• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 7
زمان آخرین مطلب : 5053روز قبل
طنز و سرگرمی
شنیدم از نیک مردی فقیر . . . . . که موشی پرید توی ظرف پنیر

اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو دیپلم بگیر فالوده بفروش

تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم

هرچه از دوست می رسد نیكوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب كدوست

ای كاروان آهسته ران كارام جانم می رود . . . . . آهسته در جیب بابام دست مامانم می رود

ما بدین ره نه پی حشمت جاه آمده ایم . . . . . اَسبمان یونجه نداشت از پی كاه آمده ایم

سعدیا مرد نكونام نمیرد هرگز . . . . . مرده آنست كه مشتش بزنی جم نخورد

میازار موری كه دانه كش است . . . . . كه شلوار زیرش بدون كش است

كبوتر با كبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز

یکی از بزرگان اهل تمیز . . . . . از ترس زنش رفت زیر میز

بنی آدم اعضای یكدیگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند

چوعضوی به درد آورد روزگار . . . . . . . .جهنم به اعضای دیگر چكار

میازار موری كه دانه كش است . . . . . كه جدش در آمریکا هفت تیر كش است

تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی

در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای . . . . . سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای؟

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند

یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !
جمعه 28/3/1389 - 11:12
طنز و سرگرمی
ژاپن: به شدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!

مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!

هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه واکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!

عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!

چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!

اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!

گینه بی صاحاب!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!

کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!

پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!

اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!

انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!

ایران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت «خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! (فهمیدین به منم بگین) او چت می کند! خیابان متر می کند، ودر یک کلام عشق و حال می کند! همه کار می کند جز اینکه درس بخواند نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است! از من می شنوین بی خیال دانشگاه بشین بهتره (تفریحات بهتر و کم دردسرتر هست)خود دانید.
جمعه 28/3/1389 - 11:11
بیماری ها

همه ما شنیده‌ایم كه نوشابه‌های گازدار برای سلامتی مضر است، اما آیا می‌دانید:

۱. در بسیاری از ایالتهای آمریكا، مامورین پلیس راه دو گالن كوكاكولا در صندوق‌عقب ماشینشان دارند تا در صورت تصادف رانندگی، خون را با كمك آن از جاده پاك كند.

۲. اگر تكه‌ای از گوشت گاو را در یك كاسه كوكاكولا قراردهید، پس از دو روز ناپدید می‌شود.

۳. برای تمیز كردن مستراح: یك قوطی كوكاكولا را داخل كاسه توالت بریزید و یك ساعت صبر كنید، سپس با آب پر فشار بشویید. اسید سیتریك موجود در كوكاكولا لكه‌ها را از سطوح چینی می‌زداید.

۴. برای برطرف‌كردن لكه‌های زنگ از سپر آب‌كرم كاری شده اتومبیل: سپر را با یك تكه كاغذ (فویل) آلومینیوم مچاله‌شده آغشته به كوكاكولا بسایید.

۵. برای تمیز كردن فساد قطبهای باتری اتومبیل: یك قوطی كوكاكولا را روی قطبها بریزید تا با غلیان كردن، آن را تمیز كند.

۶. برای شل كردن پیچ و مهره‌های زنگ زده: تكه‌ای پارچه را كه در كوكاكولا خیس شده است برای چند دقیقه بر روی پیچ و مهره قرار دهید.

۷. برای پختن گوشت ران آبدار: یك قوطی كوكاكولا را داخل ماهی‌تابه خالی كنید، گوشت را لای كاغذ آلومینیوم بپیچید; و داخل ماهی‌تابه بپزید. سی دقیقه قبل از اتمام پخت، كاغذ آلومینیوم را باز كنید، و آب گوشت را با كوكاكولای داخل ماهی‌تابه مخلوط كنید تا سس قهوه‌ای رنگ عالی‌ای به دست آید.

۸. برای پاك كردن چربی از لباسها: یك قوطی كوكاكولا را داخل ماشین‌لباسشویی پر از لباسهای چرب خالی كنید، پودر لباسشویی اضافه كنید و ماشین را روی دور عادی روشن كنید. كوكاكولا به تمیز شدن لكه‌های چربی كمك می‌كند.

۹. كوكاكولا همچنین بخار آب را از روی شیشه جلوی اتومبیل تمیز می‌كند. (در مناطق سرد و مرطوب، مثل Midwest در شمال ایالات متحده آمریكا، گاهی اوقات شیشه جلوی اتومبیل از بیرون بخار می‌كند كه با برف‌پاك‌كن پاك نمی‌شود. -م)

و جهت اطلاع شما:

۱. ماده موثر كوكاكولا اسید فسفریك با pH برابر 2.8 است.

اسید فسفریك ناخن را در مدت حدود ۴ روز حل می‌كند. همچنین كلسیم را از استخوانها می‌زداید و عامل اصلی افزایش روز‌آفزون پوكی استخوان است.

۲. برای حمل محلول كوكاكولا (محلول غلیظ شده)، كامیونهای حامل باید از علامتهای ویژه ”مواد خطرناك“ كه برای حمل مواد به‌شدت خوردنده در نظر گرفته شده است استفاده كنند. (یكی - دو ماه قبل یك كامیون حامل محلول غلیظ شده نوشابه در سد قشلاق اطراف سنندج كه آب شرب این شهر را تامین می‌كند، سقوط كرد. -م)

۳. توزیع‌كنندگان كوكاكولا بیش از ۲۰ سال است كه از كوكاكولا برای تمیز كردن موتور كامیونهای خود استفاده می‌كنند.

سوال:چه اسیدی در کوکاکولا لک را از ظروف چینی می زداید؟

1-اسید کربنیک

2-اسید سولفوریک

3-اسید سیتریک 

4-جوهر نمک

جمعه 28/3/1389 - 11:10
داستان و حکایت
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره باهاش مصاحبه کرد و تمیز کردن زمین‌ رو به عنوان نمونه کار دید و گفت:
«شما استخدام شدین، آدرس ایمیل‌تون رو بدین تا فرم‌های مربوطه رو برا‌تون بفرستم تا پر کنین و همین‌طور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...»
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمی‌تونه داشته باشه.»
مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمی‌دونست با تنها 10 دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه‌فرنگی بخره. یعد به در خونه ها رفت و گوجه‌فرنگی‌ها رو فروخت. در کمتر ازدو ساعت، تونست سرمایش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت.
مرد فهمید می‌تونه به این طریق زندگی‌ش رو بگذرونه، و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. درنتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر می‌شد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون، و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت...
پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده‌فروشان آمریکاست. شروع کرد تا برای آینده‌ی خانواد‌ش برنامه‌ریزی کنه، و تصمیم گرفت بیمه‌ی عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبت‌شون به نتیجه رسید، نماینده‌ی بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»
نماینده‌ی بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراتوری در شغل خودتون به وجود بیارین. می‌تونین فکر کنین به کجاها می‌رسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟»
مرد برای مدتی فکر کرد و گفت: آره! احتمالاً می‌شدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت.
جمعه 28/3/1389 - 11:1
طنز و سرگرمی
یه روز یکی از خدا می پرسه:
خدایا ۱۰۰۰ سال برات چقدره؟
خدا می گه:
به اندازه ی یک دقیقه!
باز از خدا می پرسه:
خدایا ۱۰۰۰۰۰۰۰ دلار برات چقدره؟
خدا می گه:
به اندازه ی یک سنت!
می گه:
پس خدا یک سنت به من بده!
خدا می گه:
باشه فقط یک دقیقه صبر کن!!!
جمعه 28/3/1389 - 10:57
طنز و سرگرمی

میری تو یه وبلاگی می بینی موزیک قالبش آهنگ شماعی زادست!!!
یه فایل ZIP دانلود می کنی به جز آنفولانزای مرغی تمام ویروس ها توش هستن
تو جستجوگر عکس گوگل تایپ میکنی کرگدن عکس خودت رو پیدا می کنه !
بعد از کلی کار و خستگی میری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم فیلتر شدن
داری واسه استادت ایمیل ( التماس واسه نمره ) می زنی یهو کارتت تموم میشه
میری تو یه سایتی انقدر دنبال یه لینک می کنی تا آخرش مخت هنگ می کنه
سایتت رو با هزار بدبختی تو گوگل ثبت می کنی وقت جستجو میافته صفحه 400!!!
سه ساعت یه فایل و دانلود می کنی ( بدون DAP ) به 99% که میرسی یهو RESET میشی
رو لینک فقط بالای 18 سال کلیک میکنی میری تو سایت عمو پورنگ!

