.(15) سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در شهریور 57 گزارش داد:
«ایران نه تنها در یک موقعیت انقلابی قرار ندارد بلکه حتی آثار و علائمی از نزدیک بودن انقلاب هم در آن به چشم نمی خورد.»(16)
سازمان تحلیل اطلاعات دفاعی آمریکا یک ماه بعد اعلام می کند:
«انتظار می رود شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند.»(17)
برژنیسکی مشاور امنیتی کارتر بعد از پیروزی انقلاب می گوید: بحران ایران در سراسر سال در حال رشد و نما کردن بود اما آمریکا آن را آن طور که باید نشناخت. سازمان اطلاعاتی آمریکا تا سقوط 1978 تداوم حیات سیاسی را در ایران پیش بینی می کرد. (18) این اعتقاد که شاه در داخل مملکت با قدرت حکومت می کند و مخالف جدی ندارد، در محافل سیاسی بین المللی مسلم بود و این باور نسبت به مخالفین مذهبی حادتر بود. بسیاری از ایرانیان حتی کسانی که به مسائل سیاسی آسیا بودند در محافل خصوصی می گفتند: یک روحانی مسن که نه تشکیلاتی دارد و نه ارتش و سازمان نظامی و هیچ قدرت خارجی نیز از او حمایت نمی کند، چگونه می تواند با رژیمی تا دندان مسلح و دارای سازمان های متعدد نظامی همچون ارتش، ژاندارمری، شهربانی، گارد جاویدان و ساواک مخوف با شبکه وسیع تبلیغاتی چون رادیو و تلویزیون و مطبوعات مقابله کند؟!
نویسنده که خود در متن جریان انقلاب بود و حوادث آن را تعقیب می کرد به خوبی به یاد دارد که شبی مفسر رادیوB.B.C به دنبال تحلیل از گروه های اپوزسیون ایران و بیان ناتوانی همه آنها در مقابله با رژیم شاه گفت: اما نیروهای مذهبی ایران، آنها نیروی خطرناک و قابل توجهی برای رژیم شاه ایران محسوب نمی شوند.
حتی رهبران انقلاب نیز تحقق پیروزی انقلاب را با چنین سرعتی پیش بینی نمی کردند. عدم آمادگی رهبران انقلاب برای اداره حکومت و عدم پیش بینی نهادهای جدید انقلاب و بیان عباراتی چون «انقلاب زودرس» یا «انقلاب سزارین شده» در سخنرانی ها، گویای این واقعیت است که آنها هم فکر نمی کردند که رژیم شاه تا این حد پوشالی و پوسیده باشد.
شناخت و فهم عمیق این انقلاب و مبانی آن، به خصوص برای نسلهای بعد از انقلاب از جهت های گوناگون ضروری است. ضرورت این موضوع برای نسل تحصیل کرده جوان، بویژه دانشجویان که پرسشگری و آرمان خواهی خصیصه ی آنها و پاسداری از سنن علمی، فرهنگی و سیاسی جامعه در کنار تعلیم و پژوهش وظیفه ی آنها و مدیریت و سیاست گزاری کشور آینده ی آنهاست، بیشتر قابل درک است؛ چرا که شناخت وضع موجود و انجام تعهدات و مسؤولیت های اجتماعی و سیاسی در حال و آینده در کشور فقط در پناه تحلیلی آگاهانه و پژوهشگرانه از انقلاب و عوامل مؤثر در آن امکان پذیر است. ما در مطالعه جامعه شناسانه از انقلاب اسلامی ایران در صدد هستیم که عوامل و نیروهایی که انقلاب اسلامی ایران را به وجود آوردند بشناسیم و مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم لذا این نوشتار سعی در تبیین چیستی و چرایی «انقلاب» و چگونه به وجود آمدن انقلاب اسلامی در ایران دارد.

پی نوشت:

1- وصیتنامه امام خمینی: شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست. هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. صحیفه ی انقلاب، وصیتنامه امام خمینی، سازمان چاپ و انتشارات 1369، ص 7.
2- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، قم، نشر دفتر انتشارات اسلامی، ص 120.
3- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 123.
4- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 123.
5- مرتضی مطهری، ده گفتار، انتشارات صدرا، ص 150 - 147.
6- مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص 120.
7- صحیفه نور، ج2، ص 257، 267، 268، 274 و...
8- شهید مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، دفتر نشر اسلامی، ص 17 و 18.
9- یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 655.
10- میشل فوکو، ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟ ترجمه حسین معصومی همدانی، ص 64.
11- منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه، چاپ دوم، تهران، مؤلف، 1374، ص 119 - 901.
12- منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه، ص 128.
13- کلوبربر، پیربلامنبع:بنیان های انقلاب اسلامی ایران منبع:بنیان های انقلاب اسلامی ایران نشه، «ایران انقلاب بنام خدا» ترجمه قاسم صنعوی، انتشارات سحاب، ص 255.
14- روزنامه رستاخیز 14 آذر ماه 1356.
15- ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود شرقی، انتشارات هفته، ص 96.
16- انقلاب اسلامی و ریشه های آن، مجموعه مقالات، صادق زیبا کلام، معاونت امور اساتید دروس معارف اسلامی، مقایسه تطبیقی پیرامون نظریه های مختلف، ص 86.
17- همان ص 87.
18- برژنیسکی، اسرار سقوط شاه، ترجمه حمید احمدی، تهران، جامی، ص 21.

بنیان های انقلاب اسلامی ایران
جمعه 20/11/1391 - 17:53
تاریخ
نویسنده:دکتر منوچهر محمدی
انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ از دید موافقان و مخالفان، به یکسان به‌عنوان حادثه‌ای تعیین‌کننده در تاریخ سده بیستم تلقی می‌شود. نوشتار حاضر، به بازتاب این رویداد سیاسی و تاریخی در جهان اسلام به‌ویژه در میان اهل تشیع می‌پردازد.

انتخاب اوباما و سیاست خارجی ایران

انقلاب اسلامی ایران به‌دلیل جذابیت در شعارها، اهداف، روش‌ها، محتوا و نتایج حرکت‌ها و سابقه مشترک دینی و تاریخی و شرایط محیطی، منطقه‌ای و بین‌المللی، پدیده‌ای اثرگذار در جهان اسلام بوده است. این مایه‌های اثربخش به‌طور طبیعی و یا ارادی و برنامه‌ریزی‌شده و از طریق کنترل‌هایی چون ارگان‌های انقلابی سازمان‌های رسمی دولتی و اداری، ارتباط علمی و فرهنگی، مبادلات تجاری و اقتصادی، در کشورهای مسلمان بازتاب یافته و دولت‌ها، جنبش‌ها و سازمان‌های دینی را در آن جوامع به درجات مختلف متاثر نموده است.
امروزه نه‌تنها برعلاقه‌مندان و شیفتگان انقلاب اسلامی، بلکه حتی بر دشمنان و مخالفان این انقلاب تردیدی باقی نگذاشته و همگان به آن معترف هستند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نقطه عطف مهمی نه‌تنها در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران بلکه جهان اسلام و حتی جهان بشریت بوده است.
این انقلاب از یک طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهی در ایران پایان داد. علی‌رغم این پیش‌بینی که احیانا به‌جای این نظام یک نظام لیبرال ـ دموکرات مشابه آنچه در غرب وجود دارد و یا در کشورهای جهان سوم مانند هندوستان، شکل خواهد گرفت و یا به دیکتاتوری‌های مستبد کمونیستی تبدیل خواهد شد، در کمال شگفتی ناظران و اندیشمندان جهانی، نظامی بر پایه ارزش‌های اسلامی و مذهبی و آن هم بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از ظهور اسلام و نداشتن هیچ‌گونه نمونه و سابقه‌ای در اعصار گذشته دور و نزدیک، مستقر گردید و توانست به‌مدت بیش از یک ربع قرن، علی‌رغم همه مشکلات، توطئه‌ها و فشارهای داخلی و خارجی دوام آورده، استحکام یافته و کارآیی خود را در دنیای مدرنیسم متکی بر سکولاریزم و لائیزم به اثبات رساند و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی، آن هم بر پایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام گردید و بازار همه ایسم‌های وارداتی اعم از ناسیونالیزم، لیبرالیزم، سوسیالیزم و... را کساد نموده و به‌جای آن و به‌ویژه در نسل جوان نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشه‌های اسلامی به‌وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولت‌های جوامع اسلامی به درجات متفاوتی احساس کرده‌اند که نیازمند مشروعیت دینی و مردمی هستند و هر دولت به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است. ملت‌های مسلمان نیز نوعا به این نتیجه رسیده‌اند که در قدرت و مشروعیت نقش دارند، لذا هرکدام به فراخور درک خویش، تلاش کرده‌اند تا از حقوق و مزایای این توانمندی بهره‌مند شده و مطالبات بیشتری مطرح نمایند.
امروزه نهضت‌های آزادیبخش غیراسلامی در جهان اسلام رنگ باخته و در عوض نهضت‌های اسلامی به سرعت رشد کرده، قدرت یافته و در‌واقع حرف اول را در تحولات سیاسی ـ اجتماعی معاصر منطقه می‌زنند.
احیاگری و بیداری جهان اسلام با پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد و از مرحله نظر به عمل و واقعیت رسید. اگرچه از حدود یک قرن قبل، اندیشمندانی همچون سیدجمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در جهان اسلام ظهور کردند که ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ غرب را سر می‌دادند و در این مسیر نهضت‌ها و گروه‌هایی نیز شکل گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان به اثبات رساند که مساله بازگشت به اسلام، تنها یک خیال و نظر نبوده، بلکه می‌تواند جامه واقعیت بر تن کند.
می‌توان گفت که اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در مواجهه با بحران‌ها و توطئه‌های گوناگون و به‌خصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب بود که روزبه‌روز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزوده و آنها را نسبت به بازگشت به عصر طلایی اسلام امیدوارتر کرد.

بازتاب انقلاب اسلامی در میان شیعیان

این انقلاب بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهل‌بیت بودند ـ یعنی بر شیعیان جهان ـ تاثیر فوق‌العاده و شگفتی داشت و جایگاه شیعیان جهان را از حاشیه و پیرامون به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل کرد. شیعیانی که در طول چندین قرن همواره در اقلیت بوده و آماج حملات شدید تبلیغاتی به‌ویژه توسط حکام بلاد اسلامی قرار می‌گرفتند و الزاما با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز افکار و اندیشه‌های خود هراس داشتند، با این پیروزی جانی دوباره گرفته و در صف اول مبارزه با امپریالیسم و استکبار قرار گرفتند.
شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان غربی که تا این زمان توجه چندانی به مکتب تشیع نداشته و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر بر پایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ خود گردیدند و احساس کردند که از نظر شناخت مکتب تشیع در تاریکی و ابهام شدیدی به‌سر می‌بردند. در همین راستا مسیر تحقیقات خود را تغییر داده و با تشکیل کنفرانس‌ها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون در جهت شناخت بهتر این مکتب تلاش وسیعی را آغاز کردند.
حتی شناخت اسلام از دید غیرمسلمانان که قبلاً معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود، تحول اساسی پیدا کرده و گرایش به درک اسلام از دیدگاه مکتب تشیع بیشتر گردید.
اطلاعات موجود بیانگر این واقعیت است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد کسانی که از دریچه مکتب اهل بیت به دین اسلام گرویده‌اند به‌طور چشمگیری افزایش یافته است، درحالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صرفاً کسانی از این مسیر اسلام را انتخاب می‌کردند که در اثر آشنایی و برخورد تصادفی با ایرانی‌ها و یا شیعیان تحت‌تاثیر قرار می‌گرفتند. شمار قابل توجهی از افراد در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدی به شناخت واقعیت‌های مکتب تشیع پیدا کرده و به دنبال یافتن رمز و رموز و ساز و کاری بودند که در اثر آنها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست در اواخر قرن بیستم بر قدرت مستبده شاهنشاهی که با حمایت قدرت‌های بزرگ جهانی تقویت می‌گردید، غلبه کرده و نظامی را تاسیس نماید که در آن ارزش‌های اسلامی حاکم باشد. طبق اطلاعات به دست آمده تنها در نیجریه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی متجاوز از ۱۰ میلیون نفر به پیروان مکتب تشیع افزوده شده است و در بسیاری از جوامع اسلامی همچون مالزی و اندونزی در خاور دور که قبل از پیروزی انقلاب نامی و اثری از مکتب تشیع دیده نمی‌شد، به تدریج اقلیت شیعه شکل گرفت و در میان مکتب‌های مختلف اسلامی جایگاه مطلوبی پیدا کردند.چنانچه در تقارن یا توالی انقلاب اسلامی ایران، حرکت سیاسی ـ اسلامی متشابهی در هر یک از کشورهای اسلامی رخ داده باشد می‌توان این فرضیه را با قوت بیشتری بیان کرد که این امر معلول انقلاب اسلامی ایران بوده است. برای نمونه همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم عراق ـ علی‌الخصوص شیعیان ـ به صورت توده‌ای یا تشکیلاتی، هیجانات و واکنش‌های وسیعی مشابه مردم ایران نشان دادند که می‌توانست ناشی از تاثیر انقلاب اسلامی باشد.در مجموع این‌طور نتیجه‌گیری می‌شود که بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان و به‌طور کلی مذهب شیعه در ابعاد زیر بوده است:
ـ انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام؛
ـ گرایش محققان و کارشناسان و اسلام‌شناسان به شناخت بیشتر تشیع؛
ـ گرایش غیرمسلمانان به مکتب تشیع؛
ـ ایجاد روحیه انقلابی و در واقع الگوبرداری از انقلاب اسلامی ایران در تقابل با استکبار جهانی؛
ـ پیدایش امواجی از اسلام سیاسی در میان شیعیان که خواهان بخش یا تمامی قدرت و حکومت هستند.
منبع:روزنامه تهران امروز
جمعه 20/11/1391 - 17:52
تاریخ
دیدگاه امام خمینی درباره نقش نهضت عاشورا در تکوین انقلاب اسلامی و ضرورت تعقیب و تحقق اهداف و آرمان های مقدس آن انقلاب شکوهمند اسلامی که در ایران و به رهبری حضرت امام خمینی بنیان نهاده شد مصداقی بارز و نمونه ای روشن از قیامی رهایی بخش با تبعیت و الگوگیری از نهضت مقدس عاشورا می باشد.
در میان مشخصه های انقلاب اسلامی پیروی از نهضت امام حسین (ع ) مشهود و نمایان ترین مشخصه به شمار می رود و از میان عواملی که در تداوم و استمرار و پیروزی انقلاب ملت مسلمان ایران نقش محوری ایفا نمود انطباق اهداف و آرمان های این انقلاب بر اهداف و آرمان های والای نهضت کربلا مهمترین عامل محسوب می شود.
تردیدی وجود ندارد که چنانچه اصل « همانند سازی فکری » و در پی آن اصل « تبعیت عملی » در انقلاب اسلامی ایران نسبت به نهضت عاشورا تحقق نمی یافت مراحل سخت و رنجزای این حرکت پرشور اسلامی طی نمی شد و راه پیروزی هموار نمی گردید.
انقلاب اسلامی ایران برای تحقق اصل همانند سازی فکری اهداف و آرمان ها و تعالیم و ارزش های نهفته در نهضت امام حسین (ع ) را بازشناسی و نهادینه نمود و به منظور محقق گردیدن اصل تبعیت عملی حضور مستمر و حماسی در صحنه های نبرد رویاروی با دشمنان را به عینیت درآورد و حماسه های نهضت کربلا را در زیباترین شکل و جلوه های آن در تقابل « خون » با « سلاح » به ظهور و بروز رساند.
در اندیشه سیاسی امام خمینی رهنمودهایی می یابیم که به طور مستقیم و صریح انطباق انقلاب شکوهمند اسلامی بر انقلاب مقدس کربلا و الگوگیری و تبعیت مردم مسلمان ایران از اهداف و آرمان ها و ارزش ها و شیوه های عملی نهضت امام حسین (ع ) را مطرح و ترویج می نماید.
این انطباق و الگوگیری و پیروی و تبعیت را در موارد سه گانه ذیل به مداقه و تعمق می گذاریم .
۱)در اولین رهنمود امام خمینی نگرش کلی و فراگیر درباره نقش زیربنایی حماسه و قیام تاریخی حضرت امام حسین (ع ) در تکوین انقلاب اسلامی ایران مورد توجه قرار گرفته است . دو نمونه از این رهنمودها را مرور می کنیم :
ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سیدالشهداـ سلام الله علیه ـ نبود امروز هم ما نمی توانستیم پیروز بشویم . (۱ )
همه در تحت بیرق امام حسین (ع) قیام کردند . (۲ )
امام خمینی در رهنمود اول تصریح می کند که انقلاب اسلامی هویت و موجودیت خود را از نهضت مقدس حضرت امام حسین (ع ) می گیرد و به همین دلیل است که اگر حماسه تاریخی و پرشور کربلا به وقوع نمی پیوست و اهداف و آرمان ها و ارزش های بزرگ و شریف را در دل خود نمی پرورد انقلاب اسلامی ایران به عینیت در نمی آمد و اینگونه شگفت انگیز و محیرالعقول نمی توانست به پیروزی نهایی برسد.
در رهنمود دوم تاکید می شود که سرتاسر ایران تحت بیرق مقدس نهضت حسینی قیام کردند و رژیم سفاک پهلوی و وابسته به قدرت های بزرگ استکباری را با پیروی از حماسه های جاودانه انقلاب کربلا ساقط نمودند.
۲) دومین رهنمود امام خمینی درباره تحرکات شوم و مخرب بنی امیه برای واژگون سازی تعالیم و قوانین اسلام و تهی ساختن آنها از حقیقت و نشر و ترویج اسلام بنی امیه به جای اسلام ناب محمدی (ص ) در میان توده های مردم است و نقش حساس و حیاتی قیام عاشورا در مقابله با این سیاست خطرناک و خنثی سازی نقشه های شوم آنها با شهامت و جانبازی و فداکاری های پیشوای شهادت و اصحاب و یاران ایثارگر آن حضرت نمایانده می شود.
حضرت امام دراین باره توضیح می دهند :
« اگر نبود نهضت حسین علیه السلام یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند . (۳ )
حضرت امام در این رهنمود به تحریف و بدعت و جهل و خرافه هایی که توسط حکام بنی امیه و عوامل پیدا و پنهان آنها به نام « دین » در جامعه ترویج می شد تا به این وسیله اسلام ناب واژگون و دگرگون گردد اشاره می نماید. هدف بنی امیه این بود که اسلام اموی را جایگزین اسلام نبوی کند تا به این وسیله به تحمیق توده های مردم بپردازد و آنان را از حقیقت دین دور دارد و مانع تحقق اصل امامت و رهبری اسلامی شود که در حضرت امام حسین (ع ) متجلی گردیده بود.
یکی از اهداف حیاتی و محوری نهضت عاشورا مقابله با تحریف و بدعت هایی بود که توسط حکومت بنی امیه در جامعه اسلامی منتشر می گردید. چنانچه امام حسین (ع ) قیام تاریخی خویش را نمی آغازید نامی از اسلام ناب و اصیل باقی نمی ماند و به تدریج همه چیز به نفع حکومت اموی تغییر ماهیت می داد.
حضرت امام خمینی سپس به انقلاب شکوهمند اسلامی اشاره می نماید که همچون نهضت مقدس کربلا به مقابله با تحریف و بدعت ها و جهل و جمودهای ترویج شده در جامعه توسط رژیم منحط پهلوی می پردازد و اسلام را از وارونه و واژگونه شدن نجات می دهد و تعالیم و قوانین و ارزش های متعالی آن را احیا می نماید.
حضرت امام خمینی اینگونه به صراحت از انقلاب سترگی که در ایران با الگوگیری و تبعیت از نهضت عاشورا تکوین می یابد و یکی از اهداف محوری خود را جلوگیری از استحاله اسلام اصیل قرار می دهد یاد می نماید :
« ...برای ادامه این نهضت باید کوشش کنیم . یک نعمتی است خدا به ما داده است ما باید این نعمت را حفظ کنیم . اسلامی که می رفت در عصر رژیم منحوس پهلوی از بین برود اسلام را برگردانیدیم و آن را که دشمن او بود کنار زدیم و امروز باید این نعمت را حفظ کنیم . » (۴ )
به این ترتیب حضرت امام خمینی « اسلام بنی امیه » و « اسلام شاهنشاهی » را در برنامه ریزی های منتهی به استحاله و واژگون سازی تعالیم و قوانین اسلام دارای « هدفمندی مشترک » می داند و آفت ها و آسیب ها و تهدیدهای ناشی از این استراتژی و خط مشی واحد را عامل گمراه سازی توده های مردم و فاصله از حقیقت دین و سقوط در دام های نامرئی و پنهانی که حق را باطل می نمایاند و باطل را حق جلوه می دهد معرفی می نماید.
به تعبیری دیگر اسلام شاهنشاهی چهره دیگری از اسلام بنی امیه است که در قالب های جدید و با شعارهای نوین در استحاله تعالیم اسلام و مسخ ارزش های والای الهی می کوشد و با توجه به وابستگی تام و مطلق آن با اسلام غربی و آمریکایی بدیهی است که هم امروز نیز به نفوذ در مراکز فرهنگی و رسانه ای برای ضربه زدن به اسلام اصیل و ناب ادامه می دهد و آن گونه نیست که با پیروزی نهایی انقلاب اسلامی بر رژیم پهلوی دیگر اثری از اسلام شاهنشاهی باقی نباشد و متولیان فرهنگی و مسئولان سیاسی با آرامش خاطر و ساده اندیشی هر مدعی حمایت از اسلام و انقلاب و نظام اسلامی را در مراکز تحت مدیریت خویش راه دهند و سرنوشت جوانان این مرزوبوم را به دست و افکار و فعالیت های مرموز و زهرآگین فرهنگی و هنری آنها بسپارند.
۳) سومین رهنمود امام خمینی درباره یکی از اهداف بزرگ نهضت مقدس عاشورا یعنی تشکیل « حکومت اسلامی » در جامعه است .
در نگاه امام خمینی حرکت تاریخی و قیام جاودانه کربلا با فلسفه ها و اهداف بزرگی آغاز گردید که یکی از آنها به دست گرفتن زمام امور امت اسلامی با خلع یزیدبن معاویه از خلافت و استقرار تشکیلات وسیع حکومتی مبتنی بر قوانین جامع اسلام برای راهبرد جامعه و تدبیر امور مختلف مردم می باشد.
وقایع تثبیت شده تاریخی از یکسو و سخنان و نامه های امام حسین (ع ) از دیگر سو این واقعیت را غیرقابل انکار می سازند که امام (ع ) یکی از اهداف حرکت و نهضت الهی خویش را تشکیل حکومت به منظور استقرار احکام و قوانین اسلام در تمام شئون و ابعاد و جلوه های زندگی مردم قرار داده بودند.
امام (ع ) پس از حرکت از مدینه به سوی مکه نامه های فراوانی را از مردم کوفه دریافت می کند که متن مشترک همه آنها دعوت به حرکت از مکه به سوی کوفه برای به دست گرفتن زمام امور و ایجاد پایگاه و تشکیلات مبتنی بر نظام سیاسی و حکومتی اسلام می باشد.
امام (ع ) در پاسخ به دعوت مردم کوفه نامه ای به آنان مرقوم فرمودند که در متن آن به اصل امامت و پیشوایی حکم در میان مردم براساس کتاب خدا قیام به عدالت و دادگستری ـ که این امور در پرتو استقرار نظام حکومتی اسلام محقق می گردند ـ اشاره و تصریح گردیده است . (۵ )
امام حسین (ع ) مسلم بن عقیل را به نمایندگی از جانب خود به کوفه گسیل می دارند و او از هیجده هزار نفر از مردم برای یاری امام (ع ) بیعت می گیرد . (۶ )
امام خمینی اینگونه صریح و روشن به این هدف از میان اهداف نهضت عاشورا اشاره می نمایند :
« کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون حرف های ایشان را می شنود همه را می بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد می کند ... حکومت هم می خواست بگیرد اصلا برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آن هایی که خیال می کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده خیر آنها برای حکومت آمدند برای این که باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد مثل کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند باشد اصل قیام انبیا از اول تا آخر این بوده است ... زندگی سیدالشهدا زندگی حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ زندگی همه انبیای عالم همه انبیا از اول از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور حکومت عدل می خواستند درست کنند... مع الاسف به قدری به گوش ما خواندند به قدری به گوش ملت ما خواندند به گوش ملت های ضعیف خواندند که حکومت به شما چه کار دارد شما برو نمازت را بخوان شما مسجدت را برو... کار نداشته باشید به حکومت که حتی اشخاص که آگاه هم بودند این ها بازی خورده بودند.. ما باید بیدار باشیم و هوشیار باشیم و هیچ وقت لغزش پیدا نکنیم . » (۷ )
حضرت امام خمینی در این رهنمود ژرف و آگاهی بخش اولا تصریح می کنند که یکی از اهداف بزرگ نهضت مقدس کربلا تشکیل حکومت برای اداره جامعه و کشور بوده است و حضرت امام حسین (ع )ـ همچنان که در سخنان و رفتار و عملکردهای خویش نشان می دهند ـ با این قصد و هدف حرکت خویش از مکه به کوفه را آغاز می نمایند.
ثانیا این یک اصل و قاعده معقول و پذیرفته است که « حکومت » باید تحت مدیریت سیاسی و اجتماعی « صالحان » در آید تا به این وسیله راه های تحقق صحیح و کامل احکام و قوانین اسلام صاف و هموار شود و امور مختلف جامعه به نظم و سامان درآید و به نحو مطلوب تدبیر گردد و چه کسی صالح تر و برتر و شایسته تر از حضرت امام حسین (ع ) برای به دست گرفتن زمام خلافت و حکومت اسلامی
ثالثا ضرورت تشکیل حکومت مبتنی بر توحید ناب و تعالیم و قوانین و احکام الهی وظیفه و مسئولیت ثابت و تغییرناپذیر همه انبیا و امامان و اولیای الهی در طول تاریخ محسوب می شود و آن مطهران و بزرگواران از جانب خداوند قادر متعال ماموریت داشتند تا شرایط و زمینه های لازم برای استقرار قوانین الهی در همه شئون حیات مادی و معنوی مرتبط با زندگی عموم مردم جامعه را مساعد و مهیا نمایند.
رابعا مسئولیت تشکیل حکومت برای استقرار نظام سیاسی اسلام منحصر به دوره حیات و امامت و رهبری ائمه دین (ع ) نمی باشد و هم امروز که در عصر غیبت حضرت مهدی موعود قرار داریم از آنجا که عمل به جامعیت احکام و تعالیم اسلامی و استقرار قوانین حیاتبخش دین مبین حق واجب و حیاتی می باشد و ایجاد تشکیلات و ابزار و اهرم ها و امکانات برای تحقق هدف مزبور ضروری است وجوب بنیان نهادن حکومت اسلامی تثبیت می گردد و فقهای جامع الشرایط برای تحقق این مهم موظف می شوند.
خامسا قدرت های استکباری جهان که همواره از استقرار قوانین اسلام در ابعاد و جلوه های اجتماعی اقتصادی فرهنگی قضایی سیاسی و نظامی در خوف و هراس به سر می برند و از حرکت های رهایی بخش اسلامی و عینیت بخشیدن به اصول مقدسی چون « جهاد اسلامی » به منظور مقابله و مبارزه با هرگونه تعدی و تهاجم خارجی وحشت می کنند با تلاش های نامرئی و مرموز عوامل خود که جریان های فکری و احزاب سیاسی غرب گرا می باشند سعی دارند به تبلیغ یکسویه اسلام و برجسته کردن جنبه عبادی آن با هدف فراموش ساختن و به انزواکشاندن جلوه های اجتماعی و سیاسی و نظامی آن بپردازند و همواره « سیاست » و « حکومت » را در نقطه مقابل اسلام و در تعارض و تنافی با تعالیم این دین مبین قرار دهند تا به این وسیله سهل و آسان به مهره سازی در سرزمین های اسلامی بپردازند و حکومت های دست نشانده خود را در جهان اسلام تثبیت نمایند!
آنچه این حربه و ترفند استعماری را خنثی می سازد و الگوگیری از نهضت مقدس عاشورا برای استقرار نظام سیاسی و حکومتی اسلام را نه تنها در ایران که در گستره جهان اسلام تبلیغ و ترویج می کند و به عمل نزدیک می سازد همچنان که امام خمینی تصریح کردند « بیداری » « هوشیاری » و دقت و مراقبت کامل برای « پرهیز از هر گونه لغزش » است .

