• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 172
زمان آخرین مطلب : 4578روز قبل
تبریک و تسلیت

متن شرکت اپل  در پی فوت استیو جابز:

 سیب رویایی و نبوغ خلاق را از دست داده است و جهان در حال شگفت انگیز انسان را از دست داده است.
آن دسته از ما که به شما شده است به اندازه کافی خوش شانس را بدانند و کار با استیو، دوست عزیز از دست داده و الهام بخش مربی استیو برگ استیو پشت یک شرکت که تنها او می تواند ساخته اند
و روح او برای همیشه لطفا برای پایه و اساس از سیب باشد

جمعه 15/7/1390 - 9:8
طنز و سرگرمی
http://www.star28.net/penguin_tebe.swf?msg=WWW.TEBYAN.NET
پنج شنبه 19/3/1390 - 14:24
آلبوم تصاویر
چهارشنبه 3/1/1390 - 0:54
جهانگردی

 

                                                        مینا پلیس /امریکا  

چهارشنبه 3/1/1390 - 0:50
آلبوم تصاویر

 

                                        نظر یادت نره        

چهارشنبه 3/1/1390 - 0:47
سخنان ماندگار
بودا:زندگی انسان مانند شبنمی است که از برگ گلی می لغزد و فرو می چکد
جمعه 22/11/1389 - 20:57
طنز و سرگرمی

نظر یادت نره  

شنبه 25/10/1389 - 11:16
طنز و سرگرمی

بررسی سنت ترقه بازی 

در این مراسم پر سوز از ترقه ساز اهل بیت ( کسی که در خانه ترقه می سازد )، تاجر دینامیت، نارنجک به کمر قدر، غلام حسین خالکوبیان آتش آبادی معروف به حسین نفهمیده، جهت خود سوزی دعوت به عمل آمده است.

از علاقه مندان به سوختن، آتش گرفتن، معافیت از خدمت، آشنایی با کمیته انضباطی، کور کردن چشم حسود وشرکت در مستندات صدا سیما دعوت می شود تا با شرکت پر شور و پر سوز خود محفل ما را با ترقه هایشان گرم و نورانی کنند.

لازم به ذکر است که شور این مراسم کاملا بدون شعور بوده و کاملا احمقانه است. بدیهی است که با شرکت در این محفل خواسته یا ناخواسته فیض کافی و وافی شامل حالتان می شود و قسمتی از بدن شما ناقص خواهد شد، اجرتان در بیمارستان امام رضا و زجرتان با خودتان!

خواهران :

ضلع جنوبی شمال غرب دانشگاه درون چمن ها-

شروع مراسم با رمزمخطرالباروتی

هدف : به آتش کشیدن حسابداری !

برادران : ضلع شمالی جنوب شرقی دانشگاه درون چمن ها

- شروع مراسم با رمز المترقتین!

هدف : منفجر کردن چاه دستشویی با شعار چهار شنبه سوزی باید بوسوزی

توجه توجه این مطلب هیچ ربطی به مسائل سیاسی ندارد با تشکر

پنج شنبه 16/10/1389 - 16:2
دانستنی های علمی

                                                 فقط یک کلمه

                                                        ت ق ل ب  

 

بررسی تقلب از نگاه دانش‌آموزان
دانش‌آموزان پاسخ می‌دهند: چرا تقلب؟!

تقلب بنویسید اما تقلب نکنید

ترس از حقارت و سرزنش

به دلیل ترس از گرفتن نمرة کم در درس و تحقیر شدن پیش دانش‌آموزان و خانواده

از نظر من علت فراگیر شدن این شیوه بی‌توجهی بعضی از مراقبان امتحان و سوءاستفاده دانش‌آموزان از مکان‌های مختلف که دور از دید مراقبان است.

جوگیر می‌شویم!

1. از روی غرور و خودخواهی

2. برای بالا رفتن سطح نمرة امتحان

3. جوّ کلاس؛ بچه‌هایی که تقلب می‌کنند او را هم‌ جو فرامی‌گیرد.

4. در بعضی مواقع که دانش‌آموزی درس نخوانده، تقلب می‌کند.

