گئوتم
(
Ge'otem
)
از سرداران داريوش كبير
گئوداد
(
Ge'odād
)
آفريننده زمين
گئوش
(
Ge'osh
)
فرشته پاسبان جانداران
گئومات
(
Ge'omāt
)
غاصب تاج و تخت هخامنشي
گالين
(
Gālin
)
ستبر، ضخيم
گاماسا
(
Gāmāsā
)
دهي از توابع شهرستان ملاير
گرازه
(
Gorāze
)
گراز ، شجاع ، دلير
گرامي
(
Gerāmi
)
عزيز و محترم
گرامي دخت
(
Gerāmi-dokht
)
دخترعزيز و محترم
گران ناز
(
Gerān-nāz
)
پُرناز و دلفريب
گرانسايه
(
Gerān-sāye
)
صاحب جام و مقام
گرانمايه
(
Gerān-māye
)
نفيس ، عاليقدر
گرانمهر
(
Gerān-mehr
)
داراي مهر و محبت بسيار
گردآفريد
(
Gordāfarid
)
پهلوان زاده شده ، نام دختر كژدهم پهلوان ايراني
گردآفرين
(
Gordāfarin
)
دلاور و قابل تحسين
گردانك
(
Gordānak
)
دو ستاره در دُب اكبر
گرداوژن
(
Gordojan
)
گردافكن ، پهلوان ، دلير
گردوي
(
Gordoy
)
منسوب به گرد ، از سرداران خسروپرويز
گردويه
(
Gordoye
)
نام مادر حكيم ابوالقاسم فردوسي
گرديه
(
Gordiye
)
منسوب به گرد ، پهلوان ، نام خواهربهرام چوبينه
گرزگردان
(
Gorz-gardān
)
دلاور شجاع ، يكي از ياران ابونصر سيار در زمان ابومسلم خراساني
گرزم
(
Garazm
)
فرمانده رزم كياني ، نام برادرافراسياب
گرسيوز
(
Garsivaz
)
دارنده استقامت و پايداري اندك ، نام برادر افراسياب
گرشا
(
Garshā
)
پادشاه كوه
گرشاسب
(
Garshāsb
)
دارنده اسب لاغر، يكي از اجداد رستم
گرگسار
(
Gorg-sār
)
از اقوام غير آريايي ، مانند گرگ
گرگيس
(
Gergis
)
يكي از فرماندهان دوره خشايارشاه
گرگين
(
Gorgin
)
پسر ميلاد كه با بيژن گرازان رفت و او را به دام تورانيان انداخت
گرمايل
(
Garmāil
)
نام شخص چاره انديش كه همراه ارمايل در دفع ضحّاك كوشيدند
گزين
(
Gozin
)
گزيده ، منتخب
گزينه
(
Gozine
)
برگزيده ، منتخب ، انتخاب شده
گژدهم
(
Gej-daham
)
نام پهلوان ايراني
گستهم
(
Gostaham
)
گشوده ، منتشر شده
گشا
(
Goshāaaaaa
)
گشاينده ، فتح كننده
گشايش
(
Goshāyesh
)
افتتاح ، تسخير
گشتا
(
Goshtā
)
بهشت ، جنت
گشتاسب
(
Goshtāsb
)
دارنده اسب از كار افتاده ، دانا ،خردمند ، نام پدر اسفنديار
گشن
(
Goshan
)
نيرومند ، تنومند
گـُل
(
Gol
)
شكوفه باز شده
گل آذين
(
Golāzin
)
آذين دهنده گـُل
گل آرا
(
Golārā
)
آرايش دهنده گـُل ، آراينده گـُل
گل آگين
(
Golāgin
)
آكنده به گـُل ، آغشته به گـُل
گل آور
(
Golāvar
)
آورنده گـُل
گل آويز
(
Golāviz
)
آنچه براي آويختن گـُل به كار آيد
گل افروز
(
Golafrooz
)
روشني دهنده و جلوه دهنده گـُل
گل افزا
(
Golafzā
)
در افزايش گـُل كوشد
گل افشان
(
Golafshān
)
افشاننده گـُل ، گـُل ريز ، نوعي آتشبازي
گل اندام
(
Golandām
)
داراي اندامي به لطافت گل ، نازك بدن
گل بدن
(
Gol-badan
)
كسي كه بدنش مانند گل لطيف است
گل بيز
(
Gol-biz
)
گل ريز، گل افشان ، خوشبو
گل بين
(
Gol-bin
)
نازك خيال
گل پونه
(
Gol-poone
)
پونه جوان و تازه
گل پيكر
(
Gol-peykar
)
كسي كه بدنش مانند گل لطيف است
گل تاب
(
Gol-tāb
)
تابنده و درخشان چون گل
گل جمال
(
Gol-jamāl
)
آن كه رويي چون گـُل زيبا دارد
گل چهره
(
Gol-chehre
)
آن كه چهره اش در لطافت و طراوت به گل ماند
گل دامن
(
Gol-dāman
)
پاك و منزه ، نرم و لطيف
گل سو
(
Gol-soo
)
گل سوري ، گل آتشي
گل طلا
(
Gol-talā
)
گلزر ، گلزري
گل گيتي
(
Gol-giti
)
نوعي گل كه برگهايش از هر طرف سه خاردارد كه به آن گل پياده گويند
گل گيس
(
Gol-gis
)
کسی که گيسويي به نرمي و خوشبويي گل دارد
گل نبات
(
Gol-nabāt
)
مانند گل زيبا و چون نبات شيرين
گل نساء
(
Gol-nesā'
)
گل زنان
گلاب
(
Golāb
)
آبي كه از گـُل سرخ به دست مي آيد و بسيار معطراست
گلابتون
(
Golābetoon
)
گل هاي برجسته كه با رشته نقره ياطلا روي پارچه مي دوزند
گلباد
(
Gol-bād
)
داراي بوي گل
گلبار
(
Gol-bār
)
داراي بار گل ، گلباران
گلباز
(
Gol-bāz
)
كسي كه با گل سر و كار دارد
گلبام
(
Gol-bām
)
گلبانگ ، آوازه بلندي كه قلندران و شاطران هنگام معركه گيري به يك باره كِشند
گلبان
(
Gol-bān
)
مراقب گل ، باغبان
گلبانگ
(
Gol-bāng
)
آوازه بلند ، بانك رسا
گلبانو
(
Gol-bānoo
)
بانويي مانند گل
گلبخش
(
Gol-bakhsh
)
بخشنده گل
گلبد
(
Gol-bad
)
نگهبان گل
گلبر
(
Gol-bar
)
خوش قد و بالا
گلبرگ
(
Gol-barg
)
برگ گل ، معشوقه اي كه بدنش مانند گلبرگ باشد
گلبن
(
Gol-bon
)
بوته گل ، درخت گل سرخ
گلبند
(
Gol-band
)
نوعي پارچه ابريشمي رنگي ، باغبان
گلبهار
(
Gol-bahār
)
گل بهار ، كسي كه مانند گل بهاري باشد
گلبو
(
Gol-boo
)
معطر ، خوشبو
گلبوته
(
Gol-boote
)
نقش گـُل در جامه
گلبيز
(
Gol-biz
)
گل افشان ، معطر ، خوشبو
گلپاره
(
Gol-pāre
)
پاره گل
گلپر
(
Gol-par
)
برگ گل ، گياهي از تيره چتريان كه ميوه آن به عنوان چاشني خوشبو به كار رود
گلپرور
(
Gol-parvar
)
باغبان ، پرورش دهنده گل
گلپري
(
Gol-pari
)
زن زيبارو ، پري همچون گـُل
گلپو
(
Gol-poo
)
پوينده ، جستجو كننده گـُل
گلپوش
(
Gol-poosh
)
پوشيده از گـُل
گلپونه
(
Gol-poone
)
پونه جوان و تازه
گلپيرا
(
Gol-pirā
)
باغبان ، آرايش دهنده گـُل
گلپيكر
(
Gol-peykar
)
كسي كه بدنش مانند گـُل لطيف است
گلتابان
(
Gol-tābān
)
نوراني ، كنايه از نرمي و لطافت
گلتاج
(
Gol-tāj
)
داراي تاجي از گل
گلجهان
(
Gol-jahān
)
دنيايي از گل
گلچهر
(
Gol-chehr
)
آن كه چهره او در لطافت و طراوت به گل ماند
گلچين
(
Gol-chin
)
باغبان ، برگزيده ، انتخاب كننده بهترين هر چيز
گلخند
(
Gol-khand
)
گلخنده ، آن كه رخسار او در لطافت گل را ماند