تبیان، دستیار زندگی
او حكمت شرق، حكمت شیعى وحكمت ایرانى شیعى را طلب مى‏كرد و مظهر كاملش را در وجود آقاى طباطبایى مى‏دید. دركتاب، حكمت را مى‏خواند؛ ولى تجسمش را در چهره آقاى طباطبایى مى‏دید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طباطبایى، فیلسوف آزاد اندیش

علام?  طباطبایی

گفت و گو با دكتر غلامحسین دینانی

بخش اول    ،    بخش دوم    ،    بخش سوم

من چنانچه‏مى‏دانید، شب‏ها تا صبح بیدارم. تا صبح كه قال الباقر و قال الصادق مى‏خوانم، این ذكر سلوكى ‏من است

مرحوم علامه را چه زمانى شادمان و با نشاط مى‏یافتید؟

در جلسات درس خصوصى ـ‌چه جلسات درس شبانه در قم و چه جلسات تهران‌ـ، همواره ایشان را شادمان مى‏دیدم. در این جلسات متبسم بود: سیگار مى‏كشید، چای مى‏خورد و حرف مى‏زد و با شادمانى تمام سخن مى‏گفت.

اولین جلسه تهران را به‏خاطر دارید؟

بله، از ایشان اجازه گرفتم كه آیا اجازه مى‏دهید من در جلسات تهران شركت كنم؟ ‏فرمودند: مانعى ندارد و من همراه ایشان به تهران آمدم. شب اولى كه به این جلسه راه پیداكردم، ناآشنا بودم و استادان آنجا و خود هانرى كربن را ندیده بودم و منزلى را كه‏ مى‏رفتیم، نمى‏شناختم. در مجموع این جلسه جاذبه زیادى برایم داشت و اشخاصى كه با آنها آشنا شدم، ‏برایم جالب بودند. بیشتر گوش مى‏دادم. بعدها كه شناختم ازحاضران جلسه بیشتر شد، صحبت مى‏كردم و سؤالاتى را با آقاى كربن مطرح‏مى‏كردم. قبلا فقط شنیده بودم فیلسوفی فرانسوى است كه به ایران مى‏آید و با آقاى‏طباطبایى مصاحبت دارد.

در مجموع او را چگونه دیدید؟

مردى ویژه بود. او یكى از بزرگترین فیلسوفان مغرب زمین در عصر ما بود. از این جهت مى‏گویم فیلسوفى بزرگ بود كه همه فیلسوفان عصر خودش را دیده و درك‏كرده بود، نه اینكه مثل ویتگنشتاین یا هایدگر تئورى خاصى بیان كرده باشد. شاید هیچ ‏فیلسوفى به اندازه كربن استاد ندیده بود. او از هایدگر گرفته تا امیل بریه و ژیلسون و ماسینیون ‏و... را دیده بود. با مكتب‏هاى فلسفى غرب فوق‏العاده آشنایى داشت و متبحر بود.

من ندیده بودم ایشان درباره زنی صحبت كند و از یك خانم تعریف كند؛ ولى بارها از بزرگوارى خانم‌كربن و فرهیختگى او سخن به میان ‏آورد.

ویژگى هانرى كربن این بود كه سخت شیفته معنویات و روحانیت بود و معنویت را جستجو مى‏كرد و بر این باور بود كه جهان در حال تهى شدن از معنویت است و باید آن را از نو احیا و پیدا كنیم. كربن كه فنومولوژى خوانده بود، از طریق ماسینیون با سهروردى آشنا شد و همه معارف را در آثار سهروردى و سپس ملاصدرا یافته بود و مجذوب این دو فیلسوف‏ بود. به همین جهت به ایران آمده بود و تا پایان عمر سالی چهار یا شش ماه به ایران سفر مى‏كرد و اقامت داشت. وقتى هم كه در فرانسه بود، در همین زمینه كار مى‏كرد. او آثار متعددى پدید آورده كه شگفت‏انگیز است.

چه كسى كربن را به آقاى طباطبایى دلالت كرده بود؟

آشنایى كربن با ایران از طریق سهروردى بود. بعد از آمدن به ایران، بر اثر نشست و برخاست با استادان دانشگاه و بحث و مذاكره با كسانى چون آقایان دكترداریوش شایگان و دكتر سید حسین نصر و دكتر عیسى سپهبدى كه به زبان فرانسه مسلط بود، توانسته بود به آقاى طباطبایى برسد و بعدش هم در همان ملاقات اول ‏مجذوب یكدیگر شدند و آن جلسات شروع شد و تا پایان عمر ایشان ادامه داشت.

از علامه طباطبایى چیزى در باب كربن شنیده‌اید؟

فراوان شنیدم. آقاى طباطبایى مرحوم كربن را دوست داشت و كربن نیز آقاى‏طباطبایى را عاشقانه دوست داشت. من در جلسات مى‏دیدم كه چقدر همدیگر را دوست دارند و به هم ارادت و علاقه دارند. یادم مى‏آید كه هانرى كربن یك شب آقاى‏طباطبایى را به منزل خودش دعوت كرد. این یك دعوت خصوصى بود و شخص دیگری در آن‏حضور نداشت. مرحوم علامه به منزل كربن رفت. كربن فرزند نداشت و خانمش هم اهل عرفان و حكمت بود و همراه با او روى آثار عرفانى كار مى‏كرد.كربن معمولاً شب‏ها كار مى‏كرد و تا صبح بیدار مى‏ماند. خانمش نیز او را همراهى مى‏كرد.

در میهمانى آن شب، نمى‏دانم چه گذشت؛ ولى تا سالیان بعد، آقاى طباطبایى‏چندین بار از آن میهمانى سخن به میان ‏آورد و تحت تأثیر آن جلسه بود. همچنین بارها از بزرگوارى خانم كربن تعریف مى‏كرد. من ندیده بودم ایشان درباره زنی صحبت كند و از یك خانم تعریف كند؛ ولى بارها از بزرگوارى خانم‌كربن و فرهیختگى او سخن به میان ‏آورد. من هیچ‏وقت خانم كربن را ندیدم؛ ولى ذكر خیرش را از آقاى طباطبایى فراوان شنیدم.

كربن در وجود آقاى طباطبایى چه چیزى یافته بود؟

آن چیزى را كه مى‏خواست: مظهر حكمت و عرفان. او حكمت شرق، حكمت شیعى وحكمت ایرانى شیعى را طلب مى‏كرد و مظهر كاملش را در وجود آقاى طباطبایى مى‏دید. دركتاب، حكمت را مى‏خواند؛ ولى تجسمش را در چهره آقاى طباطبایى مى‏دید. آنچه در آثار حكماى اسلامى مى‏خواند، تجسمش را در آقاى طباطبایى مى‏یافت.

آقاى طباطبایى در كربن چه مى‏دید؟

آقاى طباطبایى در كربن همین معنویت و احاطه به جهان و اطلاعات فراوان و تفكر جهانى را مى‏دید. این پرسشى است كه من در آن‏سالها در آن هواى گرم كه از قم به تهران مى‏آمدیم، از خودم مى‏كردم. فكر مى‏كردم: خب، من‏كه جوانم و مشتاق و این جلسه برایم خوب است، علامه طباطبایى چه ‏استفاده‏اى از این جلسه مى‏برد؟ ایشان استفاده مى‏رساند: سؤال مى‏پرسند، جواب مى‏دهد و دوستان استفاده مى‏برند؛ ولى خود ایشان چه استفاده‏اى مى‏برد؟ گاهى این سؤال برایم پیش‏مى‏آمد، تا اینكه اندكى پیش از انقلاب، بعضى از دوستان به من و آقاى صائنى گفتند كه: «این جلسه و تشكیل آن از اول درست نبود؛ براى اینكه بعضى از افراد جلسه اینطور و آنطورند و خود كربن را هم نمى‏دانیم كیست! تشكیل این جلسه از اول‏ هم درست نبود و ما تا حالا تحمل كرده‏ایم؛ ولى الآن كه چیزى به[پیروزی] انقلاب‏نمانده، صلاح نیست ادامه پیدا كند. شما به علامه طباطبایى بگویید كه جلسه را تعطیل كند!»

من به دو دلیل نگفتم: اول ‏اینكه رویم نمى‏شد، دیگر اینكه میل نداشتم جلسه تعطیل شود. دوستان دوباره هفته بعد فشار آوردند كه باید بگویید! ماندیم كه چه كنیم. خدمت علامه عرض كردم: «دوستان مى‏گویند: صلاح نیست این جلسه ادامه پیدا كند!» وقتى آن صحنه یادم ‏مى‏آید، گریه‏ام مى‏گیرد. ایشان یكدفعه حالش بد شد و رعشه مختصرى كه دستشان داشت، چند برابر شد؛ لب‏هایش لرزید، صورتش قرمز شد، چهار پنج دقیقه سكوت كرد و فقط چند بار گفت: «عجب، عجب، عجب!» بعد جمله‏اى گفتند كه خیلى عجیب بود و من جواب خودم را گرفتم كه‏گفتم پیش از این برایم سؤال بود. ایشان فرمودند: «به‏عنوان شخصى كه در گوشه‏اى نشسته‏ام و چیز مى‏نویسم، تنها راهم ‏به جهان و تفكر جهانى و اینكه ببینم در جهان چه مى‏گذرد، این جلسه است. این را هم نمى‏توانند براى من ببینند!»

تازه فهمیدم كه ایشان مى‏خواست بداند در دنیا چه مى‏گذرد و تازه‏ترین بحث‏هاى‏فكرى جهان چیست و به چه منوالى است. او زبان خارجى‏نمى‏دانست و كتب خارجى نمى‏خواند؛ ولى با حضور در این جلسه مى‏خواست ببیند كه آخرین‏مرحله تفكر جهان چیست و به چه سمت و سویى مى‏رود و ما در كجاى جهان ایستاده‏ایم؟به‏عنوان یك متفكر آزاداندیش مى‏خواست این را بداند و مسائل این بحث را پی مى‏گرفت. او پیام‏را مى‏گرفت، به درستى هم مى‏گرفت.

او حكمت شرق، حكمت شیعى وحكمت ایرانى شیعى را طلب مى‏كرد و مظهر كاملش را در وجود آقاى طباطبایى مى‏دید. دركتاب، حكمت را مى‏خواند؛ ولى تجسمش را در چهره آقاى طباطبایى مى‏دید.

در آن جلسه كتاب خوانده نمى‏شد، حرف زده مى‏شد؛ ولى پیام‏ها به میان مى‏آمد و آخرین نظریات و مسائل تفكر جهانى در امور مختلف و بیشتر فلسفه جهان مطرح مى‏شد؛ نظیر اینكه: معضلات جهانى چیست؟ اساسى‏ترین‏فكر فلسفى چیست؟ و...

شما از كربن سؤالات خصوصى هم مى‏كردید؟

بله، سؤالاتى از ایشان مى‏كردم كه معمولاً اشخاص جلسه نمى‏كردند. كربن در ضمن اینكه اشراقى و معنوى بود، به‏صورت تیپیكال، غربى‏بود و كاراكتر غربى/ اروپایى داشت. مى‏دانستم كه از یك آدم غربى مثل كربن، سؤال‏خصوصى پرسیدن خلاف ادب است؛ ولى گاهى من این كار را مى‏كردم و وقتى كه سؤال‏خصوصى از كربن مى‏پرسیدم، علامه طباطبایى گوشش را تیز مى‏كرد تا ببیند چه مى‏پرسم ‏و او چه جوابى مى‏دهد! خود همین مسئله از ظرایف این جلسه بود.

یـــك بــار پرسیدم: «آقــاى كــربن، شما در هــمه نوشته‏ها و آثارتان روى مرشد درطریقت، تكیه و تأكید مى‏كنیدو او را براى سالك راه حق لازم مى‏دانید. از حرف‏ها ونوشته‏هاى شما چنین برمى‏آید. مرشد خود شما كیست؟» دیدم آقاى طباطبایى تیز شد تا جواب ایشان را بشنود.

كربن لبخندی زد و گفت: «من اویسى هستم.» سالكان اویسى و اویسیه، سلاكى هستند كه وجود مرشد را در هر زمانى لازم نمى‏دانند و مى‏گویند: انسان در هر زمانى سلوك كند، خودش ‏مى‏رسد. من باز سماجت كردم و پرسیدم: «اگر اویسى هستید، ذكر جلى شما چیست؟» ایشان این بار قیافه جدى گرفت و فرمود: «من چنانچه‏مى‏دانید، شب‏ها تا صبح بیدارم. تا صبح كه قال الباقر و قال الصادق مى‏خوانم، این ذكر سلوكى ‏من است!» قانع شدم و چیزى نگفتم.

از تلاقى طباطبایى و كربن چه تحلیلى داشتید و دارید؟

تحلیل من این بود كه كربن تحت تأثیر اندیشه‏هاى علامه طباطبایى قرار گرفت و علامه هم از اندیشه‏هاى كربن خیلى بهره برد و نتیجه آشنایى و سود بردن علامه‏ از آشنایى با مكاتب فلسفى غرب بود و توانست در مسائل فلسفى و برخى‏موضع‏گیرى‏هاى علمى، از آنها بهره ببرد و على‏الاعمیا سخن نگفت و تیر به تاریكى‏نینداخت. مى‏دانست چه بگوید. اینها بهره‏هایى است كه علامه از آن جلسه مى‏برد.

ویژگى هانرى كربن این بود كه سخت شیفته معنویات و روحانیت بود و معنویت را جستجو مى‏كرد و بر این باور بود كه جهان در حال تهى شدن از معنویت است و باید آن را از نو احیا و پیدا كنیم

از طرف دیگر، كربن هم فراوان استفاده مى‏كرد. آنچه در كتاب‏ها خوانده بود، در اینجا تطبیق مى‏كرد و تصحیح مى‏شد و از حرف‏هاى علامه تجسم آنها را مى‏یافت و هر دو واقعاً استفاده‏هاى فراوان مى‏كردند و این به نفع عالم تشیع بود. خدمات علامه طباطبایى به عالم‏تشیع نیاز به گفتن ندارد. تفسیر او و كتاب‏هاى دیگرش چیزى است كه همه مى‏دانند؛ اما من‏معتقدم هیچ كس و هیچ غربى در طول تاریخ به اندازه كربن به عالم تشیع خدمت نكرده است.

كتاب‏هاى كربن كه درباره فلسفه اسلامى نوشته است، امروز به زبان‏هاى مختلف‏ترجمه شده است و جهان تحت تأثیر كربن قرار دارد. بسیارى از عرب‏ها، تحت تأثیر كربن به‏جهان تشیع نزدیك شده‏اند. این كم خدمتى نیست. متأسفانه آثار او به‏فارسى ترجمه نشده است. او به جهان تشیع و تشیع معنوى و عرفانى، خدمتى بزرگ انجام داد و آثارش در دراز مدت باقى خواهد ماند، اثر خواهد گذاشت و جاودانه است.

كربن در میان حكماى مغرب زمین چه جایگاهى دارد؟

هانرى كربن یك فیلسوف معنوى از تبار حكماى اشراقى است. او فیلسوف معنوى‏است كه در مغرب زمین تقریباً نوبر است. نمى‏خواهم بگویم اصلاً نیست. بوده و خواهد بود.ویژگى كربن، این است كه با حكمت اسلامى هم آشناست. ممكن است كسانى‏با حكمت مشرق زمین به نوعى آشنا باشند، ولى در فیلسوفانى كه ما در مغرب زمین‏مى‏شناسیم، هیچ كس به اندازه ایشان به حكمت و معرفت اسلامى و بخصوص شیعى آشنایى‏ندارد. او از همه بالاتر است.

انتهاى اندیشه كربن كجاست؟

انتهاى اندیشه كربن رسیدن به معنویت تشیع است. در آنجا مستغرق مى‏شود. معنویت ‏تشیع، عرفان و ولایت است و ولایت كلیّه. او از سرگشتگى غرب فراوان سخن مى‏گفت و دنیا را در سراشیب انحطاط مادى و خالى شدن از معنویت مى‏دید و نگران بود. كربن نگران خالى‏شدن عالم از معنویت بود و از این رو، تا آنجا كه مى‏توانست، مى‏كوشید نورى از معنویت را به‏جهان بتاباند.

بخش اول   ،    بخش دوم                                                                      گروه دین و اندیشه - حسین عسگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.