لشکرکشیهای اساطیری در آسمان
در اساطیر ایران هر یک از هفت اباختر، سپاهبد ستیز و نبرد با یکی از اختران است. هرمزد (=مشتری) با هفتورنگ که سپاهبد شمال است، در جنگ است؛ کیوان که سپاهبد سپاهبدان اباختران است، با میخِ میانِ آسمان که سپاهبد سپاهبدان اختران است می جنگد؛ بهرام با وَنَند، که سپاهبد خاوران است؛ ناهید با سَدویس (سهیل)، که سپاهبد نیمروز است؛ تیر با تشتر، که سپاهبد خراسان است؛ و گوزَهر و موش پریِ دنب دار با خورشید و ماه.
بدون تردید این نبردها در شکلگیری افسانههای اساطیری و همچنین صورفلکی برای ایرانیان باستان نقش بسیار مهمی داشتهاند. آنها گمان میکردند که پیدایش خسوف و کسوف به این خاطر است که ماه سیاه و خورشید یا مهر سیاه خود در میان خورشید و ماه از یک سو و زمین از سوی دیگر قرار میدهند. [فیثاغوریان باستان هم چنین اعتقادی داشته اند.]
نبرد تیر با تشتر یکی از نمونههای زیبای برداشت ایرانیان از نبرد اباختران است. اباختران همهی نظام زمان را، که مربوط به اختران است میآشوبند و فراز و فرود میآورند.
علت وجود روشنایی در وجود اباختران اهرمنی
این روشنی که در آنان است روشنی هرمزدی است، تابه سبب پوشش روشن، گناه کم کنند و دیگر این که مردم از دیدنشان نترسند. از هفت اباختر در متنهای فارسی با نامهای گوناگونی یاد شده است. بار معنای این نامها ما را به برداشت پیشینیان از هفت اباختر نزدیک میکند. از آن جملهاند: هفت آسمان، هفت آسیا، هفت آیینه، هفت اختان، هفت اختر، هفت اختران، هفت اژدها، هفت انجم، هفت بام، هفت بانو، هفت پدر، هفت پیروزه کاخ، هفت پیکر، هفت تابنده، هفت چراغ، هفت چرخ، هفت چشم چرخ، هفت چشم خَراس، هفت خاتون، هفت خدنگ، هفت خرگاه، هفت خواهران، هفت دختر خضرا، هفت در، هفت رخشان، هفت سالار، هفت سلطان، هفت شمع، هفت عروس، هفت محراب فلک، هفت محیط، هفت مرکب، هفت مشعبد، هفت مشعله، هفت مهرهی زرین، هفت نژاد فلک، هفت نقطه و هفت هندو.
اختران (=سپاهیان هورمَزد)
ستارهی ثابت در ادب پهلوی که از آن در ستاره شناسی، برج [اخترکَدَک=اخترکده] یا صورت فلکیِ منطقهالبروج هم برداشت میشود، با عدد 12 به کار رفته است. با این که هیچ سندی مبنی بر یکی بودن دو واژهی «اختر» و «ستر» (ستاره) در دست نیست، به ظن بسیار قوی صورت «اختر»، با تبدیل به قاعدهی حرف«س» به «خ» در «ستر» یا «اَستَر» اوستایی به وجود آمده است. توجه به (تَرا) در سانسکریت نیز دارای اهمیت است.
وجود واژهی «ستارک» در پهلوی کمی اتخاذ تصمیم نهایی را دشوار میکند. مگر این که بپذیریم که این واژه به صورت اختر»، شاید به همراه پسوند یا یک مضاف، بیشتر در ستاره شناسی و به معنی «برج»، شاید به صورت «اخترکدک» (اختر نامه) به معنای جایگاه ثوابت (صورت فلکی)، کاربرد داشته است. رازی نیز در سال 466 هجری از اصطلاح «خانه» استفاده میکند. در بُندهش از «کدک» همان برداشتی میشود که در علم احکام نجوم آمده. همانجا در فصل 7 آمده است که «اباختران در سپهر به دوازده کدهی اختراناند»
خواه اختر و ستاره هم ریشه باشند و خواه نه، یکی بودن واژهی ستاره تقریباً در همهی زبانهای هند و اروپایی با تغییری ناچیز حکایت ازقدمت توجه انسان به آسمان و اختران دارد. ستیز اباختران (سیارات) با اختران (ثوابت) و افسانههای مربوط به آنها در ادب و کیهان شناسی ایران باستان نشان دهندهی نخستین برداشتهای ایرانیان باستان از جهان ستارگان به معنی عام کلمه است. باید که آسمان با ستارگانش از دیرباز توجه آریاییان و ایرانیان را به خود جلب کرده باشد، که داریوش و دیگر شاهان هخامنشی اغلب در یاد از اهورمزدا به آفرینش آسمان اشاره میکنند. در گاتها، کهنترین سند مکتوب ایرانی، زرتشت از ستارگان سخن میگوید. هرمزد برای آفریدن روشنایی نخست ستارگان اختری و نااختری (اباختران) را آفرید، سپس ماه و خورشید را. به نوشتهی بُندهش اختران پدیدآورندهی 12صورت فلکیاند: بره، گاو، دوپیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نیمَسب(کمان)، بز، دلو و ماهی.
در حالی که این صورفلکی در بُندهش ایرانی هندی با فاصلههای مساوی، در منازل 27 گانهی قمر جای دارند، در بُندهش هندی تعداد این منازل 28 آمده است. بُندهش، سپهر را با سال همانند میداند. 12ماه برای 12اختر و هر اختر مانند ماه، که 30 شبانه روز دارد،30درجه است.
آسمانها
در روایت پهلوی از زمین تا ستاره پایه، هَمِستَگان (برزخ) است، که ستارهپایه است، ازستارهپایه تا خورشیدپایه بهشت است، که درخورشید پایه جای دارد و بالأخره از خورشید پایه تا به آسمان، روشنی بی کران (عرش اعلی) است و برای حرکت ستارگان 90 روزن به خاور است و 90 روزن به باختر و ستارگان از این روزنها با گردونهای که اسب آن را میکشد درآمد و شدند. جوهر و عرض آب، زمین و گیاه در ستارهپایه آفریده شده است و ستارگان هر یک به بزرگی خانهاند.
تألیف:
دکتر پرویز رجبی
برگرفته از:
تنظیم برای تبیان:
ا.م.گمینی