• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد دهـم - صفحه 119 -  دشمنيهاي رضاخان با روحانيت
صفحه : 119
نسبت به گروههاي مردم كردند. عشاير را مطالعات كردند كه ببينند اينها چه جور مقاصددارند؛ چه جور مي شود اينها را به دام انداخت . طوايفي كه در شهرستانها بودند وجزعشاير نبودند اينها را با چه جور مي شود همراه كرد كه [براي ] همان مقصد مشترك -كه اسلام نباشد - اينها را با هم همصدا كرد، و بدون اينكه اسمش را بياورند، واقعيتش باشد.
دشمنيهاي رضاخان با روحانيت
در زمان رضاخان - كه من شاهد مسائل بودم - طوري كرده بودند كه شاعرش ،نويسنده اش ، گوينده اش ، همه بر ضد روحانيت بودند. اين شاعرهايي كه شاعرهاي خودشان بود، گوينده هايي كه گويندگان خودشان بود، نه گويندگان ما، شاعرش مي گويد- شعرش را حالا نمي خواهم بخوانم - كه تا آخوند و قجر در اين مملكت هست ، اين ننگ را كشور دارا به كجا خواهد برد! آخوند را ننگ مي دانستند؛ قجر هم كه با او دشمن بودند. يك جلسه اي درست كردند اينها - من شنيدم آن وقتها - يك مجلسي نمايش دادند فتح اعراب را كه از ايران فتح كرده بود. در آن مجلس نمايش دادند عربهايي كه مثلا پابرهنه بودند و با آن وضعي كه بوده نمايش دادند، و اينكه كاخهاي آنها را گرفته انداز آنها. در آنجا، دستمالها بيرون آمد به گريه كه اسلام غلبه كرد بر ايران !
الان هم كه من و شما اينجا نشسته ايم همچو فكرهايي هست كه متاسفند از اينكه اسلام بر مليت غلبه كرده مي گويند: مليت ما، مليت ما. اسلام را كاري با او ندارند؛ يعني مخالف با او هستند. الان هم در نويسنده هاي ما، در گوينده هاي ما، در روشنفكرهاي ما،در غربزده هاي ما، اين معنا هست كه اسلام را نمي خواهند. و آنهايي كه راست مي گويندمليت را مي خواهند، وقتي هم از مليتشان مي خواهند اسم ببرند از همين شاه ها اسم مي برند! از همين شاههايي كه همه شان در تاريخ معلوم است چكاره بودند.
از اولي كه آمد رضاخان ، بعد از اينكه مستقر شد، البته اولش خيلي هم روضه مي گرفت ؛ هم روضه مي رفت و هم تكيه ها؛ همه را. يك دفعه در يك محرمي گفتند همه تكيه ها را رفته است ! بعد كه بازي داد ملت را، و ملت ما هم صفاي نفس دارند زود بازي