شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1271
  • چهارشنبه 1391/7/5
  • تاريخ :

مومنانی که به نذر خود عمل نمی کنند!

قرآن کریم

خداوند متعال درباره بسیاری از مسائل مختلف در قرآن کریم برای انسان‌ها سخن گفته‌ است که هر شخصی می‌تواند با رجوع به آن، خط مشی زندگی خویش را در راستای اهداف بلند انسانیت بچیند.

یکی از این موضوعات «ادب گفت‌وگو» است آیه 2 سوره مبارکه «صف» در این باره می‌گوید:   

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ

اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چرا سخنى مى‌گوئید که عمل نمى‌کنید؟

در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام مى‌خوانیم: وعده مۆمن به برادرش نوعى نذر است، هر چند کفاره ندارد و هر کس خلف وعده کند با خدا مخالفت کرده، خویش را در معرض خشم او قرار داده و این همان است که قرآن مى‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون».

شأن نزول:

مفسران براى آیه «لم تقولون ما لا تفعلون» شأن نزول‌هاى متعددى ذکر کرده‌اند که تفاوت زیادى با هم ندارد از جمله اینکه:

1 - جمعى از مۆمنان بودند که مى‌گفتند: بعد از این هر وقت با دشمن روبه‌رو شویم پشت نخواهیم کرد، و فرار نمى‌کنیم ولى به گفته خود وفا نکردند، و در روز اُحد فرار کردند تا آنجا که پیشانى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم و دندان مبارک ایشان شکسته شد.

2 - هنگامى که خداوند ثواب شهداى بدر را بیان کرد، جمعى از صحابه گفتند: حال که چنین است ما در جنگ‌هاى آینده، تمام نیروى خود را به کار خواهیم گرفت، ولى در احُد فرار کردند، آیه فوق نازل شد و آنها را سرزنش کرد.

3 - جمعى از مۆمنان پیش از آنکه حکم جهاد نازل شود مى‌گفتند: اى کاش خداوند بهترین اعمال را به ما نشان مى‌داد تا عمل کنیم، چیزى نگذشت که خداوند به آنها خبر داد که «افضل اعمال ایمان خالص و جهاد است» اما این خبر آنها را خوش نیامد، و تعلل ورزیدند، آیه نازل شد و آنها را ملامت کرد.

خداوند متعال به عنوان ملامت و سرزنش از کسانى که به گفته‌هاى خود عمل نمى‌کنند، مى‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! چرا سخنى مى گوئید که عمل نمى‌کنید؟! «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون».

گرچه مطابق شأن نزول این آیات در مورد گفت‌وگوهاى جهاد، و سپس ‍ فرار در روز جنگ احد نازل شده، ولى مى‌دانیم هیچ‌گاه شأن نزول‌ها مفهوم گسترده آیات را محدود نمى‌کند، بنابراین هرگونه گفتار بى عمل درخور سرزنش و ملامت است، خواه در رابطه با پایمردى در میدان جهاد باشد، و یا در هر عمل مثبت و سازنده دیگر.

بعضى از مفسران، مخاطب را در این آیات، مۆمنان ظاهرى و منافقان واقعى دانسته‌اند، در حالى که خطاب «یا ایها الذین آمنوا» و تعبیرات آیات بعد همگى نشان مى‌دهد که مخاطب، مۆمنان واقعى هستند اما مۆمنانى که هنوز به سر حد کمال ایمان نرسیده و گفتار و کردارشان هماهنگ نشده است.

علامه طباطبائى (ره) در تفسیر «المیزان» مى‌گوید: فرق است بین اینکه انسان سخنى را بگوید که انجام نخواهد داد، و بین اینکه انجام ندهد کارى که مى‌گوید، اولى دلیل بر نفاق و دومى دلیل بر ضعف اراده است.

در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام مى‌خوانیم: وعده مۆمن به برادرش نوعى نذر است، هر چند کفاره ندارد و هر کس خلف وعده کند با خدا مخالفت کرده، خویش را در معرض خشم او قرار داده و این همان است که قرآن مى‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون».

شهید مطهری نیز در کتاب آشنایی با قرآن، عباراتی را از نهج‌البلاغه می‌آورند که اهمیت وفای به عهد و پیمان را بیش از پیش روشن می‌سازد:

"در مسئله پیمان، یک بیانی هست در نهج‌البلاغه که با دقت در آن می‌توان فهمید که از نظر علی علیه‌السلام مسئله وفای به پیمان یک مسئله عمومی و انسانی است. در فرمان معروفی که به فرماندار خودش و به مقیاس امروز به استاندار خودش مالک اشتر می‌نویسد، یکی از دستورهایش این است که مبادا با مردمی عهد و پیمان برقرار بکنی و بعد هر جا که دیدی منفعت این است که عهد و پیمان را نقض بکنی، آن را نقض نمایی. بعد حضرت استناد می‌کند به جنبه عمومی و بشری عهد و پیمان، که اگر بنا بشود پیمان در میان بشر احترام نداشته باشد، دیگر سنگ روی سنگ نمی‌ایستد. عبارت این است:

«وان عقدت بینک و بین عدو ک عقده، او البسته منک ذمه، فحط عهدک بالوفاء؛ اگر با دشمنت پیمانی بستی یا او را زیر پرو بال امان خود گرفتی، پیمانت را با وفاداری حفظ کن»، «وارع ذمتک بالامانه، واجعل نفسک جنه دون ما اعطیت؛ و تعهدت را با امانت‌داری رعایت نما، و خود را در برابر آن پیمان و تعهد سپر ساز».

خیلی تعبیر عجیبی است! «فانه لیس من فرائض الله شی‌ء الناس اشد علیه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود؛ می‌فرماید زیرا در میان واجبات الهی چیزی که مردم - با همه اختلاف سلیقه‌ها و پراکندگی اندیشه‌هایی که دارند - بیش از هر چیز بر آن اتفاق داشته باشند، مانند احترام به وفای به عهدها و پیمان‌ها نیست» چون این یک امری است که از وجدان انسان سرچشمه می‌گیرد و به عقیده خاصی مربوط نیست که کسی بگوید چون در دین ما دستور رسیده پس من عمل بکنم، و دیگری بگوید ولی در دین ما نیست پس لازم نیست عمل بکنم.

می‌گوید این را وجدان هر بشری حکم می‌کند «و قد لزم ذلک المشرکون فی ما بینهم دون المسلمین لما استوبلوا من عواقب الغدر؛ حتی علاوه بر مسلمانان، مشرکان نیز وفای به عهد و حفظ امان را در میان خود لازم می‌شمرند، زیرا فرجام وخیم عهدشکنی را دریافته‌اند»، «فلا تغدرن بذمتک و لا تخیسن بعهدک، ولا تختلن عدوک، فانه لا یجتری علی الله الا جاهل شقی؛ پس مبادا پیمانت را بشکنی و تعهدت را زیر پا نهی و با دشمنت نیرنگ زنی! که (این کار جرات و جسارت بر خداوند است و) جز نادان نگون بخت بر خداوند جسارت نمی‌ورزد»، «و قد جعل الله عهده و ذمته امنا افضاه بین العباد برحمته و حریما یسکنون الا منعته» تعبیرهای عجیبی است! «و همانا خداوند از سر رحمت خویش عهد و امان خود را مایه امنیت و آرامش قرار داده و آن را میان بندگان منتشر ساخته، و حریمی ساخته که بندگان در پناه آن بیارامند و به زیر سایه امن آن بشتابند،  تا آنجا که می‌فرماید: «و لا تعولن علی لحن قول بعد التأکید و التوثقه» و الی آخر حدیث. و به سخنان دو پهلو و قابل تاویل تکیه مکن پس از آنکه می‌توانی آن را سخت و استوار سازی. (نهج البلاغه، نامه 53). 

اینجاست جای توکل و اعتماد به خدا و اینکه بگویی خدایا! چون رضای تو در این است که به عهد خود وفادار باشم، من نقض پیمان نمی‌کنم مگر اینکه دشمن نقض پیمان بکند یا علائم نقض پیمان (آشکار) باشد و بر تو ثابت بشود آن‌ها می‌خواهند نقض پیمان بکنند، که آن هم شرایطی دارد که ما طبق آیات قرآن عرض خواهیم کرد. "

منابع:

خبرگزاری فارس

کتاب آشنایی با قرآن 3 صفحه 149-151

 

UserName