پی نوشت :

۱ ـ صحیفه امام ج ۱۷ ص ۵۵
۲ ـ همان منبع ص ۵۸
۳ ـ همان منبع ص ۵۲
۴ ـ همان منبع ص ۵۶
۵ ـ مراجعه شود به کتاب ارشاد مفید ج ۲ ص ۳۶
۶ ـ همان منبع ص ۳۸
۷ ـ صحیفه امام ج ۲۱ صفحات ۳ ۴ ۶
حضرت امام خمینی « اسلام بنی امیه » و « اسلام شاهنشاهی » را در برنامه ریزی های منتهی به استحاله و واژگون سازی تعالیم و قوانین اسلام دارای « هدفمندی مشترک » می داند و آفت ها و آسیب ها و تهدیدهای ناشی از این استراتژی و خط مشی واحد را عامل گمراه سازی توده های مردم و فاصله از حقیقت دین و سقوط در دام های نامرئی و پنهانی که حق را باطل می نمایاند و باطل را حق جلوه می دهد معرفی می نماید
اسلام شاهنشاهی چهره دیگری از اسلام بنی امیه است که در قالب های جدید و با شعارهای نوین در مسخ تعالیم و ارزش های والای اسلامی می کوشد و باتوجه به وابستگی تام و مطلق آن با اسلام غربی و آمریکایی بدیهی است که امروز نیز به نفوذ در مراکز فرهنگی و رسانه ای برای ضربه زدن به اسلام اصیل و ناب ادامه می دهد و آنگونه نیست که با پیروزی انقلاب اسلامی بر رژیم پهلوی دیگر اثری از اسلام شاهنشاهی باقی نباشد و متولیان فرهنگی و مسئولان سیاسی با آرامش خاطر و ساده اندیشی هر مدعی حمایت از اسلام و انقلاب و نظام اسلامی را در مراکز تحت مدیریت خویش راه دهند و سرنوشت جوانان این مرزوبوم را به دست افکار و فعالیت های مرموز و زهرآگین فرهنگی و هنری آنها بسپارند
در نگاه امام خمینی حرکت تاریخی و قیام جاودانه کربلا با فلسفه ها و اهداف بزرگی آغاز گردید که یکی از آنها به دست گرفتن زمام امور امت اسلامی با خلع یزید بن معاویه از خلافت غاصبانه و استقرار تشکیلات وسیع حکومتی مبتنی بر قوانین جامع اسلام برای راهبرد جامعه و تدبیر امور مختلف در همه ابعاد و جلوه های حیات مادی و معنوی می باشد
تردیدی وجود ندارد که چنانچه اصل « همانندسازی فکری » و در پی آن اصل « تبعیت عملی » در انقلاب اسلامی ایران نسبت به نهضت عاشورا تحقق نمی یافت مراحل سخت و رنجزای این حرکت پرشور اسلامی طی نمی شد و راه پیروزی هموار نمی گردید

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
جمعه 20/11/1391 - 17:52
تاریخ
انقلاب به معنی دگرگونی كامل اجتماعی به طوریكه تمام نهادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تحت تأثیر وقوع آن عوض شود.
مرحوم شهید مطهری (رضوان الله علیه) انقلاب را به طغیان و عصیان مردم علیه نظام حاكم تعریف نموده‌‌اند.

- اهمیت انقلاب اسلامی:[1]

از دو جهت به اهمیت انقلاب اسلامی می‌پردازیم:
الف) اهمیت جهانی:
در طول تاریخ انقلابهای زیادی به وقوع پیوسته و تحولات سیاسی و اجتماعی در كشورهای مختلف جهان انجام پذیرفته‌اند طبعاً این انقلابها تأثیرات جانبی نیز داشته‌اند فرضاً، در اقتصاد و تبادلات بازرگانی و تجاری جهانی، و روابط سیاسی دولتها تأثیرگذار بوده‌اند. انقلابهایی نظیر انقلاب، ژاپن، روسیه،‌ فرانسه و....[2] اما انقلاب اسلامی كه در ایران به رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خمینی به وقوع پیوست به لحاظ برخورداری از امتیازات، از ویژگی و اهمیت خاص جهانی برخوردار می‌باشد با وقوع این انقلاب اغلب تحولات جهانی تغییر جهت داده شد، روابط تجاری كشورهای مرتبط با منطقه و خاورمیانه تحت تأثیر قرار گرفت.[3]
اهمیت جهانی انقلاب اسلامی را در پیامدهای آن می‌توان درك نمود.
1 . بیداری جهانی در برابر استعمارگران از سوی ملتهای تحت استعمار متأثر از انقلاب ایران.
2 . زنده شدن و فعالیت مجدد نهضتهای آزادیبخش جهان با الهام از انقلاب ایران و حمایتهای انقلاب ایران مانند نهضت انتفاضه مردم فلسطین.
3 . احیای مجدد اندیشه اسلامی و احیای اسلام در جهان معاصر با الگوی حكومتی مردم سالاری دینی.
4 . اندیشه استقلال‌خواهی و استبداد‌گریزی و نفی هرگونه سلطه خارجی (كه هدف غارت ذخایر و منابع كشورهای جهان خصوصاً كشورهای اسلامی را تعقیب می‌نمودند.)
5 . رویارویی و موفقیت اندیشه اسلامی با اندیشه‌های كمونیستی، لیبرالیستی و امپرالیستی و صهیونیستی، با احیای اندیشه اسلامی بزرگترین مانع رشد این اندیشه‌ها در جهان به وجود آمد.[4]
ب) اهمیت داخلی؛
استقلال، آزادی، و مردم‌سالاری دینی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی در ایران است كه با تكیه بر اندیشه ولایت فقیه به رهبری امام خمینی بوجود آمد، و با این تحول مهم مردم ایران كه هزاران سال در زیرسلطه استبداد بودند رهایی یافته و توانستند با اكثریت قاطع (98%) حكومتی را كه دلخواه‌شان بود پایه‌گذاری كنند اهمیت انقلاب اسلامی ایران در این ویژگی نهفته است كه بر اساس محوریت ارزشها و مبانی دینی بنیانگذاری شده، اگر انقلابهای جهانی بر اساس ایدئولوژیهای مادی بنیان‌گذاری شده‌اند، انقلاب اسلامی بر اساس ایدئولوژی و جهان‌بینی توحیدی تأسیس شده كه براساس خواست اكثریت قاطع مردم ایران بوده است.[5]
در ایران برای انقلاب اهمیت‌های بی‌شماری وجود دارد، كه در طول تاریخ ایران چنین اهتمامی وجود نداشته است، استقلال سیاسی، اجتماعی، خودكفایی اقتصادی، تكنولوژی، و نظامی، و زنده شدن ارزشهای فرهنگی، و احیای غرور دینی و ملی كه توسط بیگانگان پایمال شده بود. از جمله موارد مهمی است كه به انقلاب اسلامی اهمیت می‌دهد.
از نظر سیاسی: قدرت سیاسی و حاكمیت از طرف بیگانگان تعیین و حمایت می‌شود یعنی استبداد نماینده بی‌اراده و استعمار و حافظ منافع آنها بود كه با مبارزات مردم ایران این سیستم حاكمیت فرو پاشید.
از نظر نظامی: فرماندهان نظامی تحت نظر كامل استعمارگران بودند و ارتش ایران هیچ گونه اختیار تصمیم‌گیری نداشت، از طرفی تمام تجهیزات نظامی ارتش ایران از كشورهای خارج و استعماری تأمین می‌شد و ایران بازار فروش شركتهای غربی بود و هیچ نوع فن‌آوری و تكنولوژی پیشرفته در گذشته ارتش ایران كه چشمگیر باشد،وجود نداشت ولی با پیروزی انقلاب دست بیگانگان استعمارگر از نفوذ در ارتش و نیروهای نظامی قطع و پیشرفتهای قابل ملاحظه‌ای بوجود آمد.
از نظر اقتصادی: كشور ایران و سایر كشورهای اسلامی به عنوان تأمین كننده مواد نفتی و سوخت و ذخایر معدنی دیگر شركتها و كمپانیهای غربی بودند بطوریكه از نظر تأمین سوخت خود نیز كاملاً وابسته به آنها بوده و به كشور «تك محصولی» تبدیل شده بود چون با توجه به صنعت نفت و صدور آن تمام صنایع ایران از جمله كشاورزی و صنایع دستی از رونق افتاده و در شرف نابودی قرار گرفته بود كه با وقوع انقلاب اسلامی تجدید حیات یافتند.[6]
با تأمل در تمام امورسیاسی و اجتماعی داخلی ایران می‌توان به اهمیت انقلاب اسلامی ایران پی برد.

- علل پیروزی انقلاب اسلامی:

1 . ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی جامعه ایران: ساختار ایران از لحاظ اجتماعی و بافت فرهنگی با ساختار فرهنگی كشورهای دیگر از جهاتی متمایز است جامعه ایران به لحاظ برخورداری از فرهنگ اصیل اسلامی شیعه، از انسجام و وحدت و یكدلی بی‌نظیری برخوردار است، فرهنگ حیات‌بخش شیعه و اعتقاد به اصل امامت و ولایت از امتیازات برجسته جامعه ایرانی است كه به نوبه خود عناصر و اقوام اجتماعی را در كنار هم متحد و یكدست در برابر توطئه‌ها بیدار و منسجم نگه می‌دارد.[7]
2 . رهبری: یكی از اساسی‌ترین عوامل پیروزی انقلابها رهبران انقلابها هستند، رهبرانی كه با هدایت ارگانیسم، نیروهای اجتماعی و احزاب سیاسی را با برنامه‌ریزی منظم به سوی اهداف مشخص شده سوق می‌دهند كه در نهایت این هدایتهای پیشروانه منجر به پیروزی انقلاب می‌گردد.[8]
در میان رهبران تمامی انقلابها قدرت و نفوذ معنوی امام خمینی كه از آن به نیروهای «كاریزما» تعبیر می‌نمایند یكی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده است كه در طول تاریخ انقلابها این نفوذ بسیار كم‌نظیر بوده است.[9]
3 . نارضایتی عمومی در اجتماع ایران، بطوریكه تمام طبقات اجتماعی و احزاب سیاسی را بر آن می‌داشت كه با تشكیلات خاص خود مردم ار در رسیدن به اهداف و خواسته‌هایشان تهییج نموده و در قالبهای مختلف مبارزاتی به مبارزه دعوت می‌نمایند و در نتیجه مردم نیز با صفوف مستحكم در مبارزه علیه استبداد دیر پای كوشیده و در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی را ایفاء نمودند، رفتار ظالمانه استبداد نیز مخالفت مردم و مبارزات مردمی را بر علیه فضای حاكم شدیدتر می‌نمودند، بطوریكه تمام آزادیهای تعریف شده مردم از جمله آزادی آنها در مراسم مذهبی و عزاداری نادیده گرفته شده بود و سلولهای زندانهای بزرگ مملو از جوانان بود. كه عزت و آزادی مردم را جریحه‌دار نموده و مردم را در مقابل این رژیم مستبد وابسته به استعمار به مبارزه می‌كشانید.[10]
عوامل دیگری نیز در پیروزی انقلاب اسلامی دخیل بودند كه زیر مجموعه‌ای از عوامل فوق محسوب می‌شوند كه در نقش گروهای مختلف تبیین خواهند شد.[11]

- نقش علماء و بزرگان:

علمای شیعه چونان حلقه‌های محكم زنجیرهای آهنین به همدیگر متصل بوده و شبكه وسیع فرهنگی را بوجود آورده بودند. ابزاری كه در میان علمای شیعه وجود دارد در اختیار هیچ گروه اجتماعی نبوده است، طبقات مختلف علماء اعم از علمای مذهبی و بزرگان فرهنگی كشور اجزای یك پیكری محسوب می‌شدند كه پیوسته با محور اصلی هدایتگر انقلاب یعنی، رهبری مرتبط بوده و برنامه‌های مورد تأیید او را در میان تمام اقشار اجتماعی اعم از بازاری و كسبه و كشاورز و دانشگاهی و طبقات دیگر اعلام نموده و نقش ابزار ارتباطی را ایفاء نموده و مردم را با اهداف رهبری هماهنگ می‌نمودند اساتید متعهد دانشگاهی و روحانیون مستقر در مساجد سراسر كشور كه از شهرهای كلان گر فته تا دور افتاده‌ترین نقاط روستایی حضور داشتند به طور منظم و سیستماتیك با مردم مرتبط بوده و آگاهیهای فرهنگی را به مردم القاء می‌نمودند، مراجع تقلید حوزه‌های علمیه قم و نجف و شهرهای بزرگ دیگر چون مشهد و اصفهان و تبریز و... مردم را با بیانه‌های شرعی در صحنه و در جریان مبارزات نگه می‌داشتند بزرگانی از تجار و بازرگانان و كشاورزان و عشایر و تمام طبقات در پیروزی انقلاب اسلامی و بسیج مردم نقش مهمی داشتند.[12]

- ارتباط متقابل علماء با مردم:

چنانچه گفته شد علماء، در میان مردم نفوذی بسیار دیرپا و مستحكم داشتند چون خاستگاه علماء از میان اقشار مختلف بوده است، و هرگز علماء و روحانیون از یك قشر برنخواسته‌اند كه مُنقطع از اقشار مردم باشند، بلكه علمای شیعه و طلاب علوم دینی و اقشار مختلف جذب حوزه‌های دینی شده و به درجات علمی نائل شده و پس از كسب مدارج علمی به میان مردم برگشته و همواره به تبلیغ و ارشاد مردم اقدام كرده‌اند، این سنت دیرپای حوزه‌های دینی شیعه است، چون علماء و مردم در فرصتهای مختلف به علت ساختار اجتماعی و بافت فرهنگی اجتماع ایران ارتباط بسیار نزدیك داشته‌اند، و منازل علماء یكی از پناهگاه‌های حل مشكلات مردم بوده است. حسینیه‌ها، تكایای مذهبی و مساجد سراسر كشور از جمله مراكز ارتباط دهنده مردم با علماء بوده است.[13]
براساس فرهنگ اصیل اسلام، مردم مسلمان روزانه سه بار در مساجد حضور یافته و روزهای جمعه در نماز جمعه حاضر شده و با روحانیت مرتبط بودند. برگزاری هیأت مذهبی و مراسم عزاداری در ایام محرم و صفر و سایر مناسبتهای مذهبی و اعیاد نیز از جمله ابزارهای ارتباطی میان اقشار مردم و علماء بوده است، این ارتباط به خاطر عوامل متعدد بسیار ناگسستنی است كه در طول تاریخ شیعه در ایران به وضوح دیده می‌شود.

پی نوشت ها:

[1] . شهید مطهری پیرامون انقلاب اسلامی، ص29، و ر.ك: نجف لكزایی و میراحمدی، زمینه‌های انقلاب اسلامی، قم، ائمه 77، ص19 ، و ر.ك: حسین بشریه، انقلاب و بسیج سیاسی، چ دوم، دانشگاه تهران 74، ص 1، مفهوم انقلاب.
[2] . جمعی از نویسندگان (تدوین نهاد نمایندگی ولی‌فقیه) انقلاب اسلامی، چاپ هجدهم، قم، معارف،1381، ص178.
[3] . نامه پژوهش، فصلنامه تحقیقات فرهنگی شماره 10 و 11 پاییز و زمستان 1377، تأثیرات انقلاب اسلامی در گستره جهانی (دیدگاه نویسندگان خارجی) دكتر اصغر افتخاری، ص215 الی 255.
[4] . جمعی از نویسندگان،‌پیشین ص182-194، و شهید مطهری در پیرامون انقلاب اسلامی، چ هشتم، تهران صدرا، 71، ص124.
[5] . اقتباس جمعی از نویسندگان «پیشین» ص 19، و اقتباس از: لكزایی و میر‌احمدی «پیشین»، ص192-187 و اقتباس از شهید مطهری «پیشین» ص156.
[6] . اقتباس از: جمعی از نویسندگان پیشین ص 19 و ص 137 و شهید مطهری «پیشین» ص 158 و حسین فردوست، سقوط و ظهور سلطنت پهلوی، چ سوم، تهران اطلاعات، 70 ج اول، ص 283 و ص535 و ر.ك نامه پژوهش «پیشین» مقاله (بحران سیاسی غیر دینی و ظهور اسلامی سیاسی در ایران ترجمه معصومه خالقی ص 103 و همان ص 163 و ص187-188. نظام سیاسی انگلیس و انقلاب اسلامی، و دكتر ایرج ذوقی، نفت ایران، چاپ سوم، تهران، پاژنگ 75، ص 43 (امتیازات نفتی ایران) ص 1530 و ص1090.
[7] . جمعی از نویسندگان «پیشین»، ص 19
[8] . اقتباس از مصطفی ملكوتیان، سیری در نظریه‌های انقلاب، چاپ سوم، تهران، قوس، 1380، ص26 ص151، و شهید مطهری، «پیشین» ص 29 و ص50-51 و ص48. و ر.ك: كتاب نقد شماره 13 مقاله حداد عادل، زمستان 78، ص26(شخصیت امام خمینی رضوان الله علیه).
[9] . پرفسور حامد الگار، ایران و انقلاب اسلامی، ترجمه، ص 58 و ص79 (درباره نقش رهبری امام).
[10] . اقتباس از سیدجلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا، ج2، فصل 32، ص317 و ص287 و شهید مطهری، «پیشین» ص 55 (بروز نارضایتی و خشم از وضع حاكم زمینه‌ساز انقلاب است.)
[11] . همان، ج2، ص 8، و جمعی از نویسندگان، «پیشین» ص 19.
[12] . ر.ك: مدنی «پیشین» ج 2، ص 444، ص366، ص336 و شهید مطهری «پیشین» ص 49-48.
[13] . نقش مساجد در پیروزی انقلاب اسلامی، مشهد، سپاه پاسداران 1360،

جمعه 20/11/1391 - 17:51
تاریخ

یادها و خاطره ها

تظاهرات میلیونی و سیل آسای مردم اصفهان در مناسبت های مختلف و فعالیت های گسترده ی روزانه در کوی بزرن و شهر و روستای این دیار در مبارزه با سلطه ی طاغوت و برقراری حکومت اسلامی افتخار بزرگی است که در تاریخ کهن اصفهان می درخشد. پیام ها و سخنرانی های امام راحل با سرهستی شگفت انگیز به همه جا می رسید. دل و جان مردم یک پارچه در تسخیر امام راحل بود.مساجد، کانون انقلاب و سنگر مبارزه و پایگاه هم دلی و تعاون بود مرزهای خودخواهی، قوم گرایی و بخشی نگری رنگ باخته وباورها فقط روی مرز حق و باطل تمرکز یافته بود. در این سوی مرز، مودت بود و محبت، همبستگی بود و وحدت. مدارا بود و تولی.
نسبت به آن سوی مرز- به خصوص در مورد ثلث شوم شاه، آمریکا و اسراییل غاصب و سر سپردگان آن ها صلابت بود و انعطاف ناپذیری، انزجار بود و ستیز شجاعانه، نفرت بود و تبری. خود محوری ها به خدا محوری، قوم گرایی ها به اسلام گرایی تبدیل شده بود. طلوع خورشید اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و اله و سلم) از آیینه ی روشن وجود امام راحل، دیوارهای کاذب تحزیه ی جامعه را درنوردیده و با نور وحدت، روشن کرده بود.
همه برای امام بودند و امام برای همه و امت همراه امام برای خدا.
وقتی بهمن پنجاه و هفت رسید، روزها به شتاب از پی آمدند و فرصتی برای تیرگی باقی نگذاشتند، چنان که شب ها فانوس فریادهای (الله اکبر) بر بام سرنوشت این ملت، درخشش دو چندان یافت و خورشید این قوم از پس سان ها تبعید به ایران بازگشت. امام آمده است، انقلاب به لبخند پیروزی دل سپرده است و دهه ی فجراندک اندک شکوه جاودانه اش را به رخ می کشد. خورشید در جشنی بی غروب بر بام روشن جهان ایستاد و تولد جمهوری محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) را نظاره کرد. هلهله ی پیروزی در گوش خانه ها و خیابان ها پیچید و عطر گلاب و صلوات در ساحل آرامش انقلاب، مواج شد، ضمیمی ترین فصل زندگی ما در بهمن آغاز شد و در سایه ی خورشیدی ترین مرد قرن به بام عام تفضل و رحمت الهی راه یافتیم و صبح روشن آزادی را به تماشا ایستادیم.

عید ظفر

22 بهمن «عید ظفر» است. در این روز بود که ملت ایران، میلاد نوین یافت و سرمه ی شریعت بر دیدگان بصیرت خویش کشید و امامت و ولایت را به شایسته ترین وجه، گردن نهاد.
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن ز حیات خویش نومید است
آن روز که عالم ز ستمگری خالی است
ما را و همه ستم کشان را عید است

آشتی با صبح

منسیه علیمرادی
می‌دانم، آری می‌دانم؛ آن روز، پنجره‌ها برای آشتی با صبح، نفس تازه کشیدند.
آن روز، خوبی‌ها به صلیب کشیده شده بود و خون از پنجه استعمار چکّه می‌کرد و قفس، تنها جایگاه پرندگان بود؛ چون نغمه آزادی سرداده بودند.
می‌دانم، همان دقایقی که گوش‌ها به ضبط صوت چسبیده بودند، تا نوای باران را که چکه‌چکه می‌کرد و پلیدی‌ها را می‌شست، بشنوند.
چه شوری داشت، چه بلوایی شده بود و چه غوغایی می‌کرد؛ تکاپوی خفته که بیدار شده بود و دستانی که زانوی غم بغل گرفته بودند؛ حالا مشت شده بود.
تندتند ورق بود که بر سینه دیوار می‌چسبید: «آزادی...». و بطری بود که بمب می‌شد و حالا «شاهِ معکوسِ» روی دیوارها، تمام حشمت 2500 ساله را زمین می‌ریخت.
آن روز کودک بود که رهِ مردان خدا می‌پیمود و یک شبه مرد می‌شد؛ مردی که در کوچه پس کوچه‌های شهر، نوک سلاح‌ها در انتظار سینه پر تپشش کمین کرده بود.
پیرزن کنج حلبی‌آباد، دیگر از شاه سخن نمی‌گفت، سراغ از «آقا» می‌گرفت. می‌دانم؛ آری خوب می‌دانم شهدا، کف خیابان نماندند؛ دستانی آنها را بالا برد؛ اصلاً شهدا هیچ‌وقت زمین نمی‌مانند.
و می‌دانم، حالا پس از سی‌سال از آن روزها، سیب معطر آزادی در دست من است، من دانه سیب خواهم کاشت و درختی از نو خواهم رویاند.
آه، من تو را گم نخواهم کرد، «من همان دبستانی‌ای هستم که به من چشم امید بسته بودی.» من تو را گم نخواهم کرد هرگز، هرگز!

جمهوری اسلامی

جمهوری ما نشانگر اسلام است
افکار پلید فتنه‏جویان خام است
جمهوری اسلامی ما جاوید است
دشمن زحیات خویشتن نومید است

غزل بهمن

از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخره‏های همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران

خورشید حقیقت

فجر است و سپیده حلقه بر در زده است
روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام در کشور ما
خورشید حقیقت زافق سر زده است

فجر انقلاب

برخیز که فجر انقلاب اسلامی امروز
بیگانه صفت، خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد
از لطف خدا نقش بر آب است امروز

ریشه‌های کار کشته

سیده زهرا برقعی
یک گیاه بیابانی را تصور کن. می‌خواهی از ریشه در بیاوری‌اش؛ ولی هر چه سعی می‌کنی، کمتر نتیجه می‌گیری. انگار شرایط سخت و گرم و خشک بیابان، ریشه‌ها را ضخیم‌تر و عمقی‌تر کرده است. ریشه‌ها به هم می‌گویند: گیریم که هوا گرم و خشک است؛ گیریم آسمان با خاک اینجا قهر کرده و باران نمی‌بارد؛ مهم نیست، ما ریشه‌هایمان را آن‌قدر در دل خاک نفوذ می‌دهیم که قطره‌ای آب پیدا کنیم... . و همین کار را هم می‌کنند. ریشه‌ها به مثابه باورها و اعتقادات یک آدمی، عمیق و قدرتمند می‌شوند. این‌طور است که گیاه بیابانی را باید بی‌خیال شوی؛ وگرنه دست‌هایت از تیزی تیغ‌هایش آزرده می‌شوند. ریشه‌ها کاری به کمبود نیروها و امکانات ندارند. آنها تا جایی که می‌شود، نفوذ می‌کنند و نفوذ آنها در دل خاک، گیاه را راسخ‌تر می‌کند. ریشه‌ها، باورِ گیاهند.
باورها و اعتقادات، عجب چیزهای عجیبی‌اند! اساطیری‌ترین واژه‌ای که معجزه‌آسا‌ترین کارها در تاریخ کرده است. وقتی به انجام دادن کاری باور داشته باشی، اگر همه بادها هم مخالف تو بوزند، باز هم «تو» برنده‌ای. نورِ باور که آذینِ اندیشه تو باشد، درخشنده‌ترینی، پایدارترین؛ مثل همان گیاه پر از تیغِ بیابانی، از ریشه در‌آوردنت دشوار می‌شود. آن وقت گل‌ها و بوته‌ها و درخت‌های باغ‌های سرسبز استوایی به تو حسودی می‌کنند. حسودی می‌کنند که ریشه‌ات عمیق‌تر شده. حسودی می‌کنند که تو این همه استواری؛ ولی آنها با باران‌های تند موسمی می‌شکنند و ریشه‌کن می‌شوند.
اعتقاد، چیز عجیبی است. ریشه‌دار بودن آن مقوله‌شگفت‌انگیزی است. ریشه‌دار بودن، برای قیام کردن علیه دیگران، دیگرانی که تو را و ریشه‌دار بودن تو را نمی‌خواهند، برگ برنده توست. اعتقاد به پیروزی، عمق و نهایت توست. بال پرواز توست. سلاح بُرَنده تو در هر قیام و انقلابی است.
گفتم انقلاب... یادم افتاد انقلاب خودمان هم به‌سبب اعتقاد و ریشه‌دار بودنمان پیروز شد... ما گل‌های بیابانی‌ای بودیم که ریشه‌هایمان در عمق خاک، سرود اتحاد می‌خواندند.

صفحه‏ای زرین

«والفجرِ و لَیالٍ عَشْر...». دهه مبارک فجر، تجلی شکوه‏مند حماسه و سرافرازی ملتی است که در عصر اسارت انسان و در روزگار قحطی انسانیت، با انقلاب اسلامی خویش، صفحه‏ای زریّن را در تاریخ حیات آدمی گشود و صلای خداخواهی، معنویت، آزادی و استقلال را در گوش جان جهانیان طنین‏انداز کرد. در این دهه مبارک، یاد حضرت امام (رحمت الله علیه) را گرامی می‏داریم؛ ابرمردی که هماره دم مسیحایی‏اش، جان‏بخش جان‏های حقیقت‏جوست و هنوز پس از گذشت سال‏ها از رحلت ملکوتی‏اش، نامش بر پایه‏های ستم استکبار لرزه می‏افکند و یادش، در دل‏های مستضعفان و آزادگان زمینْ، امید می‏آفریند و انگشت اشارت او، به آیندگانْ امتداد راه را نشان می‏دهد.

چشمه نور

ای گستره هر چه خوبی و حسن! ای ستاره درخشان آسمان ایران! ای نگاهت تپش گام‏های رهایی! ای طنین نَفَست سبزتر از هر چه بهار! ای صدف صدق و صفا! ای چشمه نور! ای خمینی پیروز! خوش آمدی به سرزمین دلیران و سبزقامتان. اماما! مقدمت را گرامی می‏داریم و بر شهیدانِ سال‏های آغازین انقلاب، از سر اخلاص گُلِ سلام نثار می‏کنیم؛ بزرگ‏مردانی که از این سرزمین پاک، به سوی افلاک پر گشودند؛ شهیدانِ والا مقامی که خارهای پلیدی را از سرزمین آینه‏ها تاراندند و آزادی و استقلال را برای ما به ارمغان آوردند. اینک در دهه مبارک فجر، یادِ یادآوران سرسبزی و طراوت، پویندگان راه حق و حقیقت، ایمان‏مداران پاسدار مکتب ولایت، نگاهبانان قلعه شرافت و مردانگی، و شهیدان راه عزّت و آزادگی را گرامی می‏داریم.

اشراق شرق

یادش به خیر روزی که عصاره تاریخ بر صحیفه سرخ بهمن چکید، آفتاب ناب بر یاسمن‏های بی‏تاب، از غرب تابید و اشراق شرق پدید آمد. یادش به خیر، روزهایی که سیمای زیبای یوسف، دیده کنعانیان عشق را بصیرت بخشید؛ بیضای دست آسمانی موسی، شراره‏های شعف را در ظلمت‏کده زمین پاشید؛ نفحه عیسویِ به عرش رفته، بر خاک‏نشینان دمید؛ نوح با کشتی صفا، به مهد موعود رسید؛ بت‏های سیاه جهالت، در پای حماسه و برهان ابراهیم بر خاک فرو افتادند و امام، به میهن اسلامی قدم نهاد و گل‏ها به ترنّم شادمانی دل‏ها گوش جان سپردند. یاد آن روزها، هماره در خاطر دل‏ها مستدام باد.

آن بزرگ مرد تاریخ

هنوز هم صدای جاویدان او در سراسر تاریخ به گوش می‏رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است و در عشق و تکریم والایی‏ها، به صلابت صخره‏ها می‏ماند و به عظمت کوهساران. امام را می‏گویم؛ مردی که کران تا کران حیات را از تحرک و مبارزه و فریاد برضد استعمارگران، سرشار ساخت. فرزانه‏ای که نمونه مجسّم شجاعت و بی‏باکی بود. او که از هیچ قدرتی جز خداوند باک نداشت و در برابر هیچ گردن‏کشی سر فرود نیاورد. راستی، کدام تصویرگر می‏تواند جَبین پاک آن بزرگ‏مرد را به تصویر درآورد؟ کدام شاعر می‏تواند قصیده‏سرای آن ستم‏سوز و سپیده آفرین باشد؟ کدام نویسنده می‏تواند حکایت‏گر شورآفرینی‏ها و ایمان‏گستری‏های آن والامقام باشد؟ دهه مبارک فجر، بر نایب آن فجرآفرین و امت خداجوی ایران مبارک باد.

معجزه انقلاب

سال‏های حکومت ستم، گرفتار چنگ یأس بودیم. ناامید از پیروزی و مقهور قدرت، دشنام به «شب» می‏دادیم و نفرین به «ستم» می‏کردیم. اما... مسیحا نفسی، احیاگر نفوس شد و حیات این ملت را جانی تازه بخشید. «روح خدا» بود که در جان افسرده مردم دمیده شد. حنجره‏های داوودی، در رهگذر باد و چشم انداز آفتاب و در موج خون و شط شهادت، سرود فجر حقیقت را سرداد. امام آمد، نشسته بر بال فرشتگان. امام در پیام خدایی اش در شهید آباد «بهشت زهرا»، در «صور انقلاب» دمید و مردم را در عرصه‏های حق و محشر نهضت جان بخشید. «صبح صادق» انقلاب بود. فجر ایمان، از شرق مکتب سرزده بود که به نماز عشق ایستادیم. در محراب حق، رو به کعبه عرفان، با وضویی از خون ده‏ها هزار شهید، بر سجاده صدق نشستیم و پیشانی اخلاص بر مهر«تعبّد» نهادیم و دل به «ولایت» سپردیم و این، معجزه انقلاب بود.

رحمت و منت حق به نام انقلاب

بار دیگر معجزه‏ای در تاریخ اتفاق افتاد. بار دیگر دست توانای خدا از آستین غیب بیرون آمد. بار دیگر اراده خدای عزیز و حکیم به کار افتاد و رحمت و منت حق، ملتی مستضعف و ستم کشیده را در برگرفت و فیض روح القدس مدد فرمود و به کالبد ملتی مرده، روح و روان دمید. سرانجام آنچه به خواب شب هم نمی‏دیدیم و ناممکن می‏پنداشتیم، به وقوع پیوست و ملت ما و ملت‏های مسلمان و عالمیان را غرق بهت و حیرت و اعجاب نمود. قدرت‏های داخلی و ابرقدرت‏های بین‏المللی را با همه هوشیاری غافلگیر کرد، حساب‏ها و نقشه‏های سیاسی و طرح‏های دراز مدت و تصمیم‏گیری‏های مطالعه شده آنان را به هم ریخت و بالاخره، ملت مسلمان ایران آزادی را بازیافت.

بوی بهار

این روزها بوی خوش بهار آغشته به عطر معطر آزادی از راه می‏رسد و تقویم تاریخ یک بار دیگر برگ زرینی را به خود می‏افزاید و انقلاب شکوهمند اسلامی ما بیست‏وسومین سالگرد پیروزی خود را جشن می‏گیرد؛ انقلابی که صفحه‏ای زرین را در تاریخ حیات انسان‏های به خواب‏رفته گشود، و صلای دین‏داری، عدالت‏خواهی، استقلال‏طلبی و آزادگی را در گوش جان خفتگان طنین‏انداز کرد.

در انجماد ثانیه‏ها...

زهره نوربخش
تاریک بود، شب رَجَز می‏خواند، سوسوی ستاره‏ها را ابر تیره می‏سترد. خورشید، تبعیدی فردا بود، و شب در صحراها و کوه‏ها و دشت‏ها، در میان باغ و بر فراز رود و اقیانوس، حکم می‏راند و نفس‏ها را می‏برید، به چار میخ می‏کشید و خون سرخ ستاره‏ها را بر چهره آسمان می‏پاشید.
صدای غل و زنجیر می‏آمد، و جز آن، دیگر سکوت بود که کران تا کران، در گوش‏ها فریاد می‏کشید. درخت‏ها یخ زده بودند، رودها منجمد شده بودند، ماهی‏ها خواب بودند، و پنجره‏های رهایی یکی پس از دیگری بسته می‏شدند. دست‏ها آن‏قدر پنجه به دیوار کشیده بودند که فرسوده بودند. یاد باران کم کم از ذهن زمین پاک می‏شد، قندیل سکوت و وحشت و هراس در سردابه تاریخ، هر رهگذری را به خواب ابدی فرا می‏خواند؛ و این چنین شب رجز می‏خواند، و یکه‏تاز میدان بود تا این‏که چاووشان از آمدن صبح خبر دادند.
خبر در اندام شب پیچید. شب به خود نالید، تلألو نور خورشید از کرانه‏های دور، بر ذهن خفته جهان تابید. رودها به راه افتادند، ترنم باران بود و رقص جوباران، هلهله درختان بود و لبخند زمین و بازی گنجشکان و بال و پر گرفتن قناری‏ها، چکاوک‏ها و پرستوها. اکنون صدا، صدای بارش باران بود تا این‏که در میان گرگ و میش صبح، خورشید برآمد و پایان انجماد زمین را اعلام کرد.

و صدای اذان بلال زمان آمد

ابراهیم قبله آرباطان
آن روزها که زلال جاری «فرهنگ اسلامی»مان را با «فرهنگ فرنگی» سدّ می‏کردند تا از آن‏چه بر سرمان می‏آید، غافل باشیم؛ و آن روزها که «دین» را در مسلخ «تمدّن» قربانی می‏کردند تا بازار غارتشان هر چه بیش‏تر رونق بگیرد، سال‏هایی بود که همه پنجره‏های امید به دیوارهای سنگی باز می‏شد؛ و تمام کوچه پس کوچه‏های رسیدن، به بن‏بست منتهی می‏شد.
سال‏هایی که سنگینی سایه «خان‏ها» و «ارباب‏ها»، قلب زمین را می‏فشرد؛ روزگاری که شب، چتر تاریک و «از خود بیگانگی» را بر چشم‏های آسمان شهر کشیده بود و خورشید، خانه نشین تنهایی خود شده بود؛ ماه، به علامت عزا، هر شب خون می‏گریست؛ «دکّه‏های گمراهی» از وجب، وجب خیابان‏ها، تاراج شده بود و بیگانگان، فرزندان پاک وطن را به قیمت گوهر معصومیت‏شان، می‏خریدند.
شب، معنای کامل زیستن شده بود؛ و خورشید را جرأت دمیدن از پشت کوه‏های صعب العبورِ «خودباختگی» نبود؛ و سزای دمیدنِ گاه گاهِ ستارگان، یا افول در گورستان بود، یا غروب در پای دارها.
روشنایی را از کور سوی مشعل «مجسمه آزادی» می‏جستند و خورشید را از نور شمع.
خوشه‏های طلایی گندم امید، به آتش نیرنگ خائنان می‏سوخت و خاکستر آن بر چهره‏های شکسته و رنجور مردم می‏نشست.
آن روزها، حاصل تلاش مستضعفین، یا به چنگ شاهان می‏رفت، یا زیر دندان غارتگران.
کفر را لباس «تجدّد» پوشانیده بودند تا مردم را از دینشان جدا کنند؛ و قرآن در گنجه‏های غربت خانه‏ها خاک می‏خورد.
صدای أذان بلال زمان، از مأذنه‏های خاموش شهر برخاست و نوای بیداری را در گوش همه خفتگان نواخت. او آمد و با دست‏های گرمش، راه دریا را نشان داد و سد راه جاری شدن را برداشت. آری، او آمد و پیراهن زرّین آزادی را، بر قامت افراشته تک تک لاله‏ها پوشاند. او آمد و عاشورایی دیگر برپا کرد و حسین زمان خود شد. او آمد و خون بهای سنگین لاله‏های پر پر را، از شیطان‏ها گرفت و نهال خونین انقلاب را در دل فرزندان وطن کاشت. و این چنین بود که گل انقلاب از دست‏های مهربان مام وطن شکوفه داد و عطر افشانی کرد.
... و سال‏ها چنین بود تا این‏که:
... ابرهای رحمت، باریدن آغاز کرد و خورشید، ـ بعد از آن همه سکوت ـ دست‏های مهربان و گرم خود را بر سر شقایق‏ها و اطلسی‏ها کشید.
مردی از سلاله محمد مصطفی تبر ابراهیم بر شانه‏های مردانه‏اش، خشم موسی در سرش، مهر عیسی در قلبش، تقوای علی علیه‏السلام در سینه‏اش، مظلومیت و صلابت حسین علیه‏السلام در تقدیرش، و کتاب خدا در دستش، آمد. مردی با پاهایی به استواری کوه‏ها و قلبی مالامال از عشق به دمیدن و شکفتن.

روز خدا

جواد محمد زمانی
با گام‏های استوار رفتند؛ تا فتح قلّه‏ی انقلاب، فریادگر و پرخروش، مصمم و پرامید، در صف‏هایی به هم پیوسته و دل‏هایی از هم نگسسته؛ مردم روزِ بیست و دوّم بهمن را می‏گویم!
آن روز کوچه‏ها عطر خوش انقلاب را حس می‏کرد و مردم در زمستانی سرد، گرمی آغوش همدیگر را در تبریک پیروزی می‏چشیدند. اصحاب عاشورای خمینی (رحمت الله علیه) و دانش آموختگان دانشگاه حسینی، این بار حماسه‏ای دیگرگونه آفریده بودند و کعبه‏ی میهن را از بُت‏های زر و زور و تزویر پاک کرده بودند. آنان که ایمان را با مائده‏های آسمانی‏اش، در بازار شهر گسترده بودند و تلاش را میهمان زندگی مردم کرده بودند. هم آنان که خون را کمترین متاع به درگاه پروردگارشان می‏پنداشتند و هستی خود را خالصانه برای رهبر خود می‏گماشتند.
آن روز، حقیقت گُل متجلّی شد و باغ به این همه زیبایی خود تبریک گفت. آن روز پرنده‏هایی که کوچیده بودند بازگشتند و فضای آسمان در کثرت آنان، پنجره پنجره شده بود. آن روز درختان سرو به آزادی و آزادگیِ همگان، پیام تبریک فرستادند و برکه‏ها زلالیِ مردان و زنان انقلابی را درود گفتند. آن روز اقیانوس، مبهوت تلاطم‏های دلیرانه‏ای بود که کویر تشنه‏ی ایران را سیراب ساخته بود و سیلی خروشان شده بود، تا خانه‏ی عصیان را از جا بَر کند. آری، آن روز، روز خدا بود.
اینک در یاد روز آن بهارِ فراموش ناشدنی، به روح پاک شهیدان درود می‏فرستیم و با گرامی داشت خاطره‏ی آن مسیح انقلاب، راه پرافتخار خویش را ادامه می‏دهیم.

بشارت بهار

الهام موگویی
چه مژده‏ای زیباتر از آمدن بهار در پی یک زمستان تار و طولانی؟!
چه بشارتی شیرین‏تر از بشارت خورشید در پی یک شب سرد و تاریک؟!
چه پیامی نیک‏تر از پیام زلال آب برای لبانی تشنه و خشکیده؟!
چه نوایی برتر از بشارت «جاء الحق» و «زهق الباطل»؟!
قسم به شب پوشیده! که روز خواهد درخشید و بهاری‏ترین روز هستی، بر صحیفه‏ی شب تار و طولانی، مُهر پایان خواهد زد.
نسیم خوش عطر هدایت و نصرت، از هر سو می‏وزد و روح و جان عاشقان را می‏نوازد. بهار، با همه‏ی مهربانی‏ها و با همه‏ی طراوتش، نهال فتح و پیروزی را به ارمغان می‏آورد. پرندگان سفیدبال و عاشق، تنگی قفس اسارت را بال می‏گشایند و در قاب نیلگون آسمان، نغمه‏ی آزادی سر می‏دهند.
قلب‏ها، کهکشانی از عشق خمینی می‏شود و جامی لبریز از شراب طهور پیروزی.
وطن، این خاک مقدس، اقیانوسی می‏شود خروشان از موج‏های سنگین؛ و غریو «اللّه‏ اکبر»، از هرکوی و برزن، نویدنصرت را طنین انداز می‏کند.

شهر در قلمرو شب بود ... آمدی!؟

خدیجه پنجی
والفجر! و لیالٍ عشر ...
شب در عمیق لحظه‏ها، ریشه دوانده بود و تا افق‏های دور، جز سیاهی، رنگ دیگری دیده نمی‏شد. چشم‏ها، به تاریکی عادت کرده بودند و هیچ نگاهی، صادقانه به جستجوی نور، برنمی‏خاست. جرأت گشودنِ حتّی یک روزنه‏ی کوچک، در ذهنِ دست‏ها، جاری نبود. پنجره‏ها، میلی به تماشا نداشتند و زیبایی‏ها، چنگی به دل نمی‏زدند؛ چرا که دیدنِ زیبایی در قفس، زیبا نیست. در چارسوی باور شهر ـ تا جایی که چشم کار می‏کرد ـ تنها حضور یک فصل می‏وزید؛ آن‏هم زمستان بود. قلب‏ها به لحظه‏ی انجماد نزدیک بودند و جرقّه‏ی هیچ اندیشه‏ای، ذوبشان نمی‏کرد. شهر، قلمرو شب بود و سلطنت، از آنِ تاریکی؛ و در این میان، «انسان» ـ این موجود زجر کشیده‏ی تاریخ ـ با ناامیدی، سرنوشتِ تلخِ خود را می‏نگریست. زندان‏ها، از حضورِ پیروان سپیده، لبریز بود.
ناگهان، ورق برگشت، صدای قدم‏های نور، در دهلیزهایِ تنگ و تاریکِ زمان پیچید و از طنین استوارش، پشتِ شب لرزید. «خورشید»، با تمام عظمتش ـ از پشتِ ابرهایِ تیره‏ی روزگار ـ طلوع کرد؛ آمد و به یک چشم بر هم زدنی، طومار عمرِ چندین هزار ساله‏ی «شب» را، مچاله کرد، روح زمستان را به زنجیر کشید و در تقویم زمانه، نامِ «بهار» را نوشت. خورشید تابید و سِحر کلامش، گرم و نافذ، در دل و جانِ شهر، نفوذ کرد و طلسمِ تسخیرناپذیر پنجره‏ها را حس کرد؛ آمد و نگاهِ مهربانش را ـ عادلانه ـ با تمام شهر، قسمت کرد.

خورشید تبعیدی که آمد ...

تا تو آمدی، پرده‏های غفلت، کنار زده شد و پنجره‏ها به سمت نور باز شدند. اندیشه‏ها، میل پرواز یافتند و ایده‏ها، جرأت ابراز. هوای تازه، آرام آرام، واردِ دالان‏های تنگ و تاریک اذهانِ پوسیده شد. خورشید، همچنان تابید و نور پاشید، گیاهان نورس، قد کشیدند و غنچه‏ها، لب به اعتراض گشودند. درختان، دست به دست هم دادند و برای قیام سرخشان، به آفتاب، اقتدا کردند. حسّی غریب، همه چیز را به شکفتن واداشت و روح سبز زندگی به اجساد پوسیده، انگیزه‏ی تحرّک و تکاپو بخشید. درختان قیام کردند و حماسه‏ای سرخ جوانه زد. «شب»، با تمام جلال و جبروتش، ترسیده و خورشید را ـ از این آسمان به آن آسمان ـ تبعید کرد؛ ولی هم چنان نور خیره کننده‏ی خورشید، می‏تابید و حضورش، گرم و روشن‏تر از همیشه، به چشم می‏خورد. شب نمی‏دانست که آفتاب، مکان و زمان نمی‏شناسد و خورشید، در هر آسمانی که باشد، کدام ابر، توانِ به زنجیر کشیدن آفتاب را دارد؟ کدام؟!
چه غنچه‏هایی که در این راه ـ برای رسیدن به نور مطلق ـ از خون، حنا بستند و راهیِ حجله‏ی بهشت شدند!
چه گل‏هایی که در زیر شکنجه و تازیانه‏ی پاییز، به قافله‏ی شهادت پیوستند و «بهار» را در نهایت زیبایی به تصویر کشیدند! و امروز، روز شکوفایی گل‏های، زیبای پیروزی است و همه با هم، با گل و لبخند، جشن خواهیم گرفت روزِ به گل نشستن بهار همیشه سبز انقلاب سرخی را که سال‏ها پیش، از دل کویر قد کشیده و تا بلندای تاریخ شکفت!

فجر آزادی،‏ خوش‏آمدی!

سلام برتو ای مطلع فجر! ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوش‏آمدی. خوش آمدی که با آمدنت غل‏های سنگین ازگردنمان فروریخت،زنجیرها از دست و پایمان گسیخت، کمرهای خمیده‏مان راست‏شد،برلب‏های پژمرده‏مان شکوفه‏های تبسم نشست، در قلب‏های سوخته‏مان‏گلبوته‏های عشق و امید روئید و برگونه‏های زردمان گلخنده‏های سرخ‏نمودار شد.
خوش آمدی که با مقدمت، عطرآزادی به جای بوی باروت در فضای‏میهن اسلامی‏مان پیچید. قفس‏ها شکسته شد و نفس‏ها از زندان سینه‏هارهایی یافت. خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهرو دیارمان‏گریخت، برفهای بهمن با حرارت ایمان و اخلاص، آب حیات شد.
خوش آمدی فجرآزادی! که با آمدن تو، امام آمد، امامی که بر سربیدادگران، خروش کلیم داشت و برجان امت، دم مسیح. کلامش بوی وحی‏داشت و طعم شیرین آوای انبیا. دم مسیحایی‏اش مردگان گورستان ترس‏و یاس را حیاتی نوین بخشید، قیامت‏بپا کرد، غباری عظیم‏برانگیخت، غباری که چشم «چپ‏» و «راست‏» را کور کرده است.
فجرآزادی! خوش آمدی که آمدنت، شرنگ مرگ به کام شاهان ریخت،سلطه را به قبرستان سلطنت‏سپرد، کنگره‏های قصر استکبار را فروریخت. فجرآزادی! سوگند بنام زیبایت، «والفجر» ، «و الصبح‏اذا تنفس‏» ، «واللیل اذا ادبر» ، که نام پاک تو را رزمندگان‏پاکبازمان برکوه و دشت صحنه‏های نبرد، «والفجر» می‏نویسند، ومادران شهید پرورمان، گوهر اشک خویش را نثار مقدم تو می‏کنند.
فجرآزادی! ماهنوز طعم تلخ شلاق استبداد را از یاد نبرده‏ایم;هنوز نشانه‏های تحقیر را در سیمای پرچین پدرانمان می‏بینیم; هنوزعربده‏های مستانه‏ی شاهان، پرده گوشمان را می‏آزارد; هنوز جای‏زنجیرها بردست و پایمان پیداست. فجرآزادی! سینه‏های شکسته‏مان‏هنوز سنگینی صخره‏های دوهزار و پانصدساله را از یادنبرده است.
ای فجر! شب زدگان گیتی تو را می‏خواهند; ای آزادی! بندیان ستم‏تو را می‏جویند و ای خمینی! مستضعفان جهان نام تو را زمزمه‏می‏کنند.
فجرآزادی! به شهرما خوش آمدی; اندکی بیابالا، بیا که در دوسوی‏زمین انتظار تو را دارند. بیا که در صور، در صیدا، در قدس، دربیروت، در مراکش، در بغداد، در هرات، در مصر و در صحرا به‏انتظار تو نشسته‏اند.
فجرآزادی! در شهر پیامبر و در مسجدالحرام، به انتظار تواند،به زادگاه خویش هم سفری کن.
فجرآزادی! خبرداری که فجرهای کاذب چون دم گرگ در افق پیشاپیش‏تو به ارعاب خلق پرداخته‏اند؟ تو زودتر بیا که با آمدنت، گرگهامی‏گریزند. فجرآزادی! مقدمت را گرامی میداریم، پیامت را پاسداری‏می‏کنیم و در پیشگاه آفریننده‏ات «فالق الاصباح‏» و «رب الفلق‏»
سربه سجده می‏نهیم. ای فجر زندگی! انفجار نور! گامت‏بخیر، نامت‏بلند، فروغت فزونتر، حال که آمده‏ای پس بمان و بمان، جاودانه‏باش.

فجر صادق انقلاب

حجت الاسلام جوادمحدثی
فاصله شب تاریک حکومت طاغوت، تا صبح روشن فجر صادق انقلاب،ده روز خدایی بود، شبهایش همه شب قدر، آری ... «دهه فجر»
پس از آن ده روز، سپیده «روشن جمهوری اسلامی‏» دمید.
«کلمه‏الله‏» بر فراز زمان جای گرفت و آن روز بزرگ، یکی دیگراز «ایام الله‏» ماندگار تاریخ شد.
کاخ‏هایی که به قیمت ویرانی کوخ‏ها برپا شده بود، به دست کوخ‏نشینان سقوط کرد و محشری عظیم از اراده مومنان مصمم و مشیت‏تحول آفرین خدا پدید آمد. دیو گریخته بود که فرشته در آمد.
امام، در پیام خدایی‏اش و با دم مسیحایی‏اش در شهیدآباد «بهشت‏زهرا» ، در «صور انقلاب‏» دمید و مردم را در عرصات حق و محشرنهضت، جان بخشید.
آن ده روز فجر آفرین، از ده قرن هم پربارتر بود و 22 بهمن،اوج آن موج‏های خونین و موج آن شطهای خروشان بود.
باری... «صبح صادق‏» انقلاب بود و فجر ایمان از مشرق مکتب‏سرزده بود که به «نماز عشق‏» ایستادیم. با وضویی از خون‏دههاهزار شهید، برسجاده صدق نشستیم و پیشانی اخلاص بر مهر تعبدنهادیم و دل به «ولایت‏» سپردیم.
همین که خواستیم ذکر استقلال و آزادی بر «زبان انقلاب‏» جاری‏کنیم، شیاطین سربرداشتند و تیغ کینه برکشیدند و بذر فتنه‏کاشتند. «ناکثین‏» ، سوار بر «جمل قدرت طلبی‏» ، در بصره‏بی‏بصری فتنه به پا کردند. «قاسطین‏» ، دیگر بار «صفین‏» راپدید آوردند و صف حق و باطل برابر هم ایستاد و «مارقین‏» نیزدر «نهروان خیانت‏» از پشت‏خنجر زدند. بازرگانان، تهیدست ازبازار برگشتند و کالای «آزادی‏» شان قلابی از آب در آمد و روی‏دستشان بادکرد. شیادان و مزدورانی که سنگ «توده‏» و «خلق‏»
را به سینه می‏زدند، به دست همان توده و خلق، سنگسار شدند ونفاقشان علنی و مشتشان باز شد.
در این همه سال که برما گذشته است، «فجر پیروزی‏» با «شب‏کین توزی‏» درگیربوده و حق و باطل، هنوز هم به نوعی دیگر دربرابرهم صف آراسته‏اند. در این سالهای پرفراز و نشیب، با همه‏وجود، غربت‏حسین(ع)و مظلومیت علی(ع)را حس کردیم و میدان احد ومعرکه صفین و صحنه کربلا بارها برایمان تکرار شد.
با نفاق و کفر جنگیدیم و احزاب مهاجم را تا آن سوی «خندق‏پیروزی‏» عقب راندیم. پرچم شرق و غرب را از بام تزویر به زیرکشیدیم. و... دراوج قدرت، از پشت‏خنجر خوردیم و در نهایت‏تنهایی و مظلومیت، تنها خدای یکتا دلمان را گرم و عزم ما راجزم می‏کرد و به آینده امیدوارمان می‏ساخت.
در تمامی این مراحل، پیرو مرادما، همچون نوح، کشتیبان انقلاب‏در امواج توطئه‏ها بود و با بصیرتی الهی «راه‏» می‏نمود و برای‏«رهروان‏» از میان آن همه خطرها «معبر» می‏گشود.
دردمندانه به سوک امام امت(ره)نشستیم و پس از آن پیر، بامولای جدیدمان پیمان ولایت‏بستیم، ولی دشمن، جبهه جدیدی بر ضدانقلا گشود که رهبر انقلاب، از آن با «شبیخون فرهنگی‏» یاد کرد.
افعی‏های خفته در لابه لای جراید ومجلات، به نیش زدن و سمپاشی‏پرداختند.
محور عملیات دراین نبرد، مدرسه‏ها، خانه‏ها مطبوعات، فیلم‏ها،جشنواره‏ها، ماهواره و انترنت، القاءات برخی استادان دردانشگاه، نشر و پخش رمان‏های مبتذل وخانمان سوز، اشاعه بی‏دینی وسکولاریسم، قداست زدایی از مقدسات و توهین به باورهای دینی این‏امت‏بود. می‏خواستند عناصر فراری و مرده و فسیل شده را دوباره‏زنده کنند و ابوسفیان‏های کین‏توز را به صحنه آورند.
حادثه‏های تلخی داشتیم. و فراز و فرودهای شگفت، عبرت آموز وروشنگر بر این امت‏شهید داده گذاشت.
اینک، ماییم و «انقلاب اسلامی‏» ، که یادگار امام راحل است.
ماییم و رهبری که درخروش و خلوص و درایت و صلابت، «خلف‏صالح‏» امام امت است.
ماییم و نسلی پویا، که هم «آماج فتنه‏ها» ست و هم «ذخیره‏انقلاب.»
ماییم و یک جهان دشمن، که در قالب «نظامهای استکباری‏» شکل‏گرفته است.
ماییم و یک جهان دوست، که در مبارزات ضد استکباری و حق طبانه‏ملتهای مظلوم، متجلی است و همه چشم به «ام القری ایران‏»
دوخته‏اند و تشنه معارف ناب مکتب اهل‏بیت علیهم السلام اند.
ماییم و جنگ فرهنگها در عصرحاضر و تلاش گسترده «وهابیت‏آمریکایی‏» بر ضد «اسلام ناب محمدی‏» .
ماییم و جبهه‏های متعدد گشوده در برابر انقلاب، در ابعادسیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی، که این مرحله، بیش از گذشته،«بصیرت‏» و «هوشیاری‏» و «آمادگی‏» و «پیام رسانی‏» و«تبیین‏» می‏طلبد.
ما امروز هم، گرفتار مشکل «صدا» درجهان شلوغی هستیم که‏دروغهای نشسته برامواج صوتی و تصویری، عرصه را بر تابش و جلوه‏حق، تنگ ساخته است.
چشم و گوش انقلاب، باید بسیار تیزبین‏تر و حساس‏تر باشد، تاهم‏فتنه‏ها را در قالب‏های جدیدش بشناسد و هم دروغ‏ها، تحریف‏ها،شایعات و غوغا افکنی‏هاو فتنه‏انگیزی‏ها، فرزندان انقلاب و نسل دوم‏جمهوری اسلامی را از «جلوه ناب دین‏» غافل نسازد.
اگر ما پیمان نشکنیم و عوض نشویم، نه بیم شکست انقلاب هست، نه‏خوف سست‏شدن بنیان‏های آن.
رسالت رساندن این نهضت‏به «عصرحضور» و سپردن آن به دست‏«خورشید عصر غیبت‏» ، بر دوش ماست.
جبهه انقلاب و پیمان بستگان با آرمان دهه فجر، باید بیش ازاین «تلاش و تحرک و همبستگی نشان دهند.»

منابع:

ماهنامه گلبرک، ش25
ماهنامه گلبرک، ش47
ماهنامه گلبرک، ش59
ماهنامه اشارات، ش45
ماهنامه اشارات، ش57
ماهنامه اشارات، ش117
ماهنامه کوثر، ش35

جمعه 20/11/1391 - 17:50
تاریخ
نویسنده:حجت الاسلام علی ابوالحسنی(منذر)

اشاره

انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی( از حوادث کم نظیر تاریخ این مرز و بوم است که توانست رژیم پهلوی را -که قدرتهای بزرگ شرق و غرب، مدافع آن بودند و تا بن دندان مسلح بود- به گورستان تاریخ فرستد و بساط کهنة شاه و شاهبازی را برای ابد از این کشور بیرون بریزد.
درباره علل و عوامل ظاهری و مادی انقلاب اسلامی تا کنون فراوان سخن گفتهاند؛ اما جا دارد درباره ابعاد ناشناخته و پنهان این جنبش تاریخساز - که رهبر فقید انقلاب، آن را انفجار نور و معجزه الهی می نامید- نیز تحقیقات شایسته انجام گیرد. در طول این انقلاب سترگ، شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که در مجموع، به گونهای شفاف و اطمینان بخش، از امدادهای غیبی نسبت به ملت و کشور به پاخاسته ایران حکایت میکند و نشان میدهد که آن تحرّک عظیم و بی سابقه، موجی برخاسته از الطاف بیکران خداوند و اولیای معصوم وی- به ویژه حضرت امام مهدی(علیه السلام) به مردم ستم زده این دیار بوده است.
مکاشفات، رؤیاه و پیشگویی های شگفت که در طول سالهای سرد و سیاه ستم‌شاهی برای اهل دل رخ داده- به ویژه تحول روحی شگرف که در دوران نهایی انقلاب (سال 1356 به بعد) بین اقشار گوناگون ملت ایران پدید آمد، همگی کاشف از آن است که نباید همپای علل واسباب ظاهری این تحرک- بلکه مقدم و مسیطر بر آن- نقش عوامل غیبی و نهانی را در پیشبرد جنبش نادیده گرفت.
مقاله حاضر، به بحث دربارة جنبه غیبی انقلاب اسلامی پرداخته، و سخن را نیز، از همین تحول روحی عمومی آغاز می کنیم.

الطاف غیبی به انقلاب اسلامی، در کلام امام خمینی رحمت الله علیه

پیشوای فقید انقلاب اسلامی، امام خمینی، از هنگام ورود به پاریس (مهر57) تا زمانی که به ایران بازگشته، جمهوری اسلامی را پی افکند و با خون دل به حراست آن پرداخت، در سخنرانی های خویش مطلبی را (عبارات گوناگون و مضمون و استدلال واحد) مکررمطرح، و بر آن تأکید کرده است، و آن، این که انقلاب اسلامی، رویدادی اعجازانگیز و فراتر از محدوده تنگ امور مادی بوده1، و دست غیبی الهی به وسیله امام عصر(علیه السلام) در ایجاد و گسترش آن دخالت دارد. آن بزرگوار، پیروزی انقلاب اسلامی را اعجاز بزرگ قرآن و مائده بزرگ آسمانی2، نصرت اعجازآمیز اسلام بر کفر3، و تحفه خدا از عالم بال4 به مردم ایران می خواند و برای اثبات آن، برچند واقعیت ملموس و عینی انگشت مینهاد که میتوان آنها را به این گونه، دستهبندی کرد:
1. نخستین نکته ای که امام راحل بر آن تأکید می کند، اتفاق و یکپارچگی عجیب مردم ایران در سراسر کشور و بروز حس تعاون در آنها برای مبارزه با رژیم پهلوی، تمنای حکومت اسلامی، و خدمت خالصانه به هموطنان در سالهای 56 به بعد است.
به گفته امام، پیش از آن تاریخ، هر گروه و طبقهای، ساز خود را میزد و راه خود را می رفت. دلها از هم دور بود و طبقات مختلف، از هم بیگانه، بلکه بدبین بودند؛ دانشگاهیان و روحانیان، ؛ همدیگر را قبول نداشتند. در سالهای 56 و 57 ناگهان دلها و زبانها یکی شد و طبقات و اقشار مختلف کشور- دانشگاهی و روحانی، باسواد و بی سواد، شهری و روستایی، صنعت گر و کشاورز و پزشک و مهندس، نظامی و غیرنظامی، زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان خردسال- یکباره روی شعار مرگ بر شاه و نابود باد رژیم پهلوی وحدت یافتند و یکدل و یک زبان، خواستار سقوط رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی شدند.5
موج قیام بر ضد رژیم و تمنای نظام اسلامی، در قالب تظاهرات شبانه روزی، حتی به دههای کوچک و دورافتاده کشور، راه یافت. در همین راستا، حس همدلی و تعاون عجیبی بین مردم ایجاد شد. حتی جوانانی که سالها در اروپا و آمریکا تحصیل کرده بودند، شوری شگفت یافتند که به ایران بازگشته و به ملت خویش خدمت کنند؛ به روستاها بروند و با کشاورزان بجوشند؛ مشکلات آنان را بر طرف سازند؛ مداوایشان کنند؛ همپای آنها بیل بزنند، و خلاصه برای پیشرفت این مملکت فداکاری کنند.6
امام راحل در تبیین مسأله، نمونه های جالبی از این اتفاق و اتحاد ملی را (به نقل از کسانی که در کوران انقلاب، در ایران می زیستند و گاهی مشهودات مستقیم خویش) نقل می کند. از جمله آن که، در یکی از تظاهرات، دیده شد پیرزنی با کاسهای پول خرد در دست، در مسیر ایستاده است. ناقل مطلب، نخست تصور می کند که وی گدایی می کند؛ اما جلو که میرود معلوم میشود گدا نیست. ماجرا را از وی می پرسد، پیرزن می گوید: این مردم که می بینید ساعتها است برای تظاهرات از خانه خود بیرون زده، و از خانواده و بستگان خویش دور و بی خبرند. این پولها، سکه های دوریالی و پنج ریالی است که آوردهام تا اگر خواستند، به وسیله آن به بستگان یا دوستان خود تلفن بزنند و آنان را از نگرانی بیرون آورند. دیگری نقل می کند در یکی از تظاهرات، شخصی یک ساندویچ در دست داشت. آن را تکه تکه کرد و به دهها نفر داد؛ در حالی که ساندویچ خوراک یک نفر است و برای بسیاری، یک ساندویچ نیز کم است. می گفت: صحبت این نبود که من بخورم و بقیه هیچ. نه، همه هر چه داریم با هم می‌خوریم.7 مردمی که در کوچه و خیابان تظاهرات می کردند، اهل محل به آنها آب و نان می رساندند.8 خلاصه یک حس تعاون عجیب، همه طبقات را فراگرفته بود.حضرت امام (در 29/1/58) فرمود:
من در پاریس که بودم و می‌شنیدم که تمام مردم بلاد- از آن اقصا بلاد تا مرکز، از دهات کوچک تا شهرستانهای بزرگ- همه با هم متحد شدند و یک کلمه می گویند و آن اینکه سلسله پهلوی، نه و جمهوری اسلامی، آری من آنجا این طور فهمیدم که این دست، دست غیب است. انسان نمی تواند این وحدت را تحصیل کند. انسانها شعاع فعالیت شان محدود است. ممکن است یک شهر را، یا یک استان را... به وحدت کلمه برساند. ممکن است یک گروه از مردم را وحدت کلمه در آنها ایجاد کند؛ لکن یک کشور سی و چند میلیونی-با اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها- همه با هم مجتمع شدند و همه با هم دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند. این نیست، الاّ این که دست غیبی در کار است؛ خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان(.9
2. نکته دیگر، تحول روحی عجیب در مردم ایران از حالت ترس و هراس، به شجاعت تهور برابر رژیم پهلوی و ساواک جهنمی و نیز حامیان قدرتمند خارجی او (آمریکا، انگلیس، شوروی...) بود. پیش از سال 56 یک پاسبان، به بازار تهران میآمد و برای مثال می گفت: فردا چهارم آبان است و باید همه چراغانی کنید و هیچ کس جرأت سرپیچی از این فرمان نداشت و همه اطاعت می کردند؛ اما همان مردم، از خانه و مغازه بیرون میریزند و برابر توپ و تانک و مسلسل می ایستند و با غریو مرگ بر شاه در و دیوار را به لرزه می افکنند، یعنی قله رژیم شاهنشاهی را هدف می گیرند و بعد هم که یکی گلوله می خورد، دومی و سومی پیش میآید و جای او را می گیرد. پیش از آن، از ترس ساواک، همه از هم پرهیز میکردند؛ حتی گاه پدر از پسر، و پسر از پدر حساب می برد، و از گشودن عقده دل نزد وی پرهیز می‌کرد؛ اما ناگهان، همه این ترسها فرو ریخت و همان مردم- در حالی که نه از شاه و ارتش و ساواک جهنمی او ترسیدند و نه هیبت ابرقدرتهای پشتیبان وی هراسی داشتند- به میدان آمدند و با شهامتی چشمگیر و مثال زدنی پنجه در پنجه رژیم تا پهلوی افکندند.10 به ویژه، روحیه شهادتطلبی در مردم (به خصوص جوانها) شگفتیها آفرید. امام ( نقل میکند:
پس از انقلاب، دختر و پسری نزد من آمدند که بینشان صیغه عقد جاری کنم. زمانی که مراسم اجرای عقد تمام شد، عروس، کاغذی نوشت و به دست من داد. وقتی پس از رفتن آنها کاغذ را نگاه کردم، دیدم نوشته است که: آقا! من عاشق شهادتم و دعا کنید من شهید شوم.11 درهمین راستا، بسیاری از خانم هایی که با افسون تبلیغات رژیم، به دنبال خودآرایی و این گونه امور بودند، در جریان انقلاب، متحول شده و به صف مبارزان سرسخت با رژیم پیوستند.12
انصراف دلها از مسائل مادی و گرفتاریهای شخصی13 به دین خدا و اتحاد طبقات ملت در تمنای نابودی رژیم فاسد طاغوتی و استقرار نظام الهی14 و همچنین برآب شدن نقشه هایی که استبداد پهلوی و اربابان وی در طول پنجاه سال، برای فساد و انحراف جوانهای طراحی کرده بودند، 15 از امور خارق العادهای بود که در انقلاب رخ نمود و با اسباب مادی و ظاهری قابل توجیه نیست.
3.نکته سوم که امام، در اثبات وجه الهی و اعجازانگیز انقلاب، مورد تأکید قرار میدهد، رعب و هراسی است که در دل شاه و حامیان قدرتمند شرقی و غربی وی افتاد و سبب شد (به تعبیر مرحوم امام) از مقابله جدی با نهضت منصرف شوند و از واکنشها و اقدامات تند و خشن برابر انقلاب و انقلابیان خودداری کنند.
در صدر اسلام هم، از اموری که به شکست کفر و پیروزی مسلمانان کمک کرد، هراسی بود که خداوند در دل کفار افکند و موازنه قدرت را به سود مسلمانان تغییر داد: (سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب(.16 این رعب، در جریان انقلاب نیز تکرار شد و دشمنان قیام داخل و خارج را سر در گم کرد و مانع واکنش تند آنها شد، به همین دلیل، اگر چه انقلاب خالی از ضایعات نبود، نسبت به آنچه پیشبینی می شد و در موارد مشابه آن در تاریخ نیز دیده می شد، سطح ضایعات بسیار پایین بود.17
پیروزی ملت با دست کاملاً خالی و در جنگی به شدت نابرابر با رژیم پهلوی (که از حمایت قدرتهای جهانخوار آمریکا، انگلستان، روسیه و... حتی رؤسای کشورهای اسلامی، مانند صدام برخوردار بود) 18 از دیگر عجایبی بود که در انقلاب رخ داد و از محاسبات معمول مادی و سیاسی فراتر بود. حضرت امام( می‌فرماید:
یکی از بزرگ‌ترین همراهی های خدای تبارک و تعالی با ملت ما، این بود که این ها را از مقابله جدی منصرف کرد. اگر اینها می خواستند که مثلا مثل حالای افغانستان [اشاره به دوران اشغال خونین افغانستان توسط ارتش سرخ] رفتار کنند، خوب خیلی زیاد ما ضایعه داشتیم..19.
و در حالی دیگر فرمود:
اینها را خدای تبارک و تعالی منصرف کرد و یک رعبی در دلشان انداخت. یک انصرافی برایشان حاصل شد که مقابله نکنند. مقابله هم بکنند، مقابله های خیلی جدی نباشد. این انصرافی بود که خدا در قلب اینها ایجاد و رعبی بود که ایجاد کرد. ترسیدند؛ یعنی یک قدرت بزرگ شیطانی از یک ملت بیساز و برگ ترسید و نتوانست مقاومت بکند.20
خدای تبارک و تعالی وضعی پیش آورد که دشمن های ما همچو ترسیدند که نتوانستند بمانند، دست به سلاح، به آن طوری که می خواستند ببرند، نبردند؛ یعنی یک مانع غیبی مانع شد از اینکه اینها مثلاً با آن سلاح هایی که داشتند بیایند همه تهران، همه قم را و سایر جاها را بمباران کنند... از آن طرف، وقتی که هجوم آورد به آنها، تمام قشرهایی که مادون آن طبقه فاسد اول بود، پیوستند به ملت، اینها کارهایی بود که خدای تبارک و تعالی کرد که دشمن را برگرداند، دوست کرد، و آنها هم که در رأس بودند، همچون خوفی دردلشان انداخت که دیگر نتوانستند مقابله کنند.21
نکات سه گانه فوق (اتحاد مردم بر ضد رژیم، تبدیل روحیه آنان از ترس به شجاعت و رعب و سردرگمی دشمنان ملت) به صورت ترجیع بندی مکرر در سخنرانی های امام، مطرح شده است.22 در خلال این سخنرانی ها، امام بر نکته چهارمی نیز تأکید می کند؛
4.چهارمین نکته ای که امام بر آن تأکید میکند، آن است که، در ایام انقلاب، تصمیم هایی از سوی آن بزرگوار (به عنوان رهبر نهضت) گرفته شده و به وسیله ملت اجرا شد، که ضرورت و فوریت آنها، در زمان تصمیم گیری، معلوم نبود و مدتها پس از زمان عمل و اقدام، مشخص شد. به گفتة آن رهبر فقیه: یک سری کارهایی ما می کردیم که آن زمان ما نمی فهمیدیم چه می کنیم: بعد می دیدیم که کار درست و کارستان، همین بوده که انجام دادهایم. از این امور، هجرت امام به پاریس بود که از سر ناچاری و پس از بستن مرزهای کویت به روی وی صورت گرفت. امام در آغاز فقط به هجرت به کشورهای اسلامی (مانند کویت و سوریه) می اندیشید.
نمونه دیگر حکمی است که امام، در اواخر دوران نخست وزیری بختیار برضد حکومت نظامی صادر کرد. آن بزرگوار خود تصریح میکند:
شاپور بختیار که اعلام حکومت نظامی کرد، ما هم گفتیم: نه خیر، حکومت نظامی را بشکنید علت این که گفتیم مردم، حکومت نظامی را بشکنند این بود که ما مخالف حکومت نظامی بوده و همیشه در اعلامیه ها آن را محکوم می کردیم، خصوصاً اینکه آنها اینک دامنه حکومت نظامی را به روز هم کشانده بودند و طبعاً باید مخالفت می کردیم. اما بعدها فهمیدیم، اعلام حکومت نظامی در آن تاریخ، توطئه های بوده برای اینکه شهر را قبضه کنند و هیچ کس از جای خود نتواند تکان بخورد و بعد هم سران نهضت را تماماً دستگیر و اعدام کنند و بساط را برچینند و این کار ما [ایستادگی در برابر حکومت نظامی بختیار] اقدامی کاملاً ضروری و حیاتی بوده است.
آمدن امام از پاریس به تهران- در میانه انواع خطرها، دسیسه ها و حتی مخالفت دوستان صلاح اندیش- نیز، از همین اقدام‌ها بود؛23 چون بسیار راحت می‌توانستند هواپیمای امام را بین راه منفجر کنند و در این صورت، معلوم نبود کدام دادگاه بین‌المللی بتواند این ماجرا را پی گیری کند.24
امام راحل، همه این امور چهارگانه را بیانگر دخالت دست غیبی الهی میداند؛ چه، به اعتقاد او:
آنها می توانستند با یک یورش بیایند و تهران را بمباران کنند و [جلوی] این نهضت را... بگیرند. آن که نگذاشت این امور بشود، آن که منصرف کرد... همه قدرتمندان را از اینکه دخالت حاد بکنند... کی بود؟ آن کی بود که مشت را بر مسلسل و تانک پیروز کرد؟! غیر از خدا، همچو قدرتی بود؟ من و شما همچو قدرتی داشتیم؟ آن، کی بود که از مرکز تا سرحدات[=مرزها]... تمام افراد یک کشور سی و چند میلیونی را.. یکصدا بکند؟ از بچه های کوچک هفت ساله و شش ساله ای که تازه یک صحبتی می توانند بکنند تا پیرمردهای هشتادساله ای که... دیگر نمی توانند کاری انجام بدهند همه اینها را یک صدا کرد؟ آن که این قلوب را با هم نزدیک و.. این مشتها را به یک طرف بسیج کرد... کی بود؟! کدام قدرت می توانست یک همچو معجزهای را بکند؟! در آن دهات دورافتادهای که مثل چاپلق و بوربور (که طرفهای ماست..)... صبح که می شود مردم دنبال آخوندشان می افتند و راهپیمایی می کنند. آن کی بود که یک همچو قدرتی داشت که سر تا ته کشور را افراد با همه گرفتاری هایی که داشتند از گرفتاری های خودشان منصرف کند و بیاورد در میدان، مقابل توپ وتانک به مبارزه؟ آن کی بود که جوانهای ما[ را که].. در عصر تاریک پهلوی[ به فساد] کشیده شده بودند- و این شمیران و تمام بقعه هایی که در این جاها هست مرکز این طور گرفتاریها بری جوان های ما بود.. از مراکز فساد، به میدان مبارزه کشاند؟ آن کی بود که این تحول را در کشورما... ایجاد کرد که اشخاصی که از یک پاسبان، یک بازار از یک پاسبان می ترسید، یک بازار؛ شماها دیده بودید اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران، بزرگ‌ترین بازار ایران و می گفت که باید بیرق بزنید، کسی به خودش اصلش همچو اجازهای نمی داد که نه خیر نباید، ابداً همچو چیزی نبود در کار. آن کی بود که این جمعیتی که این طور بودند، متحول کرد به یک جمعیتی که آمدند در میدانها و فریاد زدند: مرگ بر رژیم پهلوی؟ آنهایی که نمی توانستند یک کلمه ای راجع به این رژیم صحبت بکنند؛ نه راجع به رژیم، راجع به یک نخست وزیری، راجع به یک پاسبانی! آن کی بود که این تحول را یک دفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر؟ با مدارس یک قرن هم نمی شود این کار را کرد. تبلیغات، این طور بود؟.. یک قرن تبلیغات هم این کار از آن بر نمی آید که به این معجزه آسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی بکند. این، آن بود که مقلب القلوب است. آن دعایی که در تحویل وارد شده است تحقق پیدا کرد در ملت ما: یا محول الحول و الاحوال، یا مدبر اللیل و النهار، یا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الی احسن الحال...؛ یعنی متحول شد حال ما از آن خوف به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام گرفتاریها... هم از یادشان رفت، تمام خودبینیها.. از بین رفت. یک دفعه یک ملت سی و چند میلیونی، از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی... داشتند و در این آخر تقویت شده بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمی کرد یک آدم در داخل منزل خودش راجع به ساواک... راجع به اعلی حضرت همایونی... پیش اولادش... یک کلمه بگوید، پسر از پدر می‌ترسید، پدر از پسر، برادر از برادر، این چی بود؟ این کی بود که ما را اینطور شجاع کرد؟
بعد از آن همه ترس و خوفی که همهمان داشتیم، چه شد که یک دفعه متحول شدیم به یک روح های شجاع؟ او کی بود که بازاری و کاسب -که دنبال... منافع خودش هست -... ایثار کرد و یک ماه، بازار را گاهی در بعضی شهرستانها می بستند و هیچ فکر این نبودند که به ما، به این، ضرر خورده است؟ آن کی بود که این معجزه ها را کرد؟ غیر از خدا کس دیگری قدرت دارد؟! گاهی وقتها وقتی انقلاب، به یک مقدار پیروزی رسید، دیگر رها می کنند؛ آن کیست که ما را باز نگه داشته است به یک حالی که باز همه فریاد می زنند و جمهوری اسلامی را می خواهند؟25 امدادهای غیبی، پس از پیرزوی انقلاب اسلامی نیز ادامه دارد.
از دید تیزبین امام، قرائن و شواهد بیانگر امدادهای غیبی در جریان انقلاب، به موارد چهارگانه فوق محدود نبوده و پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه یافته است؛ از آن جمله، می توان به ماجرای طبس و کودتای نوژه اشاره کرد:
1.در پی اشغال سفارت آمریکا در تهران، به دستور کاخ سفید، چند هواپیما و هلیکوپتر حامل دهها افسر و تفنگدار ورزیده آمریکایی- پس از هماهنگی با ستون پنجم خویش در ایران- مخفیانه به صحرای طبس گام نهادند تا از آنجا، برای حمله به مراکز حساس پایتخت و نجات گروگانها بهره برند؛ اما گرفتار طوفان شدیدی از شن شوند (که به قول پیرمردهای یزدی، از 90 سال پیش تا آن زمان سابقه نداشت) و در 5 اردیبهشت 59، در اثربرخورد با شنهای کویر، چند هواپیما و هلیکوپتر منفجر، و جمعی از مهاجمان سوخته و به خاکستر تبدیل شدند.
حجت الاسلام حاج شیخ صادق خلخالی-که پس از واقعه، در محل حادثه حضور یافته و از نزدیک شاهد اجساد سوخته بوده است- در مصاحبه با مجله حضور، در این باره می گوید:
تقریباً بعد از نماز صبح بود، در منزل آقای [آیت‌الله سید روح الله] خاتمی در اردکان بودم. حاج احمد آقا [خمینی] تلفن زدند و گفتند: کجا هستی ما شما را پیدا نمی کنیم؟ گفتم: من دیشب نائین بودم، انارک بودم. در آخر شب آمدیم منزل آقای خاتمی. گفت: نمی دانی چی شده؟ گفتم: نه. گفت: آمریکاییها حمله کردند به دشت طبس. می خواستند بیایند لانه جاسوسی را بگیرند، طوفان آنها را شکست داده. شما به دستور امام حرکت کنید، مسیر را تغییر بدهید به طرف طبس. من به احمد آقا گفتم: دیشب طوفان خیلی عجیب بود، نزدیک بود ماشین را وارونه کند.
ما حرکت کردیم رفتیم به رباط، از آنجا هم رفتیم دشت طبس. آنجا قیامت بود. آدم صورت ظاهرش را می دید که یک هلیکوپتر و یک هواپیمای غول پیکر به هم خورده بود، آتش گرفته بود. اصلا تمام آن دشت، یک کیلومتر به یک کیلومتر، همه نارنجک بود؛ نارنجک دستی. نمی دانم از کجا درآمده بود. عرض کنم که کارتر اصرار میکرد 9 نفر آمریکایی کشته شدهاند یا این که ما 9 نفر جنازه آوردهایم. البته آنها به کلی سوخته بودند و اسکلت شان مانده بود که دست می زدی، پودر میشد...؛ لذا نمی شد آنها را حرکت داد... می خواستیم آنها را بیاوریم، گذاشتیم لای پنبه و درست کردیم. تفنگ زیاد بود؛ تفنگ های سبکی بود مثل این ژ.‌س‌ها. فشنگ زیاد بود و آر. پی. جی. ماشین توسط چتر از هواپیما آمده پیاده شده بود. خلاصه اسلحه و مهمات هرچه بخواهید[بود]. مدارک زیاد بود. نقشه هایی که از هلیکوپترها جمع آوری کردیم... ریختیم توی یک چادر رخت‌خواب بزرگ و بستیم. توی نقشه ها[بود که] مثلاً از فیلیپین حرکت کرده، آمده جزیره سیری و از جزیره آمده بندر عباس. بعد آمده به دشت طبس، که از اینجا برود به تهران و از تهران برود به فرودگاهی که الآن کنار مرقد امام قرار دارد و از آنجا برود به قم و از آنجا خارج بشود... غرض اینکه مدارک مفصلی که توی هلیکوپترها بود[و] هلیکوپترها هم همه غول پیکر بود، همه اینها را آوردیم در لانه جاسوسی، دادیم به آقای خوئینی ها، حاج احمد آقا هم آنجا بود، تحویل آنها دادیم.26
نویسنده کتاب آمریکا در اسارت می نویسد: این شرمساری و خجالت، بین نیروهای ارتش به طور گستردهای عمیق شد و همچنان جریان دارد؛ مخصوصاً در میان آنان که مستقیماً در این ماجرا درگیر بودند.27 حتی فرمانده آمریکایی عملیات طبس که یک سرهنگ بازنشسته به نام چارلز بکویت بود صبح دو شنبه 13 ژوئن 1994 (23 خرداد73) به نحو مشکوکی درگذشت.28
رهبر فقید انقلاب، پس از آن ماجرا، (14 خرداد 59) طی کتابی در جمع اعضای شرکت کننده در کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات آمریکا، در ایران فرمودند:
نباید بیدار شوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که می خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خدا است. قوم عاد را باد از بین برد، این باد، مأمور خدا است . این شنها همه مأمورند...29
2.عملیات کشف و خنثاسازی کودتای خطرناک نوژه نیز با پارس یک سگ به یکی از پاسداران آغاز شد که به تعبیر آمام راحل، از جنود خداوند بود.آن بزرگوار در 20/4/59 (در جمع روحانیان و ائمه جماعت تهران و شهرستانها) فرمودند:
شما می دانید که توطئه ها از همه اطراف هست و رو به افزایش است؛ لکن از این توطئه هایی که منتهی به سلاح و قوای مسلح... [ می شود]، هیچ باکی نیست و آنها را خدای تبارک و تعالی همراهی می کند، چنانچه کرد و می بینید. همین امروز... یکی از علمای جماران.. قصهای را نقل کرد که از آن قصه فهمیدم که عنایت خدا با ما است. ایشان فرمودند که یک خانهای را- در ظاهراً شمیرانات-، این آقایانی که در کمیته بودند و پاسدارها و اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمار خانه است، رفته بودند... در این قمارخانه را ببندند، وقتی هم رفتند دیدند که بله، بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست. یکی از پاسدارها رفته است پشت آنجا که برود ببیند اینجا چه خبر است، یک سگی همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود به در زیرزمین وقتی رفته در زیر زمین، کشف[کرده] یک مقدار زیادی اسلحه و امثال ذلک زیاد، که شاید بعد در رادیو و اینها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا:با هدایت سگ، این واقع شده. این سگ مأمور است، همه عالم مأمورند. آن باد و شن مأمور بود، امروز هم در این قصه، سگ مأمور بوده است که این پاسبان را ملزم کند که برود کشف بکند. از این امور، خوفی نداشته باشید....30
از امدادهای گوناگون الهی در جنگ هشت ساله ایران و عراق- به ویژه فتح خرمشهر که به گفته امام، آن را خدا آزاد کرد- در می گذریم و تشریح و تبیین آن را به فرصتی دیگر وا می گذاریم.

پیروزی انقلاب، کار خدا بود که به وسیله امام عصر انجام گرفت

در تبیین رویدادهای شگفت انقلاب، امام راحل، خود را عامل پیدایش این تحول و پیروزی شگرف ندانسته و آن را تنها کار خدا می شمارد:
ملتی با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح، بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی ای که تا دندان مسلح بودند، غلبه کرد؛ لکن این، من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خدای تبارک و تعالی بود.31
طبعا وقتی رهبر کبیرانقلاب، در این کار نقش اساسی نداشته باشد، کسان دیگر (از سران نهضت یا افراد مردم) به طریق اولی، در این کار نقش اساسی نداشته اند: این پیروزی، ارتباط به من نداشت. من یک طلبه هستم و نباید این را به من متصل کنید. پیروزی، ارتباط به ملت هم نداشت، این پیروزی، مربوط به خدا بود32. آری، عنایت خدا به این ملت، این پیروزی را به ما داد. هیچ کس نکرده، خدا کرد. هیچ کس نیست، آن که هست، خدا است.33
امام خمینی ( از آنچه گفته شد، یک گام بلند فراتر رفته و اعلام می‌کند: این تحول و پیروزی، کار خدا بود که به وسیله امام عصر( انجام گرفت.- در سخنرانی 30/1/58 میفرماید:
شما می دانید که این پیروزی به دست آمده است؛ لکن این، من نبودم که این پیروزی را به دست آوردید به واسطه من. این خدای تبارک و تعالی، در سایه امام زمان ( ما را پیروز کرد....
چه شد که پس از مدت کمی این تحول پیدا شد؟ سابق، همه چیز ما را می بردند و ما نفس نمی کشیدیم. سابق، جوانهای ما را در زندانها زجر می دادند و اعدام می کردند و ما قدرت حرکت نداشتیم. سابق، چپاولگران، همه چیز ما را چپاول میکردند و ما نفس نمی کشیدیم. چه شد که این ملت همچو متحول شد؟ جز عنایت خدا چه بود؟.. این دست غیبی بود که این تحول را پیش آورد.34
نیز در 29/1/58 یادآور می‌شود:
این حقیقتی است که باید اعتراف کرد قلعه محکمی بود که احتمال فتح آن نمی شد... ملت، با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح در مملکت، بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانی -که تا دندان مسلح بودند- غلبه کرد، ولکن این، من نبودم که این غلبه را نصیب شما کردم؛ این خدای تبارک و تعالی بوده.... یک کشور سی و چند میلیونی- با این اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور- آنها همه مجتمع شدند و همه با هم، دست به هم دادند و یک مطلب را خواستند و آن این که: یک دست غیبی در کار است، خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان (.35
همچنین، پس از رفتن از تهران به قم (اسفند 1357)، در سخنانی بر سر مزار شهدا در قبرستان بقیع قم - ضمن اشاره به مبارزهه ای مستمر تاریخ تشیع- فرمودند: قانون اساسی جدید، باید بر مبنای مذهب تشیع اثناعشری تدوین گردد و براین نکته دو بار تأکید کرده، سپس با حالتی برافرخته و ملتهب افزود:
ما در این نهضت، منت از خدا و امام عصر می کشیم. حقایق نباید مخفی یا مبهم بماند. این قیامی که از 15 خرداد شروع شد، و تا کنون باقی است و امید است باقی باشد، تا همه اهداف اسلام جامه عمل بپوشد، قیامی اسلامی است، قیامی ایمانی است، پیروی هیچ قیامی نیست... این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها، این اسلام است که فرزندان او به شهادت راغب هستند.. این دست غیبی الهی بود که مردم ایران را در سرتاسر، از بچه دبستانی تا پیرمرد بیمارستانی با هم هم صدا و هم مطلب کرد... هیچ بشری قادر نیست که همچو بسیجی بکند، هیچ ملتی نمی‌تواند این طور بسیج شود. قدرت ایمان، قوه اسلام، قدرت معنوی ملت، این پیروزی را به ما ارزانی داشت.
ما منت از خدای تبارک و تعالی می کشیم، ما منت از ولی عصر می کشیم که پشتیبانی از ما فرمودند. نباید ابهامی در قضایا باشد. اگر چنانچه ابهامی در قضایا باشد یا بخواهند منحرف کنند این نهضت اسلامی ما را، منتهی به شکست خواهد شد, خیانت به ملت است، خیانت به اسلام است.36
آثار امید به فرج در آینده نزدیک را (به خلاف اختناق سخت حاکم بر کشور) در برخی نوشته‌های امام یا در سالهای 1345- 1347 میبینیم. برای نمونه میتوان از نامه های امام در 19 خرداد 1345 (19صفر 1386) به مرحوم شهید آیت‌الله سعیدی و دیگران یاد کرد.37

یقین امام به درستی راه و پیروزی خود در پاریس

با همین نگاه و نگرش بود که رهبر فقید انقلاب، ماهها پیش از بهمن 57 اطمینانی عجیب به پیروزی جنبش و سرنگونی رژیم داشت و به این و آن میگفت: شاه رفتنی است. به فکر روزها و اقتضائات پس از پیروزی باشید و این در حالی است که هنوز هیبت و هیمنه رژیم، شکسته نشده بود و کسانی مانند مهندس بازرگان، به مبارزه گام به گام با حکومت پهلوی و تسخیر کرسیهای مجلس شورا میاندیشیدند.
می دانیم که مرحوم امام، در 14مهر57 از نجف به پاریس آمد و آنجا افراد زیادی (از جمله استاد مطهری، مهندس بازرگان و..) با وی ملاقات کردند. می دانیم که آن ایام، هنوز قدرت جهنمی شاه برپا بود و آثار فروپاشی رژیم ظاهر نشده بود. در نتیجه، چشمانداز روشنی پیش روی انقلاب و انقلابیان نبود.با این اوصاف، ملاقات کنندگان همگی اظهار می کنند: در آن شرایط سخت، یک اطمینان و اعتماد عجیبی در چهره امام نسبت به پیروزی قاطع انقلاب بر رژیم موج می زد که حیرتانگیز بود. اینک به بیان برخی نظرات می‌پردازیم:
1. مرحوم فلسفی (واعظ شهیر) در خاطراتش نقل می کند: در مدت اقامت امام در پاریس، افراد زیادی از ایران به پاریس رفتند. از جمله آنها، مرحوم آقای مطهری بود. ایشان قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: شما پیامی برای آقا امام- دارید؟ دو سه موضوع بود که من به طور خصوصی تذکر دادم. بعد ایشان خداحافظی کرد و رفت. وقتی مرحوم مطهری برگشت، به دیدن ایشان رفتم؛ آن هم در وقتی که کسی نبود، تقریباً اول شب بود. موضوعاتی را که گفته بودم، ایشان به امام گفته بودند و جواب هم گرفته بودند؛ ولی دیدم آقای مطهری می‌گوید: آقا! من مبهوت هستم. گفتم: چرا؟ گفت: تصمیمی که امام گرفته، با این همه نظامی های تا دندان مسلح، با آن همه حمایت های آمریکا و انگلستان و فرانسه، نتیجه چه خواهد شد؟ آیا واقعاً این تصمیم، برای ما موفقیت پیش می‌آورد؟ ایشان می گفت: به امام گفتم: آقا، خطر مهمی است. خودتان را چه طور میبینید؟ امام در جواب فرمود: علی التحقیق پیروزیم شهید مطهری می‌گفت: یک روحانی، غیر از یک کاسب است که این حرف را بزند. دیدم از یک طرف امام خمینی است، عظمت دارد و من نمی توانم از ایشان بپرسم چرا پیروزیم؟ ولی پرسیدم ایا به محضر امام عصر شرفیاب شدید و او این خبر را داده است امام نفی و اثبات نکرد و فقط گفت: قطعاً پیروزیم. گفتم: الهامی به شما شده است؟ گفت: قطعاً پیروزیم. از هر دری که من وارد شدم ایشان نگفت که واقعیت چیست؛ ولی همچنان با قاطعیت می گفت: پیروزیم و اعتنا به این همه تانک و توپ و نظامی و غیره نکنید. علی التحقیق پیروزی با ما است.
شهید مطهری -با حالت بهت - این سخنان را به من گفت و خود، متحیر بود. میگفت: من نفهمیدم امام از چه منشأ ومنبعی به این حقیقت رسیده است.38
2. مهندس بازرگان در سخنانی در 22 بهمن 60، در جمع اعضای نهضت آزادی، ضمن شرح ملاقات خود (همراه دکتر یزدی، در 30 مهر 57 در نوفل لوشاتو) با امام، می گوید: از امام پرسیدم: جناب عالی چگونه اوضاع و تکلیف را می بینید؟ باز هم، ساده نگری39 و سکینه و اطمینان ایشان به موفقیت نزدیک، مرا به تعجب و تحسین انداخت. مثل این که قضایا را انجام شده و حل شده دانسته و گفتند: شاه که رفت و به ایران آمدم، مردم نمایندگان مجلس و بعد دولت را انتخاب خواهند کرد. منتها چون کسی را نمی شناسم از شما می خواهم افرادی را که مسلمان و مطلع و مورد اعتماد میباشند، علاوه بر خودتان و دکتر یزدی، معرفی کنید که مشاورین من باشند و آنها بگویند چه کسی برای نمایندگی مجلس خوب است، تا من به عنوان نامزد، به مردم پیشنهاد نمایم... وزرا را هم آن هیأت در نظر بگیرند که من پیشنهاد نمایم... احساس من (و شاید دکتر یزدی) این بود که ایشان، از ما فقط برای مرحله بعد از انقلاب که تشکیل دولت و مجلس و اداره مملکت است- می خواهند استفاده نمایند و نسبت به مرحله ما قبل، خیالشان راحت، و برنامه معین است. گفتم: چشم....40
3. محمود اعتمادزاده (بهآذین)، نویسنده و مترجم مشهور چپ و عضو حزب منحله توده، نیز در خاطراتش، ضمن شرح سفری که آن سالها به اروپا و روسیه داشته، با اشاره به خوشبینی و اطمینان محکم امام خمینی، به پیروزی قاطع انقلاب در سال 57 می نویسد: به راستی، اطمینانی که در سخنان امام است، در تنگنای عقل نمی گنجد.41
بی جهت نیست که امام، پس از روی کار آمدن ارتشبد ازهاری (در پیام 14 آبان‌57) به ملت ایران فرمودند:
از اظهارات پوچ دولت آمریکا و انگلیس و شوروی مبنی بر پشتیبانی از شاه، برای حفظ منافع خودشان نهراسید، که نمی‌هراسید. ما طالب حق خود هستیم و به حقیم و دست خدا با ماست و بالاتر از دست ابرقدرتهای شرق و غرب است: یدالله فوق ایدیهم.42

خارجیها نیز دست خدا را در پیشرفت انقلاب، دخیل میبینند

عجیب است که نکات چهارگانه فوق- به ویژه غافلگیر شدن غرب از وقوع انقلاب اسلامی ایران و سردرگمی و وادادگی رجال سیاسی و امنیتی آن، برابر انقلاب- گذشته از سخنان امام راحل، در گفتار و نوشتار بسیاری از تحلیل گران غربی و حتی عوامل رژیم پهلوی نیز منعکس شده است.43 حتی پال هنت (کشیش انگلیسی مقیم اصفهان در 1354- 1359)، نیز در خاطرات خویش بر همین نکات انگشت نهاده و اظهار شگفتی میکند. همسر وی (دیانا) در اوایل مأموریت وی در ایران (سال1354) در خواب، جهش مسجد به سوی کلیسا را می بیند. کشیش پال هنت-که درسالهای آخر حکومت شاه، عضو هئیت مذهبی کلیسای انگلیسی اصفهان (وابسته به انجمن هیأتهای مذهبی کلیسایی بریتانیا) بوده و اوایل پیروزی انقلاب، وحشت زده از کشورمان گریخت- خاطرات دوران مأموریتش را به رشته تحریر در آورده است.44 وی در این خاطرات می نویسد:
در همان اوایل ورودمان به اصفهان بود که [همسرم] دیانا یک شب خواب دید مسجدی به حرکت درآمده است و پس از پریدن روی دیوار، به سمت ما میآید!... و فردای آن روز -که دیانا این خواب را برایم تعریف کرد- کوشیدم تا شاید بتوانم تعبیری برایش پیدا کنم.
این کشیش، نهایت تعبیری که (پس از تفکر زیاد) برای خواب شگفت انگیز همسرش می یابد، آن بود که صدای اذان مسجد محل -که هر روز با بلندگو از مناره مسجد پخش می شد، از طنین ناقوس کلیسای وی بلندتر بوده است.45 این تعبیر با تحلیلی که او از ایران به عنوان جزیره ثبات و امنیت (البته برای غربیان) داشت، متناسب بود؛ ولی حوادث سالهای بعد این کشور نشان داد که پیام آن خواب، فراتر از این حرف‌ها است. او سالها پس از آن تاریخ، در خاطراتش نوشت:
امروز، موقعی که به خاطره های دوران اقامتم در ایران می نگرم، احساس می کنم مواجهه با مسائل دوره انقلاب- که طی آن، همه چیزهای آشنا و مورد علاقهام از هم پاشیده شد- واقعاً تا چه حد برایم ناگوار بوده است.
طی پنج سالی که در اصفهان اقامت داشتم، به مرور، به سرزمین و مردم ایران علاقه پیدا کرده بودم و از مشاهده کشوری که ظاهراً رو به خوشبختی و نیک انجامی می رفت. لذت می بردم. در ایران، مقدم خارجی ها را گرامی می داشتند، امنیت و ثبات در همه جا احساس می شد، کلیساها در انجام مراسم مذهبی خود آزاد بودند و کسی برای آنها مزاحتمی فراهم نمی کرد.
موقعی که ناآرامی ها رو به گسترش نهاد، به وحشت افتادم که اگر روزی وضع موجود، در هم بریزد، چه خواهد شد و سیستم جانشین آن، با ما چه رویهای در پیش خواهد گرفت؟ ولی در همان حال که ما نگران فروپاشی ثبات و امنیت خود بودیم، ایرانیها مسائل پیش آمده را با دید یک اعتراض گسترده علیه فساد موجود و سیاست جدایی دین از سیاست مینگریستند. به این ترتیب، معلوم شد که همه ما اشتباه میکردیم؛ چون تصورمان این بود که سلطنت شاه، برای ایران، خوشبختی و ثبات به ارمغان آورده است. پرزیدنت کارتر هم که حدود یک سال قبل از انقلاب، ایران را جزیره ثبات لقب داده بود خط کرده بود.
پال هنت، سپس با عنوان پیش بینی آینده، در حد فکر خود، پردهها را بالا زده و با انتساب آن تحول عظیم تاریخی به اراده خداوند، می نویسد:
ابتدا برای من، درک این مسأله مشکل بود که واقعا چرا خداوند چنین قدرت تخریبی عظیمی را در ایران به کار انداخته است؟ ولی بعد به یاد جمله ای از ماکس وارن (دبیر کل انجمن هیئت های مذهبی انگلیس در ایران) افتادم که حدود یک سال قبل از وقوع انقلاب به من گفته بود: کارهای خدا، همیشه حیرت انگیز است و هرگز نمی توان پیش بینی کرد که حتی در آینده بسیار نزدیک، خداوند دست به چه کاری خواهد زد.... در مواجهه با حوادث ایران بود که به ارزش این گفته بیشتر پی بردم و فهمیدم وقتی خدا بخواهد، چگونه علی رغم کراهت و عدم اشتیاق من و دیگران، حوادثی می آفریند که برایمان باورنکردنی و حیرت انگیز است. همراه با آن، خود را مقابل این سؤال نیز می یافتم که آیا واقعاً نباید وقوع چنین حوادثی را نوعی واکنش خداوند علیه خودخواهی و دنیاپرستی غربی ها به حساب آورد؟
در ادامه می‌افزاید:
غیر از ما که در ایران بودیم، اکثریت قریب به اتفاق مردم دنیا هم از آنچه در ایران گذشت، حیرت زده و غافلگیر شدند. چند ماه بعد نیز با مطالعه نشریه ای دریافتیم که طی تحقیقات مجمع آمریکایی ترویج علوم معلوم شده است که در سراسر کشور آمریکا، فقط یکی از اساتید دانشگاهی توانسته بود از چند سال قبل، حوادث امروز ایران را پیش بینی کند. این شخص که یک نام اسلامی برای خود برگزیده است و سمت استادی تاریخ را در دانشگاه کالیفرنیا به عهده دارد-46 در سال 1972 طی مقاله ای نوشته بود: موجب مخالفت و اعتراض مردم علیه رژیم سلطنتی در آینده رو به گسترش خواهد نهاد و هدایت این موج را نیز رهبران مذهبی به عهده خواهند داشت که در رأس همه آنها آیت‌الله خمینی قرار دارد....
البته در آن زمان، هیچ کس به پیش بینی او توجهی نکرد؛ چون تمام ارزیابی هایی که از اوضاع ایران به عمل می آمد، صرفاً بر وضع موجود تکیه داشت و نشان میداد که ایران را هیچ خطری تهدید نمی کند. حالا، این مسأله وحشت انگیز به نظر می آید که چطور امکان دارد هیچ یک از حدود یک میلیون نفر که فقط در آمریکا، به طور مداوم مشغول بررسی مسائل جهانی و تعیین خط مشی حکومت در رابطه با ملل دیگر هستند، نتوانسته بودند ارزیابی درستی از اوضاع ایران ارائه دهند و آنچه را در ایران گذشت پیشبینی کنند؟
در این باره ضمناً باید به کتاب ایران، سراب قدرت47 که اوایل سال 1978 در لندن به چاپ رسید- نیز اشاره شود. گرچه در این کتاب، مطالب بسیار آگاه کننده ای از اوضاع اقتصادی ایران و فساد موجود در رژیم شاه وجود داشت، ولی مؤلف آن، علی‌رغم احاطه فراوانش بر مسائل ایران، نتیجه گرفته بود که تصور وجود ایران بدون شاه، مسأله ای بسیار دور از ذهن است... و به هرحال در آن زمان، فقط عده انگشت شماری بودند که وجود آتش زیر خاکستر را در ایران احساس می کردند. ما هم به مرور و از زمانی که آتش زیر خاکستر نمایان شد، پی بردیم میان مردمی زندگی می کنیم که دیدشان نسبت به اوضاع کشور، به کلی با ما مغایر است و برخلاف آنچه می پنداشتیم، ایرانیها معتقدند که به حد افراط، بازیچه دست رژیمی قرار گرفتهاند که هدفی جز تأمین منافع قدرتهای غربی ندارد.48

جهان، پشت سر امام حسین(علیه السلام) نماز می خواند

درست در همان ایامی که رؤیای شگفت جهش مسجد به سوی کلیس، خواب خوش همسر کشیش انگلیسی را در اصفهان برآشفت، بانویی مبارز و دلسوخته، در تهران، نوید غیبی به پیروزی اسلام بر کفر را در خواب دریافت کرد. دکتر طاهره صفارزاده، شاعر و ادیب برجسته زمان ما است که اشعار اسلامی - انقلابی وی در عصر پهلوی مشهورتر از آن است که نیازمند تعریف باشد. وی-که به جرم داشتن اندیشه و نگرش اسلامی انقلابی، پیوسته مورد تعقیب و آزار رژیم سابق قرار داشته-در مصاحبه ای در سال 1374 اظهار داشت:
دید من نسبت به انقلاب اسلامی ایران، خیلی ریشه ای است. من سال 55 که از دانشگاه اخراج شده بودم موقع اذان در کلاس ها سکوت اعلام می کردم. من آن موقع، همین انقلاب را به خواب دیدم. نماز جماعتی به رهبری امام حسین با همین شعارهای انقلاب[بود]، و حضرت، عنایت خاصی به من نشان دادند. بعد به یک پیرمرد با معرفت و اهل معنا (کسایی) گفتم؛ خیلی گریست و تعبیر کرد که اتفاق دینی بزرگی در مملکت رخ می دهد که تحول ایجاد می کند.من در آن خواب دیدم که جهان شد یک مسجد که همه پشت سر حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) نماز می خواندند.49
مصاحبه کامل وی در این زمینه چنین است:
خبرنگار مجله نیستان از خانم صفارزاده میپرسد: مهم ترین ره آورد انقلاب اسلامی را شما در چه می بینید؟ وی که برخلاف ناراحتی شدید از برخی نادانی‌ها و سیاست های نادرست موجود، در حمایت اصولی خود از کلیت و اساس انقلاب و نظام اسلامی پابرجا است- پاسخ می دهد:
در مطرح شدن اسلام در سراسر جهان، به عنوان یک مکتب معنوی قدرتمند، با همه غفلت ها و اشتباه های داخلی ها وجود سخافت ها و خصومت های خارجی ها و عوامل شان، چون تقدیر الهی بوده که اسلام در این عصر مطرح شود و آمادگی در مسیر تقدیر اصلی فراهم آید، هیچ عاملی نمی تواند مانع تحقق وعده (و رأیت الناس یدخلون فی دین الله شود.
نقش رهبری امام خمینی، مفهوم شجاعت و صراحت ایمان را برای جهانیان تبیین کرد و آن هم دستاورد دیگری در حوزه مشیت الهی بود. تکرار می کنم: این انقلاب، مقدر الهی بوده، تردید ندارم اگر استکبار جهانی هم -به قول عدهای سخت نگرفت، به این دلیل بود که عقلشان را به حکم تقدیر از دست داده بودند.
سال 55 که از دانشگاه شهید بهشتی اخراج شده بودم و ساواک و رسانه ها ا زهیچ شرارتی خودداری نمی کردند، عموماً در منزل بودم، تفسیر می خواندم و بر زیارت عاشورا و علقمه هم مداومت داشتم. یک روز همسر برادرم که عازم کربلا بود برای خداحافظی آمد و گفت: پیغامی برای امام [حسین(علیه السلام)] نداری؟ گفتم:چرا، بگو: قربانت گردم، دست این شریران را از سر ما کوتاه فرما. همان شب خواب دیدم که دنیا به مسجدی بزرگ تبدیل شده و مردم فوج فوج، مثل پرندگان وارد مسجد می‌شدند. می آمدند پشت سر امام نماز بگزارند و دیدید که انقلاب هم با نماز جماعت شروع شد. جارچی نامرئی مرتب ندا می داد: سرور شهیدان، ابا عبدالله الحسین نماز می گزارند. صف های نماز بسته می شد. من هم در صف بودم. هنگام رکوع و سجود، جانورهایی با صورت انسان، مزاحم می شدند و مرا اذیت می کردند، ولی من در دلم می گفتم: نماز را نمی‌شکنم وقتی نماز تمام شد، دیدم صف، با نور شکافته شد. حضرت تشریف آوردند بالای سر من و همراه با گشودن و به هم زدن دست های مبارک، فرمودند:اف بر شما و ناگهان جانوران ناپدید شدند. من گریه کنان ابراز ارادت می کردم، عنایتی فرمودند.... در شعر سفر در آینده درباره عنایت الهی، خطاب به خودم گفتم: خصمان تو زنهاریان تو گشتند.
فردای آن روز، خواب را برای آقای کسایی (پیرمرد عارفی که دوست آقای مهندس سحابی بود) تعریف کردم. ایشان خیلی گریه کردند و گفتند: خوش به حالتان! آن قدر هستند بزرگانی که آرزو دارند این خواب را دیده باشند و از دنیا بروند. ایشان تأکید کردند (دو سال قبل از انقلاب) که اتفاقی در مملکت می افتد که این اتفاق دینی است. همین طور هم شد. باز هم باید صبر بکنیم که بقیه روایات و احادیث مربوط به زمان انتظار موعود را تحقق یافته ببینیم.50