جمعه 28/3/1389 - 10:56
طنز و سرگرمی

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس

گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم

گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم

گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی

گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی

گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟

گفتا : که می سرایم شعر سپید باری

گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد

گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟

گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟

گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز

گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده

گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده

گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟

گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟

گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش

گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟

گفتا : شدست منشی در دفتر اداره

گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل

گفتا : که دست خود را بردار از سر دل

گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها

گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی

گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی

گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی

گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی

گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟

گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟

گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی

گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی

گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟

گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی

گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها

گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها

گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟

! گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی

جمعه 28/3/1389 - 10:54
طنز و سرگرمی
 مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد. 
 زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد! 
 مرد قمار را کشف کرد و کارت‌های بازی را اختراع کرد. 
 زن کارت‌های بازی را کشف کرد و جادوگری اختراع شد! 
 مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد. 
 زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی را اختراع کرد! 
 مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد. 
 زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد! 
 مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد. 
 زن پول را کشف کرد و «خرید کردن» اختراع شد! 
 از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد. 
 ولی زن همچنان مشغول خرید بود! 
جمعه 28/3/1389 - 10:51
طنز و سرگرمی

مادر داماد : ببخشین ، كبریت دارین؟

خانواده عروس : كبریت ؟! كبریت برای چی!؟

...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بكشه

خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟

..مادر داماد : سیگاری كه نه.. والا قمار بازی كرده و باخته ! ما هم سیگار دادیم بهش كه یادش بره

خانواده عروس : پس قمارم بازی می كنه...!؟

...مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن

خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟

...مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه كمی بازداشتش كردن

خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟

...مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد

خانواده ءعروس : زنش !!!؟؟؟

جمعه 28/3/1389 - 10:49
طنز و سرگرمی

مدرسه ما : پایگاه جهنمی
خروج از مدرسه : فرار از آلكاتراس
دیدن مدیر از دور : شبهی در تاریكی
نمره بیست : افسانه آه
مدیر مدرسه : مرد 6 میلیون دلاری
شوخی با مدیر : بازی با مرگ
روز دادن كارنامه : حادثه در كندوان
امتحان : شاید وقتی دیگر
روزی كه معلم به كلاس نمی آید : بوی خوش زندگی
اخراج از كلاس : یك بار برای همیشه
نمازخانه دبیرستادن : قطعه ای از بهشت
زنگ آخر : آرایشگاه زیبا
امحان پایان ترم : قلب ها برای كه می تپد
پیام متقلب برای دیگران : چشم هایم برای تو
راهی برای متقلبان : جیب بر ها به بهشت نمی روند
آنتن مدرسه : جاسوس سه جانبه
جای سیلی معلم : دایره سرخ
دبیر تربیتی : پاك باخته
صفر های پشت سر هم : برج مینو
اعتراض برای نمره : شلیك نهایی
حیاط مدرسه : پارک ژوراسیک
زنگ ورزش : المپیک در بازداشتگاه
شوراءدبیران : جنگ نفتکشها
ناظم : پلیس آهنی
کنکور : بالاتر از خطر
دیدن معلم از دور : سایه عقاب ها
نگاه معلم : بگذار زندگی کنم
دانشگاه : سرزمین آرزوها
خارج از مدرسه : آن سوی آتش
بحث با مدیر : فریاد زیر آب
شاگرد اول كلاس : پرنده كوچك خوشبختی
پای تخته : لبه تیغ
دیكتاتوری معلم : مزد ترس
منفی های پشت سر هم : گلوله های بی صدا
اولین دانش آموزی كه معلم از او درس می پرسد : قربانی
وراجی سر كلاس : مجوز مرگ
آخر كلاس : بهشت پنهان
مبصر كلاس : افعی
بوی جوراب بچه ها : عطر گل یاس
دبیرام مدرسه ما : تبعیدی ها
اخراج از مدرسه : می خواهم زنده بمانم
سایه دبیر تربیتی : سایه شوگان
دفتر دبیران : خانه ارواح
نمره ده : شانس زندگی
اتاق ورزش : جزیره آدم خور ها
دستشویی : اطاق گاز
سال آخر دبیرستان : سال های بی قراری
ساختمان مدرسه : آسمان خراش جهنمی
اخراجی ها : بینوایان
رفتن به دانشگاه : هدف سخت
دفتر مدیر : کلبه وحشت
صاحبان نمره زیر ده : سربداران
كیف های دانش آموزان : محموله
ظرفیت نیمكت ها : دو نفر و نصفی
سوسك در كلاس : انفجار در اطاق عمل
كلاس خصوصی : وعده پنهان
زنگ ادبیات : نان و شعر
دفتر ناظم : محكمه عدالت
حالت دانش آموز هنگام پاسخ دادن : زرد قناری
دانش آموزان رشته ریاضی : سوته دلان
رفتار مشاور مدرسه با دانش آموزان : عاشقانه


پنج شنبه 27/3/1389 - 22:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته