• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 2266)
پنج شنبه 10/10/1388 - 18:8 -0 تشکر 173251
صحبت کردن باآقای موسوی

دوستان میدونم بعضی ازشماازطرفداران آقای موسوی هستیداماحالابادیدن کارهای طرفداران آقای موسوی وسکوت ایشان سردرگم شدید که آیاواقعاآقای موسوی آنی هست که فکرمی کردیدمثلاخودمن. میخوام به اونهایی که طرفدارآقای موسوی بودندودرحال حاضرهم هستند دعوت کنم که بیایدحرف های که به آقای موسوی اگه پیش مابودندمی زدیم روبزنیم یابه اونهایی که مثل ماطرفدارآقای موسوی هستند والان متاسفانه بخاطراینکه نتوانستند اعتراض خودشون روبگن دست به این کارهای زشت وهنجارشکن زدندبگید.خداروچی دیدید تبیان که سایت معروفی هست شایدگذرآقای موسوی به این انجمن  افتادوبادیدن حرف های طرفدارانش سکوت خودشون روشکستندوراه درست روپیش گرفتندالبته توی این موضوع فقط طرفدارهای آقای موسوی نیستندکه میتونن حرف خودش شون روبه شخص موردعلاقه خودشون برسونن اگه شماهم طرفدارآقای موسوی نیستیدمیتونیدبه عنوان یه درد دل یاحتی راهنمایی کردن هم یه چیزی برای آقای موسوی وطرفدارنش بنویسید.

سکوتم ازرضایت نیست      دلم اهل شکایت نیست
جمعه 11/10/1388 - 19:40 - 0 تشکر 173502

بله. ممنون از موضوع خوبتون. من اگه به حرفم گوش میداد بهش میگفتم آقای موسوی یه كاری كردی كه دوست دارانت عوض بشن. دلیلش چیه خوب؟؟ من اگه به جای صدا و سیما بودم میذاشتم آقای موسوی بیاد و رو در رو با مردم حرف بزنن. دلیل این تغییر كاراش و بگه. آخه چرا باید اینطوری شه؟؟؟‌!!!!

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن

.......................اعتماد ، قول ، رابطه و قلب ؛

.....................................يرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند ، اما درد بسياري دارند ...

...چارلز ديكنز ...
جمعه 11/10/1388 - 20:14 - 0 تشکر 173509

فقط میشه یه جمله گفت

مرگ بر منافق

زندگی قصه مرد یخ فروشیست که از او پرسیدن فروختی؟ گفت: نخریدند تمام شد...

جمعه 11/10/1388 - 21:16 - 0 تشکر 173529

سلام به مرد آزاده ی اکنون ایران  بزرگ مردی که با نام کوچکش می خوانند  میرحسین

میر عزیزم خدا می داند که چقدر مظلومی 

هم صدا و سیما  از روز اول بعد از انتخابات تو را کوبید  در حالی که در  هجمه ای بی سابقه علیه تو نخست وزیر امام (ره) و یارانت که هریک در راه انقلاب مجاهدت ها کردند یا خود جانباز بودند یا پدر شهید بودند یا فرزند شهید بودند یا از انقلابیون ستنم دیده از رژیم شاه یا بعث بودند  که حتی یک خط از بیانیه های تو را نخواند یا یک دقیقه مجال دفاع نداد و هم می بینیم در شبکه های ماهواره ای و بیگانه تو را ملامت می کنند و می کوبند که میرحسین یار امام است و از انقلاب است و در بیانیه هایش هنوز ذکر خمینی خمینی جاری است.

از طرف تو از زبان خون خدا حسین می گویم:

خدایا!تو می دانی آنچه از ما رفت نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیای ناچیز خواستن زیادت بلکه می خواستیم نشانه های دین را بنماییم و اصلاح را در شهرت ظاهر گردانیم....خداوند ما را بسنده است که به او توکل کنیم و به او  پناه بریم و بازگشت همه به سوی اوست.  (فرازی از خطبه ی امام حسین (ع) تحف العقول باب سخنان امام حسین)

آرای تو به همان درد شریعتی مبتلایی از طرفی از سوی عده ای روشنفکر غربی ملامت می شد که شریعتی یک روشنفکر دینی است و از طرفی از سوی بعضی از متحجرین آن زمان متهم بود به روشنفکری!

آری اما از تو انتظار ها بالا بود همه از تو انتظار داشتند و از تو  بازخواست می کردند و در تجمعات خواستار اعدام تو می شدند که چرا منسوبین به تو فلان و فلان می گویند   کسی از خود نمی پرسید که موسوی چگونه مردم را کنترل کند با کدام رسانه با چه ابزاری صدایش را موضعش را به گوش دوستدارانش برساند / در داخل که میرحسین بایکوت بود و در در خارج هم فقط بخشی از سخنانش را می گفتند که از آن سود خود ببرند و جمله های خمینی دار و اسلام دار و نه شرقی نه غربی آن را حذف می کردند.

مظلومیتت را باز دیدم هنگامی که خواهر زاده ات را کشتند و کیهان نوشت  " موسوی قتل خواهر زاده اش را برنامه ریزی کرده بود"

وقتی دیدم که به ناموست هم رحم نمی کردند اشتباه نشود مناظره ها را نمی گویم وقتی را می گویم که زهرا مادرمان که بوی فاطمه را دارد دردانشگاه مورد هجوم قرار می گیرد .

 موسوی عزیز با تو می مانم.

---

حذف نکنید لطفا"

 

 


بني الاسلام علي الکلمتين,کلمة التوحيد و توحيد الکلمة

جمعه 11/10/1388 - 22:9 - 0 تشکر 173556

آره اینه دوست من4siamakیکی بازبان درست تونست ازحق آقای موسوی دفاع کنه مرحبادوست من

سکوتم ازرضایت نیست      دلم اهل شکایت نیست
شنبه 12/10/1388 - 0:35 - 0 تشکر 173589

هوالعزیز

آقای سیامک 4 واقعا که . یعنی واقعا برای شما متاسفم .

چه کسی بوی فاطمه میداد ؟ مادرتان ؟

آیا یک مرد اگر مرد هست برای ریاست جمهوری ساخته شده چرا باید دست زنش را بگیرد و به عرصه ی عام مردم برای تبلیغ خودش بیاید ؟ مگر او که بهش میگی میر عزیزم که اونو ناجی خودت قرار دادی مگه نباید خودش رئیس جمهور باشه ؟

بوی فاطمه میداد ؟ حضرت فاطمه رو خواهشا با انسان های روی زمین مقایسه نکن اصلا فکرشم نکن .

بنده خودم رو میگم که اونقدر پست و ریزه خوار در خونه ی علی بن ابی طالب هستم.

یه چیزو هرگز فراموش نکن : فاطمه فاطمه است .

مردم ما خودشون ماشاالله روشن فکر هستن و میدانند امام خمینی هم میگفت این جناب موسوی در امر نخست وزیری خیلی زیاد نرمال نمیزند .

امام حسین علیه السلام خطبه ای رو که فرمودند برای موقعیت خاص خودش بوده نه این موقعیت و این افراد .

اگر موسوی میخواست این همه بر علیه او مردم انزجار نکنند نمی آمد از رنگ سبز ما که پارچه ای شفا بخش بود سوء استفاده کند. گیرم که اون نیتش سوء استفاده نبوده اما کاری که کرده اینقدر بدبیاری بالا آورده . آخرش هم به امام معصوم ما توهین شد .

همین که میگی بوی فاطمه میداد خودش توهین است .

اگر موسوی میخواست واقعا یک انسان محب ملت و واقعا دیندار باشد وقتی قبل از انتخابات گفت : باید هر کس رئیس جمهور شد به او تبریک گفت و احترام گذاشت .

اما این انسان به ظاهر محترم بعد از انتخابات اومد تو انظار مردم دستانش را به هم گره کرد و وانمود میکرد که من پیروزم .

کجا تخریبش کرد صدا و سیما ؟ اگرم کرد حقش بود .

مرگ توی مستند فیلم موسوی ندیدی که همان بازیگر زن که خدا جزاشو بده مگه ندید اومد گفت آقای موسوی من بچم معتاده من از این ملت چوب خوردم . اینا دروغ نیست ؟

بعدش پشت ماشین هایتان نوشتید دروغ ممنوع و ما هیچی نگفتیم .

شما مطمئن باش اگر حق با موسوی باشه به حقدار میرسه اما ظاهرا اینطور نیست .

از یه حرفت واقعا به جوش اومدم : دیگه لطفا نگویید بوی فاطمه میداد و حرمت شکنی نکنید . مشکلتان این است که خودتان خودتان را خراب کردید .

کاش میدانستم که کجا دلها به ظهور تو آرام خواهد گرفت  

شنبه 12/10/1388 - 1:17 - 0 تشکر 173604

به آقای موسوی : هر گاه دیدید دشمنان اسلام وانقلاب ازشما تعریف و تمجید می کنند بدانید درانتخاب مسیر اشتباه کرده اید

در این روزها باز هم شاهد حمایت امثال اوباما و وزیر جنگ اسرائیل از جریان فتنه هستیم

به طرفدارانش : معیار ، حال افراد است .

صرف اینکه آقای موسوی در زمان امام نخست وزیر بوده(نخست وزیر امام نبوده ، نخست وزیر مقام معظم رهبری بوده) او را از به خطا رفتن مصون نمی دارد .بنی صدر هم رئیس جهمور امام بود ، منتظری هم نایب امام بود اما در همان زمان حیات امام به خطا رفتند و امام هر دو را عزل کردند .

در کشور عشق 

خامنه‌ای رهبر است 

شنبه 12/10/1388 - 9:24 - 0 تشکر 173628

جناب آقای موسوی :تا قبل از انتخابات اطلا عی از سوابق شما نداشتم از سال 76 به این طرف برایم قابل احترام بودید چرا که چراکه عده ای با نام پر طمطراق رییس جمهور قصداشتند شما را به ملعبه ای برای اجرای اهداف خود تبدیل کنند همانطور که آیت الله منتظری را  تبدیل کردند هماانطور که آقای طاهری امام جمعه ی اصفهان راتبدیل کردند همانطور که  آقای کروبی راتبدیل کردند ولی شما 12 سال در برابر این وسوه ها مقاومت کردید

وقتی گفتند که شما قصد کاندیدا شدن دارید بازهم برایم قابل احترام بودید  راستش را بگویم کمی هم احساس خرسندی داشتم چون گمان می کردم  در بین جماعت اصلاح طلبان شما کمی بشتر به اخلاق پایبند باشید اما وقتی که شنیدم فرموده اید چون احساس خطر کرده اید  به صحنه آمده اید این حرف شما آبی بود که بر توهمات من در مورد شخصیت شما ریخته شد وهمه ی احترامی را که برای شما قائل بودم با خود برد  

شنبه 12/10/1388 - 10:20 - 0 تشکر 173639

سلام

البته من به آقای موسوی رأی ندادم ولی به عنوان کسی که برخلاف بسیاری از هوادارانش،قبل از کاندیداتوری  او را می شناختم و تا آن موقع برایش بسیاراحترام قائل بودم سخنانی باوی دارم.

1. جناب آقای موسوی همیشه برایم سئوال بود که چرا شما از نخست وزیری امام(ره) که اینک این همه مایه مباهات شماست استعفا دادید. مگر نه اینکه آن موقع ما در حال جنگ با دشمن بودیم و کشورمان از جانب همه قدرتهای جهانی تحریم شده بود و کوچکترین نقصانی در ارکان کشور ممکن بود ضرری جبران ناپذیر برایمان داشته باشد. چرا شما به قول حضرت امام(ره) درزمانی که مردم شریف ایران فرزندانشان را برای دفاع از کشور به قربانگاه میفرستادند، به یاد ایام کودکیتان از هیئت دولت و رئیس جمهور قهر کرده و تصمیم داشتید در آن برهه حساس به کشور شوک وارد کنید؟ آیا شما در آن زمان خطری را متوجه کشور نمی دانستید که قصد خروج از عرصه سیاست و هدایت کشور را داشتید؟ آیا خطر دولت احمدی نژاد برای کشور بیشتر از خطر اشغال و نابودی کشور توسط صدام و در پی آن آمریکا بود؟ و یا اینکه باید بپذیرم اصولاً شما آمریکا را خطری برای کشورمان نمی دانید؟

در آن برهه حساس شما بدون خبر استعفا دادید و متن استعفای خودتان را به جای اینکه طبق روال قانونی به مسئولین بالاتر ازخود ارائه کنید، در اختیار رسانه ها گذاشتید.. شما که اینهمه پایبندی به قانون را به رئیس دولت نهم و دهم متذکر می شوید و تمام نهادهای قانونی کشور را به بهانه بی قانونی زیر سئوال برده اید، چرا خودتان در مسئله به این مهمی طبق قانون عمل نکرده و مرتکب عملی شدید که تعجب همگان را برانگیخت؟

آقای موسوی! یکبار دیگر متن نامه حضرت امام به شمارا می آورم و خواهش میکنم با دقت آن را مطالعه بفرمائید:

جناب آقای موسوی نخست‌وزیر محترم

نامه‌ی استعفای شما باعث تعجب شد.

حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخست‌وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید، در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی‌رسید چون گذشته عمل شود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد. تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هز میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آنجا که من به شما علاقمندم، انشاءالله عندالملاقات مسائلی است که گوشزد می‌نمایم.

سید روح‌الله الموسوی الخمینی

١۵/۶/۶٧»

نامه را بیشتر باهم مرور میکنیم، حق این بود یعنی شما کاری انجام داده اید که روال آن درست نبوده است و حضرت امام توضیح آن را در ادامه این کلمات آورده است که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می‌گذاشتید. شما موقعیت را درست تشخیص نداده و در زمانیکه کشور با خطر بزرگی روبروست عرصه را خالی کرده و قصد تنها گذاشتن مردم را داشتید در زمانی که مردم حزب‌الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می‌برند چه وقت گله و استعفا است.  شما اینهمه جانفشانی مردم برای دفاع از کشور را نادیده گرفته و بدون تشخیص بهنگام یا نابهنگام بودن استعفا می دهید. شما در سنگر نخست‌وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید، می بینید؟ اینجا حتی امام هم شمارا به رعایت چارچوب اسلام و قانون اساسی سفارش میکنند گویا علت استعفای شما امری بوده خارج از چارچوب قانون اساسی (کما اینکه میدانیم که چنین نیز بوده است) در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نمی‌رسید چون گذشته عمل شود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد. می دانیم و میدانید که علت استعفای شما و حداقل یکی از علل آن این بود که احتمال می دادید مجلس به تعدادی از وزرای پیشنهادی شما رأی اعتماد ندهد و به اصطلاح به این وسیله میخواستید مجلس را تحت فشار بگذارید تا به خواسته شما تمکین کند یعنی شما از قدرت خودتان برای یک عمل غیر قانونی سوء استفاده کردید و حضرت امام هم باز به شما یادآوری فرمودند که این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رأی دهد.  چرا شما که اینهمه پایبند به قانون هستید وهم اینک تمام هم و غمتان هدایت همه ارکان کشور به مسیر قانون است!! در زمانی که خود در مسند ریاست بودید قصد سوء استفاده از قدرت خود را داشته و به قیمت ضربه زدن به کشور میخواستید حرف خود را به کرسی بنشانید؟ آیا به امثال من که هم دوران نخست وزیری شما را دیده ایم و هم دوران حال شمارا، حق نمیدهید که در درستی حرفهای شما مبنی بر حرکت در چارچوب قانون و غیره وذالک تردید کنیم؟ همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. باتوجه به این سخنان امام آیا قبول دارید که عمل شما در آن زمان موجب سوء استفاده دشمنان اسلام می شد؟ آیا قبول دارید حرکت شما آنقدر ضربه زننده بود که حضرت امام جملات بعدی را باتوجه به اثراتی که حرکت شما می توانست داشته باشد بیان نمودند؟ آخر آقای موسوی چرا حرکتی نابخردانه انجام دادیدتا چنین دل امام را به درد آورید که علیرغم علاقه شان به شما ، چنین برخوردی با این مسئله بنمایند. مگر یک استعفای خشک و خالی و بدون غرض و بموقع که حتماً شما با در نظر گرفتن تمام جوانب امر و با در نظر گرفتن حقوق مردم شریف و مؤمن ایران، با در نظرگرفتن اینکه آسیبی به این مملکت نمی زنید و قانونی هم عمل کرده اید، مگر این استعفا چه عواقب و نتایجی داشت که حضرت امام چنین می گویند؟مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده‌اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. مگر مردم ما در طول انقلاب چه چیزهایی را شاهد بوده اند که استعفای شما نیز در ردیف همانها قرار گرفت؟ 

آن موارد را تا آنجا که من به یاد دارم باهم مرور میکنیم: 

الف- غائله ی کردستان در سال 58 که منجربه کشتار و ترور و قتل های زیادی ازجانب عوامل آمریکا در آن منطقه گردید مردم عادی ترور می شدند، روستاها به تصرف نیروهای کومله و خلق مسلمان و دموکرات در می آمدند و هرکس که وفاداریش به نظام اسلامی ثابت میشد سزایش مرگ بود. آقای موسوی در آن سالها جوانان بسیاری را در سرزمین کردستان با حلبی سربریدند، سربازان و پاسدارانی که برای مقابله با گروههای معاند به آن منطقه می رفتند به بدترین شکلها به شهادت می رسیدند و اگر هم زنده به دست دموکراتهای از خدا بی خبر می افتادند دیگر حسابشان با کرام الکاتبین بود. از یاد نمیبرم که چه جوانانی در آن زمان همچون گوسفند در مقابل پای عروس و دامادهای کومله و دموکرات و یا در شادی و سرورهایشان با حلبی و فلزات دیگر ذبح می شدند شما نیز حتماً به یاد دارید.

ب- شروع جنگ تحمیلی در سال 59 و حمله صدام یزید کافر از نواحی جنوبی کشور و اشغال بخشی از خاک آن مناطق. اگر کسی نداند شما به خوبی می دانید که در آن زمان صدامیان چه به روز مردم جنوب و غرب کشور آوردند. به علت وجود رئیس جمهوری خائن، توانستند تا عمق خاک ایران پیشروی کنند و  با تخریب شهرها و روستاها و کشتار مردم مسلمان، دارایی و ناموس آنها را به یغما ببرند. آقای موسوی یادتان هست که در هویزه و دزفول و سوسنگرد و اندیمشک چه برسر دختران و زنان این مرزو بوم آوردند؟ درجریان جنگ تحمیلی هزاران نفر از مردم بیگناه این سرزمین و هزاران ارتشی و سپاهی و بسیجی در راه دفاع از میهن به شهادت رسیدند، دلیرمردانی که اگر نبود فداکاری و ایثار آنها ، به یقین هم اکنون شما نمی توانستید مدعی نخست وزیری حضرت امام باشید .

ج- انتخاب سیدابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری با 11میلیون رأی (البته این قبل از جنگ بود ولی عمداً اینجا نوشتم) فقط باتوجه به جمعیت آنموقع ایران پی به میزان بالای رأی وی میبریم! - بنی صدر رئیس جمهور شد و با اتکا به آراء بالایی که کسب کرده بود شروع به انجام مأموریت پنهانی خویش که همانا نابودی نظام اسلامی بود کرد. یکی از خیانتهای وی کوتاهی و سهل انگاری تعمدی در کمک رسانی و تجهیز نیروهای نظامی مناطق مرزی با عراق بود که منجر شد تا صدامیان به راحتی آب خوردن تا عمق خاک ایران پیش بیایند به حدی که مدعی شدند سه روزه تا تهران را تسخیر خواهند کرد! وی سپس با کمک نیروهای سازمان منافقین شروع به تخریب شخصیتهای انقلاب از جمله شهید بهشتی نمود . وی قصد داشت ولی فقیه را به انزواکشیده و حتی مجلس را نیز تعطیل کند. خیانتهای وی یکی پس از دیگری آشکار میشد و سرانجام در 14 اسفند59 به صورت علنی بین مخالفین وموافقین بنی صدر درگیری به وجود آمد. آقای موسوی در اینجا توجه شمارا به خاطرات یکی از حاضرین در صحنه 14 اسفند جلب میکنم و عجب شباهتی دارد وقایع آن روز با آنچه که در اجتماعات اخیر طرفداران شما رخ داده است!!!

اسفند 59:(پیوند نفاق و تزویر)

میتینگ امروز دانشگاه تهران به مناسب سالروز وفات دکترمصدق به صحنه بزرگ و بی‌سابقه‌ای از صف‌آرایی  ورودرویی جبهه متحد ضد انقلاب، چپ‌های آمریکایی و گارد میلیشای بنی‌صدر با مردم و توده‌های انقلاب و مدافع خط امام تبدیل شد. این‌بار، دیگر همه آمده بودند. جمعیتی عظیم سراسر دانشگاه، زمین چمن و خیابان‌های اطراف را در بیرون فرا گرفته بود. جمعیت مثل انبار باروتی بود هر دم امکان داشت با یک جرقه مشتعل شود و مثل حریفی دامن گستر، همه‌جا را به آتش بکشد. در جلوی پایگاه سخنرانی، جوانان دختر و پسری حضور داشتند که نظم و هماهنگی در شعارها و همه حرکات و به خصوص لباس‌های متحدالشکلشان نشان‌گر یک انسجام تشکیلاتی از پیش سازماندهی شده بود و به نظر می‌آمد که غالب آنان از اعضای میلیشان مجاهدین هستند. در وسط زمین چمن پلاکاردهایی با این نوشته‌ها به چشم می‌خورد،

«چوب، چماق، شکنجه، دیگر اثر ندارد.»، «مسلمان به پا خیز، حزب شده رستاخیز» پوسترهایی از دکترمصدق در میان جمعیت خودنمایی می‌کرد. در خارج از دانشگاه و خیابان‌های جنوبی و شرقی زمین، گروه مخالف و معتقدان به خط امام شعارهایی با این عناوین می‌‌دادند، «ابوالحسن پینوشه، ایران شیلی نمی‌شه.» ، « مرگ بر لیبرال»، «تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد.» و پلاکاردهایی از سخنان امام بر ضد ملی‌گرایان و تصاویر از ایشان به دست آنها بود. ناگهان جوانی در میان جمعیت به سوی چند دختر چادری که عکس‌های امام را به دست داشتند یورش برد و آنها را پاره پاره و به هوا پرتاب کرد و جمعیتی که شاهد صحنه‌ بود، با کف زدن از عمل انقلابی او تحلیل به عمل آورد. دیگر، کار از دشمنی با حزب جمهوری و دکتر بهشتی  و یاران امام گذشته بود و خفاش‌ها مستقیماً پنجه بر آفتاب کشیدند. ساعت 40/3 دقیقه، بنی‌صدر در میان سوت و کف زدن جمعیت به جایگاه آمد و خانمی یک حلقه گل به گردنش انداخت و شعارهای ضد حزب به اوج رسید. ناگاه با اصابت یک نارنجک و پرتاب سنگ، وضعیت بحرانی شد و با هدایت میلیشیای مجاهدین، جمعیت داخل زمین چمن نیز به دادن شعارهای جهت‌دار پرداختند، «اخلال تو میتینگ‌ها کار حزبه»

«بهشتی چماق‌‌دار! مرگت فرار رسیده.»،

«بنی‌صدر افشاکن ، بهشتی را رسوا کن.»

« بهشتی‌‌، بهشتی ،  طالقانی رو تو کشتی!!!» امروز شعار مرگ بر بهشتی ترجیع‌بند هیاهوی منافقان بود. بنی‌صدر در قسمتی از سخنانش در حالیکه چند برگ و کارت شناسایی را به جمعیت نشان می‌داد و آنها را متعلق به افرادی از کمیته‌ انقلاب‌اسلامی و حزب جمهوری‌ اسلامی خواند که آنان را به عنوان چماق‌دار دستگیر کرده بودند. پس از اعلام این مطلب با شعار «سردسته چماق‌داران، بهشتی» مورد تشویق قرار گرفت. در این هنگام از ضلع و جلوی جایگاه، جماعتی یا به زمین کوبیدند و فریاد می‌زدند «بنی‌صدر بنی‌صدر حکم تهاجم بده» و «بنی‌صدر  بنی‌صدر اذن جهادم بده!»

و سرانجام جواز حمله را از مجتهد اعلم خویش این گونه دریافت کردند که، «مردم! اینها را از اینجا بیرون کنید. اینان را بیرون کنید.» و بعد پشت سرهم افرادی که صورتشان با ضربه‌هایی شکافته و خونین شده بود، در حالی که همچنان بر سر و صورتشان مشت و لگد کوفته می‌شد،  از دیوار شرقی به پایین پرتاب شدند. مهاجمین حالتی وحشیانه به خود گرفته بودند و با شعارهایی که به وسیله  دوستانشان داده می‌شد، بیشتر تحریک می‌شدند و با حرص و ولع، هرازگاهی یکی از مرتجعان را صید می‌کردند و تا جا داشت می‌زدند. حقیقتاً امروز دیوانگی و درنده‌خویی به اوج خود رسید. هرکس ریش داشت و اورکت آبی و سبز، به نشانه مرتجع بودن به باد کتک ‌گرفته شد.

 سرانجام بنی صدر که دیگر همدستیش با منافقین محرز شده بود آخرین خیانتش را نیز در جریان طبس مرتکب شده و با انهدام اسناد به جای مانده به اربابان خود خوش خدمتی میکند. وپس از آن حضرت امام وی را از فرماندهی کل قوا عزل کرده و مجلس نیز برعدم کفایت وی رأی میدهد. در راهپیماییهای گسترده ای مردم برعلیه او شرکت کرده و شعارمیدادند که " سپسهالار پینوشه ایران شیلی نمیشه" و سرانجام بنی صدرخائن از ریاست جمهوری عزل میشود و با لباس و آرایش زنانه از کشور فرار کند.

د- اعلام نبرد مسلحانه منافقین در 30 خرداد 60 و ایجاد بلوا و آشوب در خیابانهای پایتخت و پس از آن موجی از انفجار و ترور برای از پای درآوردن جمهوری اسلامی. دریکمورد از این انفجارها در 7 تیر60 بیش از 70 تن از مسئولین کشوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی به شهادت رسیدند و در مورد دیگر در انفجار دفتر نخست وزیری، رئیس جمهور و نخست وزیر به شهادت می رسند.

ه- مورد دیگر تحریم اقتصادی و نظامی ایران از طرف آمریکاو هم قطارانش است که کشور را علی الخصوص در زمان جنگ با سختیها و مشکلات فراوانی روبرو کرده بود. کمبود مواد غذایی و گرانی آنها، کمبود نفت و گاز و بنزین وجیره بندی آن، نایاب شدن داروهای بیمارستانی و ایجاد بازار سیاه برای هرآنچه که مردم به آن نیاز داشتند.

خب آقای موسوی اینها چند مورد از مواردی است که من به یادم مانده است، و حالا پرسشم از شما این است که مگر در پشت استعفای شما چه اندیشه ای نهفته بود که حضرت امام آن را با چنین مصائب و امتحانات سختی مقایسه فرمودند؟ مگر شما چه هدفی را  از آن استعفا دنبال می کردید و چه قصدی داشتید؟ حتی اگر مدعی بشوید که در آن زمان چنین نیتی نداشتید باید بگویم حضرت امام با بصیرتی که داشتند آینده شما را به خوبی پیش بینی کردند.

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

شنبه 12/10/1388 - 11:14 - 0 تشکر 173668

سلام

و سلام آقای موسوی

حالتون خوبه؟

تسلیت می گم قربانی شدن خواهر زاده تون رو در راه رسیدن به حق!

یه سوال؟!

شما برای به ثمر رسیدن این انقلاب چند تا سیلی خوردین؟ چند روز حبس کشیدین؟

شما تا قبل از انقلاب شنیدم آمریکا بودین درسته؟ یهویی چطور شد به یاد وطن افتادین؟ چطور شد یهویی شدین یار  امام (ره)؟! چرا در هیچ جایی از این انقلاب نام شما دیده نمیشه؟

آقای موسوی .. آقای موسوی! این که طرفداراتون می گن مرگ بر دیکتاتور منظورشون کی هست؟ اصلا شما این شعار رو تایید می کنین؟ خدای نکرده نمی خوایین بگین که منظورتنو آیت الله العظمی خامنه ایه! 

یه چیز دیگه.. آقای موسوی.. آقای موسوی دیروز یه بیانیه صادر کردین که توش هیچ حرفی از افرادی که به اصل نظام اسلامی و ولایت فقیه توهین کردند وعلیه ش شعار دادند هیچی نگفتین. چرا هیچی نگفتین؟ اصلا این اراذل اوباش که چنین شعارهایی دادند رو از خودتون می دونید یا نه؟ اگه از خودتون می دونید پس چطور می گین که شما طرفدار و یار امام بودین ؟ اگه نبودن  پس چرا تو بیانیه تون هیچ حرفی در این مورد نزدین؟ می دونین اگه اونارو  از خودتون نمی دونستین نظر درصد زیادی از ملت درباره شما تغییر می کرد؟ منافقای ایران و اسلام هم حساب شما رو از اونا جدا می دونستن؟؟؟؟؟؟

اللَّهُــــــــمّے صَــــــلٌے  و سَلّـــــمّے علَےَ مُحمَّــــــــدْ وَ آلِےَ مُحمَّـــــــــدْ و عجِّـــــــلْ فرَجَهُــــــمّے
 
 
شنبه 12/10/1388 - 11:53 - 0 تشکر 173675

آقای موسوی! در مورد استعفایتان یک سئوال دیگر نیز دارم و سپس به دیگر موارد میپردازم. شما که اصولاً اهل دیکتاتوری نیستید و اینهمه به قانون پایبندید و به قانون مداری نیز مدام سفارش میکنید! چرا در آن زمان میخواستید وزرای خود را به مجلس تحمیل کنید؟ مگر نه اینکه طبق قانون مجلس حق دارد به هر وزیری که صلاح ندانست رأی ندهد ، پس چرا شما به این حق قانونی مجلس وقعی ننهاده و فقط وقتی احساس کردید ممکن است مجلس به وزرای پیشنهادی شما رأی اعتماد ندهد استعفا دادید؟ آیا این دیکتاتوری نیست؟ آیا این عمل شما مخالف قانون نبود؟

آقای موسوی! شما یک بار درخطیرترین زمان ملت مؤمن خداجوی و شریف ایران را تنها گذاشته و در پی امتیازخواهی و بدست آوردن قدرت بیشتر بودید، چه تضمینی می دهید که اگر این بار انتخاب می شدید دوباره همان روش را دنبال نکرده و به هنگامه ی خطر عرصه را خالی نمیکردید؟ چه تضمینی می دهید که اگر مجلس با وزرای پیشنهادی و یا طرحها ولایحه های شما مخالفت میکرد شما واکنشی از سر مصلحت اندیشی و خیرخواهی نشان می دادید نه از روی عصبانیت!

2- آقای موسوی! شما از آن زمان تا این اواخر قریب به 20 سال از صحنه فعال سیاسی کنار کشیده و هرگز پای درمیدان ننهادید. آیا به نظر شما در این 20 سال هیچ بحرانی در کشور نبود که شما از آن احساس خطر کنید؟ چرا من و امثال من هرگز ردپایی از شما درهیچکدام از مسائل سیاسی روز کشور نمی دیدیم؟ مسائلی مثل 18 تیر 78 هیچ کدام آنقدر شما را برنیانگیخت که حداقل مصاحبه ای، بیانیه ای "چیزی" بگوئید؟

3-آقای موسوی! یکی از شعارهای شما این بود که "ادب مرد به ز دولت اوست"  و اینکه دروغ کارخوبی نیست! ولی ازماهها پیش از شروع تبلیغات انتخاباتی در همایشهایی که برای تبلیغ شما انجام می شد و در حضور شما یا همسرتان افراد گوناگونی که همه ادعای فرهیختگی دارند به فردی که رئیس جمهور قانونی کشور بود توهین میکردند. توهینهایی با بدترین و زشت ترین الفاظ! آیا این توهین ها از سر ِ ادب بود؟ آیا توهین به رئیس جمهور قانونی کشور خلاف قانون عمل کردن نیست؟

در طول تبلیغات انتخاباتی لوح فشرده ای از جانب حامیان شما در تیراژی بسیار بالا پخش شد تحت عنوان 90 سیاسی! آقای موسوی آیا همه مطالب این سی دی راست بود؟ و آیا از سر ادب بود؟ اینکه صحبتهای فردی را قطعه قطعه کرده کنار هم بچینیم و از آن آنچه را که مورد دلخواهمان است بیرون بکشیم آیا صداقت وامانتداری است؟ چرا شما که اینهمه پایبند به ادب و صداقت هستید اجازه دادید چنین لوحی تهیه و توزیع شود و چرا با آن برخورد نکردید؟

در مناظره تلویزیونی شما با رئیس جمهور وقت کشور، شروع کننده صحبت شما بودید من آن شب همه مناظره را دیدم و بعدها هم سی دی آن را مکرر نگاه کردم. چرا شما باید در همان ابتدای صحبتهایتان به جای اینکه به مسائل اصلی مملکت بپردازید و مسائل اقتصادی و سیاسی را مطرح کنید، شروع به تخریب شخصیت فرد مقابلتان کردید؟ مگر نه اینکه ادب مرد به زدولت اوست؟ آیا صعود شما فقط درگرو تخریب شخصیت احمدی نژاد نهفته بود؟ به نظر شما درست است که با تخریب دیگران و بزرگ کردن معایبشان و بستن تهمت و دروغ به آنها راه را برای پیشرفت خود باز کنیم؟ آیا این چنین پیشرفتی صادقانه است؟

علیرغم غیرقانونی بودن ولی شما آنشب بارها و بارها به رئیس جمهور وقت کشور توهین کردید و سپس به وزرای او تهمت مال اندوزی و غیره را وارد کردید .. شروع کننده بحث شما بودید آقای موسوی و شما بودید که اولین توهین و تهمت را نثار شخص مقابلتان کردید چرا؟

در آن مناظره عکس کوچکی ازهمسرشما از فاصله دور به نمایش گذاشته شد و شما برآشفتید که چرا عکس ناموس مردم را پشت دوربین نشان می دهید؟!!! آقای موسوی آیا واقعاً شما غیرتی شدید و یا آنهم قسمتی از نمایشی بود که شما باید بازی میکردید؟ در همان زمان برسر هر کوی و برزن بنرهای رنگی حاوی تصاویر تمام قد همسر شما در میان طرفدارانتان نصب بود و هم چنین پوسترهای دونفره شما هرشب توسط ستادهایتان در تیراژی بالا بین مردم توزیع میشد، آیا برآشفتن آن شب صادقانه بود؟ شما چگونه این تناقض را پاسخ می دهید ؟ بالاخره یا شما راضی به نمایش تصویر همسرتان نیستید که در این صورت پس اینهمه تصویر از ایشان در دنیای حقیقی ومجازی آنهم تمام رنگی و با بهترین کیفیت چه میکند؟ و یا اگر راضی هستید چرا آن شب به دروغ خود را ناراحت نشان دادید. آیا در خوش بینانه ترین حالت نمی شود گفت که ناراحتی شما به خاطر برملاشدن سوء استفاده همسرتان از موقعیت شما وخودش برای کسب مدرک تحصیلی و همچنین گرفتن جایگاه شغلی فعلیش بوده است؟

آقای موسوی! شما درمناظره با احمدی نژاد معترض بودید که چرا صحبت ازکسانی می شود که حضور ندارند تا ازخودشان دفاع کنند (هرچند شما خودتان نیز اتهاماتی به کسانی که غایب بودند وارد کردید از جمله صادق محصولی) حتی اگر از این مورد هم بگذریم ولی چرا شما به حرف خودتان پایبند نبودید و در مناطره با آقای کروبی هرآنچه دلتان خواست پشت سر احمدی نژاد صحبت کردید؟ آیا آقای احمدی نژاد آنجا حضور داشتند ؟ آیا نمیشودگفت که شما بازهم به مردم دروغ گفتید؟

آقای موسوی! در روز انتخابات و در حالی که هنوز مردم در حال رأی دادن بودند شما خود را پیروز میدان اعلام کرده و قرارجشن پیروزی برای روز بعد را گذاشتید .. شما که علم غیب نداشتید و اتفاقاً حریف خودرا مدام به همین خاطر زیرسئوال می بردید و اورا فردی متوهم که هاله نور می بیند می دانستید (هرچند اصل این ماجرا هم جزو دروغهایی است که ازجانب شما صادر شد) پس چه شد که خود شما نیز ناگهان دارای علوم غیبیه شده و از پیروزی خود خبردار شدید؟

احتمالاً می گویید که گزارشات رسیده از ناظرانتان حاکی از این پیروزی بوده..من چند سئوال دارم :

1- چطور در حالی که هنوز بخشی از مردم به پای صندوقها نرفته بودند شما چنین امری را قطعی دانسته و آن را اعلام کردید در حالیکه می دانیم همیشه اکثر مردم در ساعات پایانی به صندوقها مراجعه میکنند و غروب به بعد صندوقها شلوغتر از ساعات صبح و ظهر هستند.

آیا باتوجه به این مسئله نمیشود شمارا به عجله در نتیجه گیری و احساسی عمل کردن متهم کرد؟

2- ناظران شما چطور از آنچه که مردم بر روی برگه رأی می نوشتند باخبر بودند؟ آیا نفر به نفر از همه می پرسیدند که به چه کسی رأی خواهی داد؟ یعنی تفتیش عقاید میکردند؟

یا اینکه هنگام نوشتن رأی در برگه آنها سرکشی کرده و رأی آنها را میخوانده اند؟ در هردوصورت می دانید که باتوجه به محرمانه بودن رأی مردم، کاری غیرقانونی بوده کما اینکه میدانم ومیدانیدکه چنین کاری عملاً غیر ممکن است.

آیا ناصبوری شما برای اتمام زمان انتخابات و اعلام نتایج توسط مراجع قانونی نشان از دو چیز ندارد؟ یکی اینکه آنقدر تشنه رسیدن به قدرت بودیدکه نتوانستید شادمانی خود را از پیروزی پنهان کرده و اقدام به اعلام زودهنگام آن کردید(که البته دست یافتن به چنین اطلاعاتی بدون دسترسی به هاله نور غیرممکن است!!)

و یا اینکه ریگی به کفش داشتید و برای اینکه بازی را از دست حریف بگیرید و خود بازیگردان بشوید چنین ادعایی کردید تا آتشی را که مدتها برایش تهیه می دیدید روشن نمائید؟

    

خنجر آب‌دیده را زنگ عوض نمی‌کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی‌کند
بگوی با منافقین به کوری دو چشمتان
پیرو خط رهبری رنگ عوض نمی‌کند

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.