بشارات غیبی به ظهور انقلاب اسلامی

تحولات بزرگی که به دست رهبران دینی و الهی (پیامبران و امامان) در تاریخ بشر صورت می گیرد، معمولاً در آستانه وقوع، با برخی بشارات غیبی همراه است. قیام الهی نایبان و ادامه دهندگان راه آن بزرگان نیز در حد خود-از این ویژگی بی بهره نیست.
خدای جهان، کسانی را که برای رهبری این تحولات عظیم بر می گزیند، پیش از شروع عمل، به نحوی (در خواب یا بیداری) از آینده کار خویش و تحول بزرگی که باید به دست آنان انجام گیرد آگاه می‌کند. بشارات ظهور و بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)، و نیز پیشگویی های شگفت ماجرای عاشورا از زبان پیامبر وامیرالمؤمنین- درود خداوند بر ایشان باد-درکتابهای سیره و حدیث و تاریخ ثبت شده است. برای مثال پرتوی از این سنت را در عصر غیبت نیز، در زندگی دو شخصیت تاریخ ساز اسلام در قرن اخیر، حاج شیخ فضل الله نوری و حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مشاهده می کنیم.51 درباره انقلاب کبیر اسلامی ایران و پیشوای آن امام خمینی هم فراوان به این گونه نویدهای غیبی و پیشگویی های غیر عادی برمی خوریم که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. حضرت آیت‌الله سید علی آقای قاضی طباطبایی، استاد اخلاق و سلوک بزرگانی چون علامه طباطبایی (صاحب تفسیر المیزان) و آیات عظام خویی و بهجت، برای اهل فکر و ذکر و نظر چهره ای نام‌آشنا است.52 امام خمینی در سن 45 سالگی به نجف اشرف مشرف شد ند.گویند یکی از فضلای نجف از ایشان- که آن روزها، حاج آقا روح الله نامیده می شد- پرسیده بود برای چه به عتبات مشرف شده اید. در پاسخ فرموده بودند: زیارت ائمه اطهار علیهم السلام ( و دیدن آقای قاضی.
یکی از فضلای برجسته و صاحبدل شهرضایی تبار- مرحوم حجت الاسلام و المسلمین طیار- در حضور جمعی از فضلای قمشه (مانند حضرات آقایان حاج شیخ علی زمانی قمشه ای و حاج شیخ یحیی رهایی در شهریور 1373 در قم) ضمن اشاره به داستان فوق، اظهار داشت: مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی، از اصحاب خاص میرزا علی آقای قاضی و وصی ایشان بود که سالها پیش درگذشت. مرحوم قوچانی در حدود سال 1350 ش در مدرسه صدر اصفهان، این ماجرای شگفت را برای من تعریف کرد:
مرحوم قاضی، عصرها در منزل خویش جلسهای داشت و برای 10-15 نفر مباحث اخلاقی و توحیدی مطرح می کرد و من [مرحوم قوچانی]در آن جلسه شرکت میکردم آشنایی ما با آیت‌الله خمینی نیز در همین حد بود که شنیده بودیم یک حاج آقا روح الله در قم هست که درس اخلاق می گوید؛ ولی در آن روزگار؛ چهره وی را نمی شناختیم و تطبیق نمی کردیم.
یک روز عصر که ما در خدمت قاضی بوده و آن بزرگوار طبق معمول افاضه می فرمود سید جوانی را دیدیم که وارد شد و سلامی کرد و کنار در اتاق نشست. مرحوم قاضی، پس از ورود سید مزبور، صحبتش را قطع کرد و ساکت شد و سرش را به زیر انداخت. سید نیز پس از عرض سلام سر را پایین انداخت و، به حالت ادب وسکوت، چیزی نگفت. مجلس، یک ربع ساعت، همین گونه ساکت و خاموش، طی شد. سپس مرحوم قاضی سربرداشت و به من گفت: آقا شیخ عباس!، آن کتاب را از فلان قفسه کتابخانه بردار و بیاور و بخوان. کتاب را آوردم و پرسیدم:از کجای آن بخوانم؟ مرحوم قاضی فرمود: کتاب را باز کن؛ هر جایش آمد، همان جا را بخوان.
کتاب را گشودم و شروع به خواندن کردم. محتوای مطلب، شرح ماجرای ظلم و جنایت یک سلطان سفاک و ستمگر بود که در میان بنی اسرائیل می زیست و مردم از مظالم او به شدت معذب و در تنگنا بودند. تا آن که شخص عالمی پیدا شد و گفت: من این سلطان جائر را از کشور بیرون کنم و مردم را از دست وی رهایی بخشم.
مرحوم قوچانی می گفت: زمانی که داستان مزبور را از روی کتاب می خواندم، مرحوم قاضی سر به زیر انداخته، سخنی نمی گفت و فقط گوش میداد. داستان، به آنجا رسید که آن عالم، مردم را بر ضد سلطان سفاک شورانید و وی را از مملکت بیرون راند. اینجا، مرحوم قاضی سربرداشت و گفت: دیگر بس است. کتاب را سرجایش بگذار، و باز سر به زیر انداخت. پس از 5-4 دقیقه که وی، و نیز آن سید جوان سر، به زیر انداخته بودند، سید مزبور، آهسته خداحافظی کرد و رفت و ما دیگر او را در درس مرحوم قاضی ندیدیم. فرمان مرحوم قاضی به آوردن کتاب و گشودن آن و طرح آن داستان شگفت، با مباحث معمول وی و سخنان ابتدای همان مجلس، تناسبی نداشت و کاملاً غیر عادی و عجیب می نمود و سر آن تا سالها بر من معلوم نبود.
سالها پس از آن تاریخ، نهضت 15 خرداد به رهبری آیت‌الله خمینی آغاز شد و آوازه وی آفاق را در نوردید. اعلامیه های وی به نجف میرسید و ما می خواندیم. سال بعد، وی به نجف تبعید شد و ما همراه جمعی از طلاب و فضلا به حضور رسیدیم. آنجا، به طور غیرمنتظره و با کمال تعجب دیدیم ایشان، همان سید جوانی است که آن روز به درس مرحوم قاضی آمد... فهمیدیم که این، کرامتی از مرحوم قاضی بوده و قصه آیت‌الله خمینی با شاه ایران، قصه همان عالم بنی اسرائیل با سلطان سفاک است....
2. آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی، فرزند آیت‌الله شیخ محمد علی شاه آبادی رحمت الله علیه (استاد مشهور امام خمینی رحمت الله علیه) نیز ماجرای زیر را مکرر نقل کرده است:
اوایل شروع نهضت اسلامی (دهه40) خواب دیدم که در خوزستان ایران، جنگی سخت بین نیروی حق (به زعامت حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)) و باطل در گرفته و من [شیخ نصرالله] نیز در آن، حضور دارم. آن جنگ، با پیروزی جبهه حق پایان یافت و من، پس از آن، به دیدار حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) نایل شدم و مورد تفقد ایشان قرار گرفتم.
از آن خواب شگفت بیدار شده و مدتها در تعبیر آن، فکرم به جایی نمی رسید. تا این که پس از مدتی، امام خمینی به نجف تبعید شد و ما خدمت وی رسیدیم. در خلال صحبت، به مناسبتی یاد خواب مزبور افتادم و آن را نقل کردم. امام، پس از شنیدن، آن خواست چیزی بگوید؛ امام منصرف شد من اصرار کردم، پس از تحاشی بسیار فرمود: این خواب، درست است و چنین جنگی در آن نواحی واقع خواهد شد و ما- چنان که دیدی در فرجام، پیروز خواهیم شد. من توضیح بیشتری خواستار شدم و وی فرمود: این راهی است که پدر شما (مرحوم آیت‌الله شاه آبادی) برای ما ترسیم کرده و گریزی از پیمودن آن نداریم.

خوشا به حال کسانی که سال 1400 را درک کنند

حجت الاسلام حاج شیخ یحیی رهایی شهرضایی- از فضلای تحصیل کرده در قم که اکنون در شهرک علامه مجلسی اصفهان به تدریس، تألیف، اقامه جماعت و ارشاد مشغول است در تاریخ 3 آذر 74، طی نوشته ای به حقیر مرقوم داشته است:
در تماسی که اخیراً با یکی از مردان صالح و مورد اعتماد اهل علم و دیانت و سرشناس در شهرستان شهرضا (قمشه)، به نام آقای مشهدی عباس ملکیان داشتم، وی نقل کرد: بیش از 50 سال پیش که به مشهد مقدس مشرف شده و پای منبر مرحوم آیت‌الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی نشسته بودم، در خلال صحبت فرمودند: خوشا به حال کسانی که سال 1400 ق را درک خواهند کرد و خواهند دید که اوضاع، دگرگون خواهد شد غیر از آنچه که اکنون مشاهده می کنیم.
مرحوم آیت‌الله شیخ علی‌اکبر نهاوندی، از علمای وارسته و طراز اول مشهد در عصر اخیر بود که درباره حضرت ولی عصر( و اخبار و علایم مربوط به آن حضرت، مطالعات گستردهای داشته و در این زمینه چند کتاب مبسوط و خواندنی همچون عَبقُری الحسان تألیف کرده است که مورد استفاده اهل نظر است. و حتی گفته می شد که با خود حضرت نیز ارتباطاتی داشته و قرائنی نیز بر این معنا وجود داشت.
از شخصیت های دیگری که درباره حضرت ولی عصر و مسائل مربوط به آن حضرت بسیار مطالعه کرده بود و شاید بتوان گفت در عصر خودش در اینزمینه بی نظیر بود، مرحوم آیت‌الله حاج سید محمدحسن میرجهانی جرقویه ای است. وی که اهل اصفهان و مدتی نیز ساکن نجف، مشهد و تهران بود، آثار علمی متعددی داشت و بسیار وارسته بود. جناب رهایی در نوشته فوق افزوده است: مرحوم آیت‌الله میرجهانی، از عالمان وارسته ای بود که به حق، ید طولایی در احادیث داشت و همیشه- با حافظه ای غریب- احادیث را از بر می خواند و بر علم اعداد نیز تسلط داشت. به یاد دارم که در تابستان 1356 ش (در ایام ماه مبارک رمضان) مرحوم میرجهانی برفراز منبر فرمودند:
یک سال و نیم دیگر فرجی حاصل خواهد شد؛ یا فرج کلی اشاره به ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا فرج جزیی.
آن زمان که این سخن را فرمودند، هیچ اثری از انقلاب نبود؛ لکن با گذشت تقریباً دو ماه و مرگ ناگهانی مرحوم آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی، جرقه انقلاب زده شد و دقیقاً همان گونه که ایشان پیش بینی کرده بود، یک سال و هفت ماه [طول]نکشید، که انقلاب به پیروزی رسید. همچنین مرحوم آیت‌الله میرجهانی در یکی از کتابهای خود آورده است: به گفته یکی از دانشمندان اهل کتاب در سالیان پیش، در سال 1398 ق، فرزند قدیس عربی (پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)) ظهور خواهد کرد. درخور ذکر است که مرحوم میرجهانی این مطلب را سالیانی پیش از تاریخ یاد شده نگاشته است و در آن وقت، برداشتش از تعبیرفرزند قدیس عربی- چنان که گاه در سخنرانیهای خویش نیز ابراز می‌کرد- امام زمان(علیه السلام) بود؛ اما گذشت زمان نشان داد که ظاهراً مراد، نایب آن حضرت، یعنی امام راحل بوده است. (پایان نوشته آقای رهایی)
در همین زمینه، یکی دیگر از روحانیون شهرضا، حجت السلام و المسلمین حاج شیخ علی زمانی قمشه ای -که از مدرسان فقه، نجوم، هیأت و فلسفه در قم است- تعریف کرد: پیش از انقلاب، در دهه 50، یکی از دوستان، خوابی دید که از مجموع آن چنین برداشت می شد که حضرت ولی عصر( در حدود سال 1370 ش ظهور خواهد کرد. می گفت:این رؤیا، در اختناق سخت ستم شاهی برای ما بسیار نوید، بخش بود؛ لذا به اتفاق او، با خوشحالی و سرور، خدمت آقای میرجهانی رسیدیم و ضمن شرح قضیه، از مژده ظهور حضرت در سال 1370 سخن گفتیم. ایشان لبخندی زده و فرمودند:
ما زودتر از این ها، منتظر حضرت هستیم؛ ما حوالی سال 1360 قدوم حضرت را انتظار می کشیم.

سخن آخر

کاری نکنیم که عنایت ولی عصر از ما و انقلاب برگردد
علت مبقیه و عامل دوام و پیشرفت هر چیز- از جمله، عامل دوام و رشد انقلاب اسلامی ایران- همان علت محدثه و عامل ایجاد آن است. باید دید چه عواملی باعث پیدایش انقلاب، و عطف توجه و عنایت الهی به آن شد، تا همان عوامل را با قوت و صلابت حفظ کرد. تکیه و تأکید مکرّر امام راحل بر نکات چهارگانه فوق، دقیقاً به همین انگیزه صورت می گرفت. از نظر آن بزرگوار، انقلاب، یک نعمت و امانت الهی است که ما موظف به حفظ آن هستیم:
این قدرت الهی را از دست ندهید، این امانت الهی را حفظ کنید. همان طوری که آن وقت به فکر گرفتاری های خودتان نبودید و فکر، یک فکر بود و آن اسلام و این، رمز پیروزی شد.53
روی موازین مادی، روی موازین عادی، باید با یک یورش، ما از بین رفته باشیم. باید همه ما یک لقمه آنها باشیم؛ و لکن قدرت ایمان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، اتکال به ولی عصر(علیه السلام)، شما را پیروز کرد. برادران من! از یاد نبرید این پیروزی را. این وحدت کلمه ای را که در تمام اقشار ایران پیدا شد، معجزه بود. کسی نمی تواند این را ایجاد کند. این معجزه بود، این امر الهی بود، این وحی الهی بود، نه کار بشر... این مطلب را که این جماعت ایران که با هم شدند، خدا پشتیبان آنها بود و الآن هم هست، کاری نکنید که عنایت خدا ، خدای نخواسته کم بشود. کاری نکنید که برای ولی عصر(علیه السلام) ایجاد نگرانی بکنید. تفرقه نداشته باشید....54
شکر گزاری به درگاه خدای متعال برای این نعمت بزرگ، با حفظ عوامل پیداش و ملزومات آن صورت می گیرد: مواظبت بر تحول روحی و ایمانی ایجاد شده، عدم گرایش به مادیات و تقویت روح توجه به خداوند، حفظ وحدت کلمه در مسیر اهداف اصیل انقلاب و طرد شیاطین تفرقه افکن از صفوف ملت، همدلی و فداکاری، پیش انداختن منافع و مصالح اسلامی و ملی، بر منافع و مسائل مادی وشخصی، حفظ آبروی اسلام و جلوگیری از خدشه دارشدن آن، در اثر سرپیچی از موازین شرع و قانون، ثبات قدم در پیشبرد احکام اسلام و کوشش برای جلب رضای الهی و خوشنودی امام عصر( (از راه عمل به تکالیف دینی، پاکدلی و پاکزیستی).
از دیدگاه امام راحل، نکات فوق، مهم‌ترین وظایفی است که اهل انقلاب، بر دوش دارند.55 به اعتقاد ایشان، همچنین باید از رمز بقای اسلام و پیروزی ملت (وحدت کلمه، ایمان و خدمت مخلصانه به اسلام) 56 غافل نشد و ضمن حفظ سنگر مساجد، برگزاری مراسم سوگواری امام حسین(علیه السلام) 57 و دعا برای فرج حضرت ولی عصر(علیه السلام)، بر اعمال و رفتار روزمره خویش مواظبت کرد که مایه نارضایتی و شرمندگی آن حضرت نباشد:58
نهضت شما، پیش دنیا یک معجزه است. این نهضت را با همین بعد اعجازی اش حفظ کنید و با اتکال به خدا و وحدت کلمه پیش بروید. امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر(علیه السلام).59
رهبر همه شما و همه ما، وجود مبارک بقیه الله است و باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار- که رضایت خدا است به دست بیاوریم.60
به حسب روایت، نامه اعمال ما هفته ای دو بار پیش امام زمان(علیه السلام)می رود؛ و لکن می ترسم ما که ادعا داریم تابع این بزگوار هستیم - نعوذ بالله- پیش خدا شرمنده شود. اگر فرزند شما خلاف بکند، شما شرمنده می شوید. در جامعه شرمنده می شوید که پسرتان کار خلافی کرده. من خوف دارم که کاری بکنیم. که امام زمان(علیه السلام)، پیش خدا شرمنده بشود. ذره هایی که بر قلبهای شما می گذرد، رقیب [=مراقب] دارد. چشم و گوش و زبان و قلب و همه چیز ما رقیب دارد. خدا نکند از من و شما و سایر دوستان امام زمان(علیه السلام)، یک وقت چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان(علیه السلام)باشد. از خودتان پاسداری کنید، اگر می‌خواهید پاسداری شما در دفتر پاسداران صدر اسلام ثبت شود.61
کوشش شما این باشد که ما بتوانیم اسلام را- آن طور که هست- در این مملکت پیاده کنیم. راه طولانی است؛ قوی باشید، اراده قوی داشته باشید. ان شاء الله که این چهره های نورانی، ذخیره باشد و این زمان ما به زمان ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متصل شود.62

پی نوشت:

1. به تعبیر امام در 30/3/58، دراین انقلاب و تحول، آنچه رخ داد، فوق فکر و توان ما بود.
2. سخنان امام در 22/11/59.
3. سخنان امام در 22/11/58.
4. سخنان امام در 5/12/57.
5. نویسنده زمانی با یکی از شخصیت های کهنسال کشورمان، آقای عبدالله خاوری، مصاحبه می کردم. وی -که از وکلا و روزنامه نگاران و سیاسیون پس از شهریور 1320 است- از قول یکی از درباری ها نقل کرد: در ایام اوج‌گیری انقلاب، روزی شاه در یکی از کاخ های خود ایستاده بود و فرزندانش هم دورش بودند. از دور، صدای تظاهرات مردم آمد و غریومرگ بر شاه شنیده شد. شاه لختی گوش سپرد و سپس، از خشمش برگشت و به دخترکوچکش گفت: بروید! شما هم بروید مرگ بر شاه بگویید! شما هم بروید قاطی این ها بشوید و مرگ بر شاه بگویید.
6.ر.ک: صحیفه نور، ج5، ص239 و 370.
7. همان:، ص42.
8.همان، ص42.
9.همان، ج 3، ص573 و نیز ر.ک: همان، ج2، ص 55، -56 و ج3، ص 35و 352و376-378.
10.همان، ج3، ص 574، وج 7، ص 284-285.
11.همان،ج 6، ص 567.
12. همان،ج 5، ص239.
13.آنی که حاضر نبود یک روز دکانش را رها بکند، شش ماه رها کرد. نه شش ماه را رها کرد و نگران بود، شش ماه رها کرد و عاشقانه رها کرد. (صحیفه نور، ج 5، ص43.
14.همان، ج4، ص475-476.
15.همان، ج6، ص565-566.
16.سوره آل عمران: 151.
17.همان، ج3، ص288.
18.سخنان امام در 5/1/58.
19. همان، ج 6، ص23.
20.همان، ج 6، ص 32.
21. همان، ج 6، ص 449. ابراهیم صفایی- مورخ مشهور که بارها با دکتر امینی دیدار و گفتوگو داشته – می نویسد: من آخرین بار، امینی را در آبان 1357 در خانه شهری او در خیابان بهارستان شمالی دیدم. از اوضاع روز سخن به میان آمد. گفت: جمعی عجزه، دور شاه را گرفته اند و همه به او دروغ می گویند و خود او هم عاجز است و قدرت تصمیم گیری ندارد و در حالی که برخی از رجال سابق را می خواهد و از آنان چاره جویی می نماید، نظریات هیچ یک را نمیپذیرد، همچنان که نظریات مرا هم نپذیرفت و راستی نمی داند چه بکند! (ابراهیم صفایی، چهل خاطره از چهل سال، ص 314، انتشارات علمی، تهران 73).
22. ر.ک، (صحیفه نور، ج 3، ص573-574 و ج4، ص224-227، و 475-476 و ج15، ص41-43 و ج5، ص137 و ج5، ص 238-239 و ج 5، ص370-373 و ج6، ص22-23 و 31-32و ج6، ص448-449 و 565-567و ج7، ص54-55 (همچنین در جمع اعضای شرکت کننده در کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات آمریکا در ایران، و در جمع دانشجویان و استادان دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ج7، ص280-281 و 284-286).
23. ر.ک: سخنان امام به مناسبت سالگرد هجرت به پاریس، در جمع اعضای دولت موقت، در تاریخ 11/7/58 (صحیفه نور، ج6، ص22-23)
24. عجیب است که در خاطرات مسعود انصاری (افراد منسوب به فرح و از همکاران پیشین رضا پهلوی دوم) می خوانیم که هنگام بازگشت امام، از پاریس به تهران جمعی از خلبانان و ارتشیان بسیار زبده و وفادار به شاه، با - که آن زمان، در مراکش بود- تماس گرفته و گفتند: قربان! اجازه می دهید هواپیمای امام را بین راه منفجر کنیم؟ شاه گفت: نه، نه، ابداً این کار را نکنید!؛ درحالی که اولا در آن شرایط بحرانی که شاه از کشور گریخته و نظام شاهنشاهی، بر لبه پرتگاه نابودی قرار گرفته بود و آینده سیاهی در انتظار حامیان شاه بود، اصلاً زمینه ای برای اجاره خواستن از شاه فراری برای کشتن رهبر سازش ناپذیر مخالف وی وجود نداشت، و ثانیاً اگر چنین اجازه خواهی هم صورت می گرفت شاه با آن وضع تباه و آبروی ریخته و عقده های انباشته اش، باید ضمن استقبال از این پیشنهاد، به آنها مدال هم می داد!.
25. صحیفه نور، ج 7، ص284-285.
26.مجله حضور، شماره 2، آبان 70، ص 48. درباره ماجرای طبس و سخنان امریکایی ها درباره آن و تصاویر جالب از اجساد سوخته مهاجمان، ر.ک: همان، ش 8، پاییز 73، ص 193، روزنامه کیهان، ش 11561، (5/2/61)، ص 12-13؛ روزنامه قدس، سال 10، ش 2700، (14/2/76)، ص 8؛ مجله بصائر، سال 6، ش 27، ص 183-184.
27. ماروین زونیس، کارتر و سقوط شاه، ص 92.
28. روزنامه کیهان، ش 15083، (25/3/73)، ص 16.
29. صحیفه نور، ج7، ص281.
30.همان،ج 7، ص375.
31.همان، ج3، ص573 و ج 4، ص23.
32.همان، ج 4، ص224.
33.سخنان امام در 10/3/58.
34.همان، ج 4، ص23.
35.همان، ج 3، ص573.
36.همان، ج3، ص417-418 . پیش از آن نیز، در آستانه رفتن از تهران به قم (19/12/57) در پیام به ملت ایران فرمودند: در این موقع که قصد تشرف به قم، حرم اهل البیت( را دارم، لازم است از ملت بزرگ ایران عموماً تشکر نمایم . الحق، به همت والای این ملت رنجیده بود که با اتکال به قدرت لایزال الهی و اعتماد به ولی عصر علیه السلام(، پیروزی بر قدرتهای شیطانی حاصل شده (صحیفه نور، ج3، ص356) . نیز در 24 بهمن 57 (دو روز پس از پیروزی انقلاب) در پیام خویش به ملت ایران، از آنان به عنوان سربازان امام عصر(علیه السلام) یاد کرده و فرمودند: اهالی محترم ایران، جنود اسلامی ولی امر ( ! نگذارید اسلحه به دست مخالفان اسلام بیفتد؛ فرصت به دشمنان ملت و خدای متعال ندهید . (همان، ج 3، ص375).
37.ر.ک: صحیفه نور، ج1، ص221 (نامه امام به شهید سعیدی) وص 243 (نامه امام به یکی از مقام های روحانی).
38.خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 76، ص 430-431. مرحوم فلسفی پس از بیان حکایت، حدس می زند که این انسان نیرومند الهی در موقعی که از اسارت خارج شد و از تبعید ترکیه به نجف رفت، شاید همان موقع آن الهامات به وی شده بود، لذا چند سال بعد شروع به تدریس ولایت فقیه کرد.
39. شگفتا که آقای بازرگان، سه سال پس از دیدار مذکور با امام، یعنی زمانی که درستی پیش بینی و اطمنیان امام( پیروزی کاملاً به اثبات رسیده، باز هم از آن، با تعبیرساده نگری یاد می کند.در ضمن، آقای بازرگان کم لطفی کرده است، دو سال پس از سخنرانی وی، بیانیه رسمی نهضت آزادی در سال 62 به صراحت بر الطاف پنهان الهی در جریان انقلاب، مهر تأیید زد:انقلاب اسلامی ایران، بعد از الطاف خفیفه الهی، تنها با قدرت متحد و یک پارچه و اکثریت عظیم ملت ایران بود که توانست نظام شاهنشاهی را سرنگون سازد و سلطه سیاسی اجانب را قطع سازد. (نهضت آزادی ایران، برخورد با نهضت و پاسخهای ما، بهار 62، ص 39).
40. شورای انقلاب و دولت موقت از زبان مهندس بازرگان، بهمن 1360، انتشارات نهضت آزادی ایران، ص 27-28، وی در سال 1358 هم تصریح کرد: وقتی که در نوفللوشاتو با امام ملاقات کردیم، به ایشان ... گفتم که رژیم سلطنتی با وجود ظواهر و اوضاع، هنوز نیرومند است و برای تضعیف و از بینبردن آن، مدتی وقت لازم است (روزنامه اطلاعات، 31/2/58). در جای دیگر گفت: همه می دانند که من معتقد به سیاست قدم به قدم بودم . معتقد بودم که برای رهایی از دست شاه، فقط یک راه بود و آن، این که آمریکا را مجبور کنیم کم کم شاه را ول کند (گفت وگوها، انتشارات برگ، تهران، 76ش، ص 30). تفاوت امام و آقای بازرگان (به گفته خود بازرگان در سخنرانی مشهورش در دانشگاه تهران، قبل از پیروزی انقلاب) در این بود که بازرگان یک تاکسی ظریف بود که باید برایش راه باز می کردند، و امام بلدوزری بود که موانع بزرگ را از سر راه بر می داشت و به سوی هدف، استوار گام می سپرد.
41. از هر دری...ج2، ص224، همچنین ر.ک: سخنان عکاس ایرانی مقیم پاریس از آرامش، قدرت و قاطعیت امام خمینی هنگام ورود به فرودگان پاریس، و نیز سردرگمی و گیجی غربی ها از آمدن ایشان به ایران (مجله حضور، ش 3، ص 2و 6-14)
42. صحیفه نور، ج2، ص109.
43. درباره عجز همه جانبه قدرتهای خارجی برابر انقلاب اسلامی ایران، و سخن خود آمریکایی های درباره ناتوانی سازمان سیا از درک و پیش بینی انقلاب اسلامی و پیش گیری از آن و اختلاف و سردرگمی میان جناح های هیأت حاکمه آمریکا و انگلیس در موضع گیری برابر انقلاب ر.ک: مقاله ناصر ایرانی در نقد کتاب گری سیک، مندرج در: مجله نشر دانش، سال 7، ش 3، ص 50؛ مجله 15 خرداد، ش 17 ص 61-68؛ دکتر کریم سنجابی، خاطرات سیاسی، ص 353-354؛ اردشیر زاهدی، رازهای ناگفته، ص 21-22، افراد فراوانی از کارشناسان غربی و نیز ارکان سیاسی و نظامی خود رژیم پهلوی (همچون ارتشبد طوفانیان) به سردرگمی و وادادگی شاه و اربابان خارجی وی در برابر امواج کوبنده انقلاب اسلامی، اعتراف کرده اند که ذکر نام و سخنان آنان، دفتری مبسوط و مستقل می طلبد.
44. خاطرات پال هنت، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان.
45. همان، فصل ششم، ص 75-76: در انتهای خیابانی که پشت کلیسای ما قرار داشت، مسجدی بود که جو حاکم بر آن به کلی با آنچه در کلیسا به چشم می خورد متفاوت بود. روزی سه مرتبه، صدایی که مردم را به نماز فرا می خواند، از فراز مناره این مسجد به گوش می رسید و چون با وسایل موجود در قرن بیستم، این صدا توسط نوار از بلندگوهای قوی پخش می شد، طبیعی است که صدای ناقوس کلیسا- با طنین ملایمی که داشت- هرگز نمی توانست برای دعوت مردم به عبادت، با صدای بلند مناره مسجد برابری کند. صدای بلندگوی مسجد، شاید مسأله پریدن مسجد بر روی دیوار را- که همسرم به خواب دیده بود- توجیه میکرد و قدرت فراوان آن را در تبلیغ پیام هایی مثل لا اله الا الله و محمد رسول الله نشان می داد. احتمالاً به همین سبب بود که در هر ساعتی از روز به هر حال می شد کسانی را در مسجد یافت که مشغول نماز باشند و یا آهسته زیر لب، قرآن بخوانند . همچنین ظهر روز جمعه مردم آن چنان به سوی مسجد هجوم می آوردند که اصلاً نمیشد در آن، جای خالی یافت.
46. به توضیح مترجم خاطرات پال هنت، آقای دکتر حسین ابوترابیان، مراد از شخص مذکور، حامدالگار است و مقاله یاد شده نیز در کتاب تشکیلات مذهبی مسلمانان از سال 1500 به بعد چاپ دانشگاه کالیفرنیا، سال 1972، ص 231-255، آمده است.
47. نوشته رابرهت گراهام، خبرنگار نشریه فایناشنال تایمز در ایران.
48. خاطرات پال هنت، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص 24-26.
49. مجله نیستان، سال اول، ش 6-7، ص 119.
50. همان، ص 64-65.
51. داستان عجیب این پیش گویی و نوید را در کتاب خانه بر دامنه آتشفشان، شهادت نامه شیخ فضل الله نوری، از همین قلم، ص 78-82 بخوانید.
52. حضرت آیت‌الله سبحانی از قول یکی از آقایانی که شخصاً شاهد ماجرا بوده نقل کردند: روزی روبروی مسجد سهله که آن زمان بیابان بود- با یک فاصله حدود نیم کیلومتری از مسجد، در خدمت آقای قاضی نشسته بودیم .ایشان در حالی که رویش به سمت مسجد بود. برای ما سخن می گفتند و موعظه می کردند . آن شخص می گفتند: من کنار مرحوم قاضی نشسته بودم، در خلال سخن ایشان ناگهان متوجه مار خطرناکی شدم که از نقطه ای خارج از شعاع نگاه ایشان با سرعت به سوی ما در حرکت بود. ایشان رویش به من بوده و غافل از مار، گرم صحبت بود، ولی من همه هوش و حواسم متوجه آن مار بود که به گزندی نرساند! هیبت و صلابت ایشان هم اجازه قطع سخن نمی داد.وضع چنین بود تا بالاخره مار به چند قدمی ما رسید و مرحوم قاضی نیز متوجه آن مهمان ناخوانده شد. اکنون مار تقریباً به دو قدمی ما رسیده و با سرعت هر چه بیشتر قصد ما کرده است . می گفت: مرحوم قاضی، رو به مار کرده و گفتند: مت باذن الله (به اذن الهی بمیر!) مار همان جا متوقف شد و ... نیز گویی هیچ اتفاقی رخ نداده، سخن را ادامه داد. اما باز همه فکر و ذکر من متوجه مار بود که نکند برخیزد و حمله را از سرگیرد. مدتی گذشت، دیدیم مار اصلا تکان نمی خورد بعد می گفت: صحبت آقای قاضی که تمام شد، با وی خداحافظی کردم و وی از آن مکان رفت. برای اطمینان، سراغ مار رفتم که ببینم واقعاً مرده است یا نه گفت: تکانش دادم، دیدم مثل این است که هزاران سال دنیا را وداع کرده است.
53.صحیفه نور، ج 4، ص476.
54. همان، ج3، ص376-378.
55. ر.ک: صحیفه نور، ج 3، ص574؛ ج4، ص226-227و ص475-476؛ ج 5، ص12-13و ص41-43و ص373؛ ج 7، ص281و ص374 و....
56.همان، ج3، ص510؛ ج4، ص428.
57.همان، ج 6، ص299.
58.همان، ج 3، ص510؛ ج 4، ص428؛ ج 6، ص299 و... .
59.سخنان امام در جمع مدیران صندوق‌های قرض الحسنه 21/3/59.
60.در جمع مسؤولان اداره سیاسی عقیدتی شهربانی کشور، 5/12/59.
61.سخنان امام در دیدار با مسؤولان پاسداران سراسر کشور، تاریخ 12/4/58.
62.سخنان امام در دیدار با راهپیمایان تهران- قم، تاریخ30/4/58.

منبع: فصل نامه انتظار
جمعه 20/11/1391 - 17:49
تاریخ
نویسنده: حمیدرضا سیف

چكیده

انقلاب اسلامی ایران تنها برای بهبود وضع معاش مردم شكل نگرفت، بلكه فراتر از این، یك ماهیت ارزشی و دینی دارد و از این رو، اساسی ترین وصف انقلاب ایران، «اسلامی» بودن آن است. در این نوشتار، به راه‌های جهانی سازی انقلاب اسلامی ایران برای رسیدن به یك تمدّن اسلامی اشاره شده است.

احیای معنویت اندیشی

دستاوردهای انقلاب در زمینه‌های گوناگونی قابل پژوهش و بررسی هستند. اما با توجه به ماهیت دینی انقلاب اسلامی، آثار تربیتی و فكری آن بیش از همه اهمیت پیدا می كند. اگر انقلاب اسلامی فقط موجب ارتقای وضع معاش مردم شده و نوع حكومت را از استبدادی به نوعی دیگر، كه قابل تحمل باشد تغییر می داد، چندان نمی شد بر كام یابی آن اصرار ورزید; زیرا از انقلابی كه وصف لازم آن «اسلامی» است، انتظاراتی فراتر از این مدّنظر هستند.
انقلاب اسلامی ایران پدیده ای بی همتا بود كه از پیش، تحلیلی برای آن وجود نداشت و حتی مبانی و مقدّمات شناخت آن از اندیشه‌های جدید، غایب بود. البته كسانی مثل آرنولد توین بی به جایگاه معنویت در حیات و تمدن بشری نیم نگاهی انداخته و تهی شدن از معنویت را موجب زوال آن دانسته و معتقد بودند: تمدن آینده از جایی غیر از غرب باید سربرآورد. اما این مختصر برای انقلابی عظیم با آثار سرشار و جاری بسیارش، به هیچ وجه كافی نبود.
این انقلاب با بازگشت به حقایق فراموش شده فطری، دین را در منظر اندیشه بشری پررنگ و برجسته نمود و در دو سطح «ملّی» و «جهانی» چاره ای باقی نگذاشت، جز اینكه رویكردی نوین به دین، معنویت، انسان و جهان پدید آید.
انقلاب اسلامی در حقیقت، نوعی اندیشه بر مبنای جهان بینی معنوی و متفاوت با علم و فناوری رایج بر پایه جهان بینی مادی از مغرب تاریخ حقیقت و مشرق جغرافیای گیتی به طلوع كشاند و انسان، جهان، جامعه و تاریخ را با روی و نمای الهی، موضوع دانش و اندیشه قرار داد. نتیجه این رویكرد تأمین مبانی تازه ای برای دانش و فضاها و شیوه‌های دست نخورده ای برای اندیشه بوده است.
انقلاب ما تنها تحوّلی در جامعه و نظام سیاسی و اقتصادی آن نیست، بلكه دگرگونی در كیفیت حیات فردی و اجتماعی، اصلی ترین شاخص انقلاب اسلامی است كه با گشودن راه هدایت و ایجاد معرفت متعالی و راستین، صورت واقعی خود را می یابد و می بالد.
انقلاب اسلامی نمودار اندیشه ای معنوی است كه می تواند رنجوری و ناتوانی علم و فناوری را در ساختن تمدن طلایی برای انسان‌ها برطرف كند. اندیشه معنوی و پاكی كه از طریق انقلاب اسلامی در قلب تاریخ رسوخ كرد، منظری سبز و روشن به روی حیات بشری گشود كه در چشم انداز آن، ظهور منجی جهانی بسیار نزدیك به چشم می آید.
بنابراین، پرسش از چیستی و چرایی دستاوردهای انقلاب اسلامی در قلمرو اندیشه، دو پیامد ارجمند به دنبال دارد: یكم. پاسخ به چیستی آن، گستره اثرگذاری انقلاب اسلامی در راستای اهداف اصیل و اولیه آن را تبیین می كند. دوم. پاسخ به چرایی، راه شكوفایی و توسعه ثمربرداری در این عرصه را فراخ می سازد.

دگرگونی در اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی

انقلاب اسلامی كاستی‌ها و ناراستی‌های بسیاری از نظریات را در حوزه علوم اجتماعی و علوم سیاسی آشكار نمود كه در ادامه، به مواردی از آن ها، فهرستوار اشاره می شود:
1. نظریه‌های ماركسیستی انقلاب، با انقلاب اسلامی ایران زیر سؤال رفتند; زیرا تاریخچه محتومی كه در این نظریات برای انقلاب‌ها نوشته شده بود، در انقلاب اسلامی رخ نداد. ماركسیسم سیر جوامع را از كشاورزی به سرمایه داری و پس از انقلاب، رسیدن به جامعه كمونیستی می دانست. انقلاب اسلامی ایران بر خلاف این سیر، از بافت سنّتی به انقلاب غیركمونیستی رسید.1 همچنین اعتقاد به اینكه «دین افیون ملت هاست»، با خروش دینی مردم انقلابی ایران، تهی و تباه گردید. حتی نظریه پردازان ماركسیسم ساختارگرا، كه می كوشیدند نظریه ماركسیستی انقلاب را بازسازی و اصلاح كنند، در برابر انقلاب ایران به ضعف تحلیل‌های خود اعتراف كردند.2
تدا اسكاچپول، از متفكران ماركسیسم ساختارگرا، معتقد بود: یك انقلاب سیاسی با تغییر حكومت، بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی صورت می گیرد و در این انقلاب، منازعات طبقاتی نقشی ندارند. اما یك انقلاب اجتماعی عبارت است از: انتقال سریع و اساسی دولت و ساختارهای طبقاتی یك جامعه، كه اغتشاشات طبقاتی از پایین جامعه همراهی و در بخشی حمل می شود. چنین انقلابی در شرایط ویژه اجتماعی ـ ساختاری و بین المللی صورت می پذیرد; مثلا، فشار سیاسی بین المللی یا شكست دولت در یك جنگ نظامی.3 اما انقلاب ایران نشان داد كه موضوع طبقات و كشمكش و تضاد میان آن‌ها بدون مبنا بود، بلكه این انقلاب با قدرت فكر و فرهنگی اسلام شیعی و بدون شرایط خاص بین المللی، به پیروزی رسید; انقلابی سیاسی اجتماعی كه هم روابط قدرت را دگرگون كرد و هم در ساختار اجتماعی و نهادهای آن تحولی ژرف پدید آورد و حتی بر معادلات و روابط بین المللی نیز آثار قابل توجهی بر جای نهاد.
2. نظریه پردازانی كه انقلاب‌ها را بر اساس نظام «اقتصاد جهانی» تحلیل می كردند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصری همچون فرهنگ، ایدئولوژی، رهبری و دین را بیشتر مورد توجه قرار دادند.4
3. نظریه «ولایت فقیه» با انقلاب اسلامی، وارد عرصه اندیشه‌های سیاسی شد و پژوهش‌های گسترده ای را در این وادی رقم زد، تا جایی كه امروز، مطالعه نظریه‌های دولت، بدون شناخت نظریه ولایت فقیه ناقص می ماند.
4. تأثیر بسزای انقلاب اسلامی بر نظریه‌های جامعه شناسی دین، اهمیت فراوانی دارد. پیش از این، دین را در فرایند افسون زدایی از جامعه و تحقق عقلانیت و بلوغ عقلی در سیر تكامل خطی جامعه، رو به كاهش می دیدند.5 ولی انقلاب اسلامی تكاپویی كامیاب بر خلاف همه این اندیشه‌های خام بود.

رویاوری جهانی به دین

از مهم ترین پیامدهای تاریخ ساز انقلاب اسلامی، اقبال مردم جهان به اسلام و دین به معنای عام است. رواج اندیشه‌های اسلام خواهی در بین مسلمانان، تقویت و تعمیق بیداری اسلامی، پدید آمدن جنبش‌های اسلامی در كشورهای عربی و خاورمیانه6 و رشد اسلام گرایی در غرب و شرق دور، همه از كاركردها و رهاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه و تحوّلاتی است كه در تفكرات مردمان و فراتر از جغرافیای سیاسی این انقلاب رخ داده اند. انقلاب اسلامی حتی سبب شد كه پیروان ادیان دیگر به دین خود رویكردی تازه داشته باشند و با ایمان هر چه بیشتر به دین خود اقبال ورزند.
جان نیزبیت و باتریشیا آبردین در كتاب دنیای 2000 می نویسند: «در آمریكا، نسلی كه در طی دهه 1970 هرگونه مذهب سازمان یافته را مردود می شمرد، امروز همراه با فرزندان خود به نیایشگاه‌ها بازمی گردد... یهودیان تجدیدنظر طلب، كه پنجاه سال پیش هرگونه اشاره به رویدادهای ماورای طبیعی را از كتاب‌های دعا حذف كرده بودند، اینك ارجاع مجدّد به معجزات، اسطوره‌ها و ظهور مسیح را در دستور كار خود قرار داده اند. مورمون‌ها (mormon) سال 1987 را به دلیل جذب 27400 گرونده جدید بهترین سال تاریخ 158 ساله خود اعلام كردند. جشنواره‌های محلی و ناحیه ای مذهب «شینتو» (shinto) در ژاپن همزمان با مراسم آیینی چرخه‌های زندگی و بازگشت به معابد، رونقی تازه یافته است.
...جوانان چینی و اتحاد شوروی (سابق) به رغم فضای ضد مذهبی مدارس خود، با كنجكاوی به مجامع مذهبی نظر دوخته اند و در نهایت، ریشه همه این تحولات را یافته و می نویسند: نوعی نیروی سیاسی توانمند بر اساس اصول گرایی اسلامی ایران، افغانستان و كشورهای عرب را فرا گرفته و طبقات متوسط غربی شده تركیه و مصر را هم تحت تأثیر قرار داده است.»7
هارود رو كوكسی، یكی از مدرّسان الهیات دانشگاه «هاروارد»، می گوید: «پیشگویان سه دهه پیش تر، كه خبر از عقب نشینی مذهب در برابر تجدّد می دادند، به هیچ وجه نمی توانستند روند احیای مجدّد مذاهب را پیش بینی كنند.»8
شلوغ شدن كلیساها، برگزاری همایش هایی در باب «رابطه علم و دین»، نظرسنجی هایی كه نشان دهنده انفجار معنویت گرایی در متن تمدن غرب هستند،9 علاقه والدین به افزایش آموزش‌های دینی در مدارس، توسعه انجمن‌های مذهبی و حتی ابراز دین داری و یاد خدا در نطق‌های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریكا و رشد شاخص تولید و استقبال از فیلم هایی با موضوعات دینی و افزایش 20 درصدی چاپ كتاب‌های مذهبی در برابر رشد 6 درصدی سایر كتاب‌ها در آمریكا10 همه حاكی از رویاوری جهانی دین هستند. هفته نامه فرانسوی آبزرواتر از قول آندره مالرو می نویسد: «قرن 21 یا وجود نخواهد داشت و یا قرن مذهب خواهد بود.» سپس می افزاید: «پیش بینی مالرو به حقیقت پیوسته است.»11

هزار ساغر آب حیات

پس از انقلاب اسلامی، با كانونی شدن اسلام در داخل كشور، به طور طبیعی و منطقی، توجه و تفكر اندیشمندان به اسلام افزایش یافت و بحث‌های علمی در این باره، امروز ما را به جایی رسانده است كه از «جنبش نرم افزاری» و نظریه پردازی بر اساس مبانی دینی در حوزه علوم انسانی سخن می گوییم و طرح‌های جدید و پویا به منظور تولید دانش، مطرح شده اند و این اساسی ترین مرحله تمدن سازی و تحوّل تاریخ است كه انقلاب اسلامی آن را پدید آورده و می رود تا بر تمامی اندیشه‌های كفرآمیز و دانش‌های برآمده از آن خط بطلان بكشد.
انقلاب اسلامی واقعه ای بود كه علوم انسانی را در دو بُعد اثباتی و آرمانی به جهش رساند و روح تازه ای در آن‌ها دمید. پس از انقلاب اسلامی، می توان از حكومت اسلامی و ساز و كارها و نهادها و روابط قدرت در آن سخن گفت و حكومت آرمانی اسلام را نیز به عنوان آرزویی دست یافتنی ترسیم كرد.
پس از انقلاب، می توان جامعه ای را مطالعه كرد كه به طور نسبی ساختارها و روابط اجتماعی آن بر مبانی دین استوارند و كاركرد ساختارها و عناصر گوناگون اجتماعی آن با انگیزه‌های معنوی و در چارچوب احكام اسلامی تحقق می یابند; جامعه ای كه مردم سالاری در آن تعریفی دینی پیدا می كند و همه چیز بر پایه اراده مردمی است كه با ایمان و عمل دینی زندگی می كنند. همچنین وضعیت آرمانی چنین جامعه ای با جامعه آرمانی كمونیستی و لیبرالیستی كاملا متفاوت است.
روان شناسی، هنر، اقتصاد، مدیریت و سایر حوزه‌های مطالعات انسانی با ارزش‌های جدیدی كه انقلاب اسلامی طرح نمود، تفسیری تازه یافته و فضایی بكر برای اندیشه و تفكر به وجود آورده كه لبریز از میوه‌های نچیده است.
نظریه‌های جدید در فلسفه هنر، كه از سوی اندیشمندان مسلمان، به ویژه شهید آوینی مطرح شدند;12 تلاش هایی كه برای طرّاحی «نظام اقتصاد اسلامی» در سطح خرد و كلان صورت می گیرند;13 طرح نظریات و پژوهش‌های نوین در روان شناسی كه به جای مطالعه رفتار و ذهن یك نوع حیوان مترقّی، به پژوهش در ژرفای هستی انسانی، كه مقام خلیفة الهی دارد، می پردازند;14 طرح دیدگاه‌های معنوی درباره درمان و سلامت و روش‌های پزشكی با تكیه بر ابعاد معنوی و روحانی وجود انسان;15 و كتاب هایی كه در حوزه مدیریت اسلامی نگاشته شده اند،16 همه در پرتو تحوّلی مبارك به وجود آمده اند كه ارزش‌های الهی و دینی را به جای ارزش‌های موهوم مادی نشانده اند.

گشایش گره‌های فكری

انقلاب اسلامی افزون بر پرتوافشانی در علوم، با رساندن امواج اندیشه‌های معنوی به كویر خشكیده فلسفه و علم معاصر، آثار بسزایی بر جای نهاد. در چند قرن گذشته، این پندار به وجود آمده بود كه اندیشیدن و پژوهش، با مبانی مادی و روش تجربی، دانش را بی طرف می كند و جهانی به پیش می برد.17 اما نظریات جدید در فلسفه علم نشان می دهند كه تجربه‌ها و استنتاجات برآمده از آن ها، به ناچار تابع مبانی و ارزش هایی هستند كه زیرساخت فرضیه‌های علمی را تشكیل می دهند.18
در این بحران، دو راه فراروی علم است: یا اینكه بپذیرد همه ارزش‌ها شخصی و ناپایدارند و ملاكی برای برتر نهادن ارزش‌های گوناگون وجود ندارد و در نتیجه، علم به سوی نوعی هرج و مرج پیش می رود; چنان كه برخی از نظریات جدید فلسفه علم در غرب به این سو رفته اند;19 و راه دوم این است كه ملاكی برای شناخت ارزش‌های برتر و حتی صحّت و سقم آن‌ها بیابیم تا ارزش‌های درست و نادرست را معرفی نماید و این تنها راه سامان یافتن علم است.
انقلاب اسلامی ایران در روزگاری، كه بحران بازنمایی و كاشفیت علوم جدید را گرفتار كرده بود، با طرح ارزش‌های معنوی به گونه ای جذّاب و تأثیرگذار، مبانی و منظرهای نوینی را به اندیشمندان معرفی كرد كه با آن می توانند علم راستین را از علوم پندارین جدا سازند و علم حقیقی را به پیش برند.20
بدین سان، آثار انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه، به پرسش‌های بی جواب امروز، پاسخ شایسته ای داد: پرسش هایی كه حتی متن سؤال آن ها، هنوز برای اندیشمندان به خوبی معلوم نشده بود و تنها حیرت آن ظهور كرده بود. پرسش از رابطه علم و ایمان و معنویت، انواع علل غیرمادی در توضیح پدیده‌های طبیعی و اجتماعی، و كاركردهای غیر مادی علم از این جمله است. امروزه برای پاسخ بسیاری از مجهولات، پژوهش هایی در قلمروهای فراطبیعی انجام شده اند.21 از فیزیك تا روان شناسی به اندیشه‌های عرفانی و فراطبیعی متمایل گشته اند، اما سرانجام، آموزه‌های ناب دین حق گره گشا خواهند بود.
هم از این روست كه حضرت امام خمینی(قدس سره) در نامه ای كه به سران ابر قدرت رو به زوال شرق نوشتند، آنان را دعوت كردند تا نخبگانشان را به قم بفرستند و آثار بزرگان حكمت و عرفان اسلامی را مطالعه كنند.

تداوم انقلاب در گرو تولید دانش

ثمرات و اثرات انقلاب اسلامی در حوزه اندیشه و تفكر، مرهون درخشندگی ارزش‌های معنوی و دینی است. دگرگونی ارزش‌ها موجب شد تا در سطح ملّی و جهانی،22 اندیشه‌ها تحوّل یابند و منوّر گردند و از این انفجار نور، در هر نقطه ای از جهان پرتوی افتد.
اگر این ارزش‌ها به درستی كشف و تبیین و ترویج شده، رابطه منطقی آن‌ها با علوم و شیوه‌های اندیشیدن بر اساس آن‌ها مهندسی شود، تولید دانش و اندیشه به عنوان نرم افزار تمدن اسلامی، راه رشد و بالندگی خواهد پیمود و دیگر اندیشه‌های پراكنده معنوی، كه در پرتو انقلاب به وجود آمدند، مورد تهدید هضم و افول در نظریات رایج و مشهور قرار نمی گیرد.
پس از انقلاب، اندیشه‌های معنوی بر اثر درخشش ارزش‌های معنوی به وجود آمدند. اما اگر این ارزش‌ها كم رنگ شوند، این اندیشه‌ها نیز رنگ باخته، از معنا تهی می گردند. بدین روی، حفظ و رشد و نهادینه شدن اندیشه و دانش معنوی باید با ارزش‌های معنوی پشتیبانی شود و با آن ربط مستقیم دارد.
برای آنكه انقلاب اسلامی به هدف عالی خود ـ یعنی تمدن اسلامی ـ برسد، «جنبش نرم افزاری» و توسعه اندیشه معنوی در گستره دانش بشری لازم است. این جنبش فكری، همان گونه كه در روش بزرگانی همانند شهید مطهّریبوده و اصل انقلاب را تحقق بخشیده، در تحقق اهداف انقلاب نیز ضروری است و تلاش و توفیق در این راه، گذر از مراحل ذیل را می طلبد:
1. شناخت اندیشه‌های مرجع و مرجع‌های اندیشه در حوزه تفكر معنوی: به جای آنكه ذهن خود را در نظریات دانشمندان غیردینی، كه با مبانی مادی اندیشه، نظریاتی را پدید آورده اند، غرق سازیم، می توانیم به ژرف كاوی در آثار و آراء بزرگانی همچون علّامه جعفری، علّامه طباطبائی و حضرت امام خمینی(قدس سره)بپردازیم. و به تبیین و تحلیل و نقد آن‌ها بپردازیم و خود را با اندیشه هایی كه سرچشمه معنوی دارند، درگیر كنیم و پژوهش در شاخصه‌های گوناگون علوم انسانی، فلسفه و هنر و ادبیات را بر اساس این نظریه‌ها سامان دهیم.
2. آشنایی با اندیشه‌های رایج در جهان علمی امروز: بی تردید، اگر بخواهیم نظریه ای ارائه دهیم كه جهانی باشد، باید در جهت حل مشكلات علمی و به زبان رایج علمی بیان شود. همین امر، ضرورت آشنایی با محصولات تفكر بشری را بدیهی می سازد.
3. كشف نیازهای فكری و پیرایش و شفاف كردن پرسش‌های بی پاسخ علمی: طرح پرسش، نطفه تولید اندیشه است و این پرسش‌ها باید از نوعی باشند كه بیشتر دانشمندان با آن‌ها درگیر هستند نه پرسش‌های شخصی.
4. رجوع به اندیشه‌های مرجع معنوی و یافتن پاسخ‌های مناسب و تولید نظریه برای گشودن گره‌های علمی: شهید مطهّری پس از شناخت مسئله و شفاف كردن آن، با رجوع به آراء معنوی بزرگانی همچون علّامه طباطبائی و ملّاصدرا، پاسخ مناسب را از لابه لای تحلیل و تبیین و نقد و تعدیل و تكمیل آن نظریات بیرون می كشید.
5. طرّاحی و تولید نظریات معنوی به زبان علمی كه مناسب با فضای حوزه‌های گوناگون علمی باشد و با حوزه مربوط، ارتباط مؤثری برقرار كند: در این روند، علوم و دانش‌های جدید بر مبنای آموزه‌های دینی بازخوانی و اصلاح و تزكیه می شوند و با نوشیدن از سرچشمه‌های وحی و ولایت می بالند و نرم افزار تمدن اسلامی به دست می دهند; دانش هایی كه بتوان با در كار آوردن آن‌ها مطابق ارزش‌های غایی دین و در راستای اهداف معنوی زندگی كرد.
بدین سان، ارزش‌های معنوی از طریق اندیشه‌های معنوی به شهر آشفته دانش بشری راه یافته، با رشد و كمال علمی و معنوی انسان، بنای بی بنیاد علوم سكولار فرو ریخته و دانش و اندیشه، رنگ و بوی معنوی می گیرند و با دگرگونی دانش و نگرش انسان، حیات فردی و جمعی تحوّل یافته، انقلاب اسلامی به كمال تحقق و تمدن سازی می رسد.
نتیجه آن كه انقلاب اسلامی و دانش و اندیشه مبتنی بر ارزش‌های معنوی و دینی دست در دست هم، یكدیگر را بالا می كشند.

پی نوشت :

1ـ عبدالوهاب فراتی، ابعاد ناشناخته انقلاب، دبیرخانه مجمع گروه های معارف اسلامی، 1377، ص 7.
2ـ ر.ك: تدا اسكاچپول، دولت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران.
3ـ همو، دولت ها و انقلاب های اجتماعی، ترجمه سیدمجید روئین تن، تهران، سروش، 1376.
4ـ عبدالوهاب فراتی، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، انجمن معارف اسلامی ایران، 1381، ص 22.
5ـ مقصود فراستخواه، دین و جامعه، شركت سهامی انتشار، 1377، ص 131ـ157.
6ـ انقلاب اسلامی زمینه ها و پیامدها، دفتر نشر و پخش معارف، 1380، ص 225ـ255.
7ـ جان نیزبیت و پاتریشیا آبردین، دنیای 2000، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378، ص 418 و 419.
8ـ همان، ص 419.
9ـ بیش از 80 درصد مردم آمریكا خود را افرادی دینی معرفی می كنند. (میراحمدرضا حاجتی، عصر امام خمینی، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 75.)
10ـ همان، ص 85ـ97.
11ـ همان، ص 84.
12ـ گروه مطالعاتی شهید آوینی، مبانی نظری هنر شهید آوینی، تهران، نبوی، 1374.
13ـ برای نمونه می توان آثار گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را ذكر كرد.
14ـ نگارنده، خودشناسی عرفانی، قم نشاط، 1381، ص 166.
15ـ همو، مبانی انسان شناختی تأثیر معنویت در سلامت (چكیده مقالات همایش «گفتوگوی علم و دین»)، مركز تحقیقات علوم پزشكی كشور، 1384، ص 202.
16ـ محمّد محمّدی ری شهری، مدیریت اسلامی، و چند اثر دیگر در این باره كه از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم انتشار یافته اند.
17ـ حمید پارسانیا، علم و فلسفه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، بخش اول، فصل دوم.
18ـ آلن چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیباكلام، فصل سوم، تهران، سمت، 1378، ص 47.
19ـ پاولی فایرابند، بر ضد روش، ترجمه مهدی قوام صفری، فكر روز، 1375، ص 39ـ47.
20ـ حمید پارسانیا، پیشین، بخش دوم.
21ـ ر.ك: لیاواتسن، فوق طبیعت، ترجمه شهریار بحرانی و احمد ارزمند، چ چهارم، تهران، امیركبیر، 1377.
22ـ ثریا مكنون، جرعه جاری، به كوشش علی ذو علم، نقش انقلاب اسلامی در تحوّل ارزش ها، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، ص 344.

