جلد دهـم - صفحه 76 - رهايي از فاجعه غربزدگي
صفحه : 76
همه ملت ، سازندگي را يك وظيفه بداند
و بحمدالله براي اقشار ملت ما يك تحولي پيدا شد كه اين تحول اعجاب آور بود كه يك جمعيتي كه در فكر هيچ اين مسائل نبودند در ظرف مدت كوتاهي از بچه و بزرگ ودانشگاهي و غيردانشگاهي و بازاري و كارگر؛ همه به فكر اين افتادند كه بايد اين امور رااصلاح كرد. وقتي يك ملتي به فكر يك مطلبي باشند، درست مي شود، البته بتدريج درست مي شود. مهم اين است كه ما هر كدام وظيفه براي خودمان بدانيم ، يعني من كه يك طلبه هستم اينجا براي خودم وظيفه بدانم كه آنقدري كه مي توانم خدمت بكنم ؛ شماخواهرها هم كه در محال خودتان هستيد وظيفه بدانيد كه يك مملكتي را كه آشفته است و خراب كردند و از بين بردند؛ خودتان با همتتان اين مملكت را بسازيد و تربيت كنيد.
رهايي از فاجعه غربزدگي
مهم اين است كه اين اشخاصي كه از مسائل دورند، از مسائل روز دورند، از مسائل اسلامي دورند، اسلام را نشناخته اند، اينها آگاه بشوند؛ اينها را تربيت بكنيد. بالاترفاجعه اي كه براي اين ملت اتفاق افتاده است در اين ظرفهاي طولاني ، اين است كه فكرشان عوض شده است . يك فكر غربي شده است فكرشان ، توجهشان ، همه به اين است كه ما خودمان چيزي نداريم ، از خارج بايد بيايد. اينها بايد علاج بشود، به آنهافهمانده بشود كه ما خودمان همه چيز داريم ، غرب به ما محتاج است ، نه ما به او. اين احتياج است كه آنها را وادار مي كند كه با همه قوا طرفداري از محمدرضا بكنند، براي اينكه مي بينند محتاج به او هستند، محتاج به اين هستند كه به اين مملكت تسلط پيدا بكنندو از ذخاير اين مملكت ببرند. مملكت ما يك مملكت غني اي است ، يك مملكتي است كه همه چيز خودش را مي تواند اداره بكند. وسعتش وسعتي است كه براي - از قراري كه احتمال مي دهند - براي صد و پنجاه ميليون جمعيت كافي است و ذخايرش ذخاير بسيارارزنده است و اميدوارم كه ذخاير انساني اش هم رشد پيدا بكند و انسانها انسانهاي رشيدبشوند. آنهايي كه ، خواهرهايي كه تاكنون داخل در مسائل روز نبودند داخل بشوند،قشرهايي كه فكر نمي كردند در اين امور به فكر بيفتند. اشخاصي كه با قلم و قدم خودشان
