شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 7489
  • پنج شنبه 1394/6/12
  • تاريخ :

چرا موسی(ع)آیات خدا را به زمین کوبید؟

در قرآن آمده که حضرت موسی(ع) وقتی از میقات بازگشت و جریان گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل را از نزدیک مشاهده کرد، آنقدر عصبانی شد که لوح‌نوشته‌های احکام خدا را به زمین افکند! آیا این مساله، بی‌احترامی به آیات الهی نیست؟ 

نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن 

گوساله سامری

ماجرای مواجهه حضرت موسی(ع) با بنی‌اسرائیل پس از بازگشت از میقات از جمله آیات سوال‌برانگیز قرآن کریم است. خداوند در کریمه 150 سوره مبارکه اعراف، این صحنه را اینگونه تصویر می‌کند:
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ كادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (اعراف/150)
[و چون موسى، خشمناك و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من چه بد جانشینى براى من بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان پیشى گرفتید؟ و الواح را افكند و [موى‏] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشید. [هارون‏] گفت: «اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود كه مرا بكشند؛ پس مرا دشمن‏شاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.» ]
پیرامون این آیه شریفه، دو سوال مطرح است:

نخست اینکه چرا حضرت موسی(ع) الواح آسمانی را به زمین افکند؟ آیا این عمل، هتک حرمت نسبت به احکام و فرامین الهی شمرده نمی‌شود؟

دوم اینکه چرا وی، با عصبانیت سر برادرش را کشید و به محاسنش چنگ آویخت؟ در حالیکه می‌دانست هارون(ع) بی تقصیر است.
اهل تفسیر کمتر متعرض سوال نخست شده‌اند. گویا سوال دوم چون با مقام عصمت پیامبران الهی، ناسازگار می‌نماید، بیشتر مورد اهتمام بوده است.
مفسران درباره اینکه آیا این الواح همان تورات مشهور است یا غیر آن، اختلاف‌نظر دارند؛ بیشتر آنها بر این باورند که الواح همان تورات است. [1] [2] [3] گروهی دیگر ارسال الواح را پیش از نزول تورات می‌دانند. [4] برخی دیگر نیز تورات را بخشی از الواح دانسته‌اند. [5]

علامه طباطبایی مفسر کبیر المیزان چنانکه از وی متوقع است، بنا بر مبانی خاص خود، پاسخ دیگری به میان آورده است که تازگی دارد.

پاسخ سوال اول

سوال نخست، پاسخی کوتاه و روشن دارد و آن اینکه: توحید اساس دعوت انبیاست و اگر این پایه ویران شود، سایر تعالیم انبیاء نیز فرو خواهد ریخت. آری! وقتی متکلم از دست برود دیگر کلام، هیچ رتبت و ارزشی نخواهد داشت. لذا حضرتش می‌بایست به گونه‌ای رفتار می‌کرد که عمق فاجعه برای مردم روشن شود و ای بسا اگر غیر از این رفتار می‌کرد، ریشه‌های این گمراهی به طور کامل برکنده نمی‌شد و هر آن احتمال بازگشت به آن وجود داشت.

پاسخ سوال دوم

اما سوال دوم را هر یک از مفسران بنا بر منهج تفسیری و مبانی اندیشه‌ای خود به گونه‌ای پاسخ گفته‌اند. مرحوم طبرسی در مجمع البیان، گزارشی اجمالی از این پاسخ‌ها را به دست داده است:
1. موسى(ع) سر بردار را گرفت و كشید، تا قوم بدانند كه كار زشتى مرتكب شده‏اند چنان كه هر گاه انسان خشمگین مى‏شود، همین كارها را با خودش هم انجام مى‏دهد، لب مى‏گزد و ریش خود را مى‏كشد. موسى(ع) هارون(ع) را بمنزله خودش قرار داد و همین كارها را با او كرد. این وجه از ابو على جبائى است. این جور كارها تابع موازین عرفى است. ممكن است در بعضى جاها تحقیر و در بعضى جاها احترام باشد.
2- شیخ مفید مى‏فرماید: موسى (ع) مى‏خواست از این راه نشان دهد كه از كردار آنها سخت غضبناك شده است و بدینوسیله زشتى عمل آنها را به آنها بفهماند تا بعدا چنین كارهایى نكنند.
3- مى‏خواست او را از قوم جدا كند و از او سوال كند كه آیا تقصیرى دارد یا ندارد؟ لذا وقتى معلوم شد بیگناه است، براى او و خودش دعا كرد.
4- وقتى كه دید هارون(ع) هم مثل خودش ناراحت است، براى تسكین او سرش را چنان كشید كه درد گرفت و مردم نادان فكر كردند مى‏خواهد او را تحقیر كند. آن گاه برائت او را آشكار كرد و براى ازاله تهمت در حقش دعا كرد.
5- منظورش این بود كه هارون(ع) را از اینكه متابعت نكرده، ملامت كند. چنان كه در سوره طه مى‏فرماید: «ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ» یعنى چه چیز ترا واداشت كه وقتى دیدى آنها گمراه شده‏اند، از من متابعت نكنى؟ (6)

دیدگاه علامه طباطبایی(ره)

علامه طباطبایی مفسر کبیر المیزان چنانکه از وی متوقع است، بنا بر مبانی خاص خود، پاسخ دیگری به میان آورده است که تازگی دارد. وی می گوید: « از ظاهر سیاق آیه مورد بحث و همچنین آیات راجع به این داستان از سوره" طه" بر مى‏آید موسى (ع) همان مقدار كه بر بنى اسرائیل غضب كرد بر هارون(ع) نیز غضب كرد و معلوم مى‏شود وى چنین پنداشته كه هارون(ع) در مبارزه علیه بنى اسرائیل كوتاه آمده، و همه جد و جهد خود را به كار نبرده، و به نظر خود چنین صلاح دانسته، با اینكه موقع جدا شدن از او سفارش كرده و بطور مطلق گفته بود:" وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ‏ در میان قوم به اصلاح امر ایشان بپرداز و راه مفسده جویان را پیروى مكن". در اینجا ممكن است كسى بپرسد آیا این مقدار اشتباه از موسى بن عمران (ع) با عصمت آن جناب منافات ندارد؟ جوابش این است كه: نه، ادله عصمت انبیاء این سنخ اشتباهات را كه در حقیقت اختلاف در سلیقه و مشى است نفى نمى‏كند، تنها امورى را نفى مى‏كند كه مربوط به حكم خداى سبحان باشد، نه چیزهایى كه مربوط به زندگى و مشى در زندگى است.و همچنین است گرفتن موى سر هارون و كشیدن آن، چون این نیز اثر آن خیالى بود كه موسى (ع) در باره هارون كرد، و مقدمه زدن او بود، موسى (ع) مى‏خواسته برادر خود را در یك امر ارشادى تادیب كرده باشد نه در یك حكمى از احكام مولوى پروردگار، تا اشتباه در آن منافات با عصمت داشته باشد، و لذا مى‏بینیم وقتى هارون جریان را برایش شرح داد و موسى فهمید كه وى بى‏تقصیر و معذور بوده براى خودش و او دعا نمود و عرض كرد. (7)

دیدگاه آیت الله جوادی آملی

از معاصرین، دیدگاه استاد جوادی آملی(درخلال درس تفسیرشان) که مبتنی بر یک اصل مسلم شیعی است، در خور تامل است. از منظر ایشان این سخن که اهل بیت(ع) عدل قرآنند، فقط مختص به دین اسلام نیست بلکه هر پیامبری از هر آئینی، هم‌وزن و معادل کتاب آسمانی‌اش است. بنابراین هر سخنی که در راستای توجیه افکندن الواح توسط حضرت موسی(ع) گفته شود همان را می‌توان درباره رفتار او با هارون(ع) بیان کرد. (8)
آری! اگر بنا باشد توحید زیر سوال برود دیگر چه مانعی خواهد داشت که چنین رفتاری با پیامبر خدا صورت پذیرد؟ برخورد تند با پیامبر خدا حتی اگر گناه‌کار هم نباشد، در صورتی که بتواند اثر این گمراهی را از دیده و دل مردم بزداید، بسیار توجیه‌پذیر خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. التبیان، ج۴، ص۵۳۹.
2. الکشاف، ج۲، ص۱۵۸.
3. مجمع البیان، ج۴،ص۷۳۳.
4.  تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۲۵۶.
5. الکشاف، ج۲، ص۶۶۸.
6. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏10، ص61.
7. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏8، ص: 324.

 

UserName