• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 154
تعداد نظرات : 61
زمان آخرین مطلب : 5214روز قبل
محبت و عاطفه

می دونم خسته شدی دلت نمیاد که بگی ...
واسه عاشق بودنام شاید که آزرده شدی !
می دونم مثل قدیما دیگه رویات نمی شم ...
دیگه اون دختر رویا توی خوابت نمیشم !
می دونم حسرت دستامو دیگه تو دل نداری ...
بغض خیس گریه هامو دیگه باور نداری !
می دونم دلت نمی خواد دیگه عاشقم باشی ...
واسه این قلب بی پناهم دیگه سرپناه باشی !
همه چی رو می دونم خدا به همراهت باشه ...
قول میدم فقط دعام بدرقه ی راهت باشه !
می دونم ...

شنبه 19/10/1388 - 16:9
محبت و عاطفه

اگه بی تو تنها گوشه ای نشستم
تویی تو وجودم بی تو با تو هستم
اگه سبز سبزم تو هجوم پاییز
ذره ذره ی من از تو شده لبریز
ای همیشه همدم واسه درد دل ها
عطر تو همیشه جاری تو نفس ها
ای که تاروپودم از یاد تو بی تاب
با منی ولی باز دوری مثل مهتاب
بی تو با تو بودن شده شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم
تویی توی حرفام تویی تو نفس هام
ولی جای دستات خالیه تو دستام
من به شوق و یاد بارون زندمو پژمرده نمیشم
تشنه ی یک قطره م اما سردو دل آزرده نمیشم
سخته وقتی تو غزل ها از منو تو واژه ای نیست
سخته بی تو با تو بودن سخته اما چاره ای نیست
بی تو با تو بودن شده شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم
تویی توی حرفام تویی تو نفس هام
ولی جای دستات خالیه تو دستام

شنبه 19/10/1388 - 16:7
محبت و عاطفه

سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن

هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن

واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره

بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره

عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت

خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت

سر تو مهربونی بذاری به روی شونم

تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم

حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره

چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره

نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون

چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون

بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی

تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی

می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته

رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته

باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه

اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه

من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد

باقیش و بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد

حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی

من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی

یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم

از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم

یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید

دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید

اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه

یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد

اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده

اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده

تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز

سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه

بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه

همیشه نبودن تو کرده این دل و کلافه

می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من

می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من

می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته

من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته

اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم

ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم

آخ چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن

رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن

من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه

تو که چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س

تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س

بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن

من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن

مریم حیدر زاده

شنبه 19/10/1388 - 16:6
محبت و عاطفه

یا تو زیبا تر شدی یا چشمام بارونیه

این قفس بازه ولی قلب من زندونیه

من پشیمون می کنم جاده رو از رفتنت

تو نباشی می پره عطرتم از پیرهنت

می خوام آروم بشم تو نمی ذاری

هر دو بی رحم اند عشق و بیزاری

همه دنیامو زیرو رو کردم

 تو رو شایدی آرزو کردم

قدم های آخر ور آهسته تر بردار

واسه من کابوسه فکر آخرین دیدار

بغض این آهنگ ما رو تا کجاها برد

شایدم تقدیرم رو امشب به رحم آورد

به تلافی اون همه تلخی گله هاتم طعم عسل شد

غم معصومانه ی چشمات به تبسم تازه بدل شد

می شه با من هزار و یک سال به بهانه ی قصه بمونی

همه مرثیه های سکوتم به بهانه ی تو باغ غزل شد

نفس کشیدن دل سپردن مثل دریا ماه من

از تو خوندن با تو موندن مقصد من راه من

همینه رویام آرزوهام سرگذشت آه من

نرفته برگرد که با تو شاید خدا گذشت از گناه من

تو مثل بارون غم رو آسون می بری از یاد من

با تو خوبم بی غروبم خاطرات شاد من

زار و خسته دل شکسته بینوا فرهاد من

مرغ آمین کی به شیرین می رسه فریاد من

شنبه 7/6/1388 - 13:40
محبت و عاطفه

قسم به عشقمون قسم همه اش برات دلواپسم

قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم

راستی چی شد چجوری شد اینجوری عاشقت شدم

شاید می گم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

به ملاقات اومدم ببین که دلسپرده داری

چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری

نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم

تو دریا باش و من جویبار عشق و در تو جاری

من از پروانه بودن ها من از دیوانه بودن ها

من از بازی شعله ی سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه

نمی ترسم !