5. یک نوع بیماری روانی و عادت برای بعضی دانش‌‌آموزان شده است.

نمی‌دونی چه لذتی دارد!

زیرا لذتی که در تقلب است در .... نیست!

واقعاً چه صفایی داره تقلب. آخر حال و هوله!

قبل از امتحان هیچ نگاهی به جزوه و کتاب نیندازی و بیایی بهترین نمره رو بگیری! یعنی آخرشه؛ خیلی حال می‌ده. و اما چرا بروبچ به تقلب پناه آوردند؟ بی‌توجهی اساتید به تقلب و بی‌خیالی بعضی از آن‌ها، حتی در مواقعی که تقلب کردن دانش‌آموزان را می‌بینند اما هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند.

اضطراب و دلهره

به نظر من کسانی دست به کارهایی مانند تقلب می‌زنند که یا درس خود را به‌خوبی نخوانده‌اند و یا اضطراب و دلهرة زیادی دارند که اگر نمرة بالایی نگیرند، از طرف خانواده و فامیل سرزنش شوند. برای همین، این کار خیلی بد را که شاید آخر آن خیلی خوشایند هم نباشد، در پیش می‌گیرند.

درس‌ها سخت است!

چون در‌س‌ها بسیار سخت است و تقلب در پیش روی معلم بسیار آسان! دانش‌آموز ‌می‌بیند نمی‌تواند یاد بگیرد مجبور به تقلب می‌شود که راه بسیار آسانی برای گرفتن نمره است.

یعنی ما شجاعیم!

علت اصلی این‌کار عدم مطالعه است. علت‌های دیگری هم دارد مثل: کسانی که تقلب می‌کنند در نزد بعضی دانش‌آموزان شجاع به نظر می‌رسند. دوم این‌که این کار در بین بعضی دانش‌آموزان عادت شده است و با وجود این‌که مطلب را بلد هستند بازهم تقلب می‌کنند! هم‌چنین مهارت زیاد دانش‌آموزان در این‌کار و کم‌توجهی معلم‌ها، تقلب در بین بچه‌ها زیاد شده است.

مشکلات خانوادگی

زیرا معلمان امروزی زیاد سخت‌گیری نمی‌کنند و دانش‌آموزان زمینه را برای تقلب فراهم می‌یابند و دیگر این‌که امروزه بسیاری از دانش‌آموزان، مشکلات مالی و یا دیگر مشکلات تحصیلی دارند و وقت کافی برای درس‌خواندن ندارند و در امتحانات تقلب می‌کنند. دیگر این‌که درک مطلب درسی و یا کتابی برای آن‌ها مشکل است و نمی‌توانند آن‌ها را به‌خوبی به ذهن خود بسپارند؛ به همین‌خاطر به فکر تقلب می‌‌افتند.

تقلب بنویسیم اما تقلب نکنیم

مسلماً واژة تقلب در میان دانش آموزان، دبیران و ... واژه‌ای ننگین محسوب شده و همة نسبت به آن دید منفی دارند.

اما به نظر من تقلب روشی برای فهم بهتر مطالب محسوب می‌شود. لذا دانش ‌آموزان با حداقل یک‌بار نوشتن تقلب می‌توانند مطالبی که بعضاً مهم هستند، در ذهن خود یادآوری کنند.

تقلب می‌تواند به‌نوعی کمک برای گرفتن نمرة بالا باشد؛ از سوی دیگر می‌تواند ناجی برخی مطالب از یاد رفتة ذهن ما باشد.

بنده اگر روزی بخواهم تقلب کنم بیش‌تر برای فهم مطالب است و وجدانم اجازه تقلب در امتحان را نمی‌دهد!

درس را نمی‌فهمیم

به دو دلیل: الف) عدم درک دانش آمو‌ز: دانش‌آموز باید بداند که امتحان صرفاً برای نمره گرفتن نیست بلکه باید مطلبی را فرا بگیرد.

ب) عدم توجه دبیران و سخت‌گیری بیش از اندازه آنان: اگر دبیری، دانش‌آموزی را در هنگام تقلب دید، باید بدون تذکر، او را با یک اردنگی از کلاس بیرون کرده، نمرة آن درس را صفر دهد!

یک نوع آبروداری است!

تقلب در بین دانش‌آموزان به مشکلات آنان بستگی دارد. بعضی از دانش آموزان هستند که به خاطر مشکلات خانوادگی و یا دعوای پدر و مادر نتوانسته خوب درس خود را بخواند و چون دوست ندارد نمرة تک بگیرد رو به تقلب می‌برد و یا در بعضی خانواده‌ها به دلیل خراب‌بودن وضعیت مالی دانش آموز مجبور است که سرکار برود تا آبروی خانواده خود را حفظ کند و از درس خواندن باز می‌ماند و مجبور است تقلب کند و دیگر این‌که دانش‌آموز عادت به این کار کرده است و به امید این‌که روز امتحان تقلب می‌کند و نمرة قبولی می‌گیرد، درس خود را نمی‌خواند و این هر سه باعث شرمندگی جامعه و حتی خود دانش آموزان است و بر حیثیت جامعه هم لکه وارد می‌کند.

ملاک، فقط نمره است

علاقه کم‌تر به مطالعه، افزایش نمره به عنوان ملاک برتری و نه سطح فهم، عدم تأمل بر دروس با توجه به مدت کم آموزش نه‌چندان درست درس‌ها، عدم مانع در برابر این اقدام، عدم توجه دانش‌آموز به این‌که فهمیدن مهم‌تر از نمره است، کم‌بود مطالعه درسی و غیردرسی و ...

چون ملاک مدرسه برای قبولی و مدرک‌دادن به دانش‌آموزان فقط نمره است به خاطر همین، هرکس تلاش می‌کند که نمره قبولی بگیرد به هر شیوه که شده. اگر ملاک قبولی عوض شود دیگر کسی تقلب نمی‌کند و برای یادگیری امتحان می‌دهند.

همه تقلب می‌کنند!

البته هرکسی نظر خودش را دارد، اما من که قدیم‌ها تقلب می‌کردم و کسانی را دیده‌ام که تقلب می‌کنند فکر می‌کنم به دو علت بوده است. یکی آن‌که نمره‌هایشان بالا رود، تا وقتی کارنامة خود را نشان می‌دهند کسی بهشان دعوا نکند! مورد دوم که مهم‌تر است این‌که در وقت امتحان وقتی می‌بینند دیگران دارند تقلب می‌کنند و می‌بینند که دارد حقشان ضایع می‌شود برای این‌که حق خود را بگیرند چه از راه تقلب و چه از راه دیگر، با وسوسه‌های شیطانی این عمل را انجام می‌دهند و وقتی از آن‌ها می‌پرسیم: چرا تقلب کردی؟ می‌گویند: همه تقلب کرده‌اند! به همین علت است که تقلب بسیار رایج شده است. برای از بین بردن تقلب دو کار باید انجام داد: یکی این‌که باید به آن‌ها گفت که تقلب یک گناه است و دیگر آن‌که با تقلب فقط به خود ضربه می‌زنند. اگر این موضوع را درک کنند دیگر تقلب نمی‌کنند.

تنبلی، رهایی از زحمت درس خواندن

به نظر من دانش آموزان در اثر تنبلی و نخواندن درس این شیوه را رواج داده‌اند و فکر کم‌آوردن نمره آن‌ها را وادار به تقلب می‌کند. شاید هم دلیل دیگرش برای لذت این‌کار باشد، البته بیش‌تر دانش‌آموزان متقلب برای رهایی از زحمت درس‌خواندن خود را متکی بر تقلب می‌کنند.

ترک عادت موجب مرض است

زیرا اکثر دانش‌آموزان بی‌توجه به درس هستند و تقلب ‌را یک راه حل می‌دانند که می‌توان از طریق آن یک نمره خوب بگیرند. تقلب، دلایل مختلف دارد. گاهی در اثر بی‌توجهی معلم است یا وسوسه شدن دانش‌آموز. در بعضی از دانش‌آموزان تقلب به خاطر تکرار به یک عادت تبدیل شده است و ترک عادت موجب مرض است.

