خدایا دلم از همه گرفته.....تازه فهمیدم تنهایی چه سخته......همه ی خوشی ها از دنیام رفته....تو که تنهایی چطور تونستی تا الان بمونی؟؟؟
خدایا خسته شدم.....باز پر بسته شدم......باز دلم گرفته.......تو که این همه ازکارای بنده هات دلت گرفته چطور تونستی تا الن بمونی؟؟؟؟
خدایا باز با من بد شدند...از من و عشق دلم بی توجه رد شدند..... تو که هر روز این همه ادم از عشقت رد می شوند چگئنه تونستی تا الان بمونی؟؟؟
خدایا باز فکر ربد میکنم.....فکر بدبخت کردن خودم و خودم......خدایا تو که این همه میتوانی کاری کن منم بتونم...همین....
به خدا دلم از همه گرفته....نه تو از من راضی هستی...نه بنده هات...پس کجا برم....لا اقل منو از این دنیا ببر....تو اتیشت بسوزون...به خدا اتیش حسرت کارای بدم از اتش جهنم تو سوزاننده تر است. میدونم ....میدونم که با گفتن این حرفا کمیبه من نزدیک تر میشی...ولی من چیکار میتونم بکنم که هر لحظه از تو هزارها هزار راه و جاده از تو دورتر میشم.....واقعا دلم از تو گرفته خدایا.....نه .....دلم از خودم گرفته....خودم که به تو توجه نکردمو دارم تاوان اونو پس میدم....پس بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران.....بگذار سوزم در اتش خودم.....خداوندا تو مسئولی....نمیگویم محکوم....تو مسئولی....پس از من و گناهانم بگذر....