• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 1277)
يکشنبه 28/9/1389 - 12:25 -0 تشکر 264010
علی نصیریان : فارسی وان ها فرهنگ ما را لگد مال می کنند

علی نصیریان چهره آشنای صحنه تئاتر، پرده عریض نقره‌ای و کوچک تلویزیون در تازه‌ترین گفت‌وگوی خود با جام‌جم با گلایه از یکه‌تازی شبکه‌های ماهواره‌ای بر لزوم شکل‌گیری یک رنسانس در تلویزیون و سینما تاکید کرده است.

وی که عمده دلیل کم‌کاری خود را در سال‌های اخیر کمبود متن‌های خوب در حوزه فیلم‌سازی و کارگردانی و بازیگری عنوان کرده در توضیح بیشتر افزوده است: تفاوت کار ما با دیگر حرفه‌ها این است که نمی‌توان تنها به خاطر گذران زندگی و دستمزد کار کرد. مگر در موارد استثنا که البته من هم انتقادی به آنها ندارم. آنها ناگزیر به کار کردن هستند. ولی من می‌کوشم کمی جمع و جورتر زندگی کنم و کار مطلوب‌تر انجام دهم. فیلمنامه‌ها خیلی بی‌خاصیت شده و قصه‌ها تکراری است. بخش‌های برگزیده درددل‌‌های این چهره آشنا، آرام و محبوب سینما،تئاتر و تلویزیون را در ادامه می‌خوانیم.

 باید تحولی ایجاد کرد، وگرنه شکست می‌خوریم

این سریال‌های خارجی، مثل شبکه فارسی وان و فلان شبکه و... خیلی مخرب است. برای این که عوام را جذب می‌کند. گاهی خود مرا هم جذب می‌کند. گاهی ناخودآگاه پای سریال می‌نشینم و قصه را دنبال می‌کنم تا ببینم به کجا می‌رسد! ما نیرو، سرمایه انسانی و مادی داریم. چرا تحولی ایجاد نمی‌کنیم و قصه‌های تازه را به کار نمی‌گیریم. باید گشایشی ایجاد کنیم. همه حرمت‌ها محفوظ است. به هر حال باید تحولی ایجاد کرد، وگرنه شکست می‌خوریم و دیگر کسی ما را نمی‌بیند. مخاطبان می‌روند و آنها را می‌بینند. ما هرچقدر در اینجا کوتاه بیاییم، دور را به دست دیگران می‌سپاریم.

 شبکه‌های ماهواره‌ای فرهنگ ما را لگد مال می‌کنند

من فکر می‌کنم مردم ما با‌هوش‌تر از این حرف‌ها هستند. اما گاهی این آثار، رنگ و لعاب‌هایی دارد که بسیار مخرب است. گاهی با سنت‌های اجتماعی ما تطبیق ندارد و مردم را رنجیده خاطر می‌کند. ممکن است برخی آن را تحریم کنند و برخی هم بگویند که به دلیل یکسری رنگ‌های روشن و برخی شرایط باز باید آن را تماشا کرد. اما اشتباه نکنیم، اینها تمام آنچه ما داریم را مثل شعر ما و فرهنگ ما را لگدمال می‌کنند. سعدی و حافظ و نظامی ما را، پشتوانه‌های ما اینها هستند. ما باید با اینها زندگی کنیم و روایت بسازیم. باید فضا را باز کنیم تا بتوان با اتکا به این پشتوانه‌ها درد مردم را بیان کرد.

 باید این قصه‌های تکراری را کنار بگذاریم

این همه شبکه‌های تلویزیونی خارجی سریال‌های مبتذل اما رنگارنگ و عوام‌پسند پخش می‌کنند. حیف است سرمایه‌های ما هدر برود. ما سرمایه انسانی بسیار خوبی در زمینه کارگردانی و بازیگری و نویسندگی داریم و دریغ است که از آنها بهره‌برداری نکنیم. الان به طور اصولی این کار را نمی‌کنیم. باید این قصه‌های تکراری را کنار بگذاریم. باید تحولی در گزینش قصه پیدا شود. باید به دنبال تازه‌ها رفت. قصه‌هایی که حرف و درد مردم و زندگی مردم باشد. نه قصه‌های واهی و خیال‌پردازانه و جدا از زندگی مردم. زمانی قصه‌ها جذاب می‌شود که با مسائل مردم، مسائل فرهنگی و سنتی و مجموعه بافت جامعه رابطه برقرار کند. باید ارتباط ارگانیک زنده ایجاد کرد، نه نمایش قصه‌هایی که ساختارهای بسیار تصنعی و غیرواقعی دارد.

 نیازمند رنسانس و تحول تازه‌ای در حوزه رسانه هستیم

با این اتفاقاتی که در حوزه سریال‌سازی می‌افتد ما باید واقعیت را بپذیریم که آنها دارند مردم را به سمت خود می‌کشانند. آنها دارند مردم را از ما جدا می‌کنند. حتما باید یک رنسانس در این حوزه به وجود بیاید. ما نیازمند رنسانس و تحول تازه‌ای در حوزه رسانه هستیم. در سطح کسانی که سیاستگذاری فرهنگی می‌کنند و تصمیم‌گیرنده هستند. کسانی که قصه‌ها را برای اجرا انتخاب می‌کنند و بازیگران و کارگردان‌ها را فرامی‌خوانند. بخصوص در حوزه قصه باید تجدیدنظری زیربنایی شود. سینما و تلویزیون ما باید روایتگری را تقویت کند و این اتفاق نمی‌افتد مگر آن که در چند و چون سیاستگذاری‌های هنری اندیشه کنیم و ببینیم چگونه تحولی امکانپذیر است تا بتوانیم برای کارهای نمایشی جذابیت ایجاد کنیم. مبنا و پایه این جذابیت، فیلمنامه و قصه است، وگرنه ما نیروی کار کم نداریم. متاسفانه گزینش و انتخاب قصه و متن مشکل دارد. اگر از من بپرسید، بهتر از کیهان رهگذر را داریم. ولی به کار گرفتن‌شان مهم است اما اینها را به کار نمی‌گیرند. یا خودشان نمی‌آیند و رغبت ندارند. اطمینان دارم که نه‌تنها از کیهان رهگذر بلکه بهتر و بالاتر از او هم وجود دارد، اگر استفاده شود. فکر می‌کنم مملکت ما از لحاظ معنوی و نیروی انسانی بسیار غنی است.

 تمام فکر و ذکرمان کارمان بود، نه شهرت و دستمزد

بین نسل دوم و سوم استعدادهای بسیار خوبی هست. اما برخی پرنصیب‌ها و ارتباط خاص با هنر آن‌طور که باید و شاید پخته نیست، خام برخورد شده است. البته زمانه هم عوض شده. بیشترین تلاش‌ها، برای شهرت است و امکانات ناشی از آن، نه اصل کار فرهنگی و هنری. در آن زمان که کار می‌کردیم، تمام فکر و ذکرمان کارمان بود، نه شهرت و دستمزد.

 استاد تئاتر داریم اما مربی‌هایی که آداب و اخلاق را منتقل کنند، اندک هستند

ما استادان بزرگی داشتیم. متاسفانه یک گسستگی پیش آمد و ارتباط ما با گذشته قطع شد و مانع از آن شد که این سنت‌ها و اخلاق‌ها تداوم یابد. ما وقتی به کلاس تئاتر می‌رفتیم هم درس می‌گرفتیم و هم تربیت می‌شدیم. این استادان آداب و وقت‌شناسی را به ما آموختند. کار فرهنگی از نوع کاری که ما می‌کنیم، آدابی دارد. بچه‌های امروز استعداد دارند. کار را هم یاد گرفته‌اند و تئوری هم می‌دانند. اما آداب این حرفه را یاد نگرفته‌اند. این حرفه آدابی خاص دارد. یعنی وقتی کسی متعهد به اجرای نقش می‌شود، باید وزن و جسم خود را حفظ کند. باید سفر نرود. شب زنده‌داری بیهوده نکند. انرژی خود را بی هدف مصرف نکند و نیرویش را تماما برای کار روی صحنه بگذارد. مواظب باشد دست و پایش آسیب نبیند. یکی دیگر از آداب این است که بازیگر و کسی که کار هنری می‌کند، باید ظرفیت داشته باشد. اگر موفق شد یا شکست خورد در هر دو صورت ظرفیت داشته باشد. اینها آدابی است که استادان به ما یاد دادند و ما نتوانستیم آن را به بچه‌های این نسل منتقل کنیم و نتوانستیم کاری کنیم که این استعدادها، منضبظ و منظم و آداب‌دان بار بیایند. این استعدادها تنها برای شهره شدن آمدند. در خیابان شاید هر بار بیش از 30 نفر به سراغ من می‌آیند که می‌خواهند هنرپیشه شوند. چرا؟ واقعا عشق دارند؟ شاید عده کمی چنین باشند. اما بیشتر آنها نه! او می‌بیند از فلان بازیگر که زیباتر و بلندقدتر است، چرا نرود و عکسش را پشت جلد مجله‌ها نگذارند؟ شهرت داشته باشد و همه سراغش بیایند؟ در حالی که اینها اصل نیست. در کدام یک از این دانشکده‌های ما گلستان سعدی درس می‌دهند؟ من باور ندارم که درس بدهند. نمی‌دانم. ولی به ما گلستان سعدی درس می‌دادند. معلم ما حبیب یغمایی بود. حجازی و دکتر ناظرزاده کرمانی (پدر این دکتر ناظرزاده) بود. اینها استادانی بودند که هم تعلیم می‌دادند و هم تربیت می‌کردند. متاسفانه امروز، ما استاد تئاتر داریم اما مربی‌هایی که آداب و اخلاق را منتقل کنند، اندک هستند.

 هنوز آقای هالو هستم!

من کار خودم را می‌کنم و قضیه را با خودم حل کرده و پز نداده‌ام و از آن شهرت هم استفاده نادرست نکرده‌ام. باید بچه‌ها را تربیت کنیم که از شهرت سوء‌استفاده نکنند. باید بدانیم اگر کسی به ما اظهار علاقه می‌کند به خاطر کار ماست. باید آن جنبه را تقویت کنیم. هنوز آقای هالو هستم! (بلند می‌خندد). واقعا همین‌طور است. هنوز همان آدم ساده‌لوح هستم. من این شخصیت را هم خیلی دوست دارم. چون خودم آن را خلق کردم. یک تئاتر تلویزیونی بود که نوشته بودم و با آقای مهرجویی آن را به فیلمنامه تبدیل کردیم. ولی چون این شخصیت را خودم خلق کردم، مقداری از خودم در آن هست. به همین دلیل می‌گویم هنوز آقای هالو هستم.

 

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

يکشنبه 28/9/1389 - 14:6 - 0 تشکر 264059

من هم با نظر ایشون موافقم

مخصوصا دوبله اش چقدر بده 

يکشنبه 28/9/1389 - 16:6 - 0 تشکر 264124

با سلام
یه عده بی‌خبر و ساده‌دل، حرف‌های اون‌ور آبی ها رو زود گوش می‌كنن و قبول دارن بدون مدرك خاصی
نمی‌دونم چه باید كرد!!
هر چی هم بهشون می‌گیم، بیدار نمی‌شن
یا علی

 
سیب‌سرخ‌60- غریبی‌آشنا       وبلاگم: ماه تابان من 

دوشنبه 29/9/1389 - 21:1 - 0 تشکر 264658

تمام فکر و ذکرمان کارمان بود نه شهرت و دستمزد.

استاد علی نصیریان، چهره محبوب و ماندگار پرده عریض نقره‌ای، صحنه ی تئاتر، و قاب کوچک تلویزیون، در تازه‌ترین گفت‌وگوی خود با جام‌جم با گلایه از یکه‌تازی شبکه‌های ماهواره‌ای بر لزوم شکل‌گیری یک رنسانس در تلویزیون و سینما تاکید کرده است.

وی که عمده دلیل کم‌کاری خود را در سال‌های اخیر کمبود متن‌های خوب در حوزه فیلم‌سازی و کارگردانی و بازیگری عنوان کرده در توضیح بیشتر افزوده است: تفاوت کار ما با دیگر حرفه‌ها این است که نمی‌توان تنها به خاطر گذران زندگی و دستمزد کار کرد. مگر در موارد استثنا که البته من هم انتقادی به آنها ندارم. آنها ناگزیر به کار کردن هستند. ولی من می‌کوشم کمی جمع و جورتر زندگی کنم و کار مطلوب‌تر انجام دهم. فیلمنامه‌ها خیلی بی‌خاصیت شده و قصه‌ها تکراری است. بخش‌های برگزیده درددل‌‌های این چهره آشنا، آرام و محبوب سینما،تئاتر و تلویزیون را در ادامه می‌خوانیم.

/باید تحولی ایجاد کرد، وگرنه شکست می‌خوریم/

این سریال‌های خارجی، مثل شبکه فارسی وان و فلان شبکه و... خیلی مخرب است. برای این که عوام را جذب می‌کند. گاهی خود مرا هم جذب می‌کند. گاهی ناخودآگاه پای سریال می‌نشینم و قصه را دنبال می‌کنم تا ببینم به کجا می‌رسد! ما نیرو، سرمایه انسانی و مادی داریم. چرا تحولی ایجاد نمی‌کنیم و قصه‌های تازه را به کار نمی‌گیریم. باید گشایشی ایجاد کنیم. همه حرمت‌ها محفوظ است. به هر حال باید تحولی ایجاد کرد، وگرنه شکست می‌خوریم و دیگر کسی ما را نمی‌بیند. مخاطبان می‌روند و آنها را می‌بینند. ما هرچقدر در اینجا کوتاه بیاییم، دور را به دست دیگران می‌سپاریم.

/شبکه‌های ماهواره‌ای فرهنگ ما را لگد مال می‌کنند/

من فکر می‌کنم مردم ما با‌هوش‌تر از این حرف‌ها هستند. اما گاهی این آثار، رنگ و لعاب‌هایی دارد که بسیار مخرب است. گاهی با سنت‌های اجتماعی ما تطبیق ندارد و مردم را رنجیده خاطر می‌کند. ممکن است برخی آن را تحریم کنند و برخی هم بگویند که به دلیل یکسری رنگ‌های روشن و برخی شرایط باز باید آن را تماشا کرد. اما اشتباه نکنیم، اینها تمام آنچه ما داریم را مثل شعر ما و فرهنگ ما را لگدمال می‌کنند. سعدی و حافظ و نظامی ما را، پشتوانه‌های ما اینها هستند. ما باید با اینها زندگی کنیم و روایت بسازیم. باید فضا را باز کنیم تا بتوان با اتکا به این پشتوانه‌ها درد مردم را بیان کرد.

/باید این قصه‌های تکراری را کنار بگذاریم/

این همه شبکه‌های تلویزیونی خارجی سریال‌های مبتذل اما رنگارنگ و عوام‌پسند پخش می‌کنند. حیف است سرمایه‌های ما هدر برود. ما سرمایه انسانی بسیار خوبی در زمینه کارگردانی و بازیگری و نویسندگی داریم و دریغ است که از آنها بهره‌برداری نکنیم. الان به طور اصولی این کار را نمی‌کنیم. باید این قصه‌های تکراری را کنار بگذاریم. باید تحولی در گزینش قصه پیدا شود. باید به دنبال تازه‌ها رفت. قصه‌هایی که حرف و درد مردم و زندگی مردم باشد. نه قصه‌های واهی و خیال‌پردازانه و جدا از زندگی مردم. زمانی قصه‌ها جذاب می‌شود که با مسائل مردم، مسائل فرهنگی و سنتی و مجموعه بافت جامعه رابطه برقرار کند. باید ارتباط ارگانیک زنده ایجاد کرد، نه نمایش قصه‌هایی که ساختارهای بسیار تصنعی و غیرواقعی دارد.

/نیازمند رنسانس و تحول تازه‌ای در حوزه رسانه هستیم/

با این اتفاقاتی که در حوزه سریال‌سازی می‌افتد ما باید واقعیت را بپذیریم که آنها دارند مردم را به سمت خود می‌کشانند. آنها دارند مردم را از ما جدا می‌کنند. حتما باید یک رنسانس در این حوزه به وجود بیاید. ما نیازمند رنسانس و تحول تازه‌ای در حوزه رسانه هستیم. در سطح کسانی که سیاستگذاری فرهنگی می‌کنند و تصمیم‌گیرنده هستند. کسانی که قصه‌ها را برای اجرا انتخاب می‌کنند و بازیگران و کارگردان‌ها را فرامی‌خوانند. بخصوص در حوزه قصه باید تجدیدنظری زیربنایی شود. سینما و تلویزیون ما باید روایتگری را تقویت کند و این اتفاق نمی‌افتد مگر آن که در چند و چون سیاستگذاری‌های هنری اندیشه کنیم و ببینیم چگونه تحولی امکانپذیر است تا بتوانیم برای کارهای نمایشی جذابیت ایجاد کنیم. مبنا و پایه این جذابیت، فیلمنامه و قصه است، وگرنه ما نیروی کار کم نداریم. متاسفانه گزینش و انتخاب قصه و متن مشکل دارد. اگر از من بپرسید، بهتر از کیهان رهگذر را داریم. ولی به کار گرفتن‌شان مهم است اما اینها را به کار نمی‌گیرند. یا خودشان نمی‌آیند و رغبت ندارند. اطمینان دارم که نه‌تنها از کیهان رهگذر بلکه بهتر و بالاتر از او هم وجود دارد، اگر استفاده شود. فکر می‌کنم مملکت ما از لحاظ معنوی و نیروی انسانی بسیار غنی است.

/تمام فکر و ذکرمان کارمان بود، نه شهرت و دستمزد/

بین نسل دوم و سوم استعدادهای بسیار خوبی هست. اما برخی پرنصیب‌ها و ارتباط خاص با هنر آن‌طور که باید و شاید پخته نیست، خام برخورد شده است. البته زمانه هم عوض شده. بیشترین تلاش‌ها، برای شهرت است و امکانات ناشی از آن، نه اصل کار فرهنگی و هنری. در آن زمان که کار می‌کردیم، تمام فکر و ذکرمان کارمان بود، نه شهرت و دستمزد.

/استاد تئاتر داریم اما مربی‌هایی که آداب و اخلاق را منتقل کنند، اندک هستند/

ما استادان بزرگی داشتیم. متاسفانه یک گسستگی پیش آمد و ارتباط ما با گذشته قطع شد و مانع از آن شد که این سنت‌ها و اخلاق‌ها تداوم یابد. ما وقتی به کلاس تئاتر می‌رفتیم هم درس می‌گرفتیم و هم تربیت می‌شدیم. این استادان آداب و وقت‌شناسی را به ما آموختند. کار فرهنگی از نوع کاری که ما می‌کنیم، آدابی دارد. بچه‌های امروز استعداد دارند. کار را هم یاد گرفته‌اند و تئوری هم می‌دانند. اما آداب این حرفه را یاد نگرفته‌اند. این حرفه آدابی خاص دارد. یعنی وقتی کسی متعهد به اجرای نقش می‌شود، باید وزن و جسم خود را حفظ کند. باید سفر نرود. شب زنده‌داری بیهوده نکند. انرژی خود را بی هدف مصرف نکند و نیرویش را تماما برای کار روی صحنه بگذارد. مواظب باشد دست و پایش آسیب نبیند. یکی دیگر از آداب این است که بازیگر و کسی که کار هنری می‌کند، باید ظرفیت داشته باشد. اگر موفق شد یا شکست خورد در هر دو صورت ظرفیت داشته باشد. اینها آدابی است که استادان به ما یاد دادند و ما نتوانستیم آن را به بچه‌های این نسل منتقل کنیم و نتوانستیم کاری کنیم که این استعدادها، منضبظ و منظم و آداب‌دان بار بیایند. این استعدادها تنها برای شهره شدن آمدند. در خیابان شاید هر بار بیش از 30 نفر به سراغ من می‌آیند که می‌خواهند هنرپیشه شوند. چرا؟ واقعا عشق دارند؟ شاید عده کمی چنین باشند. اما بیشتر آنها نه! او می‌بیند از فلان بازیگر که زیباتر و بلندقدتر است، چرا نرود و عکسش را پشت جلد مجله‌ها نگذارند؟ شهرت داشته باشد و همه سراغش بیایند؟ در حالی که اینها اصل نیست. در کدام یک از این دانشکده‌های ما گلستان سعدی درس می‌دهند؟ من باور ندارم که درس بدهند. نمی‌دانم. ولی به ما گلستان سعدی درس می‌دادند. معلم ما حبیب یغمایی بود. حجازی و دکتر ناظرزاده کرمانی (پدر این دکتر ناظرزاده) بود. اینها استادانی بودند که هم تعلیم می‌دادند و هم تربیت می‌کردند. متاسفانه امروز، ما استاد تئاتر داریم اما مربی‌هایی که آداب و اخلاق را منتقل کنند، اندک هستند.

/هنوز آقای هالو هستم!/

من کار خودم را می‌کنم و قضیه را با خودم حل کرده و پز نداده‌ام و از آن شهرت هم استفاده نادرست نکرده‌ام. باید بچه‌ها را تربیت کنیم که از شهرت سوء‌استفاده نکنند. باید بدانیم اگر کسی به ما اظهار علاقه می‌کند به خاطر کار ماست. باید آن جنبه را تقویت کنیم. هنوز آقای هالو هستم! (بلند می‌خندد). واقعا همین‌طور است. هنوز همان آدم ساده‌لوح هستم. من این شخصیت را هم خیلی دوست دارم. چون خودم آن را خلق کردم. یک تئاتر تلویزیونی بود که نوشته بودم و با آقای مهرجویی آن را به فیلمنامه تبدیل کردیم. ولی چون این شخصیت را خودم خلق کردم، مقداری از خودم در آن هست. به همین دلیل می‌گویم هنوز آقای هالو هستم.

منبع: جام جم

جمعه 24/10/1389 - 13:13 - 0 تشکر 273848


ممنون
حق مطلب رو ادا کردن ایشون
البته ای کاش همه ی بازیگرامون اعتقاداتشون اینجوری بود
بعضی هاشون متاسفانه ...

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.