شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 16065
  • يکشنبه 1390/11/9
  • تاريخ :

موعظه عزرائیل هنگام قبض روح

مرگ

قدر مسلم حتمی ترین رویداد زندگی در سرنوشت هر جانداری، واقعیت تلخ و شیرین مرگ است.

مرگ هیچگاه دروغ نمی گوید و در انتهای جاده زندگی با آغوش باز ما را به سوی خود فرا می خواند و این تنها دعوتی است که حتما اجابت می شود.

مرگ تنها کالاییست که انسانها از آن عادلانه سهم می برند.

مرگ هر کس همرنگ اوست و هر کس آنگونه می میرد که می زید. به بیان روشنتر نگاه هر کس به مرگ نحوه زندگی او را شکل می بخشد.

گونه گونی تصویر مرگ در ذهن و زبان افراد بشر از پیچیدگی و رازآلودگی اضلاع ناشناخته و حتی بدشناخته این پدیده خبر می دهد.

از نگاه برخی، مرگ چونان عفریتی عجوزه است که بر بلندای زندگی ایستاده و تشنه کام جان آدمی است.

بینش مادیگرایانه، مرگ را قانون طبیعت و نتیجه استهلاک و به تحلیل رفتن قوای جسمانی تفسیر می کند.

برای برخی دیگر، مرگ فسون و افسانه ای بیش نیست، دروغی بزرگ که همیشه راست در می آید. تنها برای اندکی از ابنای بشر، مرگ، آرامشی خوشتر از زندگی و سرآغاز حیاتی جاودانه است.

اینان بر آستان مرگ راحت سر فرود می آورنند.

باید دید قرآن، این حبل متین الهی، به پدیده مرگ از چه زاویه ای می نگرد.

 

در منطق قرآن، مرگ:

1. موت نیست که وفات است، فنا نیست که توفّی (به تمامت گرفتن) و سرچشمه آب بقاست:

إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یفَرِّطُونَ(تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد؛ (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را می‌گیرند؛ و آنها (در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهی نمی‌کنند.«الأنعام/61»

2. امری وجودیست و نه عدمی چرا که: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ(او کسی است که مرگ و حیات را آفرید)«ملک/2»

3. پایان نیست که آغاز است؛ گذشت از دنیا و بازگشت به آخرت است: فَإِلَینَا یرْجَعُونَ(آنان را به سوی ما باز می گردانند)«غافر/77»

4. سنت عمومی خدا در کائنات است؛ همه چیز میراست جز ذات نامیرای او :

كُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ (همه کسانی که روی آن [= زمین‌] هستند فانی می‌شوند) «رحمن/26»

وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند!) «رحمن/27»

با این همه، انسان، این تماشاچی هر روزه ی مستند مرگ در هر کوی و برزن، زمانی به واقعیت « مرگ همین نزدیکی است » پی خواهد برد که خود تجربه کند و پیش از آن حتی دمی به حال زار خود نمی اندیشد که به کجا و کدامین سو، ره می پیماید: فَأَینَ تَذْهَبُونَ(پس به کجا می‌روید؟!)«التکویر/26»

برای برخی دیگر، مرگ فسون و افسانه ای بیش نیست، دروغی بزرگ که همیشه راست در می آید. تنها برای اندکی از ابنای بشر، مرگ، آرامشی خوشتر از زندگی و سرآغاز حیاتی جاودانه است.

اگر چه هر حیاتمندی بر حسب طبیعتش خواهان زندگی است و به همان نسبت از مرگ گریزان؛ اما از این خواب جان آرام شیرین، نه باید هراسید و نه روی گرداند.

آنان که باورمندانه حقیقت مرگ را پذیرفته اند آنرا شربتی خوش گوار، جامه ای خوشبو و مرکبی راهوار تا سرای جاوید یافته اند.

اینان پیش ازآنکه اجلشان در رسد خود مرده اند: موتوا قبل أن تموتوا(بمیرید پیش از آنکه بمیرانندتان)

بار خود را بسته و آماده در آستانه مرگ ایستاده اند.

 

موعظه عزرائیل هنگام قبض روح

در رواایتی از معصوم می‌خوانیم:

الأَمْراضُ وَ الأَوْجاعُ کُلُّها بَرِیْدٌ لِلْمَوْتِ وَ رُسُلٌ لِلْمَوْتِ! فَاِذا حانَ الأَجَلُ أَتى مَلَکُ الْمَوْتِ بِنَفْسِهِ فَقالَ یا أَیُّهَا الْعَبْدُ! کَمْ خَبَر بَعْدَ خَبَر؟ وَ کَمْ رَسُول بَعْدَ رَسُول؟ وَ کَمْ بَرِیْد بَعْدَ بَرِیْد؟ أَنَا الَْخَبُر الَّذِى لَیْسَ بَعْدِى خَبَرٌ!

«بیماریها و دردها همگى قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند، هنگامى که عمر انسان به سر مى رسد، فرشته مرگ مى آید (بیمار از دیدن فرشته مرگ وحشت مى کند و آن را بى مقدمه مى پندارد ولى) به او مى گوید: اى بنده خدا چه اندازه خبر بعد از خبر، و رسول بعد از رسول، و پیک بعد از پیک، براى تو فرستادم؟ اما من آخرین خبرم، و بعد از من، خبرى نیست»!

پس آن گاه مى گوید: «دعوت پروردگارت را اجابت کن! خواه از روى میل و خواه از روى اکراه»! و هنگامى که فرشته مرگ روح او را قبض مى کند، فریاد بستگان بلند مى شود، او صدا مى زند: عَلى مَنْ تَصْرَخُونَ؟ وَ عَلى مَنْ تَبْکُونَ؟ فَوَ اللّهِ ما ظَلَمْتُ لَهُ أَجَلاً وَ لا أَکَلْتُ لَهُ رِزْقاً بَلْ دَعاهُ رَبُّهُ: «بر چه کسى فریاد مى کشید؟ و براى چه کسى اشک مى ریزید؟ به خدا سوگند وقت او به پایان رسیده بود، و تمام روزى خود را دریافت داشته بود، پروردگارش از او دعوت کرد و او دعوت حق را اجابت نمود».

فَلْیَبْکِ الْباکِى عَلى نَفْسِهِ، فَاِنَّ لِى فِیْکُمْ عَوْدات وَ عَوْدات حَتّى لاأَبْقى مِنْکُمْ أَحَداً: «اگر مى خواهید گریه کنید، بر خویشتن بگریید!، من باز هم کراراً به میان شما مى آیم! تا یک نفر از شما را باقى نگذاریم»!.

 

آیا فرشته مرگ را می‌توان دید؟

اما شاید پرسیده شود که مگر همه افراد به هنگام جان دادن، فرشته مرگ را مشاهده می‌کنند؟

پاسخ این است که "در برخی آیات‌، گرفتن روح به خداوند، (زمر، 49) و در برخی‌، به فرشتگان‌، (مائده‌، 117) و در بعضی دیگر، به "ملك الموت‌" (عزرائیل‌) نسبت داده شده است‌; البته از آن جا كه این ها در طول همند، در آن‌ِ واحد می‌توان قبض به وسیله فرشتگان را به ملك الموت‌، و قبض ملك الموت را به خداوند نسبت داد.

همة افراد هنگام جان سپردن‌، گیرنده روح خود را می‌بینند; لكن‌، افراد مؤمن‌، كافر و... هر یك‌، به تناسب حال خود، چهره‌های مختلفی از ملك الموت را می‌بینند. حضرت ابراهیم‌ با فرشته‌ای ملاقات كرد، به او گفت‌: تو كی هستی‌؟ گفت‌: من ملك الموت هستم‌; سپس گفت‌: آیا صورتی كه با آن روح‌ِ مؤمن را می‌گیری‌، می‌توانی به من نشان دهی‌؟ گفت‌: بله چشم‌هایت را ببند، بستم‌، (وقتی باز كردم‌) ناگهان جوان خوش صورت‌، خوش لباس‌، خوش شكل و شمایل با بوی بسیار خوشی دیدم‌; بعد گفت‌: اگر مؤمن (به هنگام مرگ‌) با چیزی ملاقات نكند، مگر همین زیبایی صورت‌، برایش كافی است‌.

(پیش از آن‌) گفت‌: آیا صورتی كه با آن‌، روح فاجر را می‌گیری‌، می‌توانی نشان دهی‌؟ (او) گفت‌: طاقت (دیدن آن را) نداری‌! گفت‌: (طاقت‌) دارم‌; گفت‌: چشم هایت را ببند، بستم‌، سپس به او نگاه كردم‌، ناگهان مرد سیاهی كه موهایش بلند شده‌، بوی بدی می‌دهد، لباس سیاه دارد و... دیدم (در این جا) حضرت ابراهیم‌غ غش كرد، وقتی به هوش آمد و ملك الموت را به حال اول دید، گفت‌: اگر فاجر با كسی ملاقات نكند، مگر با همین چهره‌، او را بس است‌.( تفسیر نورالثقلین‌، العروس الحویزی‌، ج 5، ص 448، موسسه التاریخ العربی‌. )

چهره‌ای كه میت‌، هنگام دیدن گیرندة روح پیدا می‌كند، برای بازماندگان و كسانی كه در كنار او هستند، ملموس و محسوس نیست‌; هر چند بعضی بزرگان‌، به درك آن چهره توانا هستند. پیامبر اسلام ‌برای عیادت مردی از انصار به خانة او آمد; فرشتة مرگ را بالای سر او دید، فرمود: با این دوست من‌، با مدارا و لطف رفتار كن‌، چرا كه او مردی با ایمان است‌، عرض كرد: ای محمد! بشارت بر تو باد كه من نسبت به همة مؤمنان با مجسم‌; و بدان هنگامی كه قبض بعضی از فرزندان آدم را قبض روح می‌كنم‌، خانواده او فریاد می‌كشند، من در كنار خانه می‌ایستم‌، می‌گویم من گناهی ندارم (عمر او پایان یافته بود)، من باز بارها به میان شما برمی‌گردم‌! بهوش باشید، بهوش‌."


شکوری-شبکه تخصصی قرآن تبیان

پی‌نوشت‌ها:

1. تفسیر نمونه، جلد۱۷، صفحه ۱۵۷٫.

2. پیشین،‌ص 140.

 

UserName