شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1271
  • چهارشنبه 1391/6/1
  • تاريخ :

پاسخ به شبهه کفایت قرآن

سوال: دلیل قرآنی و عقلی بر رد نظر وهابیت مبنی بر کافی بودن کتاب خدا (قرآن کریم) ارائه نمایید. (برای بحث دانشجویی).

قرآن

پاسخ:

باید همیشه دقت کنیم و تذکر دهیم که نه تنها در بحث پیرامون اسلام، بلکه در هر مقوله‌ای، ابتدا مدعی باید دلایل و شواهد خود را اقامه نماید و اگر سخن از اسلام می‌گوید: دلایل عقلی و نقلی (از قرآن و حدیث) ارائه دهد، نه این که هر کس هر چه دلش خواست بگوید و آن را به خدا، قرآن و اسلام نیز نسبت دهد، سپس بگوید: هر کس قبول ندارد، دلایلی بر ردش اقامه نماید! به جز در ضد تبلیغ علیه اسلام، هیچ عقل، منطق و محکمه‌ای سخن مدعی را سند قرار نمی‌دهد و بر اساس آن از متهم دلیل برائت نمی‌خواهد. بلکه ابتدا از مدعی دلایل و شواهدش را مطالبه می‌نماید.

لذا ما سۆال می‌کنیم که در کجای قرآن کریم آمده است که کتاب را از رسول خدا (ص) بگیرید و بعد او را کنار گذاشته و بگویید که کتاب خدا برای ما کافیست و خودمان بهتر می‌فهمیم؟!

این ادعا که بگویند «کتاب خدا برای ما کافیست»، در اساس ضد توحید و نیز اهانت به حکمت الهی و ساحت مقدس ایشان است. گویا [العیاذ بالله] ایشان فقط یک پست‌چی بوده که مأموریت داشته کتابی را به دست ما برساند

الف – دلایل عقلی:

ابتدا دقت نماییم که دلایل نقلی از قرآن و حدیث عین دلایل عقلی است و نباید بین این دو تفکیک قائل شد. این وحی است که چراغ عقل است و این عقل است که توحید، نبوت، رسالت و معاد را تصدیق می‌کند.

باید از وهابیت و معتقدین به کفایت رجوع مستقیم به قرآن کریم پرسید: آیا شما که مدعی هستید کتاب خدا کافیست، فقط مسلمانان را از رجوع به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) منع می‌کنید، یا این حکم شما عمومیت دارد و کتاب برای همگان کافیست و حتی رجوع به شما و پذیرش افاضاتتان نیز لزومی ندارد؟ اگر بگویند: کتاب برای هر کسی کافیست! در این صورت هرج و مرج (آنارشیسم) نظری، فکری و اعتقادی و بالتبع عملی پیش می‌آید و چیزی به عنوان هادی و هدایت باقی نمی‌ماند و هر کسی هر طور که دلش خواست بیان داشته و یا رفتار می‌نماید و به قرآن هم نسبت می‌دهد. و اگر بگویند: خیر، بلکه باید به علمای ما رجوع کنند! آن وقت پرسیده می‌شود: مگر مدعی نشدید که کتاب کافی است؟ اگر کافی نیست، پس چرا آورنده کتاب و آگاهان به کتاب را رها کرده و به شما که فرقه‌ای بنیان‌گذاری شده توسط انگلیس هستید مراجعه کنیم، بلکه به آورنده کتاب و معادن علم و وحی رجوع می‌کنیم؟ آیا غیر از این است تا کنون آن چه گفتید و کردید، در راستای اوامر، اهداف و منافع انگلیس، امریکا و اسرائیل بوده است و نه اوامر الهی؟

کدام عقلی حکم می‌کند که آدمی کتاب را بگیرد و معلم را رها نماید؟ کدام علم مندرج در کتابی، بدون معلم قابل آموختن است؟ اگر هزاران کتاب الفبا را چاپ کرده و در اختیار مردمی بی سواد قرار دهند، آیا با نگاه به آن کتاب، علم می‌آموزند؟ اگر این ممکن بود که این همه مدرسه و دانشگاه تأسیس نمی‌شد.

لذا فرمود انبیا و رسل را فرستادم برای تهذیب نفس، تلاوت آیات و تعلیم کتاب و حکمت:

« لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُۆمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (آل عمران، 164)

ترجمه: به یقین خدا بر مۆمنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.

دقت شود که اساساً باور، قبول و ایمان به نبی و رسول (ص) قبل و اولی بر کتابش می‌باشد. چرا که کتاب از او گرفته می‌شود. مگر کتاب به خودشان نازل شده که می‌گویند همین کتاب کافی است؟ بالاخره اگر مدعی شوند که کتاب را از رسول او آموختند نیز دال بر ضرورت رجوع به ایشان است. مضافا بر این که اگر کتاب به تنهایی کافی بود که الآن همه عالم، عامل، عادل، متقی و مۆمن می‌شدند. پس چرا این کتاب حتی مدعیان به کافی بودن آن را هدایت نکرده است؟ اگر کتاب کافی بود، پس چرا این همه مذاهب با اختلافات اصولی و فروعی به وجود آمده است، مگر همه به یک کتاب رجوع و استناد نمی‌کنند؟ و اساساً اگر کتاب کافی بود، چرا پس از گذشت 1400 سال وهابیت پدید می‌آید و مدعی می‌شود که فقط ما اسلام و قرآن را می‌فهمیم؟

 

ب – دلایل قرآنی:

و اما دلایل قرآنی نیز ارائه می‌شود تا اگر فقط به قرآن نیز اکتفا می‌کنند، بفهمند که به حکم خداوند متعال در قرآن کریم، چاره‌ای جز رجوع به اهل عصمت (ع) ندارند:

الف – قرآن کریم به تنهایی نازل نشده است:

خداوند متعال در قرآن کریم نفرمود که من «قرآن کریم» را به تنهایی نازل کرده‌ام. پس کتاب نیز به تنهایی برای هدایت شما کافی است. بلکه فرمود سه رکن نازل کرده‌ام که عبارت از رسول، کتاب و میزان.

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید، 25)

ترجمه: به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آن‌ها کتاب و میران (ترازو) را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند ... .

نکته:

*- دقت شود که خداوند متعال فرمود: رسول را فرستادم (با دلایل عقلی، معجزات و بینه‌های روشن) و به همراه او کتاب نازل کردم و نه بالعکس.

*- اهل سنت مدعی هستند که منظور از «میزان» که همراه رسول (ص) نازل شده است، همان کتاب می‌باشد، در حالی که می‌دانند که «کتاب» یک بار قید شد و کتاب و کتاب فرستادم که معنا ندارد. پس میزان (الگو) حتماً غیر از کتاب است.

*- به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) در نزدیکی رحلت فرمود: [از این سه رکن نازل شده] من از میان شما می‌روم و دو رکن سنگین دیگر را برای شما باقی می‌گذارم که عبارتند از کتاب و اهل بیتم (ع).

ب – پیامبر اکرم (ص) فقط یک پست‌چی نبوده است، بلکه برای اطاعت فرستاده شده است:

این ادعا که بگویند «کتاب خدا برای ما کافیست»، در اساس ضد توحید و نیز اهانت به حکمت الهی و ساحت مقدس ایشان است. گویا [العیاذ بالله] ایشان فقط یک پست‌چی بوده که مأموریت داشته کتابی را به دست ما برساند. لذا پس از دریافت دیگر نیازی به آورنده نیست و خودمان می‌دانیم که چه کنیم؟ از این رو خداوند متعال و حکیم در آیات بسیاری تصریح کرده است که پیامبر اعظم (ص) را برای تعلیم کتاب و نیز الگو قرار گرفتن برای شما فرستادم و پیامبر را نفرستادم مگر برای اطاعت.

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا« (الاحزاب، 21)

ترجمه: قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند.

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآۆُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» (النساء، 64)

ترجمه: و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد قطعاً خدا را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند.

ج – اطاعت از الله جل جلاله و کلامش (قرآن) در اطاعت از ایشان متجلی می‌گردد:

بندگی و اطاعت از خداوند متعال نه شعر و شعار است و نه اوهام و خیال، تا هر کس هر طوری خواست انجام دهد انتظار هدایت و فلاح نیز داشته باشد. بلکه هم چنان که کلام و هدایت الهی در رسول و وحی تجلی بیرونی داشته است، عبادت و اطاعت از خدا نیز تجلی در اطاعت از ایشان و بالتبع اهل عصمت (ع) دارد. لذا مکرر فرمود که اطاعت او، اطاعت خداوند است و باید از او اطاعت کنید.

«قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ» (آل‌عمران، 32)

ترجمه: بگو خدا و پیامبر [او] را اطاعت کنید پس اگر رویگردان شدند قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد.

«وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا * ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَکَفَی بِاللّهِ عَلِیمًا» (النساء، 69 و 79)

ترجمه: و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند * این تفضل از جانب خداست و خدا بس داناست (علم او کفایت دارد).

آیا وهابیت معتقد است که خداوند برای یک عده عرب در 1400 سال پیش، انسان کامل و اشرف مخلوقات را به عنوان هادی و الگو و رهبر فرستاد و مابقی را محروم نمود و هدایت سایرین منوط به اطاعت از یک مشت وهابی بی‌خرد، جاهل و عنود است؟ یا آن که بیان و عمل ایشان، سنت و سیره‌ی ایشان، علم و تعلیم ایشان، برای همگان و همیشه است؟

د - اگر در فهم قرآن اختلاف کردیم [که کرده‌ایم] چه کنیم؟

همین که اختلافی پیش می‌آید، دال بر آن است که کتاب به تنهایی کافی نمی‌باشد. اما سۆال این است که به هنگام اختلاف چه کنیم؟ حکم را به وهابی‌ها ارجاع دهیم یا به رسول خدا (ص)؟ خداوند متعال می‌فرماید که حتماً در اختلافات به ایشان مراجعه کنید و البته عقل نیز همین تصدیق را دارد:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُۆْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا» (النساء، 59)

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است.

 

نتیجه:

پس آنان که مدعی کفایت کتاب خدا هستند، کافی است دست کم همین چند آیه را بخوانند که حتی حکم به ظاهر آیات نیز برای فهم ضرورت رجوع به رسول الله (ص) را کفایت می‌نماید. مگر این که با خدا، اسلام، پیامبر عظیم‌الشأن (ص) و قرآن کریم عنادی داشته باشند. که دارند.

«النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُۆْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی به بعضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُۆْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا» (الأحزاب، 6)

ترجمه: پیامبر به مۆمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک‌تر] است و همسرانش مادران ایشانند و خویشاوندان [طبق] کتاب خدا بعضی [نسبت] به بعضی اولویت دارند [و] بر مۆمنان و مهاجران [مقدمند] مگر آنکه بخواهید به دوستان [مۆمن] خود [وصیت‌یا] احسانی کنید و این در کتاب [خدا] نگاشته شده است.


شبکه تخصصی قرآن تبیان

منبع: سایت شهید آوینی

UserName