تبیان، دستیار زندگی
«ذوالفقار بهمنی» جانباز 80 درصد است که چندی پیش به ملاقات او در بیمارستان رفتیم. پای صحبت همسرش هم نشستیم و پرسیدیم همسر جانباز بودن چگونه تجربه ای است؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

همسر جانباز بودن؛ یعنی چه؟

«ذوالفقار بهمنی» جانباز 80 درصد است که چندی پیش به ملاقات او در بیمارستان رفتیم. پای صحبت همسرش هم نشستیم و پرسیدیم همسر جانباز بودن چگونه تجربه ای است؟

مصاحبه: صادق جعفری-بخش فرهنگ پایداری تبیان
ذوالفقار بهمنی

همسر جانباز بهمنی که این روزها پا به پای همسر بیمارش در بیمارستان از او مراقبت می کند، اگرچه بسیار خسته و دل شکسته است اما او همسر جانباز بودن را افتخاری برای خود می داند و از این بابت خدا را شکرگزار است.
او می گوید: زندگی با جانبازان سختی ها و مشکلات زیادی دارد و باید بسیار صبور و مقاوم بود؛ اما برخی رفتارها و بی مهری های مسئولان بنیاد شهید واقعاً آزاردهنده است. جانبازان ما سرمایه های این مملکت هستند و مسئولین ما نباید به این راحتی از حال آن ها غافل باشند.
او از کادر درمانی بیمارستان نیز گلایه مند است و عنوان می کند: همسرم 18 روز تمام در اورژانس بستری بود آن هم در بدترین وضعیت و شرایط ممکن و کسی به داد آن نمی رسید. در این 18 روز درد زیادی می کشید به حدی که نفس کشیدن برایش غیرممکن شده بود و هر بار که به مسئولین اورژانس مراجعه می کردیم و می گفتیم که حال بیمار مناسب این مکان نیست آن ها در جواب می گفتند که تخت خالی در بیمارستان نبوده و باید منتظر باشید. به خدا حق جانباز این نیست.

او می گوید: زندگی با جانبازان سختی ها و مشکلات زیادی دارد و باید بسیار صبور و مقاوم بود؛ اما برخی رفتارها و بی مهری های مسئولان بنیاد شهید واقعاً آزاردهنده است. جانبازان ما سرمایه های این مملکت هستند و مسئولین ما نباید به این راحتی از حال آن ها غافل باشند

همسر جانباز ادامه می دهد: ما خانواده های جانبازان فقط به خاطر رضای خدا و شادی دل رهبرمان است که از جانبازان نگهداری می کنیم ولی تو رو به خدا قدری هم انصاف داشته باشد. در بیمارستان وقتی با بی توجهی کارکنان مواجه می شویم خاطرمان بسیار آزرده می شود. الآن 35 سال است که جنگ تمام شده اما متأسفانه مسئولان سراغی از خانواده های جانبازان نمی گیرند و به درد و دل های آنان گوش نمی دهند. لااقل اگر کاری نمی کنید اما هرازگاهی به عیادت این عزیزان بیایید و با آن ها همدردی کنید؛ که متأسفانه این را هم از ما دریغ می کنند.
این همسر جانباز با اصرار تمام می گوید: به خدا حال این روزهای جانبازان خوب نیست و نیاز به همدردی دارند. اگرچه زندگی با این عزیزان شیرین است اما سخت و گاهی تلخ هم هست. سختی ها را می شود تحمل کرد اما تلخی و بی مهری ها را تاب تحمل نیست. مسئولین به فکر درمان جانبازان نیستند. آیا حق جانبازان این بود!

رضایت خدا سرلوحه تمامی امور

جانباز 60 ساله ذوالفقار بهمنی در دیداری که با او داشتیم خاطرات تلخ و شیرینی روایت کرد  که اینجا 335828می توانید بخوانید. حرف های دیگری هم ماند که حالا مرورشان می کنیم. این یادگار دفاع مقدس عنوان می کند: به خدا قسم با این مجروحیتم اگر دوباره روزگار دفاع از کشور فرابرسد پا روی تمام تعلقات دنیوی گذاشته و قدم در راه پیکار و جهاد می گذارم. او که با تنی رنجور و نحیف بر روی تخت بیمارستان افتاده و حتی مسئولی هم برای مقالات پای تختش حاضر نشده است اما باز توقعی ندارد چراکه معتقد است: همه کارها و امورات زندگی باید برای رضای خدا باشد. بنده هم باوجود سختی های زیادی که تحمل می کنم اما انتظاری ندارم چون راهی بود که خودم انتخاب کردم و اصلاً هم پشیمان نیستم. امیدوارم توانسته باشم رضایت پروردگار را جلب کرده باشم. همچنین امیدوارم هر که در راه پیشرفت و پیروزی اسلامی قدمی برمی دارد موردقبول خداوند قرار گیرد.

این یادگار دفاع مقدس عنوان می کند: به خدا قسم با این مجروحیتم اگر دوباره روزگار دفاع از کشور فرابرسد پا روی تمام تعلقات دنیوی گذاشته و قدم در راه پیکار و جهاد می گذارم

از زمان جنگ و نحوه مجروح شدنش می پرسم که می گوید: سال 61 بود که توسط لشگر 57 ابوالفضل به صورت داوطلبانه وارد جنگ شدم. آن زمان مهم ترین مسئله جنگ آزادسازی خرمشهر بود. عملیاتی از سوی رزمندگان ما طراحی شده بود به نام عملیات بیت المقدس که یکی از بزرگ ترین و استراتژیک ترین عملیات های هشت سال دفاع مقدس بود که ازجمله مهم ترین هدف آن آزادسازی خرمشهر بود. به هرحال این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال 61 طی چهار مرحله آغاز شد. دشمن حملات گسترده ای را آغاز کرده بود. تیر و ترکش دشمن از هر سمتی بر سر رزمندگان فرود می آمد؛ دریکی از صحنه های درگیری بود که خمپاره دشمن به من اصابت کرد و از ناحیه چشم و کتفم به شدت آسیب دیدم. جراحت و آسیب دیدگی ناشی از تیر و ترکش دشمن در ناحیه چشم چپم به حدی زیاد بود که در همان صحنه عملیات آن را تخلیه کردند؛ بنابراین به عقب منتقل شدم؛ اما به محض اینکه بهبودی نسبی حاصل شد دوباره به جبهه بازگشتم و در عملیات های مختلفی حضور پیدا کردم.
وقتی از اوضاع و احوالش پرسیدم گفت: خدا را شکر مختصر نفسی آن هم به برکت لطف و عنایت پروردگار و امام زمان داریم؛ اما لازم می دانم مسئله ای را عنوان کنم و آن اینکه، متأسفانه گروه درمانی برخی از بیمارستان های کشور نسبت به حال بیماران بی توجه هستند. خوب فرقی نمی کند بیمار معمولی باشی یا جانباز تا این اندازه بی توجهی و نارسایی در کادر درمانی مناسب نیست.

سوال های نگران کننده

جانباز بهمنی در ادامه صحبت های خود از نسل امروز هم به نوعی گلایه مند بود و می گفت: جاذبه های جدیدی به وجود آمده که باعث شده جوان های ما از مسائل اصلی دور بمانند. بعضی وقت ها سوالاتی از من می شود که واقعاً مرا بیشتر از آنکه دلخور کند نگران می کند؛ اینکه از من می پرسند که چه لزومی داشته به جنگ بروید. در شرایط کنونی رسانه ها و نشریات ما وظایف سنگینی به دوششان است. باید مسائل جنگ و دفاع مقدس به درستی برای نسل امروز تبیین شود. آن ها باید بدانند که شهدای ما برای چه اهدافی حاضر شدند از تمامی متعلقات دنیوی دست کشیده و وارد جبهه شوند. متأسفانه شواهد نشان می دهد که فرهنگ ایثار و شهادت در بین نسل امروز گسترش پیدا نکرده و مسئولین ما دراین باره بسیار تخطی کردند.

بعد هم نقبی به سال های نه چندان دور می زند: یادم هست روزهای اول انقلاب بود. برخی از جوانان ما از راه درست منحرف شده و از افرادی الگوبرداری می کردند که از وجه مناسبی برخوردار نبودند. امام خمینی (ره) دریکی از سخنرانی های خود عنوان داشتند؛ «جوانان ما به دنبال چه می گردند و از چه کسی می خواهند دستور بگیرند باید بپذیرید که اسلام عزیز همه چیز برایتان دارد و خوبش است و تقلبی نیست». آن قدر این جمله رهبر برای من زیبا و دل نشین بود که با خودم عهد بستم تا زمانی که جان در بدن دارم به عنوان سرباز اسلام مبارزه کنم. البته در آن زمان گروهک هایی بودند که جوانان ما را از راه راست منحرف کردند اما به لطف خدا دست آنان برای جوانان رو شد و آن ها راه راست را در پی گرفتند. پیروزی کشور تضمین شده است که امیدوارم این پیروزی و پیشرفت همه جانبه همیشه ادامه داشته باشد و افزایش پیدا کند.