• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 338
زمان آخرین مطلب : 5036روز قبل
طنز و سرگرمی

پیغام‌گیر حافظ:

رفته‌ام بیرون من از كاشانه‌ی خود، غم مخور

تا مگر بینم رخ جانانه‌ی خود، غم مخور

بشنوی پاسخ ز حافظ گر كه بگذاری پیام

زان زمان كو باز گردم خانه‌ی خود غم مخور

 

***

پیغام‌گیر سعدی:

از آوای دل انگیز تو مستم

نباشم خانه و شرمنده هستم

به پیغام تو خواهم گفت پاسخ

فلك گر فرصتی دادی به دستم

 

***


پیغام‌گیر فردوسی:
نمی‌باشم امروز اندر سرای
كه رسم ادب را بیارم به جای

به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا برآید بلند آفتاب


***


پیغام‌گیر خیام:

این چرخ فلك، عمر مرا داد به باد

ممنون تو‌ام كه كرده‌ای از من یاد

رفتم سر كوچه، منزل كوزه فروش

آیم چو به خانه، پاسخت خواهم داد

 

***


پیغام‌گیر منوچهری:

از شرم، به رنگ باد باشد رویم

در خانه نباشم كه سلامی گویم

بگذاری اگر پیام، پاسخ دهمت

زان پیش كه همچو برف گردد رویم

 

***

 

پیغام‌گیر مولانا:
بهر سماع از خانه‌ام، رفتم برون، رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم، شادان شوم

برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خو
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!


***

 

پیغام‌گیر باباطاهر:
تلیفون كرده ای جانم فدایت
الهی مو به قربون صدایت

چو از صحرا بیایم، نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت

دوشنبه 21/4/1389 - 13:40
خانواده

چقدر عجیب است :

تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره... .

تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه... .

تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده... .

تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد... .

و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه... .

!!!

سه شنبه 21/2/1389 - 12:30
طنز و سرگرمی

حافظ

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا

به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

 

صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

 

شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 

یک شاعر با شعور

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ

که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را

فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟

پنج شنبه 16/2/1389 - 10:34
دعا و زیارت

میلاد با سعادت امام هشتم قبله هفتم شاه خراسان علی بن موسی الرضا(ع)

بر تمام تبیانی های عزیز مبارک باد

يکشنبه 19/8/1387 - 10:1
دانستنی های علمی
خجسته میلاد باسعادت قطب عالم امکان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بر تمام دوستان تبیانی مبارک و میمون باد
يکشنبه 27/5/1387 - 13:34
شعر و قطعات ادبی

گاهی وقتا آینه هم دروغ میگه

گاهی وقتا صورتت مال تو نیست 

گاهی حتی توی آینه ، خودتو

 اشتباه میگیری با یکی دیگه!

                   

                  

 

شنبه 29/4/1387 - 17:22
خواستگاری و نامزدی
 
تو این دنیای نامرد پسر نابینایی زندگی می کرد ، از قضا دختری عاشقش بود و اونو خیلی دوست داشت . پسر همیشه میگفت : اگه من چشمهامو داشتم تا آخر دنیا با تو می موندم .
یه روز یه نفر پیدا شد و چشمهاشو به پسر داد ، پسر بینا شد و وقتی دید دختر هم نابینا است بهش گفت : برو دیگه دوستت ندارم!
دختر که خیلی ناراحت شده بود گفت باشه میرم!
ولی موقع رفتن با لبخند تلخی گفت :
مواظب چشماهای من باش ...   
                                                         
پنج شنبه 27/4/1387 - 13:55
خاطرات و روز نوشت

با سلام خدمت دوستان گل تبیانی امیدوارم هر جا که هستید شاد و سرزنده باشید روز پدر رو هم به همه پدران این سایت و حتی پسران تبریک می گم بالاخره اشکال نداره ما هم یه روز پدر میشیم دیگه.

خدا را هم سپاسگذارم به جهت اهدا تمام نعمات قشنگش به ما و ازش می خوام به تموم جوونای گل ایرانی یه نیرو و پشتکار قوی بده تا بتونن به اونچه که می خوان برسن . ولی باور کنید بچه ها رسیدن به موفقیت اونقدر سخت نیست فقط کافیست کمی اراده خودمون رو قوی کنیم متاسفانه برخی از ما با کوچکترین مساله ای قافیه را می بازیم و از رفتن ادامه راه منصرف می شویم. به طوریکه با کوچکترین جمله ناامید کننده ی یک نفر فاز منفی می گیریم و از تصمیمی که داشتیم منصرف می شیم و خودمونو دست کم می پنداریم . یاد یه داستان افتادم بد نیست بخونیدش :

روزی از روزها قورباغه های کوچکی درون برکه ای زندگی می کردند که تصمیم گرفتند مسابقه ای بین خودشان برگزار کنند . مسابقه این بود که باید از یه برج بلند بالا می رفتند و هر کس به نوک برج رسید برند اعلام می شد . مسابقه شروع شد همه با هیجان و امید شروع کردند دیگر حیوانات جنگل شروع کردند به مسخره کردن آنها و مدام می گفتند که قورباغه های به این کوچکی چطور ممکن است از این برج بالا بروند . نه آنها نمیتوانند. قورباغه ها یکی یکی زمین می خوردند و ار ادامه راه باز می ماندند و دیگر حیوانات کماکان فریاد می زدند نه هیچ کس نمی تواند از این برج بالا برود نه کسی موفق نمی شود . تا اینکه بقیه قورباغه ها از بالا رفتن منصرف شدند و فقط یک قورباغه مانده بود که در نهایت توانست به نوک برج صعود کند . بقیه دوست داشتند که بدانند آن یک قورباغه چطور قدرت رسیدن به نوک برج را پیدا کرده ؟ وقتی مشتاقانه از او پرسیدند متوجه شدند که قورباغه کر است و نمی تواند بشنود . و بقیه پی بردند که موج منفی جملات دیگران باعث شده بود تا آنها نتوانند به تصمیمی که دارند برسند.

بلی عزیزان این موضوع برای خود من هم به شخصه پیش آمده که صد البته درمیان حرفهای ناامید کننده دیگران اول با اتکا به خداوند و دوم عزم و اراده خودم تونستم غیر ممکن ( البته از نگاه دیگران ) را ممکن کنم. پس مطمئن باشید شما می توانید حتی اگر همه بگویند نمی توانید.

ببخشید سرتونو درد آوردم .

التماس دعای زیاد از طرف شما دوستان گل تبیانی رو دارم. 

سه شنبه 25/4/1387 - 15:54
دعا و زیارت


شیطان که رانده گشت بجز یک خطا نکرد

خود را برای سجده آدم رضا نکرد

شیطان هزار بار بهتر ز بی نماز 

که آن بر آدم و این بر خدا نکرد

دوشنبه 24/4/1387 - 11:37
خانواده
گل پونه ها نامهربانی آتشم زد
گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد

 

 

بچه ها برام دعا کنید

شنبه 22/4/1387 - 10:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته