سوره :
هود
آیه شماره :
7
ریشه کلمه :
عرش
فعل :
عرش
معنی :
تخت، حكومت، كندو، سقف، سايبان، تخت حکومت، مرکز تدبير و فرماندهي
«معروشات» باغاتى كه درختان آن به داربست زده شده
«عروش» سقفها
«ذوالعرس» فرمانروا، مدبّر
توضیح :
راغب گويد: «عرش در اصل خانه سقفدار است جمع آن عروش است...» محل جلوس سلطان به اعتبار علوّ عرش ناميده شده. هر بنا عرش است عريش مكه بناهاى آن مىباشد، خانه را به واسطه ارتفاع بناهايش عريش گويند، با استفاده از قرآن مجيد و روايات اهل بيت عليهم السلام مىتوان گفت: عرش موجود خارجى است و از عالم غيب است و مركز دستورات عالم است و رشته تدبير امور جهان به آن منتهى مىشود. و استيلاء بر آن علم به تفصيل جزئيات امور جهان و تدبير كليّه جهان هستى است. بعضىها گفتهاند: عرش مصداق خارجى ندارد و معنى «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» «اِلرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» كنايه است از استيلاء خدا بر عالم خلق و بسيار مىشود كه استواء بر شىء به معنى استيلاء و تسلط آيد