شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 2269
  • شنبه 1394/6/7
  • تاريخ :

امکان تصرف شیطان در جسم انبیا

انبیاء از مطلق اذیت و آزار شیطان در امان نیستند. علامه طباطبایی در المیزان شواهدی قرآنی آورده است تا این دیدگاه را بر کرسی قبول بنشاند.

نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

پیامبر

گاهی سوال می‌شود که قلمرو نفوذ شیطان تا کجاست؟ آیا فعالیت گمراه‌کننده او فقط در حد دعوت، ‌وسوسه، تزیین، تسویل و القاء افکار باطل است؟ یا اینکه فراتر از این امور، در حوزه جسم و جسمانیات افراد بشر هم تصرف می‌کند؟
پاسخ اجمالی بدین سوال این است که شیطان می‌تواند در انسان‌های عادی در محدوده نفس و بدن آنها هر دو تصرف نماید اما در انسان‌های عالی مانند پیامبران و پیشوایان پاک-درود خدا بر ایشان- تنها می‌تواند در حوزه جسم شریف‌شان (و نه نفس پاکشان) اثر بگذارد.

پاسخ مشروح

شیطان پس از آنکه در جریان خلقت آدم(ع) از درگاه الهی رانده شد، سوگند یاد کرد که دست از تلاش برندارد مگر اینکه همه فرزندان آدم را گمراه سازد جز آنها که در وادی امن اخلاص یعنی مخلَصین(به فتح لام) ماوی گزیده‌اند: قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ(حجر/82و83) ابلیس گفت: به عزّت تو سوگند كه همه (ى مردم) را گمراه خواهم كرد. مگر بندگان تو آنان كه خالص شده‏اند.

شیطان برای دستیابی بدین هدف، از سه طریق عمل می‌کند:
یک. از راه دخالت در قوای ادراکی انسان(قوه خیال، واهمه و...) به شیوه وسوسه، القاء، تزیین زشتی‌ها، تسویل و...
دو. از راه تحریک و به‌کارگیری قوای جسمانی مانند قوه غضب، قوه شهوت و الخ.
سه. از راه دخالت در حوزه جسم و مسّ بدن‌های مادی انسان‌ها
همه دانشمندان اسلامی موارد یک و دو را برای انسان‌های معمولی پذیرفته‌اند. اما اختلاف نظر دارند در اینکه آیا شیطان در حوزه قوای ادراکی معصومین هم می‌توانند نفوذ کند یا خیر؟ مورد سوم نیز مورد اختلاف است که در اثنای بحث گفته خواهد شد.
در این تردیدی نیست که پیامبران به دلیل دارا بودن ملکه عصمت که لازمه امر نبوت است، در مرحله دریافت وحی و ابلاغ آن به امت، به هیچ وجه مقهور شیطان واقع نمی‌شوند. اما بنا بر عقیده برخی از علمای فِرَق عامه،  پیامبران فقط در مراحل مرتبط با پدیده وحی معصوم و مصون از دستبرد شیطان‌اند اما در انجام تکالیف دینی و اموری عادی زندگی خود معصوم نیستند. ایشان بروز نسیان و سهو در اثر دخالت شیطان در قوای ادراکی آنها را جایز می‌شمرند. در خصوص عقیده بزرگان شیعه نیز باید گفت به جز- شیخ صدوق و استادش ابن ولید- اکثرا معتقدند که شیطان نه در مراحل اخذ، حفظ و تبلیغ وحی و نه حتی در مرحله تکالیف دینی، نمی‌تواند در افکار و افعال معصومین نفوذ کند. با این حال، برخی چون علامه طباطبایی(ره) جایز دانسته‌اند که شیطان بتواند در پاره‌ای از امور عادی زندگی پیامبران که ربطی به احکام الهی و هدایت مردمان ندارد، اثر بگذارد.
علامه در المیزان شواهدی آورده است که نشان می‌دهد شیطان می‌تواند در ذهن و جسم پیامبران معصوم نیز راه یابد.

دلایل علامه طباطبایی(ره) در باب دامنه نفوذ شیطان نسبت به انبیاء

وی بر این باور است که پیشوایان دینی در جمیع مراحل مربوط به دریافت، نگهداری، تبلیغ وحی، عمل به تکالیف دینی و همه حوزه‌های مرتبط به راهبری دینی مردم معصوم از خطاء، گناه، نسیان و سهو‌اند.
علامه در ذیل آیه 213 سوره بقره، چند دلیل محکم اقامه می‌کند تا اثبات نماید پیامبران در موارد گفته شده دارای مقام عصمت‌اند. با این همه، بر آن است که معصومین در زندگانی عادی خویش از مطلق آزار و ایذاء شیاطین ایمن نیستند. آنگاه شواهدی را از قرآن بیان می‌کند تا بتواند این دیدگاه را بر کرسی قبول بنشاند.

شاهد نخست: سوره کهف، کریمه 63

«فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِیهُ إِلَّا الشَّیْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ:» [من (پریدن) ماهى (به دریا) را فراموش كردم (كه براى تو بگویم) و كسى جز شیطان آن را از یاد من نبرد، تا آن را یادآورى كنم. و (در كمال) شگفتى ماهى راه خود را در دریا پیش گرفت (و رفت).]
این سخن از زبان وصی و همراه حضرت موسی(ع) یعنی یوشع بن نون(که بنا بر قولی پیامبر نیز بوده است) بیان شده است.
برخی، مانند زمخشری در الکشاف، برآنند که به هیچ وجه نمى‏توان پذیرفت كه خدا شیطان را بر انبیاى خود مسلط كند تا هر جور دلش خواست آن حضرات را اذیت و آزار كند و دچار عذاب نماید و از این راه داغ دل خود را از آنان بستاند، چون اگر بنا باشد این كار نسبت به انبیاء جایز باشد، نسبت به پیروان انبیاء یعنى مردم صالح نیز (به طریق اولى) جایز است، آن وقت رانده درگاه خدا هیچ مومن صالحى را از این انتقام خود سالم نمى‏گذارد، همه را بیچاره و هلاك مى‏كند با اینكه در قرآن كریم مكرر آمده، كه شیطان به غیر از وسوسه هیچ دخالت و تاثیر دیگر ندارد.( 1)
علامه طباطبایی در پاسخ به ایشان می‌گوید:
آنچه در قرآن كریم از خصائص انبیاء و سایر معصومین شمرده شده، همانا عصمت است كه به خاطر داشتن آن، از تاثیر شیطان در نفوسشان ایمن‌اند، و شیطان نمى‏تواند در دل‌هاى آنان وسوسه كند. و اما تاثیرش در بدن‌هاى انبیاء و یا اموال و اولاد و سایر متعلقات ایشان، به اینكه از این راه وسیله ناراحتى آنان را فراهم سازد، نه تنها هیچ دلیلى بر امتناع آن در دست نیست، بلكه دلیل بر امكان وقوع آن هست، و آن آیه همین آیه شریفه است. پس، از این آیه برمى‏آید كه شیطان این گونه دخل و تصرف‌ها را در دل‌هاى معصومین دارد. و اما اینكه گفت: لازمه جواز و امكان مداخله شیطان در دل‌هاى انبیاء این است كه در دل‌هاى پیروان انبیاء نیز دخل و تصرف بكند، در پاسخش مى‏گوییم: این ملازمه را قبول نداریم، زیرا ما كه مى‏گوییم ممكن است شیطان چنین تصرف‌هایى در دل‌هاى معصومین بكند، معتقدیم كه هر جا چنین تصرف‌هایى بكند به اذن خدا مى‏كند، به این معنا كه خدا جلوگیرش نمى‏شود، چون مداخله شیطان را مطابق مصلحت مى‏بیند، مثلا مى‏خواهد مقدار صبر و حوصله بنده‏اش معین شود.
و لازمه این حرف این نیست كه شیطان بدون مشیت و اذن خدا هر چه دلش خواست بكند و هر بلایى كه خواست بر سر بندگان خدا بیاورد، و این خود روشن است.( 2).
و اگر مساله فراموشى را به شیطان و تصرفات او نسبت داده عیبى و اشكالى ندارد، و با عصمت انبیاء از تصرف شیطان منافات ندارد، زیرا انبیاء (ع) از آنچه برگشتش به نافرمانى خدا باشد (از آن جمله سهل‏انگارى در اطاعت خدا) معصومند، نه مطلق ایذاء و آزار شیطان حتى آنهایى كه مربوط به معصیت نیست، زیرا در نفى اینگونه تصرفات دلیلى در دست نیست، بلكه قرآن كریم اینگونه تصرفات را براى شیطان در انبیاء اثبات نموده است. (3)

شاهد دوم: سوره آل عمران، کریمه 41

قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً قالَ آیَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ إِلَّا رَمْزاً وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْكارِ [(زكریّا) گفت: پروردگارا! براى من نشانه‏اى قرار ده (تا علم من به یقین و اطمینان تبدیل شود. خداوند) فرمود: نشانه‏ى تو آن است كه تا سه روز با مردم سخن نگویى، مگر از طریق اشاره. (البتّه به هنگام ذكر خدا زبانت باز مى‏شود. پس) پروردگار خود را (به شكرانه‏ى این نعمت) بسیار یاد كن و هنگام شب و صبح او را تسبیح گوى.]

در ذیل این آیه، سوالی مطرح است و آن اینکه: چرا حضرت زکریا (ع) از خداوند نشانه و علامت درخواست می کند؟ در پاسخ به این سوال دو دیدگاه عمده وجود دارد: عده‌ای گفته‌اند: او در صدایی که شنیده تردید داشته که آیا این صدا، وحیانی و از ناحیه ملک است یا از ناحیه شیطان. لذا برای تمییز این دو از خداوند آیت طلب نموده است. برخی نیز( مانند طبرسی در مجمع البیان) معتقدند زکریا این علامت را برای فهمیدن زمان تحقق بشارت الهی یعنی حاملگی همسرش می‌خواسته است.
بنا بر دیدگاه علامه، وجه دوم تا حدى از سیاق آیات و جریان داستان بعید بنظر مى‏رسد، و لیكن علت اینكه مفسرین جرأت نكرده‏اند وجه اول را اختیار كنند، یعنى بگویند منظورش از آن درخواست این بوده كه بفهمد خطاب نامبرده از ناحیه خدا بوده یا از ناحیه شیطان، این بوده كه فكر كرده‏اند شان انبیا عالى‏تر از آن است كه شیطان در صدد گمراه كردنشان برآید و آن حضرات بخاطر عصمتى كه دارند صداى فرشته را از صدا و وسوسه شیطان تشخیص مى‏دهند و ممكن نیست شیطان با فهم آنان بازى كند، و در نتیجه طریق فهم بر آنان مشتبه گردد. و این گفتار هر چند حق است، و لیكن باید دانست كه اگر انبیا (ع) حق و باطل را تشخیص مى‏دهند و شناختى دارند، شناختشان از ناحیه خدا است نه از ناحیه خودشان، و به استقلال ذاتشان، و وقتى این طور شد چرا جایز نباشد كه زكریا همین شناخت را از خدا بخواهد، و بخواهد كه نشانه‏اى برایش قرار دهد و چه محذورى در آن هست، بله اگر دعایش مستجاب نشده بود و خدا نشانه‏اى براى استجابت دعایش قرار نداده بود اشكال بالا بجا و وارد بود. علاوه بر اینكه خصوصیت خود آیت و نشانه- كه سخن نگفتن در مدت سه روز باشد- موید و بلكه دلیل بر همین وجه است، براى اینكه هر چند براى شیطان امكان این معنا هست كه در جسم انبیا تصرف نموده، و یا عمل آنان را از رسیدن به نتیجه كه همان ترویج دین است باز بدارد، و نگذارد مردم به ایشان روى آورند، و در نتیجه نیروى دشمنان دین ضعیف گردد.
و آیات زیر هم نمونه‏اى از این تصرفات را ذكر نموده، در باره تصرف شیطان در جسم ایوب (ع) مى‏فرماید:" وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ، إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ‏ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ" .
و در باره جلوگیریش از ترویج دین مى‏فرماید:" وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ، فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْكِمُ اللَّهُ آیاتِهِ"  یعنى قبل از تو هیچ رسول و نبیى نفرستادیم مگر آنكه هر وقت قرائت كرد، شیطان در قرائت وى دسیسه كرد، در نتیجه خداى تعالى آنچه را شیطان القا كرده بود نسخ نموده، آن گاه آیات خود را تحكیم مى‏بخشید. آنجا كه مى‏فرماید:" وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ(صاد/41)(4)

پی‌نوشت‌ها:

1. تفسیر كشاف، ج 4، ص 97
2. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏17، ص320
3. پیشین، ج‏3، ص280
4. پیشین،  ج‏3، ص281

 

 

UserName