• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 9
زمان آخرین مطلب : 4093روز قبل
اخبار
فکر می کنید تا چه حد دنیا را می‌شناسید و از مناطق مختلف آن سر در می‌آورید؟ نظرتان درباره رشد روزافزون علم و فناوری های جدید چیست؟ آیا تصور می‌کنید این انسان دوپا به همه جای عالم سر کشیده و جای جای آن را می‌شناسد؟ آیا هنوز هم مکانی مانده است که از آن بی‌اطلاع باشیم یا حداقل چیز زیادی درباره آن ندانیم؟ اگر در پاسخ دادن به سوالات بالا کمی مردد هستید در سلسله مطالب « حدس می‌زنید این عکس کجاست؟» با ما همراه باشید تا شما را با مناطقی از عالم روبه‌رو سازیم که درباره آن چیزی نشنیده اید یا کمتر از آن می‌‌دانید.

علوم مختلف با سرعتی سرسام آور در حال رشد و تکامل هستند به طوری که هر روز بعد از بلند شدن از خواب و مالیدن چشمانمان از طریق اینترنت، تلویزیون، رادیو، رسانه های نوشتاری و ... با اخباری رو به رو می‌شویم که بعد از شنیدنشان دهانمان از تعجب باز می‌ماند و باید دوباره چشمانمان را بمالیم، اما این بار از شدت تعجب!

حدس می زنید این عکس کجاست؟

اخترشناسان و منجمان از آن دست افرادی هستند که باعث می شوند مغز ما از شدت تعجب سوت بکشد. تلسکوپ‌های غول پیکر و پیشرفته آن‌ها در کنار فناوری‌های پیچیده شبیه سازی داده‌های دریافت شده از ماهواره‌های فضایی باعث شده است این دانشمندان هر روز اخبار جدید و جذابی برای ما داشته باشند.

تلسکوپ فضایی هابل تا امروز نقش به سزایی در دستاوردهای فضایی داشته است و حتما تا به امروز نام آن را بارها شنیده اید اما حالا قرار است تلسکوپی به فضا ارسال شود که جانشین هابل شود: تلسکوپ فضایی جیمز وب. جیمز وب یک تلسکوپ فروسرخ است در حالی که هابل قدرت رۆیت نور مرئی و طول‌موج‌هایی از فرابنفش را دارد. قطر آیینه آن 6.5 متر است در حالی که قطر آیینه هابل تنها 2.4 متر است. هابل در فاصله 575 کیلومتری زمین واقع‌شده و در دمای 77 درجه کلوین کار می‌کند؛ در حالی که جیمز وب در دمایی سردتر و در فاصله دورتری از زمین کار خواهد کرد. پس با شروع کار این تلسکوپ فضایی باید منتظر اخبار به مراتب تعجب برانگیزتری باشیم!

 باقیمانده ابرنواختری ذات‌الکرسی A (که پیامد یک تحول ناگهانی کیهانی به شمار میرود) 11 هزار سال نوری از ما فاصله دارد. نور ذات‌الکرسی A، که حاصل انفجار مرگبار ستاره‌ای عظیم و پرجرم است، نخستین بار در 330 سال پیش به زمین رسید

در سلسله مطالب « حدس می زنید این عکس کجاست؟» قصد داریم شما را با تصاویری که اخترشناسان از جای جای کائنات تهیه می‌کنند آشنا سازیم. حالا به نظر شما دو تصویر بالا که قسمتی جدا شده از یک عکس کاملند متعلق به چه مکانی هستند؟

