غض بصر یعنی چشم همیشه بهار!
استاد پرسید امروز چندم است؟
من هم نگاهی به ساعت انداختم و گفتم یازدهم!
بعد استاد ساعت را از من گرفت و گفت: ساعت چند بود؟
من کمی مِن مِن کردم و گفتم: ندیدم ساعت را. من فقط تاریخ را خواندم!
استاد گفت: آهان! غض بصر یعنی همین! یعنی ببینی اما دقت نکنی! زل نزنی!
خداوند در آیات 30 و 31 سوره مباركه نور خطاب به رسول خود چنین می فرماید:
قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ... وَقُلْ لِلْمُۆْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنّ ...
به مردان مۆمن بگو : چشمان خود را (از آنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و ... ) فرو بندند ، ... و به زنان باایمان بگو : چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند...
کلمه " یغضوا " از ماده " غض" است. غض و غمض دو لغت است که هر دو در مورد چشم به کار میرود و برخی آن دو را با هم اشتباه میکنند. باید معنای این دو کلمه را نیز مشخص کنیم: غمض به معنای برهم گذاردن پلکها است. میگویند غمض عین کن. کنایه است از اینکه صرف نظر کن. چنانکه ملاحظه میکنید این لغت با کلمه عین همراه میشود نه با کلمه بصر. ولی در مورد کلمه غض میگویند غض بصر و یا غض نظر و یا غض طرف. غض به معنای کاهش دادن است و غض بصر یعنی کاهش دادن نگاه. در سوره لقمان آیه 19 از زبان لقمان به فرزندش میگوید: «و اغضض من صوتک»؛ صدای خودت را کاهش بده. (ملایم کن، فریاد نکن.)
در آیه 3 از سوره حجرات میفرماید: «ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی»؛ آنانکه صدای خود را (هنگام سخن گفتن) در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ملایم میکنند، (یعنی فریاد بر نمیآورند) آنان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا آزمایش کرده است.
در حدیث معروف هند بن ابی هاله که اوصاف و شمائل رسول اکرم صلی الله علیه و آله را توصیف کرده چنین آمده است: «و اذا فرح غض طرفه»؛ یعنی وقتی که خوشحال میشد چشمها را به حالت نیمخفته در میآورد. بدیهی است که مقصود این نیست که چشمها را روی هم میگذاشت و یا به طرف مقابل نگاه نمیکرد. علامه مجلسی در " بحارالانوار " این جمله را اینطور تفسیر میکند: " ای کسره و اطرق و لم یفتح عینه. و انما یفعل ذلک لیکون ابعد من الاشر و المرح؛ یعنی پلک چشم را میشکست و سر را به پائین میانداخت و چشمها را نمیگشود. چنین میکرد تا از حالت شادی زدگی دور باشد. " معمولا افرادی که مغلوب احساسات خود هستند هنگامی که شادی به آنها رو میآورد بی اختیار چشمها را گشاد میکنند و قهقهه سر میدهند و به هیجان میآیند، برخلاف افراد سنگین و با وقار.
از همه این موارد چنین فهمیده میشود که معنی " غض بصر " کاهش دادن نگاه است، خیره نشدن و تماشا نکردن و به اصطلاح نظر استقلالی نیفکندن است. صاحب مجمعالبیان در ذیل آیه مورد بحث (آیه سوره نور) میگوید: " اصل الغض النقصان " یعنی ریشه معنی غض کاهش و کمی است " یقال غض من صوته و من بصره ای نقص "؛ یعنی وقتی که این ماده به صوت و یا بصر نسبت داده میشود یعنی آنرا کاهش داد. در ذیل تفسیر آیه سوره حجرات میگوید: "غض بصره اذا ضعفه عن جده النظر "؛ یعنی معنی " غض بصره " این است که تند نگاه کردن را کم کرد. راغب اصفهانی در کتاب نفیس
"مفردات القرآن" این کلمه را عینا همین طور معنی میکند. علیهذا در آیه مورد بحث معنای «یغضوا من ابصارهم» این است که نگاه را کاهش بدهند یعنی خیره نگاه نکنند و به اصطلاح علماء اصول، نظرشان آلی باشد نه استقلالی. توضیح اینکه یک وقت نگاه انسان به یک شخص برای ورانداز کردن و دقت کردن به خود آن شخص است مانند
اینکه بخواهد وضع لباس و کیفیت آرایش او را مورد مطالعه قرار دهد، مثلا ببیند کراواتش را چگونه بسته است و موی سرش را چگونه آرایش کرده است. ولی یک وقت دیگر نگاه کردن به شخصی که با او روبرو است برای اینست که با او حرف میزند، و چون لازمه مکالمه نگاه کردن است، به او نگاه میکند. این نوع از نگاه کردن که به عنوان مقدمه و وسیله مخاطبه است، نظر آلی است، ولی نوع اول نظر استقلالی است. پس معنی جمله این است: به مۆمنین بگو به زنان خیره نشوند و چشم چرانی نکنند.
درسی از یك استاد
یک کارشناس دینی در یکی از برنامههای صدا و سیما خاطرهای را تعریف کردند كه برای فهم معنای غض بصر مفید به نظر می رسد ایشان چنین فرمودند:
«استادی داشتیم که یک بار ساعتش را داد دست من. از این ساعتها که تاریخ هم دارند.
استاد پرسید امروز چندم است؟
من هم نگاهی به ساعت انداختم و گفتم: یازدهم!
بعد استاد ساعت را از من گرفت و گفت: ساعت چند بود؟
من کمی مِن مِن کردم و گفتم: ندیدم ساعت را. من فقط تاریخ را خواندم!
استاد گفت: آهان! غض بصر یعنی همین! یعنی ببینی اما دقت نکنی! زل نزنی!
من ساعت دستم بود. اما تاریخش را فقط دیدم. اصلا دقت نکردم تا ببینم ساعت چند است. وقتی میگویند چشمت را بپوشان (غض بصر) یعنی همین. یعنی دقت نکن و زل نزن!»
مثال ایشان و البته درس استاد بسیار به دلم نشست. به نظرم درس خوبی بود و به وضوح نشان داد چطور میتوان دید و متوجه نشد.
اما به نظرم به همین راحتیها نیست. یعنی دیدن اما متوجه نشدن، مقدمات میخواهد. این طور ندیدن در عین دیدن، به درون و قلب آدم برمیگردد. به احساس نیاز داشتن یا نداشتن.
بهتر است با همان مثال کارشناس مطلب را ادامه دهم. اگر استاد ساعت را دست فردی میداد که از قضا چند لحظه قبل لنگ این بوده، بداند ساعت چند است و چشمش روی دیوارهای اتاق دویده تا ببیند ساعت دیواری هست یا نه، از یکی دو نفر پرسیده باشد ساعت دارید یا نه و جواب منفی شنیده باشد، حتما وقتی ساعت را میدهند دستش نگاهی هرچند کوتاه به ساعت میاندازد تا زمان دستش بیاید.
اما اگر خودش ساعت مچی داشته باشد دیگر احساس نیاز به دانستن ساعت نمیکند و این میشود که تاریخ ساعت مچی را میبیند اما زمان را نه.
«غض بصر» داشتن مقدمات میخواهد. فرد نمیتواند مرتب به خودش بگوید غض بصر داشته باش و نگاه کن اما زل نزن، درحالی که این دیدن واکنش طبیعی است به نیازی که در دل وجود دارد. البته این چشم و دل سیری هم باید از ابعاد مختلف دیده شود.
وقتی تشنهای چشمت توی خیابان دو دو میزند برای پیدا کردن آب سردکن، وقتی نیاز به دانستن زمان داری در به در یک ساعت مچی یا دیواری هستی، وقتی گرسنهای حتی از چند متری هم بوی غذا به مشامت میخورد. حالا اگر مثلا خوردن لیوان آب و دید زدن ساعت دیواری و بوییدن و ناخنک زدن به غذایی که مال تو نیست، بد باشد و ممنوع، جنگیدن با این نیاز سخت میشود. تنها راه چاره این است که گرسنه و تشنه و بیزمان نمانی. یعنی انقدر گرسنه و تشنه و بیزمان نباشی که همه حواست برود پی این چیزها.
پس راه اول رفع نیاز است.
راه دوم هم این است که از اول آموخته این شده باشی که فقط به اندازه نیازت از هر چیزی استفاده کنی. قدری که چشمت ندود. وگرنه در صورت زیادهروی حتی اگر سیر هم باشی باز چشمت حریص نوشیدن و خوردن و دید زدن ساعت روی دیوار مردم است.
اعتدال اصلا کلمه خیلی خوبی است. مثل فصل بهار که معتدل و خوب است. نه نیاز داری از سرما خیلی بپوشی و نه نیاز داری از گرما خیلی نپوشی. دلمان که بهار باشد، خود به خود «غض بصر» حاصل میشود. بدون اینکه نیاز باشد به چشم فرمان بدهی.
فرآوری شده توسط نعمتی
كارشناس شبكه تخصصی قرآن تبیان
منابع:
مجمع البیان ج 18، ذیل آیه مورد بحث
مسئله حجاب
نور آسمان