• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : آل عمران  آیه شماره : 111
ریشه کلمه : ولي
فعل : وَلْى
معنی : «ولي» نزديك، قرب. «تَوْلِيَة» والي و حاکم کردن، مسلط کردن، سرپرست كردن، ياور قرار دادن، اعراض، برگشتن، برگرداندن، فرار، گرايش، تمايل، روي كردن، توجه، متوجه كردن «تَوَ ّلى» حاکم شدن، قبول سرپرستي، گرايش و رابطه نزديک داشتن، به عهده گرفتن، اعراض، نپذيرفتن، پشت کردن، سرپرست «ولى» سرپرست، اداره كننده امر، دوست و يارى كننده، جمع آن اولياء «مولى» سرپرست، مالك عبد، صديق، غلام، عموزاده، صاحب و مالک، خويشاوند، ياور، بره آزاد شده که همپيکان صاحب خود است «اولى‏» نزديكتر، سزاوارتر. «ولاية» به كسر واو به معنى نصرت و به فتح واو به معنى تولى امر
توضیح : راغب مى‏گويد: وَلاء توالى آن است كه دوچيز چنان بهم نزديک باشند كه ميانشان چيز ديگرى نباشد و بطور استعاره به نزديكى وَلاء و تَوالى گويند خواه در مكان باشد يا صداقت يا نصرت يا اعتقاد. تَوْلِيَة: اگر با «عن» باشد به معنى اعراض و اگر با «الى» باشد به معنى روكردن و اگر با دو حرف مذكور متعدى به مفعول ثانى باشد به معنى برگرداندن و متوجه كردن آيد. و در صورت تعدى به دو مفعول به معنى سرپرست كردن و غيره آيد. «ولّى» از «ولى» است به معنى نزديكى بدون فاصله و او كسى است كه به تدبير امور از ديگرى احق و سزاوارتر است. به رئيس قوم والى گويند كه به تدبير و امر ونهى امور نزديك و مباشر است. به آقا مولى گويند كه به امر بنده سرپرستى و مباشرت مى‏كند به بنده مولى گويند كه با اطاعت مباشر امر مولى است و از آن است ولى يتيم كه مباشر مال يتيم و اداره اوست. عموزاده را مولى گويند كه در نسب به انسان نزديك است [مريم:5]