• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 272
ریشه کلمه : وجه
فعل : وجه
معنی : «وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شى‏ء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن «وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مى‏كند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش «وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت «توجّه» قصد، روي آوردن، «تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح : چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مى‏شود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.
سوره : يوسف  آیه شماره : 93
ریشه کلمه : وجه
فعل : وجه
معنی : «وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شى‏ء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن «وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مى‏كند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش «وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت «توجّه» قصد، روي آوردن، «تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح : چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مى‏شود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.
سوره : الرعد  آیه شماره : 22
ریشه کلمه : وجه
فعل : وجه
معنی : «وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شى‏ء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن «وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مى‏كند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش «وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت «توجّه» قصد، روي آوردن، «تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح : چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مى‏شود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.
سوره : الليل  آیه شماره : 20
ریشه کلمه : وجه
فعل : وجه
معنی : «وجه» چهره، روى، صورت، ذات، نفس شى‏ء، جهت، آغاز ، اولين، رضايت، خشنودي، روح، باطن «وِِجْهَة» آنچه انسان به آن رو مى‏كند مثل قبله، جهت، سمت، سوي، روش «وجيه» والامقام، محترم ، آبرومند، داراي منزلت «توجّه» قصد، روي آوردن، «تَوجيه» توجه کردن، فرستادن، کسي را به سمتي روانه کردن
توضیح : چون صورت اولين چيزى است كه با تو روبرو مى‏شود و نيز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنى روى هر چيز، اشرف هرچيز، اول هرچيز، بكار رفته است.