• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد دوازدهم - صفحه 466 -  نابود كردن اسلام با اسم "اسلام "
صفحه : 466
اينها با خود قرآن ، با خود نهج البلاغه مي خواهند ما را از بين ببرند و قرآن ونهج البلاغه را از بين ببرند. همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردن كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعا. هر چه به اين بدبخت ها گفت : اينهاحيله دارند مي كنند، بگذاريد [بجنگند، ] گذشت مطلب . [گفتند: ] الان آن مركز رامي گيرند. جمع شدند دورش ، شمشير كشيدند، گفتند: مي كشيمت اگر نگويي برگردند،قرآن اينطور نوشته . مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكري كه الان فتح مي كردند،يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مي كردند، برگردند. برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه آن مسائل واقع شد. همين عده اي كه آنجا شمشير كشيده بودند،باز شمشير كشيدند برضد حضرت امير: بايد ما ببينيم كه عمل اينها چي هست ، آنها درپيشاني شان هم آثار سجده بود؛ ابن ملجم در پيشاني اش آثار سجده بود، ببينيم چه كرد؟با اين آثار سجده چه آمده بكند؟
را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدي ؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزي را كه مي خواهد بازي كند، فهميده است . فرار كرده بود.
اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مي كرد، من در ذهنم آمد كه نه ، اين آقا هم همان است ! والا خوب ، تو اعتقاد به خدا واعتقاد به چيزهايي كه داري ، چرا مي آيي پيش من ؟ من كه نه خدا هستم ، نه پيغمبر، نه امام ، من يك طلبه ام در نجف . اين آمده بود كه من را بازي بدهد؛ من همراهي كنم باآنها. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم ، همه اش را گوش كردم . فقط يك كلمه را كه گفت "ما مي خواهيم قيام مسلحانه بكنيم "، گفتم : نه ، شما نمي توانيد قيام مسلحانه بكنيد. بي خودخودتان را به باد ندهيد.
نابود كردن اسلام با اسم "اسلام "
اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمي بوده است كه با اسم "اسلام "، مي خواستنداسلام را بكوبند. مگر محمدرضا قرآن طبع نمي كرد؟ مگر سالي يك دفعه نمي رفت به