شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 4209
  • سه شنبه 1391/3/23
  • تاريخ :

7 مدعی که از قرآن شکست خوردند

همواره در طول تاریخ، بى‏خبران و معاندانى بوده‏اند كه در برابر نور حق، مقاومت نموده و با تمام سرمایه‏هاى خویش كه آن‌ها نیز، امانت الهى بوده است، دربرابر خداى خویش به خود بالیده‏اند و در راه خاموش نمودن نور حق، قدم‏برداشته‏اند.

در میان این زشت‏سیرتان، کسانى هستند كه در صدر اسلام، در هنگام طلوع‏خورشید اسلام و ظهور كتاب آسمانى قرآن، آن مشعل هدایت، به صحنه نبرد با حق‏پرداخته و در برابر قرآن ایستادگى نموده‏اند و چنین ادعا كردند: که قرآن مى‏تواند، همانند داشته باشد؛ زیرا قرآن، کتابى فوق العاده و خارق العاده و معجزه نیست، قرآن كلام الهى نیست، بلكه كلام بشرى است و آن‌ها هم مى‏توانند، همانند آن را بیاورند.

قرآن

از آن جمع نادان و بى‏خبر از خدا، عده‏اى قدم فراتر نهاده و خود را پیامبر آسمانى نیز معرفى كرده‏اند كه تاریخ چهره این دروغگویان را براى نسلهاى بعد روشن ساخته است. اینان كه به معارضه با قرآن پرداختند، کلامى آوردند كه هیچ ‏تشابهى با قرآن نداشت و آن‌ها را بیش از پیش رسوا نمود. آن‌ها از معارضه با قرآن نه‏تنها سودى نبردند، بلكه چهره دروغین آن‌ها بیشتر آشكار گردید.

اكنون به ذكر تعدادى از آن قوم گمراه پرداخته مى‏شود كه البته هركدام در فن‏ سخنورى، ماهر و سرآمد عرب در بلاغت بودند ولى در این میدان، شكست سختى ‏را متحمل نمودند.

 

1-مسیلمه كذاب:

او از قبیله بنی حنیفه بود که در عهد پیامبر(ص) به او ایمان آورد و لکن بعد از مدتی مرتد شد و خود ادعای نبوت نمود و در یمامه خروج بر پیامبر کرد و در مواردی به شدت به تکذیب پیامبر پرداخت. در مورد وی آمده که شراب را حل و وجوب نماز را لغو کرد. 1 وی در سال دهم هجرت به پیاکمبر نامه ای نوشت که قسمتی از آن چنین است:

« از مسیلمه پیامبر خدا به محمد پیامبر خدا. سلام بر تو، من در امور با تو شریك هستم و نصف زمین براى من و تو، و نصف دیگر آن براى قریش است ولكن قریش قومى تجاوزكار است» .2

وقتى نامه او را، دو نفر از قبیله وى، به حضرت رسول صلى اللّه علیه و اله و سلم رساندند، حضرت پس از مطالعه فرمود: نظر شما دو نفر در مورد مسیلمه چیست؟ آن‌ها پاسخ‏دادند: ما او را تصدیق مى‏نمائیم. حضرت رسول فرمود: قسم به خدا اگر نبود كه‏ پیامبران، چنین نمى‏كشتند، هر آینه شما را گردن مى‏زدم. سپس حضرت در پاسخ او چنین نگاشت:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمد رسول اللّه الى مسیلمه الكذاب.»

السلام على من اتبع الهدى امّا بعد فان الارض للّه یورثها من یشاء من‏عباده و العاقبة للمتقین.

«بنام خداوند بخشنده مهربان. از محمد فرستاده خدا به سوى مسیلمه كذاب.»

درود بر كسى كه از هدایت و حق پیروى مى‏نماید. اما بعد، همانا زمین براى‏ خداست. به هركس بخواهد از بندگان به ارث مى‏دهد و عاقبت و پایان براى ‏پرهیزگاران است. 3

از جمله بافته‏ها و مجعولات او در معارضه با قرآن چنین گزارش شده است:

1-الفیل و ما الفیل و ما ادراك ما الفیل، له ذنب و بیل و خرطوم طویل.

2-لقد انعم اللّه على الحبلى اخرج منها نسمة تسعى من بین صفاق ‏وحشى.

3-و المبذرات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات‏ طحنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما. اهالّة و سمنا لقدفضلتم على اهل الوبر و ما سبقكم اهل المدر. 4

رافعى در مورد وى مى‏گوید: تمام كلام وى بى‏ارزش و سست است و قابل ‏تمسك نیست. کلامى پریشان و مبتذل و بى‏معنى است5. کلام وى آن‏قدر سست‏ و ضعیف است و در مقایسه با قرآن آن‏قدر بى‏ارزش است كه هركس با زبان عربى ‏آشنا باشد و قرآن را مطالعه نماید، به ساختگى آن‌ها پى مى‏برد.

پیامبر(ص) پس از مطالعه نامه مسیلمه فرمود: نظر شما دو نفر در مورد مسیلمه چیست؟ آن‌ها پاسخ‏دادند: ما او را تصدیق مى‏نمائیم. حضرت رسول فرمود: قسم به خدا اگر نبود كه‏ پیامبران، چنین نمى‏كشتند، هر آینه شما را گردن مى‏زدم.

2-عبد اللّه بن مقفع:

او معروف به این مقفع فارسی است 6که ادیب در زبان عرب بوده و کتاب کلیله و دمنه را به زبانی بدیع به عربی برگردانیده است. در مورد او آمده است که او به همراه، ابن ابى العوجاء و ابو شاكر دیصانى و عبد الملك در موسم حج، در زمان ‏امام صادق علیه السّلام درحالى‏كه به تمسخر قرآن پرداخته بودند، در مسجدالحرام توافق نمودند تا به معارضه قرآن بپردازند و مانند قرآن را بیاورند. از جمع آن‌ها، ابن ابى‏العوجاء، پیشنهاد نمود كه هركدام به اندازه یك ربع قرآن همانند قرآن را بیاورند و هنگامی كه قرآن را نقض كردند، پیامبرى محمد باطل خواهد شد و با بطلان او، اسلام پایان خواهد یافت.

آن‌ها توافق نمودند كه تا سال بعد، هركسى سهم خویش را آماده نماید و درهمان مكان آنچه را آماده نموده‏اند، ارائه نمایند و پس از گذشت یك سال كه دوباره گرد هم جمع شدند، هیچ‌کدام نتوانسته بودند، مأموریت خویش را انجام دهند و هركدام شرح حال خویش را چنین گزارش مى‏نماید:

ابن مقفع مى‏گوید:

این قرآن از سنخ و جنس كلام بشر نیست و من از زمانى كه از شما جدا شدم همواره در این عبارت به فكر فرو رفته‏ام و نمى‏توانم مانند آن را بیاورم و آن چنین است:

وَ قِیلَ یٰا أَرْضُ اِبْلَعِی مٰاءَكِ وَ یٰا سَمٰاءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْمٰاءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُوَ اِسْتَوَتْ عَلَى اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ‏

«به زمین خطاب شد که فوراً آبت را فرو بر و به آسمان امر شد كه باران را قطع كن و زمین آب را در خود فرو برد و حكم انجام شد و كشتى بر كوه جودی قرار گرفت و فرمان هلاكت ستمكاران در رسید 7.»

ابن ابى العوجاء:

«فَلَمَّا اِسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا»

«چون برادران از پذیرفتن خواهش خود مأیوس شدند با خود خلوت كردند» 8.

عبدالملک:

من نیز از زمانى كه از شما جدا شدم، ذهنم را عباراتى مشغول نموده و برای مقابله آن احساس عجز مى‏كنم و از بقیّه كار منصرف شدم، از آن جمله آن عبارت چنین است:

«یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ‏ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ لَنْ‏یَخْلُقُوا ذُبٰاباً وَ لَوِ اِجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ اَلذُّبٰابُ شَیْئاً لاٰ یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ‏ضَعُفَ اَلطّٰالِبُ وَ اَلْمَطْلُوبُ» .

«اى مردم مشرک (كافر) ،بدین مثل گوش فرا دهید و آن بت‌های جماد كه آن‌ها را خدا مى‏خوانید،هرگز بر خلقت مگسى هرچند همه اجتماع كنند،قادر نیستند و اگر مگس(ناتوان)چیزى از آن‌ها بگیرد،قدرت بر باز گرفتن آن را ندارند.بدانید كه طالب و مطلوب(یعنى بت و بت‏پرستى یا عابد و معبود)هردو ناچیز و ناتوانند»9.

ابو شاكر:

آخرین شاعر و ادیب زبان عرب، از آن گروه چهار نفره، نیز بر عجز خویش آگاه شده و مى‏گوید: من از هنگام جدایى از شما در عبارات قرآن مطالعه نمودم و شگفتی آن‌ها به ویژه عبارت: «لَوْ كٰانَ فِیهِمٰا آلِهَةٌ إِلاَّ اَللّٰهُ لَفَسَدَتٰا» 10مرا به خود واداشته‏است.

هشام بن حكم، که از بزرگان و از یاران خاص امام صادق علیه السّلام است مى‏گوید:

در هنگامى‏كه آن‌ها مشغول گفتگو در كنار خدا بودند، امام صادق علیه السّلام از كنار آنهامرور مى‏كرد و مى‏دانست كه چه مى‏گویند، امام در همان حال با صداى بلند شروع به خواندن آیه شریفه ذیل فرمود كه:

«قُلْ لَئِنِ اِجْتَمَعَتِ اَلْإِنْسُ وَ اَلْجِنُّ عَلىٰ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا اَلْقُرْآنِ لاٰ یَأْتُونَ‏بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كٰانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» .«بگو اى پیامبر كه اگر انس و جنّ متفق‏شوند كه مانند این قرآن را بیاورند،هرگز نتوانند،هرچند همه پشتیبان یكدیگرباشند»11.

آن جمع چهار نفره كه خود از سخنوران عرب بودند و خود را در برابر قرآن‏ عاجز مى‏دیدند، همانند دیگر افراد كه در زمان پیامبر صلى اللّه علیه و اله و سلم نیز تلاش بر معارضه ‏داشتند، سرافكنده، متفرق شدند.

3-عبد اللّه ابو شاكر دیصانى:

او ساكن كوفه بوده و با هشام بن حكم مناظراتى داشته است و از چهار نفرى ‏است كه از معارضین مشهور به حساب آمده و جریان معارضه و اظهار عجز و ناتوانى او گذشت. در مورد او آمده است كه در اواخر عمر به محضر امام صادق علیه السّلام‏ آمد و از گذشته خویش توبه نمود.

4-عبد الكریم ابن ابى عوجاء:

ابن ابى العوجاء، شاگرد حسن بصرى بوده و با امام صادق علیه السّلام احتجاج‌هایى ‏داشته است و از چهار نفر معارضینى است كه سرگذشت آن‌ها گذشت.

5-سجاح بنت حارث تمیمیه:

او دختر حارث بن سوید تمیمى بود كه مدعى نزول وحى بود و به سوى ‏مسیلمه كذاب روى آورد و با او ازدواج نمود و از جملات معارضه‏گونه او چنین‏است:

«انّ اللّه خلق النساء افراجا و جعل الرجال لهنّ ازواجا فتولج فیهنّ قعسا ایلاجا ثمّ نخرجها إذا نشاء اخراجا فینتجن لنا سخالا انتاجا» 12.

6-ابو العلاء معرى:

او احمد بن عبد اللّه بن سلیمان، شاعر و لغت‏دان و استاد فن صنایع بوده‏است. به معارضه قرآن پرداخته است و نقل شده كه معارضه او چنین بوده:

«أقسم بخالق الخیل و الریح الهابّه بلیل، ما بین الاشراط و مطالع سهیل، ان‏الكافر لطویل الویل و ان العمر لمكفوف الذیل، تعدّ اتّق مدارج السیل و طالع التوبةمن قبیل تنج و ما اخالك بناج» 13.

7-ابو الطیّب متنبىّ:

او احمد بن حسین بن حسن بن عبد الحمد كندرى است. ادیب فن عربیت‏ بوده و به معارضه قرآن پرداخته و آن‏چنان‏كه نقل شده معارضه او چنین است:

«و النجم السیّار و الفلك الدوّار و اللیل و النهار ان الكافر لفى اخطار. أمض على‏سنتك و أقف اثر من قبلك من المرسلین فان اللّه قامع بك زیع من ألحد فى دینه‏و ضلّ عن سبیله» 14.

معارضین قرآن هرچه بیشتر تلاش مى‏نمودند، کمتر نتیجه مى‏گرفتند و به‏عجز خویش بیشتر آگاه مى‏شدند و عظمت قرآن را گسترده‏تر درك مى‏كردند.

كلامى كه خدائى بود و در توانائى بشر نبود تا به مانند آن را بیاورند و اعجاز بیانى‏آن، همه آن‌ها را شیفته خود نموده بود، لكن، غالبا روح لجاجت آن‌ها مانع از ایمانشان ‏مى‏شد.

 

منبع: اعجاز قرآن در نظر اهل بیت عصمت علیهم و السلام و بیست نفر از علمای بزرگ اسلام از علمای بزرگ اسلام، نویسنده: مودب، رضا

شبکه تخصصی قرآن تبیان


پی‌نوشت‌ها:

1.        تاریخ الطبری، ج 2/499

2.        سیره ابن هشام، 4/247           

3.        سیره ابن هشام، 6/247

4.        سیره ابن هشام، 4/247 و اعجاز القران رافعی، ص 175.

5.        اعجاز القران رافعی، ص 157.

6.        احتجاج طبرسی، 2/142 و بحارالانوار، 89/16.

7.        هود/44.

8.        یوسف/80.

9.        حج/72.

10.     انبیاء/22.

11.     اسراء/88.

12.     تاریخ الطبری، 2/499.

13.     لغت‌نامه دهخدا، ذیل کلمه ابوالعلاء، ص 635.

14.     لغت‌نامه دهخدا، ذیل کلمه ابوالطیب، ص 566.

UserName