• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد نـهـم - صفحه 117 -  مردمي نبودن رژيمهاي سلطنتي و طاغوتي
صفحه : 117
همان روزي كه بيعت با وي كردند - بيعت به خلافت رسول الله - همان روز بيل و كلنگش را برداشت و رفت سراغ يك جايي كه كار مي كرد، خودش كار مي كرد، دستش پينه داشت . وضع سردارها با اين سردارهايي كه حكومتهاي بلاد بودند با مردم وضع ، وضع فرمانفرمايي و فرمانبرداري نبوده است . وضع خدمت بوده است كه فرمانفرماهاخدمتگزار مردم بودند. اين انفصالي كه شما ديديد در زمان رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومتهاي بلاد، استاندارهاي بلاد با مردم يك جدايي بود كه هر كدام دشمن ديگري بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مي كردند ولو اينكه خدمتگزار هم بودند، لكن مردم نمي پذيرفتند، اين براي اين بود كه وضع رژيم اينطور بود.
مردمي نبودن رژيمهاي سلطنتي و طاغوتي
رژيمهاي سلطنتي و طاغوتي هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضا مي كرد كه بايك تشريفاتي و با يك هياهويي مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا مردم پشتيبان نبودند. در وقتي كه من بچه بودم ، در خمين يك حكومتي بود كه اين يكي ازخوانين آن اطراف را گرفته بود و حبس كرده بود، بعد از همان خوانين چند نفري باتفنگ آمدند و حكومت را گرفتند و بردند و مردم هيچ عكس العملي نشان ندادند، بلكه خوشحالي هم مي كردند! اين مال حكومت ، مال رضاشاه را حساب بكنيد، و مال محمدرضا. شما اكثرا يادتان نيست ، وقتي كه متفقين - وقتي كه امريكا و عرض كنم كه انگلستان و روسيه و اينها - آمدند به ايران و ايران را گرفتند، همه چيز مردم در معرض خطر بود، در عين حال وقتي رضاشاه را از اينجا بردند بيرون ، مردم شادي مي كردند، كانه همه آن ناراحتيها به رفتن رضاشاه ترميم شد. محمدرضا هم شما شاهدش بوديد كه وقتي كه از اينجا رفت - من نبودم در ايران ، لكن گفتند - ايران غرق شادي بود. اين راديگر شماها ديديد، چرا؟ براي اينكه جدا بودند اينها از ملت ، فرماندار - به قول شما - ازملت جدا بود. وقتي كه يك حكومتي ، آن وقت هم اين متعارف بود كه وقتي حكومت معزول مي شد، فرار مي كرد فرماندار يك جايي . اين كرارا اين ديگر مسئله اي بود كه