شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 2048
  • شنبه 1394/5/31
  • تاريخ :

پیامبر خدا و فراموش‌کاری؟

اگر پیامبر(ص) معصوم است پس چرا در قرآن گفته شده: اگر شیطان تو را به فراموشی افکند، بعد از اینکه به یادت آمد، با ستمگران منشین؟!

شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

امام زمان

مقدمه

یکی از مباحث جنجالی و چالش‌برانگیز نزد علمای شیعه و سنی، بحث عصمت پیامبران الهی است. قریب به اتفاق اندیشمندان اسلامی، اصل وجود عصمت را شرط ضروری نبوت انبیاء می‌دانند اما در حدود و چگونگی آن اختلاف نظر دارند. مثلا همگی در اینکه پیامبران در دو مرحله تلقی(دریافت) وحی و ابلاغ آن، دارای مقام عصمت‌اند، اتفاق نظر دارند اما در اینکه آیا انبیاء در مرحله انجام تکالیف دینی و همینطور فعالیت‌های عادی زندگانی نیز نسبت به گناه، خطا، نسیان و سهو، مصونیت دارند یا خیر؟ بین آنها اختلاف نظر وجود دارد. برخی از اهل تسنن، ارتکاب گناه، خطا، سهو و نسیان را بر نبی جایز می‌دانند. اما کثیری از علمای شیعه - جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید- نسبت به پیامبران به مقام عصمت مطلق یعنی عصمت از گناه و عصمت از خطا اعم از نسیان و سهو باور دارند.

طرح مساله

بحث تفصیلی پیرامون انواع عصمت، دلایل، و پاسخ به شبهات آن از حوصله این مقال بیرون است. آنچه در نوشتار حاضر مطمح نظر است صرفا پاسخ به یکی از شبهات پیرامون عصمت پیامبر خاتم(ص) است و آن اینکه اگر پیامبر خاتم(ص) از انجام هر گونه فعل گناه، خطا، سهو و نسیان در اندیشه، گفتار و رفتار، مصون است پس چگونه است که در قرآن مجید نسبت نسیان و فراموش‌کاری به حضرتش روا داشته شده است؟

پاسخ به شبهه نسبت نسیان به پیامبراسلام(ص) از منظر قرآن

در پاره‌ای از آیات قرآن از جمله دو آیه زیر نسبت فراموشی در اثر انساء شیطان به پیامبر اکرم(ص) داده شده است:
یک. إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنسِیَنَّكَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(انعام/68)[ و چون ببینى كسانى (به قصد تخطئه‏) در آیات ما فرو مى‏روند از ایشان روى برتاب، تا در سخنى غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را (در این باره‏) به فراموشى انداخت، پس از توجّه، (دیگر)با قوم ستمكار منشین.]
دو. إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ ۚ وَٱذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَىٰٓ أَن یَهْدِیَنِ رَبِّى لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًۭا (کهف/24)[ مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!]

در پاسخ به این شبهه به اختصار می‌توان گفت:

پاسخ نخست

در آیه نخست، عبارت " إِمَّا یُنسِیَنَّكَ الشَّیْطَانُ ..) به صورت شرطی بیان شده. به همین دلیل، امکان نسیان به پیامبر نسبت داده شده است نه وقوع و فعلیت آن. و این منافی عقیده شیعه نیست چون بنا بر دیدگاه شیعه، پیامبر در اثر تحصیل ملکه عصمت، اختیارا گرفتار نسیان شیطان نمی‌شود نه جبرا بنابراین احتمال نسیان برای حضرتش وجود دارد اما اتفاق نیفتاده است.

پاسخ دوم

پاسخ دوم مبتنی بر تقدیم یک مقدمه است و آن اینکه: در قرآن، از اهل اخلاص، گاه به لفظ مخلص(به کسر لام) یاد شده است و گاه به لفظ مخلص(به فتح لام). عبادتی که به قصد تقرّب به حور و وصول به قصور و باغ و راغ و ...، انجام شود، تهی از شوائب شرک و ریا نیست و اخلاص بنا بر تعریف، یعنی ترک رنگ و ریا( که ریا نیز خود شرک خفیفه است.)
اگر بنده عبادتش را از شوائب شرک بپیراید و آن را سالم در طبقی از اخلاص به محضر حضرت دادار تقدیم بدارد، مخلِص خواهد بود به کسر لام. اما گاه هست که بنده در عبادتش، نه تنها اغیار را نمی‌بیند بلکه بالاتر از آن، خود را نیز نمی‌بیند. چنین کسی، مخلَص است به فتح لام. اولی، تنها عبادتش را برای خدا خالص کرده است و دومی، افزون بر عبادت، خویشتن خویش را.
کریمه: وَ مَا امِرُوا الا لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ(بینه/28) به گروه اول(مخلِصان) دلالت دارد و کریمه: إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى اَلدّارِ(ص/46) به گروه دوم(مخلَصان).

اینک که تفاوت مخلِص و مخلَص روشن گردید می‌گوییم: بنا بر اعتراف شیطان در قرآن، مخلصین(به فتح لام) از تیرس سلطه‌اش خارجند: قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ(حجر/39و40)
[گفت: «پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مى‏آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از میان آنان را.»]

از طرفی 6تن از پیامبران بزرگ خدا از جمله حضرت خاتم(ص)، به مرتبه مخلَصین دست یازیده‌اند. نتیجه اینکه شیطان اساسا به این گروه از پیامبران دسترسی و سلطه ندارد تا بتواند در ذهن و ضمیرشان فراموشی افکند.

پاسخ سوم

روی سخن در این آیه گرچه با رسول خداست اما مراد، مردم‌اند. نه فقط اینجا که در بسیاری از آیه‌های قرآن، خطاب به حسب ظاهر، متوجه شخص شخیص پیامبر(ص) است اما هدف، عموم مردم‌اند. نمونه را، سوره مبارکه اسری، آیه 23: وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوٓا۟ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلْوَٰلِدَیْنِ إِحْسَٰنًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَكَ ٱلْكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّۢ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًۭا كَرِیمًۭا ۲۳ [و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!] در آیه یادشده، به پیامبر(ص) سفارش می‌کند که والدینت را در هنگام پیری، نزد خود نگاه دارد حال آنکه به روایت تاریخ، پیامبر(ص) از خردی یتیم بوده و قرآن نیز بر این گزاره تاریخی صحه نهاده است: أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًۭا فَـَٔاوَىٰ(ضحی/6) [آیا خداوند تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!] پس نتیجه می‌گیریم که برخی از خطاب‌های قرآن از این باب است که گفته‌اند: "به در بگو تا دیوار بشنود".

UserName