• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 0
زمان آخرین مطلب : 5949روز قبل
محبت و عاطفه

گفتمش :

فانوس ماه ، می دهد از چشم بیداری  نشان

گفت : اما در شبی این گونه گنگ ،

هیچ آوایی نمی آید به گوش

گفتمش : اما دل من می تپد ، گوش کن اینک صدای پای اوست !

گفت : ای افسوس ، در این دام مرگ ، باز صید تازه ای را می برند

این صدای پای اوست ...!

گریه ای افتاد در من بی امان

در میان اشک ها پرسیدمش :

خوش ترین لبخند چیست؟

شعله ای در چشم تاریکش شکفت ،

جوش خون در گونه اش آتش فشاند

گفت :

لبخندی که عشق سر بلند

وقت مردن بر لب مردان نشاند

من زجا بر خاستم

جمعه 21/10/1386 - 9:41
خانواده


سفر به خیر خاطرات من!...سفر به خیر رفیق های نارفیق...سفر به خیر دوستان نیمه راه...دلم گرفته ای خدا...!نفس نمی كشم!دلم عجیب ترك ترك شده...!و آن چنان كه می تپد شكاف خسته ای میان قلب من به روزهای من...به سادگی من نیشخند می زند!...
چه خوب بود آن زمان كه ساده بودم و دچار قلب بی ریا!...دلم به این یكی دو دوست...به نام خواهر و برادرم چه شادمانه بود!...به اینكه غصه را چه باك؟منم و قلب های پر ز عشق و نور و سادگی  معرفت!...منم چونان ستاره ای میان قلب آسمان دوستی!...عجب خیال باطلی!...به زیر دست دوستی...خنجری!...ز پشت چشم مهر... نفرتی!میان حرف ها همه دروغ و افترا...!چه خسته ام! چه خسته ام ز روز ها و ماه ها و سال ها...!دلم گرفته ای خدا...نفس نمی كشم!دلم عجیب ترك ترك شده...!

شكسته جام شیشه ای!شكسته تنگ قلب من!و ماهی ام در این كویر...چه بی بهانه جان سپرد!...عجب زمانه ای!عجیب مانده ام عجب! كه دوست ها چطور دشمنی به خوردمان دهند؟!چقدر ساده ام خدا...برای خاطر تمام حرف ها مرا ببخش!

خسته ام!تحملم تمام شد...كمر شكست...چگونه دوستی بلای جان شده؟!...نفس نمی كشم!برای خاطر هزارمین رفیق نارفیق!...دگر تحملم ز دست رفته ای خدا...!نفس نمی كشم!.

جمعه 21/10/1386 - 9:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته