• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : النساء  آیه شماره : 159
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الاعراف  آیه شماره : 123
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : هود  آیه شماره : 62
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : يوسف  آیه شماره : 37
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : يوسف  آیه شماره : 76
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الرعد  آیه شماره : 6
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 58
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 109
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : مريم  آیه شماره : 23
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : طه  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : طه  آیه شماره : 130
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : طه  آیه شماره : 130
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الشعراء  آیه شماره : 49
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 38
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 39
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 40
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 46
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : ص  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : ق  آیه شماره : 39
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : ق  آیه شماره : 39
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الذاريات  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الواقعة  آیه شماره : 45
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).