تقلب در صورتی انجام می‌شود که انسان اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و وقتی که انسان، اعتماد به نفس خود را از دست بدهد نمی‌تواند درس بخواند. بعضی دیگر بر اثر ترس از پدر و معلم تقلب می‌کنند که باعث می‌شود دانش‌آموز تبدیل شود به انسانی که بدون تقلب نمی‌تواند به درس خود ادامه دهد.در این میان بعضی از دوستان هستند که دیگران را به خاطر ترسوبودن یا این‌که جرأت تقلب ندارد، وسوسه می‌کنند تا تقلب کند! به نظر من اگر انسان به خود بگوید که من می‌توانم تقلب کنم ولی نمی‌کنم، بهتر است و این‌گونه دوستان به درد دوستی نمی‌خورند؛ چرا که امام صادق گفته: نداشتن دوست بهتر از داشتن دوست ناباب است.

پدیدآورنده:JAVA50

                                تصویری از تقلب 

 

جمعه 3/10/1389 - 16:41
داستان و حکایت

همه ما خاطرات خوش دوران كودكی را هر چند اندك در خاطر داریم و همچنین دوره دبستان با شیطنت های مخصوص خود و با كتك كاری های آبدار و بعضاً پر هیجان!
اینها همه قسمتی از خاطرات هر شخص در هركجای این جهان بزرگ است كه در پشت میز و صندلی ها به وقوع می پیوندند و از آنها جز خاطراتی باقی نمی ماند.
نیكولا و دوستانش نیز در فرانسه این دوره را طی كردند. نیكولا كوچولو دوستان خوبی دارد كه همیشه سعی می كنند به همدیگر كمك كنند؛ گرچه گاهی نیز باعث دردسر می شوند. نیكولا هیچ وقت دست از شیطنت بر نمی دارد و در این مورد با دوستانش به رقابت می پردازد.
كتابهای پنجگانه نیكولا كوچولو با كاریكاتورهای جذابش اثر مشترك سامپه و گوسینی، سالهاست كه در بین مردم دست به دست شده، و برای بچه ها تصویری است در آینه و برای بزرگترها یادآور روزهای خوش كودكی.
نیكولا كوچولو توسط امیر حسین مهدی زاده، فریبا و ویدا سعادت ترجمه و كتابهای كیمیا آنها را منتشركرده است.
در ادامه مطلب نیز یكی از داستانهای كتاب اول بنام "جوجو" را قرار داده ام.

جوجو
ما در كلاسمان، شاگرد تازه واردی داشتیم. بعدازظهر، خانم معلم با پسر كوچولویی آمد توی كلاس. پسر كوچولو موهای قرمز و صورت كك مكی داشت و چشمهایش آبی بود، رنگ تیله ای كه من دیروز، زنگ تفریح، به مكسان باختم، ولی او جر زد. خانم معلم گفت: «بچه های من، یك دوست كوچولوی تازه بهتان معرفی می كنم. او خارجی است و پدر و مادرش اسمش را در این مدرسه نوشته اند تا حرف زدن یاد بگیرد.» و بعد خانم معلم رو كرد به شاگرد تازه و بهش گفت:« اسمت را به دوست های كوچولوت بگو.» شاگرد تازه نفهمید كه خانم معلم ازش چی پرسید، خندید و ما دیدیم كه چه دندان های گنده ای دارد. آلسست همشاگردی چاقمان كه دائم چیز می خورد گفت: «خوش به حالش، با این دندان هایی كه دارد می تواند لقمه هایی با چه گندگی گاز بزند!» چون شاگرد تازه حرف نمی زد، خانم معلم گفت كه اسمش ژُرژ مك اینتاش (Georges Mac Intosh) است. شاگرد تازه گفت: «یس، جُرج.» مكسان پرسید: «ببخشید، خانم معلم، اسمش ژُرژ است یا جُرج؟» خانم معلم توضیح داد كه اسمش ژُرژ است، اما در زبان آن ها، این اسم جُرج تلفظ می شود. مكسان گفت: «بسیار خوب، ما اسمش را ژوژو می گذاریم.» ژواكیم گفت: «نه، باید جوجو تلفظ كنی.» مكسان گفت: «حرف نزن جواكیم.» خانم معلم به هردوی آن ها گفت كه بروند گوشه كلاس رو به دیوار بایستند.
خانم معلم جوجو را كنار آنیان نشاند. پیدا بود كه آنیان زیاد از شاگرد تازه خوشش نیامده بود. آنیان شاگرد اول كلاس است و عزیز كرده خانم معلم و همیشه از شاگردهای تازه می ترسد، برای اینكه می ترسد آن ها شاگرد اول كلاس و عزیز كرده خانم معلم بشوند. آنیان از ما خیالش راحت بود.
جوجو نشست، با همان لبخند هایی كه دندان های گنده اش را بیرون می انداخت. خانم معلم گفت: «حیف كه هیچ كس زبانش را نمی داند.» آنیان، كه باید گفت خوب حرف می زند، گفت: «من، مقداری از مقدمات انگلیسی را خوب می دانم.» اما، بعد از اینكه آنیان «مقدماتش» را پیش جوجو بیرون ریخت، جوجو بهش نگاه كرد و بعد بنا كرد به خندیدن، و با انگشت زد روی پیشانی خودش. آنیان دمغ شد، ولی جوجو حق داشت.
بعدها فهمیدیم كه آانیان از خیاطش كه پولدار است و از باغ عموش كه از كلاه عمه اش بزرگتر است چیزهایی گفته بود. این آنیان واقعا دیوانه است!
زنگ تفریح خورد و همه از كلاس رفتیم بیرون، بجز ژواكیم و مكسان و كلوتر كه تنبیه شده بودند. حق نداشتند بیایند بیرون. كلوتر شاگرد آخر كلاس است و درسش را بلد نبود. كلوتر هر بار كه درس جواب می دهد، زنگ تفریح ندارد.
توی حیاط، ما دور جوجو جمع شده بودیم. ازش خیلی سوال كردیم، ولی او به جای جواب دادن فقط دندان هایش را به ما نشان می داد. بعد بنا كرد به حرف زدن، ولی ما هیچ نفهمیدیم. فقط چیزی مثل «اوئن شوئن شوئن»، همین! ژوفروا كه زیاد سینما می رود گفت: «موضوع این است كه این به زبان اصلی حرف می زند. حرف هاش زیرنویس می خواهد.» آنیان كه می خواست یك بار دیگر «مقدماتش» را امتحان كند، گفت: « شاید من بتوانم حرف هاش را ترجمه كنم.» روفوس گفت: «تو؟ تو خُلی!» شاگرد تلزه از این كلمه خوشش آمد و آنیان را با انگشت نشان داد و گفت: «اوه! خُل، خُل، خُل!» خیلی خوشحال بود. آنیان زد زیر گریه و رفت. آنیان همیشه گریه می كند. ما كم كم فهمیدیم كه جوجو خیلی با مزه است و من یك تكه از شكلات زنگ تفریحم را بهش دادم. اود پرسید: «در كشور شما چه ورزشی می كنند؟» معلوم است، جوجو نفهمید، ولی پشت سر هم می گفت: «خُل، خُل، خُل.» ولی ژوفروا جواب داد: «اینكه پرسیدن ندارد! آن ها تنیس بازی می كنند!» اود فریاد زد: «دلقك، با حرف نزدم!» شاگرد تازه كه پیدا بود در جمع خیلی بهش خوش می گذرد، داد زد: «دلقك! خُل، خُل!» ولی ژوفروا كه از جوابی كه اود بهش داد ناراحت بود، ار او پرسید: «دلقك كیه؟» و اشتباه كرد كه چنین سوالی ازش كرد، برای اینكه اود خیلی قوی است و دوست دارد كه روی دماغ ها مشت بكوبد، و مشتی حواله دماغ ژوفروا كرد به خطا نرفت. جوجو كه این مشت زنی را دید، «خُل خُل» و «دلقك» را كه دم گرفته بود ول كرد و به او نگاه كرد و گفت: «بوكس؟ خیلی خوب!» و مشت هاش را جلو صورتش گرفت و بنا كرد به رقصیدن، مثل مشت زن های تلوزیون خانه كلوتر. آخر، ما خودمان هنوز تلوزیون نداریم، و من خیلی دلم می خواهد كه بابا یكی بخرد. اود گفت: «چرا این جور می كند؟» ژوفروا كه داشت دماغش را می مالید، گفت: «احمق جان، می خواهد با تو بوكس بازی كند.» اود گفت: «خوب است» و شروع كرد به بوكس بازی با جوجو، ولی جوجو خیلی بهتر از اود جاخالی می داد، پشت سر هم به اود ضربه می زد و اود كم كم داشت عصبانی می شد. «آخر، اگر هی دماغش را جا به جا بكند، من چطوری مشتم را روش بكوبم؟» تا این را گفت، بنگ!، جوجو یك مشت كوبید توی صورت اود و اود با زانو افتاد روی زمین. اود عصبانی نشد، همان طور بلند شد و گفت: «تو خیلی پُرزوری!» شاگرد تازه كه فوق العاده زود یاد می گرفت بهش جواب داد: «پُرزور، خُل، دلقك!» زنگ خورد و آلسست، مثل همیشه، شكایت داشت كه وقت نكرده است هر چهار نان و كره ای را كه از خانه آورده بود تمام كند.
به كلاس كه برگشتیم، خانم معلم از جوجو پرسید: «خوب تفریح كردی؟» آنیان بلند شد و گفت: «خانم معلم، بچه ها بهش كلمه های زشت یاد می دهند!» كلوتر كه زنگ تفریح بیرون نرفته بود داد زد: «دروغ می گوید، دروغگوی كثیف!» جوجو گفت: «خُل، دلقك، دروغگوی كثیف.»
ما هیچ حرف نزدیم، برای اینكه دیدیم خانم معلم اوقاتش سخت تلخ است. گفت: «شما باید خجالت بكشیدكه از دوستانتان كه زبان شما را نی دانند سو استفاده می كنید! من از شما خواسته بودم كه با او به مهربانی رفتار كنید، ولی معلوم می شود كه نباید به شما اعتماد كرد! شما بچه های وحشی، مثل بی تربیت ها رفتار كردید!» جوجو كه پیدا بود از این همه چیز كه یاد گرفته خوشحال است گفت: «خُل، دلقك، دروغگوی كثیف، وحشی، بی تربیت».
خانم معلم كه چشمهایش از تعجب گرد شده بود به جوجو نگاه كرد و گفت: «نه... نه، ژُرژ نباید این جور حرف بزنی!» آنیان گفت: «دیدید، خانم معلم؟ دیدید راست می گفتم؟» خانم معلم فریاد زد: «اگر می خواهی در كلاس نگهت دارم، خواهش می كنم تذكراتت را برای خودت نگه دار!» آنیان بنا كرد به گریه كردن. یكی از بچه ها داد زد: «جاسوس كثیف!» ولی خانم معلم نفهمید كی بود، وگرنه من تنبیه می شدم. آن وقت، آنیان، در حالی كه روی زمین غلت می زد، فریاد می كرد كه هیچ كس دوستم ندارد، و این خیلی دردناك است، آخر من می میرم؛ و خانم معلم مجبور شد با او از كلاس برود بیرون تا آبی به صورتش بزند و آرامش كند.
وقتی كه خانم معلم با آنیان به كلاس برگشت، پیدا بود كه خیلی خسته است. ولی خوشبختانه زنگ خورد. خانم معلم پیش از اینكه از كلاس برود بیرون، به شاگرد تازه نگاه كرد و گفت: «خدا می داند پدر و مادرت چه فكرهایی بكنند.» جوجو با خانم معلم دست داد و گفت: «جاسوس كثیف!»
خانم معلم بیخود نگران بود، لابد پدر و مادر جوجو فكر كردند كه پسرشان تمام فرانسه ای را كه احتیاج دارد یاد گرفته است.
دلیلش این كه جوجو دیگر به مدرسه نیامد

شماره انتشارات کیمیا در تهران منتشر کننده کتاب نیکولا :88795674

 

جمعه 26/9/1389 - 10:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته