ته ندونی من كیمه
به بهانه 21 آبان ، سالروز تولد نیمای بزرگ
نیما و اصالت او
«عــلی اسفندیــاری» یا همان «نیمایوشیج» که همه ما میشناسیم؛ فرزند كوهستان بود و هیچ گاه اصالت و صداقت كوهستانی اش را فرمواش نكرد . او بلند طبع و گشاده دست بود و مردمش را دوست می داشت. با آن كه در شهر می زیست اما در دل كوه و طبیعت و هوای مه آلود «یوش» داشت و در جواب شهرزدگانی كه بر او خرده می گرفتند می گفت:
« من از این دو نان شهرستانیم خاطر پر درد كوهستانیم »
او با آن كه تحولی بزرگ در شعر فارسی ایجاد كرد و به عنوان «پدر شعر نو» مشهور شد اما هیچ گاه اصالت و زیان مادری خویش «طبری» را فراموش نكرد. نیما در مقدمه دفتر «روجا» می گوید:
«... مثل همهی مردم، من حرف خود را می زنم. اگر آنها زبان خود را مخلوط كرده اند من هم مخلوط می كنم اما حرص دارم كه با كلماتی مخلوط شود كه قبیله من دارد آن ها را فراموش می كند... مرا مثل شمع روشنی بردار كه می سوزم و به دیگران روشنایی می دهم. دوباره سلام من به تو ای جوان ناشناس كه نمی دانم چه وقت متولد شده و پدر و مادر خود را می شناسی یا نه»(1)
جـَوُون كو دو نای ته نوینمه ***جوون كو هیچ نپرسی ای من كیمه
نشناسی تو مه گل باغ تیمه***مه ور اینی اوندم كو من دنیمه
ترجمه: جوانی كه نامت را نمی دانم/ جوانی كه هیچ نپرسیدی من كی هستم /تو تخم گل باغم را نمی شناسی/ هنگامی به نزد من می آیی (كه دیگر ) نیستم (روجا)
نیما بیش از 60 سال پیش چنین روزهایی را پیش بینی می كرد و سعی داشت تا با پیوند زدن نسل جوان به گذشته و اصالت خویش، شكاف بین نسل ها را ترمیم كند. او از آن دسته روشنفكرانی نبود كه غرق در دنیای تجدد شوند و به یكباره گذشته و اصل خود را فراموش كنند بلكه می كوشید چه در زندگی چه در آثارش چالش میان سنت و مدرنیته را به نفع هویت ملی سازماندهی كند و نو آوری را بر پایه های استوار اصالت و سنت دیرین سرزمین خود بنا نهد. او اصالت خویش را چنین بیان می كند:(2)
نیما مـِه؛ من یگانه رستمدار ***یماور و شهر آگیم تبار
هنر منی؛ وُونـِه مه وِه نوم دار***كـِلین نیمه، تـَش كـَله سر كل مار
ترجمه: نیما هستم من یگانه رستمدار/ نیماور(كمان دار) و از تبار شهر آگیم (هستم) /هنر من (باعث ) نام داری می شود/ خاكستر نیستم مادر بزرگ (آتش اصلی) آتش اجاق هستم (روجا)
هدف دیگر او ، زنده كردن زبان مادری خویش (طبری(3)) است و آن طور كه می گویند؛ می خواسته قاعده و دستوری نیز برای آن تهیه كند كه مجال آن را نیافت.نیما با آن كه در گیر و دار یك دگرگونی شگرف در شعر فارسی بود، اما نه تنها زبان مادری خود را فراموش نكرد، بلكه آن را پایه ای برای شعر فارسی نوین خویش قرار داد.
كوچو خاخور منی نیكتا ئـِه***برار منی ، لادبن كه وی یكتا ئـِه
طبری منی، می گپ مـِه گوا ئـِه***كجه ی گپ ، دیر بُوتمه سوا ئـِه
ترجمه: خواهر كوچكم نیكتای من است/ برادرم لادبن است كه یكتاست /سروده های طبری من، حرفم، گواه من است/ كجای صحبت گفته ام غیر از این است؟ (روجا)
(به روایت منصور علی اصغری،شاعر ساروی-مازندنومه)
1) مجموعه اشعار نیما، دفتر رجا، صص؛ 313 و 314
2) رستمدار: سرزمین باستانی نور و رویان و كوهستان های آن، كه مدت ها محل حكومت پادوسپانان بوده و بعدها سادات مرعشی و امیر تیمور گركانی برآن مسلط شدند. نیما خود را یگانه آن سرزمین دانسته و به اصل و ریشه خود اشاره می كند