تبیان، دستیار زندگی

با استفاده از این ترفند می توانید فولدرهای موجود در My Computer خود را کاملاً نامرئی سازید! با بهره گیری از این ترفند میتوانید به نوعی فایلهای خود را نیز مخفی سازی کنید.

ابتدا فایلهای خود را در یک فولدر جدید قرار دهید و سپس روی فولدر راست کلید کرده و Properties را بزنید سپس در پنجره باز شده به تب Customize بروید و دکمه Change  را بزنید.

 در میان آیکون ها و در قسمت های وسط آن، چند آیکون خالی وجود دارد یکی از آنها را در حالت انتخاب در آورید و Ok را بزنید و دوباره Ok بر روی Ok کلیک کنید.

خواهید دید که شکل آیکون شما ناپدید شده است.

حال برای ناپدید کردن نام آیکون میبایست روی آیکون راست کلیک کنید و Rename را بزنید. سپس کلید Alt را بگیرید واز دکمه های سمت راست کیبورد عدد 0160 را وارد کنید و Enter را بزنید.

خواهید دید که اکنون نامFolder  تان هم نامرئی شده است.

اکنون کاملاً پوشه شما غیر قابل دیدن شده است و تنها خودتان میتوانید تشخیص بدهید.   

از آتش پرسیدن : عشق چیست؟

گفت : از من سوزان تر

از گل پرسیدن : عشق چیست؟

گفت : از من زیبا تر

از شمع پرسیدن : عشق چیست؟

گفت : از من عاشق تر

از خودش پرسیدن : عشق چیست؟

گفت : تنها نگاهی بیش نیستم

 در این ترفند شما میتوانید یک بازی ماشین سواری را در داخل نرم افزار Microsoft Excel 2000 بیرون بکشید. لازم به ذکر است نرم افزار Excel در بسته نرم افزاری آفیس قرار دارد و بیشتر برای محاسبات ریاضی، آماری و نمودارکشی استفاده میشود.

  بدین منظور:

  1-  اکسل 2000 را اجرا کنید.

 2- از منوی file گزینه Save as Web page  را انتخاب کنید.

3-گزینه های Selection :Sheet و را تیک بزنید.Add interactivity 

 4-Save  را زده و از اکسل خارج شوید.

5- فایل ذخیره شده را با  Internet Explorer  6/5/4 باز کنید.

6-به سطر 2000 بروید و کل سطر را با زدن عنوان 2000 امین سطر انتخاب کنید.

7- با استفاده از کلید Tab به ستون WC در سطر 2000 بروید(حالتSelect نباید از بین برود).

8- حالا کلیدهای Shift+Alt+Ctrl را همزمان با هم بگیرید و با  موس روی لوگوی Office کلیک کنید. 

حالابازی اجرا میشود. دقت کنید کلیدهای جهت دارد برای کنترل بازی، Space برای شلیک ، کلید O برای ریختن روغن به پشت سر و دکمه H برای روشن کردن چراغهای جلو میباشد.

شنبه : با دیدن تو متولد شدم

یکشنبه : با نگاهت به اوج رسیدم

دوشنبه : با حرفهایت دیوانه شدم

سه شنبه : با تو بودن را تجربه کرد

چهارشنبه : با نبودن تو ساختم

پنج شنبه : با فراموش کردنت مردم

جمعه : با خاطرات تو دفن شدم

شنبه : دیگر نبودم ..........

من: غم را در سکوت , سکوت را در شب و شب را به خاطر اندیشیدن به تو دوست دارم .

من: زندگی را در عشق , عشق را در قلب و قلب را چونانکه آشیانه توست دوست دارم .

من: اندوه را در اشک , اشک را در چشم و چشم را تنها برای دیدن تو دوست دارم.

یکي از مشکلات ويندوز xp راه نفوذ به آن در صورت فراموش کردن password مي باشد همانطور که همه شما مي دانيد xp امکان جالب switch user را دارد که مي توان محيط را براي کار user هاي مختلف فرا هم کرد

حالا اگر شما اين password را فراموش کنيد چاره چيست؟

در اين حالت چند راه نفوذ هست و آن اين است که در هنگام ظاهر شدن منوي کاربران در ابتدا:

دو بار کليدهايALT+CTRL+ DELETE را فشار دهيد سپس در قسمت نام کلمه administrato را تايپ کرده و قسمت password را خالي بگذاريد و Ok را بزنيد در اين حال وارد سيستم مي شويد .

.حال اگر در هنگام نصب ويندوز Xp برايAdmin پسورد گذاشته باشند چه كار كنيم؟

براي اين كار قبل يا هنگام بالا آمدن ويندوز كليد F8 را زده سپس بسته به نوع نياز خود بكي از گزينه هاي Safe Mode را انتخاب كنيد.

بعد از وارد شدن به ويندوز در منو Start كليك كنيد سپس گزينه RUN را انتخاب كرده ودر جاي خالي عبارت Control userpasswords2 را تايپ كنيد

پنجره باز شده داراي 2 TAB به نام هايUsers & Advanced مي باشد.

TAB Users را انتخاب كرده و تيك گزينه:User must enter a username and password to use this computer را برداريد

با برداشتن تيك اين گزينه ديگر هنگام ورود به ويندوز از شما پسورد گرفته نمي شود

حالا با استفاده از گزينه Add مي توان نام كاربري را به آن اضافه و با استفاده از گزينه Remove مي توان نام كاربري را حذف كرد.

همچنين با استفاده از گزينه Properties مي توان ميزان دسترسي كاربران به ويندوز را تعيين كرد .

توی این دنیای نامرد یه دختر و یه پسر,عاشق هم بودند دختر نابینا بود,و پسر خیلی اونو می خواست و دوست داشت با اون ازدواج کنه, ولی دختر می گفت نمی شه چون من نابینام, بعد از چند وقت یه نفر پیدا میشه و به دختر چشم هدیه میکنه, دختر که بینا شد دید که دوست پسرش نابیناست, و گفت که ما نمیتونیم با هم ازدواج کنیم چون تو نابینایی حالا هم برو پسر که داشت میرفت لبخند تلخی زد و گفت من میرم ولی مواظب چشمای من باش!!! 

زندگی را دوست دارم هرچند که بی وفاست 

                  روزگار را دوست دارم هر چند که بی رحم است

آدمی هموار در میان شعله بزرگ زندگی سرگردان است

                  به دنبال دست آویزی برای پناه بردن بدان است