من از هیچ بودن ها من از عشق نداشتن ها

من از بی کسی و خلوت انسان ها

می ترسم !

من از عمر رفاقت ها من از لطف صداقت ها

من از بازی نور در سینه ی بی قلب ظلمت ها

نمی ترسم !

من از حرف جدایی ها مرگ آشنایی ها

من از میلاد تلخ بی وفایی ها

می ترسم !

شنبه 7/6/1388 - 13:39
محبت و عاطفه

تا جاده میره سمت بیراهه ...

گم کن منو ...

این آخرین راهه ...

شنبه 7/6/1388 - 13:39
دانستنی های علمی

کسی را دوست بدار که قلبش آنقدر بزرگ باشد

 که برای جا شدن در قلبش

 مجبور نباشی خود را کوچک کنی !!!

شنبه 7/6/1388 - 13:38
خانواده

نداره حتی رفیقی
که بگه دردشو

درد دیدن و نگفتن
بی سرانجام
توی فکر آسمونه

که بباره
بلکه تو قطره ی بارون

بتونه اشک خدا رو هم ببینه
نمی دونه حتی اشک هم

دیگه فایده ای نداره

شنبه 7/6/1388 - 13:37
محبت و عاطفه

قسمت نشد ببینمت ،خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم
گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برات
اگه یه وقت بگی نرو
رفتن پر از درده برام
گفتم صداتو نشنوم
ندیده از پیشت برم
پشت سرم زاری نکن
چی کار کنم مسافرم...

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

نامه رو تا تهش بخون
گریه نکن طاقت بیار
نامه رو خط خطی نکن
دو جمله رو هم دووم بیار
باور نکن یه بی وفام
نامه میذارم و میرم
نه ،
قسمت زندگی اینه
به کی بگم مسافرم...

سهم من از تو دوری
تو لحظه های بی کسیم
قشنگی قسمت ماست
که ما به هم نمی رسیم.......

من میرم ولی باز ،تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من، فراموش نمیشه
گل من خوب می دونی،
بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم....

همیشه زنده می مونه با یاد تو ترانه هام
منو ببخش اگه بازم ، اشکام چکید رو نامه هام
دیگه تموم شد فرصت ، خاطره هام پیشت باشه
تموم خاطرات خوش ، خدانگهدارت باشه.......

شنبه 7/6/1388 - 13:36
محبت و عاطفه

یه لحظه ام نمی تونم باور کنم نباشی

من حاضرم بمیرم و فقط تو زنده باشی

وقتی که هستی هستی ام تموم خاک دنیاست

شاهد عشق پاک ما اشک کنار دریاست

روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره

آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره

آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته

بیا با هم نذاریم*** رویای دریا ***بمیره

یه لحظه ام سخته که بودنت رو حس نکردن

یه حسی شبیه حس سرد و تلخ مردن

نمی تونم نمی ذارم نمی خوام و نمیشه

تموم لحظه هامون رو به خاطره سپردن

یه ثانیه اش یه عمره حس کنم که دیگه نیستی

آهای جدایی نمی ذارم پیش روم بایستی

من از خدا می خوام که عشقم رو واسم بذاره

تو هم بدون دیگه برام یه عشق ساده نیستی

روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره

آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره

آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته

بیا با هم نذاریم*** رویای دریا ***بمیره

 

http://www.tebyan.net/Weblog/oversea/index.aspx

شنبه 7/6/1388 - 13:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته