تبیان، دستیار زندگی
در نهم نوامبر(18 آبان)، به ساختمان وزارت امور خارجه برای دیدار با خانواده های گروگان ها رفتم. اگر چه ساختمان چند صد یارد از كاخ سفید فاصله داشت، اما این مسیر برای من بسیار طولانی به نظر می رسید. نمی دانستم كه خانواده های آنها چه واكنشی به من نشان خواهند د
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزهای بعد از اشغال،در كاخ سفید

از خاطرات کاتر درباره ایران


 در نهم نوامبر(18 آبان)، به ساختمان وزارت امور خارجه برای دیدار با خانواده های گروگان ها رفتم. اگر چه ساختمان چند صد یارد از كاخ سفید فاصله داشت، اما این مسیر برای من بسیار طولانی به نظر می رسید. نمی دانستم كه خانواده های آنها چه واكنشی به من نشان خواهند داد...

جیمی كارتر

روز ششم نوامبر (15 آبان) یعنی دو روز پس از اشغال سفارت، كوشش های ما برای نجات جان گروگان ها آغاز شد. اغلب پیشنهادهای رسیده غیر عملی بود یا باعث كشته شدن تعداد زیادی از طرفین می شد. واقع شدن سفارت در منطقه مسكونی پرجمعیت و نیز غیر قابل دسترس بودن محوطه سفارت، كه در مسافتی بیش از 600 مایل از نزدیك ترین محل مناسب برای فرود هواپیما بود، از مشكلات اساسی ما به شمار می رفت. ضمن اینكه با وجود نظارت دائمی ما بر محوطه سفارت، اطلاع دقیقی از محل نگهداری گروگان ها نداشتیم. افرادی كه از گروگان ها محافظت می كردند، در انجام وظیفه خود مصمم و پیوسته در حال آماده باش بودند.

در این میان شروع به اخراج دانشجویانی كه به صورت غیر قانونی در كشورمان بودند كردیم(بسیاری از آنهابرای سال هایمتمادی زدانشگاه نرفتند). همچنین ما هرگونه تظاهرات ایرانیان را در شهرهای ایالتی ممنوع كردیم و این كار مشاوران و برخی فرماندهان نظامی را عصبانی می كرد. من مطمئن بودم كه كارم درست است. خشم و ناامیدی كه این روزها در آمریكایی ها ایجاد شده بود، فروكش كرد اما زندانیان هنوز آزاد نشده بودند. با وجود اسیر بودن گروگان ها، شهروندان آمریكایی –كه شامل خود من نیز میشود- حال و حوصله تماشای دانشجویان ایرانی را كه در مقابل كاخ سفید تجمع كرده بودند، نداشتند. من متقاعد شدم كه ممكن است اعتراض كنندگان دست به آشوب بزنند و در این حالت باعث مرگ یا كشته شدن دیگران می شوند؛ مانند یك حادثه بدی كه برای خود من رخ داده بود. اما این نوع خشونت كه احتمال دارد در ایران خیلی تبلیغ شود، ممكن است باعث كشته شدن شهروندان آمریكایی یا آسیب رساندن به آنها در یك اقدام تلافی جویانه شود. پس از دو سه بار گوش دادن به بحث های منطقی، دستور دادم كه بیش از این كسی با من بحث نكند و دستوراتم را بدون چون و چرا و در اسرع وقت انجام دهند. سپس مجبور شدیم به سمت پیكاری قانونی حركت كنیم و دادگاه فدرال از تصمیم مناسب و قانونی من جهت اعمال اختیارات ریاست جمهوی پشتیبانی كرد.

روز ششم نوامبر (15 آبان) یعنی دو روز پس از اشغال سفارت، كوشش های ما برای نجات جان گروگان ها آغاز شد. اغلب پیشنهادهای رسیده غیر عملی بود یا باعث كشته شدن تعداد زیادی از طرفین می شد

در نهم نوامبر(18 آبان)، به ساختمان وزارت امور خارجه برای دیدار با خانواده های گروگان ها رفتم. اگر چه ساختمان چند صد یارد از كاخ سفید فاصله داشت، اما این مسیر برای من بسیار طولانی به نظر می رسید. نمی دانستم كه خانواده های آنها چه واكنشی به من نشان خواهند داد، اما وقتی كه آنها را ملاقات كردیم، كاملا واضح بود كه آنها نیز همانند من در غم و اندوه به سر می برند. ونس و من به صورت مختصر آنچه را رخ داده بود، گفتیم و به آنها توضیح دادیم كه عزیرانشان در ایران در امن و امان هستند. گفتگو برای همه ما كاملا احساسی بود، و پس از آن از خانواده های گروگان ها تقاضا نمودم كه در این موضوع مرا یاری كنند و به مردم اطلاع دادم كه در آرامش باشند. این ملاقات باعث شد كه روابط بین ما نزدیكتر از قبل شود و هرگز در طی ماه های بعدی دچار تردید نشوم.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامی ( کتاب ایران در خاطرات جیمی كارتر)