• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : محمد  آیه شماره : 15
ریشه کلمه : خلد
فعل : خلد
معنی : جاودان، هميشگي، فناناپذيري، مكث طويل، «خلداليه و اخلد اليه» ميل و گرايش ، ركون و علاقه مندي به چيزي، چسبيدن به زمين «تخليد» ابدي و جاودان گه داشتن
توضیح : راغب گويد: خلود آن است كه شى‏ء از عروض فساد به دور بوده و در يك حالت باقى ماند و نيز هر آنچه تغيير و فياد دير عارضش شود عرب آن را با خلود توصيف مى‏كند و به سنگهائى كه ديك را روى آن مى‏گذارند خوالد گويند نه براى هميشه بودن بلكه براى مكث طويل و زياد پايدار بودن. خلود: فقط يكبار در قرآن آمده [ق:34]. ولى خلد به ضمّ اوّل شش بار بكار رفته است در اينجا بايد سه مسئله را بررسى نمائيم . 1- خلود و جاودانى بودن يعنى چه و چطور متصوّر است موجودى هميشه در يك حال باشد و تغيير و فسادى در آن راه نيايد؟. 2- آيا خلود در آتش و بهشت تدريجاً عادت مى‏شود و حالت اوّليه خود را از دست مى‏دهد يا نه؟ به عبارت ديگر آيا جهنّمى‏ها در اثر گذشت زمان از احساس خذاب خلاص نمى‏شوند؟ آيا بهشتى‏ها در اثر لذّت يكنواخت احساس حظّ را از دست نمى‏دهند؟. 3- آيا خلود در آتش براى كفّار ظلم نيست؟ كسانيكه مثلا شصت سال كفر ورزيده و آيات خدا را تكذيب كرده و عمر خود را در كارهاى بد با تمام رسانده‏اند آيا عذاب ابدى در حقّ آنها رواست؟ درباره مطلب اوّل بايد دانست: موجودات مادّى در اين دنيا از حيث كميّت ثابت و از حيث كيفيّت در تغيير و تبدّل اند. كميّت و وزن و اندازه مادّه ثابت و بى كم و كاست است ولى از لحاظ كيفيّت، اشياء جهان پيوسته در تغيير و تبدّل و فنا و فساد و زوال اند و هيچ وقت در وضعى و حالى ثابت و پايدار نمى‏مانند. از طرف ديگر در دنياى ما اصلى به نام اصل كهولت (آنتروپى) بر تمام موّاد و نيروها حكم فرماست، هر موجودى كه به حالت خود رها شده و امدادى بدان نرسد به طور تدريج به سوى هموارى و پيرى و سكون مى‏رود، علت فساد و مرگ در عالم همين است، اگر اين اصل در جهان نبود اصل بقا و ثبات در عالم حكومت مى‏كرد و ما در اين زندگى مخلّد مى‏شديم و از مرگ و فنا اثرى نبود. در زندگى آخرت اصل كهولت از موّاد برداشته مى‏شود و برداشته شدن آن عبارت اخراى خلود و هميشگى است و بزرگترين مرز فارق ميان دنيا و آخرت وجود كهولت و عدم آن است، آقاى مهندس بازرگان در كتاب ذره بى انتها ص 85 مى‏گويد: جريانها و قوانينى كه در اين دنيا بر موّاد و انرژيها حكومت دارد تماماً ناشى يا منطبق بر دو اصل ترموديناميك است 1 اصل بقاء و ثبات كميّت‏ها - 2 آنتروپى يا كهولت يعنى اصل انحطاط كيفيّت‏ها و ضعف و زوال ارزشها... با برداشتن آنتروپى (پيرى و كهولت) خصوصيّات و مشخّصات آخرت ظاهر مى‏شود و لازمه همه آنها لغو آنتروپى است بطوريكه كهولت و آنتروپى را مى‏توان مرز و فارق دنيا و آخرت دانست. و خلاصه در آخرت با اراده نافذ و مؤثر خدا، اصل كهولت و پيرى از موجودات بر داشته مى‏شود و هر چيز مخلّد مى‏شود و كلمه فنا و زوال و پيرى از قاموس موجودات حذف مى‏گردد. اين مطلب حتمى است گرچه تصوّر آن براى ما مشكل است. اجع به مطلب دوّم بايد دانست: با برداشته شدن اصل كهولت از اشياء همه چيز هميشه تازه و جوان خواهد بود و گذشت ايّام، سعادت را به عادت و سيرى و عذاب را به راحتى تبديل نخواهد كرد. و امّا راجع به مطلب سوّم: عذاب و شكنجه و گرفتارى آخرت صورت واقعى عصيان و مخالف دنيا است و آن لازم و دائم است توضيح آنكه: اعمال خوب و بد آدمى، اجزاء بدن اوست كه به شكل نيرو از بدن وى بيرون مى‏ريزد و همان نيروها بنا بر حقيقت بقاء اعمال در عالم باقى مى‏مانند و ذرهّ‏اى از آنها كاسته نمى‏شود. آن نيروها در آخرت به خود آدم بر مى‏گردند و اى بسا اعمال چشم در جاى چشم و اعمال دست در جاى دست و هكذا مى‏نشيند و به همان اعضا تبديل مى‏شود. و چشم و گوش و غيره كه از آنهاتشكيل شده هميشه در عذاب يا در رحمت خواهد بود مثلا زبانى كه ميليونها لا اله الّا اللّه تشكيل يافته هميشه راحت و هميشه گويا و هميشه شاد خواهد بود و زبانيكه از غيبت و بهتان و دشنام و غيره فراهم آمده هميشه در عذاب خواهد بود. همانطور كه شورى از نمك، ترى از آب، چربى از روغن جدا شدنى نيست