ای آیه مکرر آرامش
می خواهمت هنوز
آری هنوز هم
دریای آرزو
در این دل شکسته من موج می زند
راهی به دل بجو
روبرویم بودی
گرمی دستانت
دست من را حس کرد
یک تبسم بر لب
قصه ها ساخته بود
و نگاهت گاهی
آنقدر نورانی
که چراغم شده بود
زندگی شهد گل است
زنبور زمان می خوردش
آنچه می ماند برجا
عسل خاطره هاست
عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود
و او هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد.
اگر می دانستی چقدر دوستت دارم هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی رنگین کمان من
سلام