شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 551
  • چهارشنبه 1395/5/13
  • تاريخ :

یک فرصت استثنایی برای جوان ها

وضو که می گرفت، «انّا انزلناه» می خواند. من کِز می کردم گوشه ای و تماشایش می َکردم. عزیز بود. بودنش برای روزهای چهار-پنج سالگیِ من غنیمت بود. شیرِ آب را که باز می  َکرد «بسم اللهِ» سوره را می گفت؛ آرام و کِش دار. دلش نمی آمد سوره اش را زود تمام کند، آیه های انّا انزلناه را برای همه ی وضو لازم داشت.

نویسنده: مریم روستا - شبکه تخصصی قرآن تبیان

قرآن

اشاره:

آنچه می خوانید دستچینی از دلنوشته های قرآنی سرکار خانم مریم روستا، نویسنده کتاب شیرین و جذاب "برای خاطر آیه ها" ست که به محضر عزیزتان پیش کش می کنیم.

تولدی دوباره

وضو که می گرفت، «انّا انزلناه» می خواند. من کِز می کردم گوشه ای و تماشایش می َکردم. عزیز بود. بودنش برای روزهای چهار-پنج سالگیِ من غنیمت بود. شیرِ آب را که باز می  َکرد «بسم اللهِ» سوره را می گفت؛ آرام و کِش دار. دلش نمی آمد سوره اش را زود تمام کند، آیه های انّا انزلناه را برای همه ی وضو لازم داشت. زود خرج شان نمی کرد. همیشه موقع شستن دست ها رسیده بود به «تنزّل الملائکه و الرّوح...». اسم فرشته ها که می آمد، خیالِ کودکانه ی من پرواز می کرد.... چند روز پیش مهسا این روایت را یادم آورد؛ «هر مومنی که در وضویش سوره ی قدر را بخواند، از گناهان خود بیرون شود، مثل روزی که از مادر متولد شده است». یادش افتادم. سرش را که مسح می َکرد رسیده بود به «سلامٌ هیَ...». حالا فکر می کنم هر بار، بعدِ مسح، پاک شده بود. لابد برای همین چهره اش بعدِ وضو می درخشید. می َدرخشید.

آن کتاب، یک کیفیتی دارد که برای تنهایی های آدم، مرهم است، مونس است. گفته بود: اگر هیچ موجودی روی زمین نمانَد و من تنها باشم، مادامی که قرآن با من است، وحشتی نخواهم داشت

قانون نانوشته مردها

این قانون نانوشته ی مردهاست لابد که توی کشاکش معرکه های سخت، پشت شان به برادرهاشان محکم می شود، گرم می شود؛ به برادرهای راستین.
موسی(ع)، هنگامه ی بعثت و رسالت، از خدا خواسته بود برادرش را همراهش کند، بلکه پشتش محکم بشود،دلش گرم بشود. گفته بود؛ اُشدُد بِه اَزری (طه/31) گفته بود؛ پشتم را به هارون محکم کن.
داشتم توی قرآنم از روی «اُشدد به ازری» می گذشتم. بعد فکر کردم معلوم می شود وقتی مرد، کنارِ نهر، دانست بی برادر شده، چرا باید گفته باشد اِنکَسَر ظَهری. چرا باید گفته باشد؛ کمرم شکست.

یک فرصت استثنایی برای جوان ها

آن کتاب، یک فرصتِ ویژه برای جوان ها دارد. یک فرصتِ نابِ استثنایی. که نور، بخشی از وجودشان بشود. آدم حیرت می کند وقتی می خواند که اگر جوانِ مومنی آن کتاب را بخواند، کتاب، با گوشت و خونش می آمیزد، انگار بخشی از وجودش می شود، نه، با وجودش یکی می شود.

کتابی که می شود با آن مأنوس شد

می شود آن قدر با آن کتاب خو گرفت و نزدیکش شد که حتی توی تنهایی ها هم انیسِ آدم بشود. آن کتاب، یک کیفیتی دارد که برای تنهایی های آدم، مرهم است، مونس است. گفته بود (2)؛ اگر هیچ موجودی روی زمین نمانَد و من تنها باشم، مادامی که قرآن با من است، وحشتی نخواهم داشت. گفته بود (3)؛ اگر به دنبال مونس می گردید، قرآن برایتان کافی ست. گفته بود (4)؛ هر کس با قرآن انس بگیرد، از جداییِ دوستان، وحشتی نخواهد داشت.

پی نوشت ها:

1. حضرت صادق آلِ رسول (ع): مَن قرأ القرآن و هوَ شابُ مومنٌ اِختلطَ القرآن بلحمِه و دمِه

2. امام سجاد (ع)- تفسیر العیاشی، ج 1، ص 23(ح 23).

3 .امام علی (ع)- جامع الأخبار، محمد بن محمد الشعیری، ص 511 (ح 1431)
4. امام علی (ع) - غررالحکم و دررالکلم، (ح 8790).
 

 

UserName