منبع: فصلنامه معرفت

جمعه 20/11/1391 - 17:48
تاریخ
نویسنده: علی‌اکبر نودهی




 
تبیین بیانات مقام معظم رهبری

مسلمانان صدر اسلام و تحقق وعده‌ی الهی

اخیراً مقام معظم رهبری در بیانات خود در جمع مسئولان و کارکنان حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح، انقلاب اسلامی را تحقق وعده‌ی الهی دانستند و خاطر نشان کردند:
«همان ‌گونه که پیروزی انقلاب اسلامی در شرایط ناباورانه‌ی سال 57 مصداق تحقق وعده‌یالهی بود، ادامه‌ی انقلاب اسلامی و توانمندی و قدرتمندی و پیشرفت افزایش‌یابنده‌ی آن نیز، به ‌رغم همه‌ی تندبادها و فشارهای سنگین و دشمنی عمیق دنیای استکبار، مصداق عملی‌ شدن وعده‌ی الهی است.»
در این راستا، نوشتار حاضر به بررسی این موضع می‌پردازد که بر چه اساس می‌توان انقلاب اسلامی را نمونه‌ی تحقق وعده‌ی الهی دانست؟ بر این اساس، با مروری بر یکی از مصادیق وعده‌ی الهی در صدر اسلام، به بررسی انقلاب اسلامی می‌پردازیم.
خداوند در بسیاری از آیات قرآن کریم، از همان آغاز، به مسئله‌ی وعده‌ی الهی و تحقق آن اشاره کرده و به مؤمنان واقعی بشارت داده است که خداترس باشید و از فرمان خداوند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اطاعت کنید که وعده‌ی خداوند تخلف‌ناپذیر است. از بسیاری از آیات قرآن چنین برمی‌آید که سنت الهی بر این مبنا استوار بوده است که همواره به کسانی که خالصانه در راه خداوند قدم برداشته‌اند و در راه او و برای اجرای فرمان خداوند تلاش کرده‌اند، کمک و مساعدت از سوی خدا تحقق می‌یافت؛ آن‌چنان که خداوند در سوره‌ی محمّد و در آیه‌ی هفتم این سوره می‌فرماید: «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إن تَّنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اقدامَکُم»: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر خداوند را یاری کنید، خداوند نیز شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌گرداند.[1]
خداوند به مسلمانان راستین و درستکار خود، که صادقانه در راه او قدم برمی‌دارند، علاوه بر بهشت، که در جهان آخرت تحقق می‌یابد، در همین جهان نیز پاداش‌های خود را وعده داده است. این موضوع را بهترین شکل می‌توان در آیه‌ی 51 سوره‌ی غافر دید: «إنَّا لنَصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدّنیا»: ما فرستادگان خود و کسانی را که ایمان آورده‌اند در زندگی دنیا حتماً یاری می‌کنیم.[2]
در این چارچوب، اگر بخواهیم به یکی از بارزترین وقایع صدر اسلام به عنوان نمونه‌ی بسیار مهمی که در آن وعده‌های الهی در اعلی درجه‌ی خود تحقق یافت اشاره کنیم، می‌توانیم از جنگ بدر نام ببریم که در سوره‌ی انفال نیز به آن اشاره شده است.
جنگ بدر، که در دوازدهم رمضان سال دوم هجرت رخ داد، اولین جنگ پیامبر علیه کفار مکه بود. در این زمان، از یک سو، یکی از کاروان‌های تجاری قریشیان مکه در حال عبور از اطراف مدینه بود و از طرفی دیگر، لشکر نظامی قریشیان نیز عازم جنگ علیه مسلمانان بودند. [3]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، پس از مطلع شدن از این وقایع، شورای نظامی تشکیل داد و نتیجه این شد که مسلمانان به جنگ با نیروی نظامی مشرکان بپردازند که از نظر تعداد، سه برابر مسلمانان و نیز با وسایل بسیار مجهزتری بودند.
در آغاز این جنگ، برخی از مسلمانان، که البته تعداد آن‌ها انگشت‌شمار بود، از جنگیدن واهمه داشتند و به فکر حمله به کاروان تجاری کفار و به دست آوردن غنایم جنگی بودند.[4] در این جنگ، یکی از مهم‌ترین وعده‌های خداوند باریدن باران بود که باعث شد مسلمانان استوارتر بر روی شن‌های بیابان قدم بگذارند و نیز شرایطی به وجود آمد که طی آن، مسلمانان توانستند شب قبل از نبرد را با آسودگی بخوابند. همچنین کوچک نشان دادن سپاه دشمن در چشم مسلمانان و بزرگ نشان دادن سپاه مسلمانان در نزد کفار و فرستادن بیش از هزار فرشته برای کمک در جنگ از دیگر امدادهای خداوند به مسلمانان در این جنگ بود.[5]
برای بیان دقیق این مسئله، رجوع می‌کنیم به سوره‌ی انفال و آیات نه تا چهارده این سوره را به عنوان مهم‌ترین سند تحقق وعده‌های الهی بیان می‌کنیم‌:
«به خاطر بیاورید زمانی را که از شدت ناراحتی در میدان بدر از پروردگارتان تقاضای کمک کردید و او تقاضای شما را پذیرفت و گفت: من شما را با یک‌‌هزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود می‌آیند، یاری می‌کنم؛ ولی خداوند این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد، وگرنه پیروزی جز از طرف خدا نیست. خداوند توانا و حکیم است. به یاد بیاورید هنگامی را که خواب سبکی که مایه‌ی آرامش از ناحیه‌ی خدا بود شما را فراگرفت و آبی از آسمان برای شما فروفرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دل‌های شما را محکم و گام‌ها را با آن ثابت دارد. به خاطر بیاورید موقعی را که پروردگارتان به فرشتگانی وحی کرد که من با شما هستم، کسانی را که ایمان آورده‌اند ثابت‌قدم بدارید. به زودی در دل‌های کافران ترس و وحشت می‌افکنم...»[6]
به جز مثال ذکرشده، در قرآن موارد بسیاری از تحقق وعده‌ی الهی را می‌توان مشاهده کرد.

وعده‌ی الهی و پیروزی ملت ایران

با نگاهی گذرا به روند حکومت‌های بعد از دوران حضور ائمه‌ی معصوم (علیهم السلام) در جهان اسلام، باید پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران را حرکتی نو در جهان اسلام برای بازگشت به دوران عظمت اسلام و شکل‌گیری جریانی دانست که به تدریج موجب بیداری و هوشیاری دیگر کشورها و ملت‌های مسلمان منطقه شد. همان طور که پیروزی‌های مسلمانان و نیز گسترش اسلام و نمونه‌ی بارز آن، جنگ بدر را می‌بایست به عنوان تحقق وعده‌ی الهی برای مسلمانان دانست. رهبر معظم انقلاب، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران در آن شرایط سخت و با آن مقدار مخالفت‌های بی‌شائبه را به عنوان تحقق وعده‌ی الهی دانستند و نیز پیروزی را برای صابرین و مسلمانانی که با توکل به خداوند در مقابل ظلم مقاومت کردند و در نهایت توانستند با دست خالی و کمترین پشتیبانی بر حکومت مستبد پهلوی پیروز شوند نمونه‌ای از تحقق وعده‌ی الهی دانستند.
رضاشاه، به عنوان مؤسس سلسله‌ی پهلوی، در شرایطی روی کار آمد که در آغاز از حمایت انگلیس برخوردار بود و پس از اینکه توانست با زور و قلدری به عنوان شاهنشاه ایران به حکومت برسد، از همان آغاز حرکت‌های ضدمذهبی خود را با قدرت تمام شروع کرد و با تمام مخالفت‌ها به شدت برخورد می‌کرد.[7] این نحوه‌ی حکومت از سوی رضاشاه در ادامه و بعد از وی، به وسیله‌ی جانشین و پسرش، محمدرضاشاه، نیز ادامه یافت.
ایشان وقوع انقلاب اسلامی را در آن شرایط که قدرت‌های استکباری و دشمنان اسلام با تمام قوا از حکومت پهلوی حمایت می‌کردند و تمام توان خود را برای ادامه‌ی حکومت شاهنشاهی به کار می‌بستند نمونه‌ای از تحقق وعده‌ی الهی و پیروزی اسلام بر کفار دانستند. زمانی می‌توان عمق این سخن را دریافت که شرایط تاریخی وقوع انقلاب اسلامی را حس نماییم یا حداقل نسبت به آن آگاهی حداقلی پیدا کنیم. آن گاه می‌توان به این سخن پاسخ داد که چرا رهبر انقلاب از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان وعده‌ی الهی یاد نمودند. در واقع انقلاب اسلامی را از آن جهت می‌توان از مصادیق وعده‌ی الهی دانست که رژیمی تا دندان مسلح را، که از حمایت قدرت‌های جهان نیز برخوردار بود، ساقط نمود.
اگرچه محمدرضاشاه در دهه‌ی اول حکومتش، یعنی دهه‌ی 1320، از قدرت زیادی برخوردار نبود، ولی پس از کودتای 28 مرداد 1332 و عزل دکتر مصدق از نخست‌وزیری، در کوتاه‌ترین مدت ممکن توانست تمام قدرت را در دست بگیرد و استبداد واقعی را پایه‌ریزی کند.[8] محمدرضاشاه تا آنجا پیش رفت که از دهه‌ی 1340 به بعد تسلط خود را بر مجلس نیز کامل نمود و تلاش کرد با تصویب طرح‌ها و قانون‌هایی، از طرفی کشور را هر چه بیشتر به سمت غربی شدن و دور کردن اسلام از فضای اجتماعی و سیاسی کشور پیش ببرد و از طرفی دیگر، با امتیازدهی به ابرقدرت‌ها و در رأس آن‌ها آمریکا، شرایط بقای خود را مستحکم کند.[9]
و این گونه بود که آغاز مخالفت‌های مردمی علیه شاه، که هم‌زمان بود با تصویب قانون کاپیتولاسیون، از اوایل دهه‌ی 40 شروع شد و سرانجام به دستگیری و تبعید حضرت امام (رحمت الله علیه) به ترکیه و دوری چهارده‌ساله‌ی ایشان از ایران انجامید. البته ناگفته نماند که محمدرضاشاه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تلاش خود را برای تمرکز قدرت در مرکز و نیز سرکوب مخالفان خود شروع کرده بود. از همین رو، در سال 1336 با کمک سازمان اطلاعات آمریکا (اف‌بی‌آی) و نیز سازمان اطلاعات اسرائیل (موساد) توانست سازمان ساواک را تشکیل دهد که از آن زمان به بعد این سازمان به سرکوب شدید و جنایت‌های زیادی دست زد.[10] بدین ترتیب، ساواک از ارکان قدرت‌طلبی محمدرضاشاه شد؛ سازمانی که آمده بود تا فزون‌خواهی محمدرضاشاه را، به مثابه‌ی یک دیکتاتور، برای همیشه تثبیت کند.
دهه‌ی 40 و چند سال اول دهه‌ی 50 دوران یکه‌تازی شاه و تسلط بی‌چون‌وچرای وی بر حکومت و در واقع دوران خفقان و سرکوب شدید بود. از اواخر دهه‌ی 40، به دلیل گران شدن نفت، ثروت زیادی به دربار سلطنتی سرازیر شده بود که بخش زیادی از این ثروت انبوه در راستای اهداف آمریکا و دیگر کشورهای مستبد غربی قرار می‌گرفت. شاه با خرید سلاح و تجهیزات نظامی تلاش می‌نمود تا حیات خاندان خود را تضمین کند و خود را به عنوان قدرت اول و بنا به تئوری نیکسون، ژاندارم منطقه معرفی نماید.
اگرچه در همین سال‌ها سازمان‌هایی از جمله سازمان‌های چریکی فداییان خلق به مبارزه‌ی مسلحانه بر ضد رژیم شاه پرداختند، ولی نیروهای ساواک تمام این جریانات را در اواخر دهه‌ی 40 سرکوب، قتل‌ عام یا زندانی کرد.[11] با این حال، تنها جریانی که توانست به تدریج مخالفت خود را گسترده کند و رویارویی‌های آن نیز در قالب تظاهرات و در واقع با کمترین امکانات صورت می‌گرفت، جریانی بود که به وسیله‌ی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) از عراق و در سال‌های نزدیک به انقلاب، از فرانسه رهبری می‌شد. برای این جریان، تنها نور امید مردم برای رهایی از استبداد شاهنشاهی، وجود حضرت امام (رحمت الله علیه) و رهنمودهای وی و نیز یاران نزدیک ایشان بود که در مسیر پیروزی انقلاب با تمام توان تلاش می‌کردند.
به ظاهر کار برای مبارزه هر روز سخت‌تر می‌شد. در سال 1353 محمدرضاشاه با انحلال دو حزب «ایران نوین» و «مردم» نشان داد که حتی استبداد بر اساس دو حزب را نیز برنمی‌تابد. او با تشکیل حزب «رستاخیز» رسماً حکومت تک‌حزبی برقرار کرد و صراحتاً اعلام کرد که هر کس می‌خواهد در ایران بماند باید به حزب «رستاخیز» بپیوندد یا اینکه از ایران برود. بدین وسیله استبدادی از نوع استالینی در ایران به وجود آورد.[12]
با این حال، از آبان سال 56 مخالفت‌ها با رژیم شاهنشاهی از حالت پشت‌پرده به خیابان‌ها کشیده شد و اوج آن نیز از 17 دی‌ماه همان سال اتفاق افتاد که روزنامه‌ی اطلاعات طی چاپ مقاله‌ای با عنوان «ارتجاع سیاه» (که منظور از آن روحانیت بود) به روحانیت حمله کرد و این امر موجب تظاهرات و مخالفت بسیاری از مردم گردید. در مجموع در این مدت کوتاه، یعنی از دی‌ماه 56 تا بهمن 57، فشار رژیم شاهنشاهی بر مردم به بیشترین حد ممکن رسید و رژیم، حرکت‌های مردمی را به شدت هر چه تمام‌تر سرکوب می‌کرد.
در این راستا، می‌توان به 17 شهریور سال 57 یا همان جمعه‌ی سیاه اشاره کرد که در آن روز رژیم شاهنشاهی چند صد نفر از مردم بی‌دفاع را قتل عام کرد.[13] با وجود سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی، که شاه را در سرکوب مردم یاری می‌دادند، کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که مردم ایران بتوانند با کمترین امکانات و در بدترین شرایط، رژیم شاهنشاهی پهلوی را براندازند. با این حال، با رهبری حضرت امام (رحمت الله علیه) و تظاهرات میلیونی مردم و به همراه آن، اعتصابات گسترده‌، مردم ایران توانستند در 22 بهمن همان سال، رژیم شاهنشاهی پهلوی را ساقط کنند و در کمتر از دو ماه، در یک رفراندوم عمومی، با رأی 98درصدی خود، نظام جمهوری اسلامی را تأسیس نمایند.
به نظر می‌رسد با نگاهی گذرا به حوادث ده سال پایانی رژیم پهلوی، وقوع انقلاب اسلامی تحقق وعده‌ی الهی بوده است و همان طور که رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله‌ العظمی خامنه‌ای فرموده‌اند، این تحقق وعده‌ی الهی کمترین پاداش برای مسلمانان واقعی و پیروان راه حق بوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. آیت‌الله محمد هاری معرفت، جلوه‌های امداد الهی در سوره‌ی انفال، ترجمه‌ی میرزا علیزاده، نشریه‌ی علوم معارف قرآنی، 1387، ص 3.
2. مهمان، ص 4.
3. جعفر سبحانی، امدادهای غیبی در غزوه‌ی بدر، مکتب اسلام، سال 28، ش 2، ص 6.
4. همان، ص 7.
5. همان، ص 9.
6. سوره انفال، آیات 9 تا 14
7. استفان کرونین، رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین، ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر، تهران، انتشارات نیل ، 1383، ص 136.
8. جواد منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1379، ص 140.
9. عباسعلی عمید زنجانی ، انقلاب اسلامی ایران ، تهران ، دفتر نشر معارف ، 1381 ، ص 139
10. جواد منصوری ، سیر تکوینی انقلاب اسلامی ، تهران ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، 1379 ، ص 142
11. همان ، ص251
12. جواد منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1379، ص 293.
13. همان، ص 320.

منبع: www.borhan.ir
جمعه 20/11/1391 - 17:39
طنز و سرگرمی
فال روز (18 بهمن - 6 فوریه)
از صبح تا پایان شب بر شما چه خواهد گذشت؟!...

فروردین: اگر دیروز روز بسیار بدی را گذرانده‌اید یا دیشب اصلا نتوانستید خوب بخوابید  و شب آرامی‌نداشتید خیالتان راحت باشد؛ امروز اوضاع بهتر خواهد شد. به هر حال امروز روزی است که شما می‌توانید با احساسات تان کنار بیایید؛ به خاطر اینکه این بهترین کاری است که می‌توانید بکنید؛ چرا که اگر آنها را انکار کنید در موقعیت بدی قرار خواهید گرفت. از شرایط سخت و دشوار فقط به این خاطر که موقعیت ناجوری است فرار نکنید. از شجاعت ذاتی خود مطمئن شوید و بعد از اینکه احساسات تان سد راه تان شدند آنها را مدیریت کنید؛ پس صبر نکنید تا اوضاع بهتر شود؛ حرکت کنید.

 

اردیبهشت: امروز قادر هستید درعالم رویا از سرزمین هایی دیدن کنید که هرگز در عالم واقعیت آنها را مشاهده نکرده‌اید. تفاوت بین دنیای درونی و بیرونی شما باعث می‌شود که این روزها دچار آشفتگی و پریشانی شوید و شما زمانی می‌توانید وظایف تان را به خوبی انجام دهید که زندگی تان دچار آشفتگی و پیچیدگی کمتری باشد. به هر حال بهترین کاری که می‌توانید بکنید این است که به زور تلاش نکنید تا این دو واقعیت زندگی تان را نادیده بگیرید. سعی کنید آنها را با هم بپذیرید. اگر بتوانید براحتی بر احساسات خود کنترل داشته باشید، روزتان بسیار زیبا و جذاب خواهد شد. پس سعی نکنید تا احساسات خود را بر مبنای اتفاقاتی که معلوم نیست بیفتد یا نه، بنا کنید.

 

خرداد: شما از انجام دادن کارهایی را که پشت سر هم برایتان بوجود می‌آیند خسته شده‌اید، خوشبختانه، با تمرکز به روی اهداف بلند مدت خود می‌توانید قدر و ارزش لحظه حال را دریابید. اما این کار می‌تواند یک سیاست کاملا ماهرانه و در عین حال فریبنده باشد چرا که درست نیست که آنچه اکنون اتفاق می‌افتد را نادیده بگیرید. بین کارهای که الان در دست انجام دارید و کارهایی که قبلا شروع کرده بودید تعادل برقرار کنید و اگر طرحی به سرانجام نرسید آن را برای مدتی رها کنید تا بعدا سر فرصت به آن بپردازید. بهترین کار برای پیشبرد کارهایتان این است که به موقعیت‌های موجود واکنش نشان دهید و مطئمئن باشید که به هدف تان خواهید رسید.

 

تیر: بازگشت ماه به نشان حساس شما بدون شک می‌تواند تمام رویاهای شما را به واقعیت تبدیل کند، اما نیازی نیست که شما کار خود را رها کنید. شما می‌دانید که کمبود اعتماد به نفس شما از ترس‌های قدیمی‌تان سرچشمه می‌گیرد و ربطی به اوضاع و احوال کنونی شما ندارد ولی خاطر جمع باشید که همه چیز براحتی حل خواهد شد. اگر شما برای کنترل کارها و اوضاعتان درگیر هستید، این پیچیدگی باید کمی حل شود و به جای پناه بردن به احساسات تان آنها را رها کنید و بگذارید به حال خود شان باشند.

 

مرداد: شما امروز پشت آن لبخندی که بر چهره دارید مشکلی را پنهان کرده‌اید و مایل نیستید که احساسات واقعی تان را برای کسی آشکار کنید. به نظر می‌رسد نیازمند زمان بیشتری هستید تا بتوانید احساسات تان را با موقعیت هماهنگ سازید. شما در خفا و پنهانی بهتر می‌توانید اجازه دهید آنها دوره خود را بگذرانند و همه چیز به روال گذشته باز گردد. متاسفانه مجبورید که تا زمانیکه به امور شخصی و درونی تان می‌پردازید به وظایف اجتماعی که دارید نیز عمل کنید. شما به خوبی می‌دانید چه زمانی باید پیشرفت خود را به اطلاع دیگران برسانید و آنها را در موفقیت خود سهیم کنید.

 

شهریور: ممکن است بعضی اوقات درباره زمان بندی که برای روز خود دارید مراقب و هوشیار باشید اما بهر حال ممکن است بخواهید این شلوغی و آشفتگی را به پایان برسانید. اگر زمانی احساس کردید که نیاز دارید کمی‌خلوت کنید و تنها باشید کار دلخواه خود را انجام دهید. مراقبت از روح و روان خود بسیار مهمتر از انجام وظایف اجتماعی است. اگر از خودتان مراقبت نکنید دیگر چیزی ندارید که به دیگری پیشکش کنید. پس مراقب خودتان باشید!

 

مهر: ممکن است امروز بخواهید از دیگران مواظبت کنید، حتی ممکن است آرزو کنید کاش شما تنها کسی بودید که می‌توانستید دیگران را تربیت کنید. بسیار سخت است که بخواهید احساسات خود را کنار بگذارید و کاری را که دیگران ازتان انتظار دارند را انجام دهید، زمانی که کاری را شروع می‌کنید می‌بینید راحت تر به نظر می‌رسد. به خاطر اینکه شما به قدر کافی حساس هستید که کاری را قبل از اینکه کسی از شما بخواهد انجام دهید. فقط در این فرایند و پیشرفت خود را فراموش نکنید.

 

آبان: امروز آرزوهای بزرگی در سر دارید و خوش بینی ذاتی که همیشه همراه شما است باعث می‌شود بتوانید اهداف تان را به مرحله عمل برسانید. البته شما نیاز دارید که با انجام کارهای لازم کنار بیایید. اما رفتار مثبت شما می‌تواند بین شما و تمام مردم دنیا تفاوت ایجاد کند. اگر به خود تان اعتماد داشته باشید از اینکه می‌بینید در راهی که برای رسیدن به اهداف تان در پیش گرفته‌اید به هیچ مانعی برخورد نمی‌کنید متعجب خواهید شد.

 

آذر: اگر شما درگیر مسئله مالی با دیگران هستید امروز درصدد دفاع از موقعیت خود برمی‌آیید. خوشبختانه به نظر می‌رسد این درگیری تبدیل به مشکل بزرگی نمی‌شود اما شما باید به عمق ماجرا پی ببرید و از سطوح ظاهری آن بگذرید تا به عمیق ترین معنی آن دست یابید. اگر این کار را نکنید، آتش زیر خاکستر باقی مانده و بعدها دوباره شعله ور خواهد شد. به یاد داشته باشید بهتر است که مشکلات الان خود را نشان دهند تا بعدا؛ زیرا اکنون زمان کافی برای حل آنها دارید!

 

دی: شما سعی می‌کنید که از ایجاد یک درام احساسی جلوگیری کنید اما شاید الان ارزشی نداشته باشد که برای دوری از آن تلاشی بکنید. اگر بتوانید مقاومت درونی خود را پشت سر بگذارید ممکن است از اینکه می‌بینید تغییر رفتار شما بسرعت نتیجه داده و پی آمد خوشایندی داشته است متعجب شوید. فقط به خاطر اینکه احساسات شخصی از نزدیکان تان  فقط ظاهری است  و انسان دو رویی است ناراحت و آزرده نشوید ؛ به یاد داشته باشید که این مشکل شما نیست.

 

بهمن: به نظر می‌رسد شما امروز با احساسات خود درگیر شدیدی داشته باشید به خاطر اینکه به نظر می‌رسد در گذشته زیادی ریسک کرده‌اید. با این وجود،‌ شما می‌توانید بوسیله آنچه که در ذهن دارید  در مسیرتان راهنمایی شوید. اگر نیازهای شما برآورده نشدند شما ممکن است تردید کنید که آیا بهتر است آنها را داشته باشید یا نه و این آسیب پذیری شما را می‌رساند. از کار به عنوان راهی برای فراموش کردن احساسات تان استفاده نکنید. در نهایت، در تماس بودن با کارهای ملایم و شیرین می‌تواند احساس انزوا و گوشه گیری شما را کاهش دهد.

 

اسفند: ممکن است احساس کنید که امروز بسیار سرزنده و شاد هستید، اما الان مردد هستید که‌ آیا ترس از پذیرفته نشدن را نشان بدهید یا خیر. به جای اینکه در میان عده زیادی از مردم وانمود کنید که دارای اعتماد به نفس زیادی و در میان آنها شاد و خرم هستید، سعی کنید زمان فراغت تان را با یکی دو تا از دوستان نزدیک تان بگذرانید. سر و صدای کمتر در محیط پیرامون تان باعث می‌شود تا کودک درون تان ناخودآگاه از درون تان بیرون بیاید و شروع به بازی و تفریح کند.
تهیه و ترجمه: گروه سرگرمی سیمرغ
چهارشنبه 18/11/1391 - 0:10
ایرانگردی


روستای شیت از توابع بخش «چورزق» شهرستان طارم که در بخش شمالی استان زنجان واقع شده‌ است. فاصله این روستا تا مرکز استان حدود 126 کیلومتر و تا نزدیک ترین شهر (چورزق: مرکز بخش) 8 کیلومتر و تا مرکز شهرستان (آب بر) 38 کیلومتر است. روستای شیت از روستاهای نمونه گردشگری و دارای ظرفیت‌‌های زیبا و طبیعی است. روستای سرسبز شیت روستایی کوهستانی محسوب می‌شود. این روستا با قدمت 500 ساله در حال حاضر دارای 240 خانوار و قریب به هزار نفر جمعیت دارد. معیشت روستا شامل کشاورزی، باغداری، دامداری، زنبورداری و قالیبافی و گویش محلی آن زبان ترکی است.روستاهای همجوار شامل روستای‌های ولیدر، زاجكان، جوجورگان، جزلا، شقاقی جزلا، انذر و گوهر است.

چشمه سارها، قلعه شیت، رودخانه چهار فصل، غار سیدباغی، ییلاق دولا و ییلاق نَراب و امامزاده سید محمد ماهوری شیت، بخشی از جاذبه‌‌های دیدنی و گردشگری روستا به شمار می‌روند.

روستای شیت روی دامنه میانی کوهی قرار گرفته که از سمت مقابل و کناره‌ها نیز توسط کوه‌های بلندی احاطه شده و گیاهان سبز و درختان گیلاس و انار و انجیر و ده‌ها درخت میوه دیگر و رودخانه چهار فصل آن که آبی زلال از میان دو كوه بلند در جریان است و منظره بسیار زیبا و دلنشینی را به وجود می‌آورد.

این روستا دارای گونه‌های متنوع جانوری نظیر كل و بز، پلنگ، خرس قهوه‌ای، سیاه گوش، گراز، گرگ، تشی، شنگ و پرندگانی نظیر كبك، كبك دری، تیهو، كبك چیل، سارگپه پا بلند، عقاب طلایی، كوكو، دلیجه، شاهین، حواصیل، انواع دوزیستان، خزندگان و ماهیان است.از گونه‌های گیاهی نیز درختان ارس، بلوط، راش، گز، بادام وحشی و بوته‌های

یكساله ای نظیر گون، آویشن و بومادران می‌توان نام برد.
چهارشنبه 18/11/1391 - 0:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته