تبیان، دستیار زندگی
حاج مختار لچیانی نام شناخته شده ای برای بچه های مهندسی جنگ جهاد تهران است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلندران جبهه را دریابیم

حاج مختار لچیانی نام شناخته شده ای برای بچه های مهندسی جنگ جهاد تهران است.

بخش فرهنگ پایداری تبیان
حاج مختار لچیانی


همه بچه های مهندسی جنگ جهاد یا همان سنگر سازان بی سنگر مظلوم اند اما مظلومیت بچه های مهندسی جنگ جهاد تهران دو برابر است. شاید بعضی تعجب کنند که تهرانی های پایتخت نشین بیش تر از همه توی چشم هستند؛ اما این طور نیست. تهران مرکز و پایتخت کشور است و مدیران و کارگزارانش از همه جای ایران هستند غیر تهران.
 
حاج مختار مرد روزهای سخت بود و سیاسی بازی و سیاه بازی نمی دانست که به خدم وحشمی برسد. فقط می دانست که باید مقابل دشمن جان پناه ساخت و با او مقابله کرد.
مختار به نیروهایش یاد داده بود که خاک ریز باید بلند و پر جان بالا برود تا با یک گلوله توپ مستقیم نشکافد؛ و خودش هم برای تشویق راننده های لودر بلدوزرهایش زیر بارانی از آتش بالا و پایین می رفت و برای سلامتی شان صلوات می فرستاد.
 
مختار سرما و گرما نمی شناخت... او فقط وظیفه اش را می شناخت و بس.
حاج مختار، یل جبهه، قلندر مهندسی رزمی، هم سنگر شهید ملاآقایی، سرو همیشه سرپای جبهه این روزها ازپاافتاده.
 
آنکه برای همه جان پناه می ساخت امروز کنج خانه افتاده اما هنوز جانش پناه بچه های مهندسی جنگ تهران است. چند وقت پیش توفیق زیارتش نصیبم شد. آدم مقابلش احساس حقارت می کند. با همه مشقات روزمره زندگی و ناتوانی های جسمی یک لحظه زبانش از شکر الهی غافل نمی شود.

مسئولین جهاد! این سردار را می شناسید؟


مختار به خاطر صدمات شیمیایی به حنجره اش از چاله خرخره اش نفس می کشد و با فشار دادن دستگاه روی این نقطه کلامی از او به گوش می رسد اما ذاکر و شاکر خداست.
 
همه این مملکت به مختار و امثال او بدهکارند اما او خودش را طلبکار نمی داند... می گوید ما برای خدا رفتیم و از کسی طلبی نداریم.
 
این ابرمرد دوست داشتنی را شیر زنی حمایت می کند که روی مصیبت ها و سختی ها را کم کرده.

مختارها ترحم نمی خواهند

چند وقت پیش مدیری در جهاد کشاورزی استان تهران به همسر یکی از یاران حاج مختار توهینی کرد و این همسر صبور که توقع از گل کمتر شنیدن از بچه های جهاد را نداشت شوکه شده بود و از این بی مهری را با اصحاب رسانه درد و دل کرد و باورش این بود که هنوز هستند سنگر سازان بی سنگر که سنگری برایش شوند و مرد قهرمان جبهه اش آسیبی نبیند؛ اما چه شد؟ به جای حمایت و ملاطفت با این شیرزن، او را دروغ گو خواندند. شک ندارم که اگر حاج مختار سرپا بود قلم توهین کننده را می شکست و دهان توهین کننده را خرد می کرد.
 
اما صد افسوس که مختار در بستر است و فرماندهانی که روزی کتف به کتف با مختار میدان نبرد را هدایت می کردند اسیر چرب و شیرین دنیا شده اند و دست و حنجره شان ازکارافتاده.


راستی «فاین تذهبون؟»

کجای دنیا حتی دنیای کفر این گونه با حافظان ناموس و کشورشان رفتار می کنند؟
نمایندگان شهر ما تهران سرنوشت جاسوسان و خائنین به این مملکت برایشان اولویت دارد نه احقاق حق از دست رفته این شیرزنان و مردان قهرمان بی نشان خانه شان.
 
برخی فرماندهان جهادی هم گرفتار زندگی های میلیاردی شدند و بعضی حیثیت سنگر ساز بی سنگری خود را به پست و مقامی و پول و پله ای و یا عضویت در هیئت مدیره ای فروختند و دیگر آبرویی ندارند که برای کسی خرج کنند.
 
و در آخر وصیتی از یار سفرکرده و حامی رزمندگان مظلوم، امام عزیز که بر زمین ماند: «به همه شما وصیت و سفارش می کنم نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ وخم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند.»
 
فراموشی همین است که صدایی شنیده نمی شود و برخی مدیران متخلف آبروی نهاد انقلابی جهاد سازندگی که ثمره خون هزاران شهید و ایثارگر است را به پای نفسانیات خویش می ریزند و صدای قهقهه مستانه شان به گوش وزیر و وکیل مردم نمی رسد.


منبع: مشرق