تصویر سمت راست: دهانه برخوردی استیکنی

حدس می زنید این عکس کجاست؟

استیکنی بزرگترین دهانه برخوردی روی فوبوس، قمر مریخ است. این گودال به نام کلو آنجلین استیکنی هال (Chloe Angeline Stickney hall)  نام‌گذاری‌شده‌است که ریاضیدانی برجسته در زمان خود و همسر ستاره‌شناس معروف، آساف هال (Asaph Hall) بود. آساف هال کاشف هر دو قمر سیاره سرخ در سال 1877 بوده است. دهانه استیکنی با 9 کیلومتر وسعت، نزدیک به نیمی از قطر خود فوبوس را فرا گرفته است. این گودال برخوردی آن‌قدر بزرگ است که به احتمال زیاد برخورد ایجادکننده آن تا مرز خرد و متلاشی کردن این قمر کوچک پیش‌رفته‌ است. این تصویر خیره‌کننده از استیکنی و محیط پیرامونش که مقداری رنگ‌هایش تقویت‌ شده، توسط دوربین HiRISE نصب شده بر مدارگرد اکتشافی مریخ در زمانی که در مارس 2008 از فاصله حدود شش هزار کیلومتری قمر فوبوس گذرمی‌کرد، گرفته ‌شده ‌است. گرچه گرانش سطحی جرم سیارکی ‌مانند فوبوس کمتر از یک هزارم گرانش زمین است، اما این رگه‌ها نشان‌می‌دهند که با گذشت زمان مواد سست فرسوده شده و به پایین دیواره‌های داخلی گودال سرازیرشده‌اند. نواحی مایل به آبی کم‌رنگ در نزدیکی لبه دهانه نشان‌دهنده جایگزین‌شدن سطح نسبتاً تازه‌ای است. منشاء شیار‌های عجیب روی سطح این قمر ناشناخته‌است اما احتمال دارد به علت ضربه حاصل از برخورد به وجود آمده باشد.

 

تصویر سمت چپ: ذات الکرسی A؛ نور مرئی و اشعه X

حدس می زنید این عکس کجاست؟

باقیمانده‌ی ابرنواختری ذات‌الکرسی A (که پیامد یک تحول ناگهانی کیهانی به شمار می رود) به‌راحتی 11 هزار سال نوری از ما فاصله دارد. نور ذات‌الکرسی A، که حاصل انفجار مرگبار ستاره‌ای عظیم و پرجرم است، نخستین بار در330 سال پیش به زمین رسید. ابر ذرات به‌جامانده از این انفجار که هنوز هم در حال گسترش است، در نزدیکی مرکز این تصویر ترکیبی در محدوده‌ی 15 سال نوری گسترده ‌شده ‌است. در این منظره، داده‌های رنگی زمینه‌ای پرستاره و رشته‌ها و رگه‌های کم‌نورتر مواد در انرژی‌های نوری مرئی با داده‌های تصویری تلسکوپ مدارگرد پرتو ایکس X NuSTAR ترکیب‌شده‌است. داده‌های اشعه X در ته رنگ‌های آبی که به‌صورت رنگ‌های کاذب نگاشته‌شده‌اند، رد حلقه‌ی بیرونی پراکنده از موج شوکی درحال گسترش را مشخص کرده‌است که انرژی درخشش آن‌ تا 10 هزار برابر انرژی فوتون‌های نور مرئی می‌رسد.

جمعه 20/11/1391 - 16:52
داستان و حکایت

ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود. شبی در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج میهمان چوپانی شد. نیمه‌های شب صدای فریاد و ناله شنید. برخاست و از خانه بیرون آمد. صدای فریاد و ناله‌های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می‌رسید. مبهوت فریادها و ناله‌ها بود که شبان دست بر شانه‌اش گذاشت و گفت: این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده، این مرد پس از چندی جستجو در غاری بر فراز کوه ماندگار شد . هر از گاهی شب‌ها ناله‌هایش را می‌شنویم. چون در بین ما نیست همین فریادها به ما می‌گوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال می‌شویم که نفس می‌کشد.

ناصر خسرو گفت: می‌خواهم به پیش آن مرد روم.

مرد گفت: بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد. ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود.

مرد به آن دو گفت از جان من چه می‌خواهید؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم.

ناصر خسرو گفت: من عاشقم . این عشق مرا به سفری طول دراز فرا خوانده، اگر عاشقی همراه من شو.

چون در سفر گمشده خویش را باز یابی. دیدن آدم‌های جدید و زندگی‌های گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت. در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود...

چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد. اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم برویم.

چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود. سال‌ها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت.

باید دنبال شادی ها گشت ولی غمها خودشان ما را پیدا می کنند.(فردریش نیچه)

چهارشنبه 16/9/1390 - 17:0
داستان و حکایت

افسر راهنمائی یه آقایی رو به علت سرعت غیرمجاز نگه می داره.
افسر-می شه گواهینامه تون رو ببینم؟
راننده-گواهینامه ندارم .بعد از پنجمین تخلفم باطلش کردن.
افسر-میشه کارت ماشینتون رو ببینم؟
-
این ماشین من نیست ! من این ماشینو دزدیده ام !!!
-
این ماشین دزدیه؟
-
آره همینطوره ولی بذار یه کم فکر کنم !فکر کنم وقتی داشتم تفنگم رو می زاشتم تو داشبورد کارت ماشین صاحبش رو دیدم!
-
یعنی تو داشبورد یه تفنگ هست؟
-
بله .همون تفنگی که باهاش خانم صاحب ماشین رو کشتم و بعدش هم جنازه اش رو گذاشتم تو صندوق عقب .
--
یه جسد تو صندوق عقب ماشینه ؟
بله قربان همینطوره!!!

با شنیدن این حرف افسر سریعا با مافوقش (سروان )تماس می گیره.طولی نمی کشه که ماشینهای پلیس ماشین مرد رو محاصره می کنن و سروان برای حل این قضیه پیچیده به پیش مرد می آد.
سروان:-ببخشید آقا میشه گواهینامه تون رو ببینم ؟
مرد:- بله بفرمائید !!
گواهینامه مرد کاملا صحیح بود!
سروان:-این ماشین مال کیه؟
مرد:-مال خودمه جناب سروان .اینم کارتش !
اوراق ماشین درست بود و ماشین مال خود مرد بود!
-
میشه خیلی آروم داشبورد رو باز کنی تا ببینم تفنگی تو اون هست یا نه؟
-
البته جناب سروان ولی مطمئن باشین که تفنگی اون تو نیست !!
واقعا هم هیچ تفنگی اون تو نبود !
-
میشه صندوق عقب رو بزنین بالا .به من گفتن که یه جسد اون تویه !!
-
ایرادی نداره
مرد در صندوق عقب رو باز می کنه و صد البته که جسدی اون تو نیست !!!
سروان:- من که سر در نمی آرم .افسری که جلوی شما رو گرفته به من گفت که شما گواهینامه ندارین،این ماشین رو دزدیدین ،تو داشبوردتون یه تفنگ دارین و یه جسد هم تو صندوق عقبتونه !!!
مرد:- عجب !!! ، شرط می بندم که این دروغگو به شما گفته که من تند هم می رفتم.

چهارشنبه 16/9/1390 - 16:59
داستان و حکایت

درویشی خواجه ای را گفت: اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه می کنی؟

گفت: ترا کفن کنم و به گور بسپارم.

درویش گفت: امروز زندگی مرا پیراهنی پوشان و چون بمیرم بی کفن برخاک بسپار.

خواجه خندید و او را پیراهنی بخشید.

چهارشنبه 16/9/1390 - 16:59
داستان و حکایت

آخرین روز مرداد، در مانور ارتش درهمدان، رضا خان در حضور ولیعهد و دولتمردان دست به سینه خود از ژنرال ژاندار مستشار فرانسوی دانشکده افسری پرسید: این ارتش ما در برابر هجوم قوای بیگانه چقدر مقاومت می کند؟

ژنرال فرانسوی فورا جواب داد: دو ساعت، قربان! شاه اخم هایش را در هم کشید. متملقان دور ژنرال ریختند که چرا به اعلیحضرت چنین جوابی داده است؟

او در پاسخ گفت: این را گفتم تا اعلیحضرت خوشحال شوند، و گرنه دو دقیقه هم نمی تواند!

چهارشنبه 16/9/1390 - 16:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته