• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 13
زمان آخرین مطلب : 5865روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 

ان عشق که دیده گریه امووخت از اوو

دل در غم اوو نشست و جان سووخت از اوو

امرووز نگاه کن که جان و دل من

جز یاد ی و حسرتی چه اندووخت از اوو

هووشنگ ابتهاج

پنج شنبه 15/1/1387 - 8:4
دانستنی های علمی

 

مثل ماهی زنده مثل سبزه زیبا مثل سمنو شیرین مثل سمبل خوشبو مثل سیب خوشرنگ و مثل سکه با ارزش باشید

 

جمعه 24/12/1386 - 13:32
دانستنی های علمی
 

سایه حق


سلام عشق


سعادت رووح


سلامت تن


سرمستی بهار


سکوت دعا


سروور جاودانه


این است هفت سین آریایی
.:.نورووز مبارک.:.

جمعه 24/12/1386 - 13:20
خانواده
 

 

 

مناجات

 

 

فاش می گردد عشقم در لحظات برخورد نوور تو با قلب و رووحم.با تو یکی می شوم و از تو پر می گردم و با تو پرواز می کنم در بی نهایت های خلقت.اوج می گیرم و از دریای بی کران معرفت تو جرعه ای خواهم نووشید.مست و مدهووش رجعت اغاز می کنم به دنیای خاک،به این کالبد انسانی.

در مستی و سکری ابدی،نام تو را همواره بر زبان جاری خواهم ساخت که:ای عشق،ای رب ...

اری در این هنگامه دیداردیگر زمان و مکان را مفهوومی نیست.زمان در سکوونی عجیب درجا می زند و اوو نیز از سرمستی من مست و مدهووش گشته و غافل می گردد از اعتماد دقایق،از ثانیه ها.

در التهابی عجیب تک تک سلوولهایم عشق را فریاد خواهند زد و در جنوون و شیدایی فاش خواهم ساخت راز عاشقی بر اوو.

در این راز و نیاز عاشقانه طلب خواهم کرد از این نزوول بندگی صعوودی اسانی را و از این فروود عرووجی ملکووتی را.

تا شاید دیدار مسیر گردد و بندگی تمام.

 

 

 

جمعه 24/12/1386 - 11:15
شعر و قطعات ادبی
 

 

دلخور از وسوسه ی بی پایان

                                       ناخوش از خودزنی بی جبران

بهترین فرصتو از کف دادم

                                       بدترین جای زمین افتادم

من به این فاجعه عادت کردم

                                       که برم،خسته بشم،برگردم

پشت بی حوصلگی پنهوون شم

                                        بشنوم چیزی نگم،داغوون شم

من به این ناخوشی هر رووزه

                                         که نفس گیر و تبسم سووزه

نبض احساسمو عادت دارم

                                         نمی پرسم که چرا افتادم

پنج شنبه 23/12/1386 - 20:24
دعا و زیارت
  امام حسین علیه السلام:

در راه حق و هدایت بر ناملایمات صبوور باش و از شیرینی لذتهای زوودگذر درگذر.

ای بندگان خدا خود را مشغول و سرگرم تجملات دنیا نکنید.
چهارشنبه 3/11/1386 - 8:22
دعا و زیارت
 

خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است...دیشب ستاره ها اسیر شب شده بوودند...غریبانه شمع پشت شمع روشن نگه داشتند تا با میلاد صبح غریبگی نکنند...لطفا به اسمان بگوویید برف نبارد تا زمین این رووزها سپید نپووشد!!!

چهارشنبه 3/11/1386 - 8:16
ادبی هنری

خداوندا! کلمه ها در وصف تو ناتوانند.

این را قلبی به من گفت که رووز و شب می تپد و با تپش اوو هزاران ستاره بیدار می شوند.رووزها و شبهای بسیاری در انتظار تو،برامدن و فروورفتن خورشید را مشتاقانه نگاه کردم و بسیار رووییدن ستاره ها را ستوودم.اسمان را با نام تو شناختم و سپیده صبح را به یاد تو نوشتم.

خداوندا!می توان در چشمهای بنده تو دیدو در زمزمه پرندگان،تپش قلب بی قراران و مووسیقی ارام ملکووت صدای گرم تو را شنید.رووزها و شبها بر بلندترین تپه احساس می ایستم و عطر تو را که هیچ گلی در این جهان ندارد می بوویم،ان وقت همه جا را شبیه بهشت می بینم.

خداوندا!در این دنیایی که مردمان یاسها را زیر پا له می کنند و گلهای سرخ را از باغچه در می اورند و علفهای هرز جایشان می کارند چگوونه می توانم در اوج دلتنگی و دل شکستگی و در نهایت بی کسی نباشم.

خداوندا!مثل همیشه در این حال زار و در این پریشانی ممتد تو را می خوانم ای موونس و تکیه گاهم،یاد تو بند بند وجوودم را پر از ارامش می کند و با یاد تو اسووده خاطر اب شدن غمها را تماشا می کنم.تو را می ستایم و لطف های بیکران تو را برای خودم زیارتگاهی می دانم.معبوودم وقتی تو با منی،من بوودن را حس می کنم.وقتی تو با منی،شکفتن را در زندگی باور می کنم و وقتی اسمت را می خوانم همه چیز برایم زیباست.تاریکی سکووت شب،چشمهای پر انتظار،زردی برگها و خشکی ساقه ها،همه چیز با تو برایم زیباست.با وصف کمال تو کلمات را از یاد می برم.کلمه ها ناتوانند وگرنه برای گفتگووهای جاودانه حاجتی نبوود.کلمه ها ناتوانند وگرنه حرفهای قلبم را برایت معنا می کردم و از اینه ها می خواستم که احساسم را به تو نشان دهند.
پنج شنبه 20/10/1386 - 8:43
دانستنی های علمی
پرمعنی ترین کلمه "ما" است،ان را به کار بر... عمیق ترین کلمه "عشق" است،به ان ارج بده... بی رحم ترین کلمه "تنفر" است،با ان بازی نکن... خودخواهانه ترین کلمه "من" است،ازان حذر کن... نا پایدارترین کلمه "خشم" است،ان را فرو بر... بازدارنده ترین کلمه "ترس" است،با ان مقابله کن... با نشاط ترین کلمه "کار" است،به ان بپرداز... پوچ ترین کلمه "طمع" است،ان را بکش... سازنده ترین کلمه "صبر" است،برای داشتنش دعاكن...
چهارشنبه 19/10/1386 - 21:19
شعر و قطعات ادبی

در تاریكی بی آغاز و پایان / دری در رووشنی انتظارم روویید . خودم را در پس در تنها نهادم / و به دروون رفتم : اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر كرد . سایه ای در من فروود آمد / و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم كرد . پس من كجا بوودم ؟ شاید زندگیم در جای گمشده ای نوسان داشت / و من انعكاسی بوودم / كه بیخودانه همه خلوتها را بهم می زد / و در پایان همه رؤیاها در سایه بهتی فروو می رفت . من در پس در تنها مانده بودم . همیشه خودم را در پس یك در تنها دیده ام . گوویی وجوودم در پای این در جامانده بوود ، در گنگی آن ریشه داشت . آیا زندگیم صدایی بی پاسخ نبوود ؟ در اتاق بی روزن انعكاسی سرگردان بوود / و من در تاریكی خوابم برده بود . در ته خوابم خودم را پیدا كردم / و این هشیاری خلوت خوابم را آلوود . آیا این هشیاری خطای تازه من نبوود ؟ در تاریكی بی آغاز و پایان / فكری در پس در تنها مانده بود . پس من كجا بوودم ؟ حس كردم جایی به بیداری می رسم . همه وجوودم را در روشنی این بیداری تماشا كردم : آیا من سایه گمشده خطایی نبوودم ؟ در اتاق بی روزن /انعكاسی؟ نوسان داشت . پس من كجا بوودم ؟ در تاریكی بی آغاز و پایان / بهتر در پس در تنها مانده بوود .    

چهارشنبه 12/10/1386 - 8:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته