• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 19
زمان آخرین مطلب : 4085روز قبل
خاطرات و روز نوشت

--

حضرت باران !
نسیم سحر، عاشقمان کرده است به بوی تو؛
کِی خواهی بارید؟
کِی قطره قطره، تن دیوارها را خواهی شست؟
کِی خواهی آمد تا جشن باران بگیریم؟
وقتی تو نیستی باران تمام اشکهای دلتنگ را همنوا با خویش جاری میکند و بغضها را میشکند.
وقتی تو نیستی باران را نمیخواهم حتی اگر زیباترین و زلالترین باشد، تو باید بیایی تا باران به اصالت خویش بازگردد.
تو باید باشی تا باران به مژ‍ده آسمانی بدل شود و امید را زمزمه کند.
تو باید باشی که در میان باران،‌ چشمان مهربانت را به هر سو بدوزی و رنگین کمان شادی را در میان باران رحمت پروردگارت پدیدار سازی.
تو باید باشی تا باران تمام وسعت خاک را سیراب کند و گرنه دور از تو هیچ سیلابی تشنگی های زمین را اقامه نخواهد کرد.
... بیا و با خودت باران بیاور

--

جمعه 20/11/1391 - 14:34
خاطرات و روز نوشت

دلم مثل باران بهاری تنگ است ، آماده باریدن است.. باران ببار!! زمینت خواهم شد.. باران من ببار. کجایی باران؟

پنج شنبه 2/9/1391 - 23:24
عقاید و احکام

--

 و اقم الصلوة لذكری
نماز را به یاد و توجه من بپا دارید. (رعد/آیه 14)

 

وسیله تشكر از خداوند چیست؟كلید بهشت چیست؟اولین سوال روز قیامت چیست؟پاك كننده گناهان چیست؟
پرچم اسلام چیست؟ پایه و ستون دین شما چیست؟ داروی تكبر چیست؟باعث نزول رحمت الهی چیست
دژ محكم در برابر حملات شیطان چیست؟ ؟ ؟ ؟. . . . .

--

چهارشنبه 4/5/1391 - 18:5
خاطرات و روز نوشت

--

سلام به همه دوستانم در خانواده سرسبز تبیان.

مژده، از سال جدید برمیگردم و درکنار شما خواهم بود با موضوع من و تنهائی هام.

دوستتنون دارم .

--

دوشنبه 22/12/1390 - 15:7
خانواده
روی این دو بیت پر معنا و عمیق عبدالزیؤف فطرت، ادیب مشهور تاجیكستان خوب فكر كنید:

جمعیت كفر از پریشانی ماست *** آبادی میخانه ز ویرانی ماست
اسلام به ذات خود همان است كه بود *** هر عیب كه هست از مسلمانی ماست
_____/ ندای سبز/___

سه شنبه 10/12/1389 - 14:56
مصاحبه و گفتگو

--

ای فرزند آدم ....نیكی و خیر هدیه ای است از طرف من برای بنده ی  باایمانم .
 اگر آن را بپذیرد به واسطه ی لطف و رحمت من بوده
 و اگر نپذیرد ، عامل محرومیتش ، گناه خود او بوده
و این نپذیرفتن خیر ، از طرف اوست
 نه من .

--

سه شنبه 3/6/1388 - 17:6
خانواده

--

 

سلام بر ماه مومنین خدا،سلام بر ماه نزول برکات ، سلام بر ماه احیاء قرآن

سلام بر منتظران روز های سبز خدا

... لحظه شماری می کنیم برای رسیدن روزهایی که درکش برایمان راحت تر است و بدین دلیل احساس می کنیم پر برکت ترین ماههاست .. امــا دریغ در این لحظه شماری لحظات ناب و روز های که مختص به درک پیامبر اعظم (ص) را از دست می دیم.. فقط به دلیل درک نکردن این روزها و ایام پر از برکت و خیر و روزی های فراوان .

افسوس می خوریم که درکمان از این روزها و ماهها کم است ..  رجب ما خدا رفت، شعبان ماه پیغمبر رو به اتمام است و به یک چشم بهم زدن ماه بهترین بندگان خدا نیز تمام خواهد شد.. و باز هم افسوس که کی ما می توانیم بهره ببریم!؟.

خدایا ، مارا آنی کمتر از آن به خودمان وا مگذار . وگرنه در این ماه که شیاطین به غول و زنجیرند ما در دامهایشان گرفتار خواهیم بود.

ما را هدایت فرما و توبه ما را نیز بپذیر و از تمام گناهان ما به برکت نعمتهایت بگذر و مارا ببخش. ای بخشنده مهربان و بنده نواز.

"ارادتمند ندای سبز"

--

چهارشنبه 28/5/1388 - 17:30
خاطرات و روز نوشت

--
او که هر صبح دم می آمد و مقابل منزل را آب و جارو می کرد ، آن روز بیمار بود.
هیچ کس نبود که عصایش شود تا بتواند فریضه اش را طبق معمول انجام دهد.
تا آنکه صدای کوبیدن نعلین درب بلند شد.
به سومی نرسید که مادر شفا پیدا کرد. رفت درب رو باز کرد .. و با او رفت..

او روزی باز خواهد آمد ، مادر جارویش را جا گذاشته." شاید برای من ".

--

شنبه 17/5/1388 - 16:27
خانواده

--

شبی كه ماه و ستاره تو را صدا كردند
مرا به غربت بی انتها رها كردند
كدام دست محبت گشود بال تو را؟
كه با رموز فلك سیرت آشنا كردند
چه عاشقانه سفر می كنی سبك پرواز
كه طلسم تعلق تو را جدا كردند
بیا حصار مرا بشكن ، ای تبر بر دوش
چنان كه روح تو را از نفس رها كردند
زمان ، زمان شكفتن ، شكفتن سبز است
كه عاشقان نظری سوی كربلا كردند
ترانه دل شقایق شكفته خواهد شد
به حكم آنكه مرا با تو آشنا كردند

--

 

به تو می نویسم، ای ....
 متوجه شدم چند ماه پیش نوشتن را گذاشتی کنار و دیگر خودت نمی نوییسی.!!؟
... دلگیر شدم، نه! نه بخاطر آنکه  مطلب نمی نویسی ، نه! ..
بخاطر این دلگیر شدم،یعنی دلم گرفت که .. ...
آخر من هم مدتی نبودم ، امـــا انگار نبودنم با نبودنت فرق میکند .. !!
 [] چه فرقی !؟ ..
فرقش این استکه من نبودنم دست خودم بود.. نمی خواستم باشم و الان بخاطر تو  مطلب می نویسم.. امــــــا انگار تو اینطور نیستی .

از لحظه ای که نبودنت را فهمیدم، سکوت تمام وجودم را گرفت و نمی دانستم چطور بدانم چرا و چگونه از کسی که فقط اسمش و گاهی مطالبش را بیاد دارم سراغ بگیرم. و بازهم همان سکوت
واقعا" شواهد جدیست.. نمی دانم باید برای معصومیتت گریه کنم یا برای گناهان و عاقبت خود.
چرا در این لحظات به یاد هم می آییم ، چرا زمانی که قرار است همدیگر را تا مدتهای طولانی نبینیم این چنین به تکاپو می افتیم که کجاست، کجا رفت، با کی و کی رفت ؟؟..
تو بگو و تعریف کن از بشارتهای حق از سفر کردن
تو بگو که چه برداریم برای این سفر
تو بگو که تقوا توشه کنیم یا کمپوت درب بسته
بشارتم ده، بشارتم ده ، بشارت م ده ای دریا
دریای بشارت ام ده ، دریا

چه اسم زیبایی؛ دریای بشارت
اسمی که مرا بیاد تو می اندازد
اسمی که ماند، و خواهد ماند
اسم قشنگی برای خودت انتخاب کردی،
اسمی که بیادم خواهد ماند، مثل سوره نورانی اسراء
تو با آمدنت و با رفتنت بشارتی دادی از روز رستاخیز
تو مرا بیاد انداختی تا به سرنوشتم ، به عاقبتم ، به دریایی از صدا ها، ندا ها و به هر چه که از سوی حق بشارت داده شده بنگرم و به اندیشم

(( ای دوست تو هم سری بزن مارا )) .. و نشان ده پاداش و بشارت قرآن را
دعا می کنم روزی  منهم  شوم مثل تو قرآنی
تا که شوم جاری مثل نوای نورانی
 ذکر لبان ربانی آیه های نورانی 
در دلم جائیست از بشارتهای قرآنی ت

 

_______________________ تقدیم به دریای بشارت
ما هم خواهیم آمد، امـــا نه به بلندی بالای های زیبایت،.... سعی خواهیم کرد که زیبا پرواز کنیم به نزدیکی زیبایی پروازتان و آسمان پرواز را آنچنان یاد بگیریم که گویند آسمان بود! که جداشد._______________________ به امید بلندی آسمان ایمان و تقوایتان در یوم الحساب__


___/ ندای سبز /____


جمعه 22/9/1387 - 5:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته