بررسی تحلیلی تنبیه از منظر روایی، فقهی و روان شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تحلیلی تنبیه از منظر روایی، فقهی و روان شناسی - نسخه متنی

سیدجواد حسنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسى تحليلى تنبيه از منظر روايى، فقهى و روان‏شناسى

سيدجواد حسنى

تعريف «تنبيه‏»

«تنبيه‏» ( Punishment ) در لغت، به معناى آگاه كردن، (1) و بيدار كردن (2) است. و در اصطلاح تربيت و به ويژه از ديد روان‏شناسان، تعاريف مختلفى براى آن ارائه گرديده كه از نظر محتوا قرين همديگر است. در كتاب روان‏شناسى پرورشى (3) ، تنبيه اين‏گونه تعريف شده است: «ارائه يك محرك آزارنده، يا تنبيه كننده به دنبال يك رفتار نامطلوب براى كاهش دادن آن رفتار. براى مثال، اگر بعد از انجام رفتارى نامطلوب از سوى كودك مثل گفتن يك حرف زشت، با ارائه يك محرك آزارنده مثل سيلى زدن به او، خواسته باشيم كه احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او كاهش دهيم، او را تنبيه كرده‏ايم.» در اين تعريف، از اصطلاح «محرك آزارنده‏» مى‏توان تاديب و يا تنبيه بدنى كودك را نيز استفاده كرد كه در موارد خاصى، به عنوان آخرين شيوه در اصلاح رفتار كودكان تجويز گرديده است.

«حد» و «تنبيه‏»

«حد»، كه در لغت، به معناى حايل و حاجز ميان دو چيز است، در شرع، عبارت است از وارد ساختن عقوبت و كيفرى بر مكلف به دليل معصيتى كه مرتكب شده بدان اندازه كه شارع مقدس مقدر و مقرر داشته است. (4) در واقع، «حد» مجازات معينى است كه در اسلام، براى برخى جرايم در نظر گرفته شده است. برخى از اين مجازات‏ها تعداد مشخصى ضربه شلاق و مانند آن مى‏باشد. حدود بايد زير نظر حاكم اسلامى اجرا گردد و منظور از آن، حفظ نظام اجتماع و ريشه كن ساختن فساد و تبهكارى از جامعه انسانى و اسلامى است. حدود شامل: حد زنا، حد لواط، حد قذف، حد شرب خمر، حد دزدى و حد محارب است.

با توجه به معنا، «حد شرعى‏» اصولا براى گناهان كبيره‏اى معين گرديده است كه در آن اولا، حرمت ذات شرعى وجود دارد. ثانيا، مقدار حد و يا نوع مجازات آن معين است. ثالثا، مرتكب گناه مكلف باشد. رابعا، هيچ‏كسى، حتى حاكم شرع، نمى‏تواند آن را كم يا زياد نمايد، در حالى كه تنبيه مصطلح هيچ‏كدام از شروط مزبور را ندارد; يعنى: تنبيه درباره خطاهايى به كار مى‏رود كه نه تنها حد ندارد، بلكه حتى گاهى حرمت‏شرعيه نيز ندارند، بلكه كارهايى بوده كه از لحاظ اخلاقى، سزاوار نبوده از متربى مسلمان صادر شود.

«تعزير» و «تنبيه‏»

علامه مجلسى(ره) مى‏فرمايد: «التعزير و هو التاديب دون الحد و يكون براى الامام و الحاكم‏» (5) اجماع فقهاى شيعه (6) و حتى فقهاى عامه (7) بر اين است كه افراد غير مكلف يا غير بالغ و يا مجنون اگر محرمات شرعيه را، كه در قرآن براى آن حدى مشخص گرديده مرتكب شوند، بايد تعزير گردند.

اگر چه تعزير به معنى تاديب و تنبيه بدنى مى‏باشد و به تمام مجازاتى اطلاق مى‏شود كه در اسلام، حد ثابتى ندارد و يا اگر حد ثابتى دارد، مرتكب آن غير مكلف است، با معناى «تنبيه‏» اصطلاحى تفاوت دارد; چون اولا، تعزير در برابر فعل حرام است. ثانيا، مقدار ضرب تازيانه آن كم‏تر از حد و منوط به نظر امام يا حاكم اسلامى است، در حالى كه «تنبيه‏» ممكن است‏براى فعل حرام و يا غير حرام - مثل اعمالى كه عادتا به حد حرمت‏شرعى نمى‏رسد - انجام گيرد و مقدار ضرب آن هم قطعا از تعزير كم‏تر است. همچنين تنبيه و تاديب متربى ممكن است‏به وسيله ولى او و يا معلم و مربى او كه اذن تنبيه دارد، انجام گيرد.

تنبيه از نظر روان‏شناسى

از نظر روان‏شناسان، چون اساس زندگى كودك، به ويژه در سال‏هاى اول زندگى، مبتنى بر جلب لذت و دفع الم است، از هر چه براى او لذت بخش و خوشايند باشد، استقبال مى‏كند و از هر چه برايش دردآورد و رنج آفرين باشد، فرار مى‏نمايد. بدين روى، طبيعى است كه تنبيه براى كودك امرى دردآور باشد و سبب گريز او از عملى است كه عاقبتش تنبيه است.

امروزه روان‏شناسان به دلايل اخلاقى، استفاده از تنبيه بدنى - مانند سيلى‏زدن - را توصيه نمى‏كنند و حتى هنگامى كه مى‏خواهند تاثير اين نوع محرك‏ها را در مهار و كاهش رفتار آزمايش كنند، از حيوانات كمك مى‏گيرند، سپس نتيجه اصلاح شده داده‏هاى آزمايشى خود را در مورد انسان تجربه مى‏كنند. ولى آن‏جا كه رفتار فرد از خود تنبيه به مراتب مخرب‏تر باشد، كاربرد تنبيه موجه و منطقى تلقى شده است. (8)

از زمان‏هاى قديم، مساله تنبيه در آموزش و پرورش و چگونگى و كيفيت تاثير آن مورد بحث‏بوده و موافقان و مخالفانى داشته است غالب روان‏شناسان با مقوله تنبيه به صورت محتاطانه برخورد كرده‏اند و از نظراتشان استفاده مى‏شود كه در صورت اصلاح شدن رفتار كودك با روش‏هاى مطلوب و به وسيله تقويت كننده‏هاى «مثبت و منفى‏» مربيان مجاز به استفاده از تنبيه به عنوان يك محرك آزارنده نمى‏باشند. اما اگر تمام روش‏هاى ممكن و انسانى به كار گرفته شد و نتيجه مثبت و مطلوب به بار نياورد، همچنين رفتار ناهنجار كودك ناپسند و بسيار حاد بود، استفاده از تنبيه بدنى به نظر برخى از آنان، مفيد و حتى لازم است. به عنوان نمونه، به برخى از نظرات روان‏شناسان اشاره مى‏شود:

گيج و برلاينر ( Guqe & Berl iner ) مى‏گويند: اگر رفتارى را كه مى‏خواهيد مانع آن شويد بسيار خطرناك يا ناخوشايند است، در آن صورت، تنبيه‏به‏عنوان‏راهى‏براى‏دفع‏آن‏رفتارچيزى‏خوب است. (9)

و يا گاترى (ش‏ژس‏س‏ا) مى‏گويد: تنبيه به اين علت در تغيير دادن رفتار نامطلوب مؤثر است كه رفتارى ناهمساز است. (10)

در كتاب تغيير رفتار و رفتار درمانى، ضمن اين‏كه بحث مطلوبى درباره استفاده از روش تنبيه و آثار آن مطرح شده با اين حال، مؤلف عقيده دارد كه گاهى ممكن است رفتار نابهنجار فرد آن چنان وخيم و خطرناك باشد كه هيچ روش ديگرى براى تغيير رفتار و يا اصلاح آن جواب ندهد و به ناچار كاربرد روش تنبيه تنها روش ممكن باشد; مثل وقتى كه رفتار نامطلوب فرد سلامت و بقاى خود او و يا افراد ديگر را تهديد مى‏كند. (11)

بنابراين، از نظر روان‏شناسان، تنبيه مى‏تواند يك روش تربيتى باشد، اما بر اساس مقررات و در مواردى به كار مى‏رود كه رفتار متربى ناپسند و بر خلاف مقررات است و ما مى‏خواهيم آن را تضعيف يا خاموش كنيم.

تنبيه و تقويت

از نظر روان‏شناسان، تنبيه در اصل، فرايندى است كه با تقويت تفاوت دارد. در تعريفى ساده، «تقويت‏» را به تثبيت‏يك رفتار از راه كنترل پيامدهاى آن معنا مى‏كنند. (12) تنبيه با تقويت، هم از لحاظ روشى و هم از لحاظ شرايط به كارگيرى تفاوت دارند، اگر چه ممكن است در برخى موارد، نتيجه يكسان داشته باشند. تقويت‏با عوامل مثبت و منفى سر و كار دارد، اما تنبيه به حضور محرك آزارنده منفى و فقدان محرك مثبت مربوط مى‏شود. همچنين در حالى كه تقويت در مورد تحكيم پاسخ به كار مى‏رود، تنبيه فرايندى است كه انجام پاسخ را تضعيف مى‏كند و يا از بين مى‏برد. به عبارت ديگر، هنگامى كه محرك براى استحكام و استمرار پاسخ به كار مى‏رود، مى‏گويند: رفتار تقويت‏شده است، اما وقتى وجود و عدم وجود محركى در موقعيتى موجب تضعيف پاسخ شود، در اين صورت، تنبيه صورت گرفته است; مثلا، وقتى به شاگرد بد اخلاقى جريمه بدهند و يا او را از كلاس اخراج كنند تنبيه صورت گرفته است; در مورد اول، وجود محرك منفى و مزاحم دادن جريمه و در مورد دوم، حذف محرك مثبت و اخراج از كلاس، گرايش به پاسخ بد اخلاقى را احتمالا تضعيف مى‏كند.

تقويت در ايجاد رفتار مطلوب و يا افزايش آن مؤثر است، اما تنبيه سرانجام ممكن است هم براى تنبيه شونده و هم براى تنبيه كننده، عواقب زيان‏آورى داشته باشد. بنابراين، تنبيه به جز در مواردى خاص، وسيله مناسبى براى تغيير رفتار نامطلوب و يا ترك عادت نيست.

تنبيه يا تشويق؟

از نظر روان‏شناسان، تنبيه وتشويق دو روش تربيتى است كه براى رعايت مقررات و حفظ انضباط، بايد در آموزشگاه‏ها و محيطهاى تربيتى به كار گرفته شود. تشويق يا پاداش در مواردى به كار مى‏رود كه رفتارى دلخواه و مطلوب از متربى سر بزند و بخواهيم آن رفتار تقويت و تكرار شود و به صورت عادت درآيد. اما تنبيه در مواردى به كار مى‏رود كه رفتار متربى ناپسند و بر خلاف موازين دينى و مقررات است و مى‏خواهيم آن را تضعيف يا خاموش كنيم. اين دو روش بايد به طرز صحيح و بجا به كار روند تا موجب آرامش خاطر و تعادل گردند.

بايد از تنبيه‏هاى شديد در برابر خطاهاى كوچك يا از تنبيه‏هاى گروهى براى اشتباهات فردى، به ويژه تنبيه‏هاى بدنى، كنايه‏آميز و توهين‏دار خوددارى كرد; چون اين تنبيهات غالبا در ضمير و روان متربى كينه و روحيه انتقام‏جويى ايجاد مى‏كند.

در واقع، تنبيه دو نقش در انضباط ايفا مى‏كند: يكى اين‏كه موجب تضعيف و عدم تكرار رفتار ناپسند مى‏شود و ديگر اين‏كه كودك را متوجه مى‏كند كه رفتارش مورد قبول محيط اجتماع نيست و در واقع او را با انتظارات اجتماعى آشنا مى‏كند.

براى اين‏كه اين روش تربيتى مؤثر واقع شود، بايد متناسب با خطا باشد و بلافاصله اعمال گردد. همچنين دليل آن نيز براى كودك و متربى روشن باشد. از جمله عوامل تاثيرگذار در اين روش، ثبات و وحدت روش اوليا و مربيان است.

از مجموع مباحث و نظرات روان‏شناسان درباب آموزش و يادگيرى كودكان (13) چنين استفاده مى‏شود كه آنان غالبا بر تقويت مثبت و دادن پاداش در مقابل اعمال و رفتارهاى مطلوب تكيه كرده‏اند و تنبيه را به عنوان آخرين روش در تغيير رفتار، آن‏هم به شكل ساده مورد توجه قرار داده‏اند كه اين به نظر اسلام نيز نزديك است; زيرا در روايات اسلامى (14) روش اوليه براى برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمى است; در صورتى كه نرمى سودمند نباشد، تندى و برخورد مناسب با خطا به عنوان داروى تلخ و آخرين راه حل تجويز شده است.

تنبيه در نظام تربيتى اسلام

1- اهميت و ضرورت تنبيه از نظر اسلام

اسلام درباب تنبيه ديدگاه خاصى دارد كه از هرگونه افراط و تفريط مبراست و به شيوه‏اى اعتدالى، تنبيه را در برخى موارد به شكل محدود، براى اصلاح رفتارهاى نامطلوب و با شروطى مى‏پذيرد.

دين اسلام سفارش اكيد مى‏كند كه بزرگ‏ترها در برابر كوچك‏ترها بيش‏تر احساس مسؤوليت كنند و حقوق آن‏ها را مراعات نمايند. اسلام به جامعه به صورت يك «كل‏» مى‏نگرد، به موجوديت انسان‏ها اهميت‏خاصى مى‏دهد، خودسازى آحاد امت را لازم مى‏داند، رفق و شفقت‏با ديگران را جزء وظايف مى‏شمارد و مى‏گويد: «المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه.» (15) بر اين اساس، حتى تنبيه بدنى را ابتداء حتى براى حيوانات نمى‏پسندد و ترحم بر آن‏ها را از وظايف هر كس مى‏داند. پس به جاست كه اوليا و مربيان در مورد خطاهاى جزئى كودكان خشم نورزند و به آنان غضب نكنند، بلكه با قدرى مسامحه، از خطاى آن‏ها بگذرند تا آنان شخصيت واقعى خود را بيابند، اصولا معلم و مربى پيش از آن كه سخت‏گيرى كند، بايد در كارش عالم و دانشمند باشد.

البته بايد به اين نكته توجه داشت كه در موارد خاصى، به ضرورت استفاده از تنبيه در نظام تربيتى اسلام تصريح شده است و اين معنى اولا، از آيات متعددى كه رسالت‏حضرت رسول(ص) را منحصر به تبشير و انذار مى‏داند، قابل درك است و هم از آيات و رواياتى كه حدود الهى و تعزيرات اسلامى را تبيين مى‏كنند. اما اسلام براى هر جرم و خطا تنبيه و مجازات در خور آن را ارائه مى‏كند، آن هم در صورتى كه عوامل ديگر تربيتى - همانند رفق و مدارا و نرمى كه با طبيعت و روحيات كودك هماهنگ است - مؤثر نيفتاد. در اين صورت، مربى و ولى كودك ناگزير از تنبيه و مجازات بدنى است كه در تربيت دينى و اخلاقى كودك از نظر اسلام، به عنوان يك روش احتياطى و استثنايى تلقى مى‏شود.

ثانيا از آن‏جا كه فرزندان و متربيان نزد انسان مسلمان امانت‏اند و نسبت‏به آنان مسؤوليت دارد، همان‏گونه كه تامين نيازهاى جسمى كودك لازم است، تاديب او از آن واجب‏تر مى‏باشد، پرورش قواى فكرى، عقلانى، روحى، عاطفى و مذهبى كودكان از اهم وظايف مى‏باشد و تحصيل فضايل اخلاقى مانند، صداقت، پاك‏دامنى، امانت دارى، مراعات نظافت، طهارت و خلاصه آنچه به انسانيت انسان مربوط است ضرورت دارد كه تحقق آن‏ها گاهى نيازمند روش‏ها و مراتبى از تاديب و تنبيه غير بدنى است.

ثالثا، همان‏گونه كه انسان در انجام تكاليف دينى و اجتماعى نسبت‏به خودش مسؤوليت دارد، نسبت‏به اهل و خانواده خودش نيز از لحاظ حفظ و نگه‏دارى آنان از عذاب آخرت مسؤوليت دارد. خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجارة عليها ملائكة غلاظ شداد لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون.»(تحريم: 6)

رسيدن انسان به مقامات عالى و درجات رفيعه معنوى و الهى و حتى تكامل و رشد در جنبه‏هاى اخلاقى و اجتماعى به مربى و مؤدب نياز دارد و كودك از تمام لحظات حيات، ملازم والدين و مربى خويش است. بنابراين، براى تحقق آن‏ها، هميشه و در تمام حالات، نمى‏توان از رفق، شفقت و محبت استفاده كرد. گاهى نيز لازم است از تنبيهات بدنى استفاده نمود كه حتى ممكن است گاهى استفاده از آن نه تنها مجاز، بلكه مستحب باشد.

2- تنبيه به عنوان يك روش تربيتى

آنچه در نظر روان‏شناسان مشهور است و نسبت‏به آن گرايش دارند اين است كه تنبيه ابتداء روش مطلوبى در تربيت نيست; زيرا عوارضى بر آن مترتب است. اما غالب دانشمندان اسلامى و مربيان تعليم و تربيت در شرايط خاصى، از تنبيه به عنوان يك روش تربيتى نام مى‏برند; زيرا وقتى از اين روش براى حل مشكل و اصلاح رفتار استفاده مى‏شود كه راه‏حل‏هاى ديگر مؤثر نبوده است.

بايد به اين نكته توجه كرد كه روش تاديب و تنبيه يك روش تربيتى اولى نيست تا در تمام حالات و موقعيت‏ها از آن استفاده گردد و از آن نتيجه مطلوب گرفته شود. تنبيه يك روش تربيتى ثانوى است كه از لحاظ دينى و ارزشى، متاخر از همه روش‏هاى اصلاح رفتار كودك است; يعنى: اگر تمام روش‏هاى ممكن و متناسب در موقعيت‏هاى گوناگون براى تغيير و اصلاح رفتار كودك به كار گرفته شد و نتيجه مطلوب از آن به دست نيامد، در آن صورت، مى‏توان از روش تنبيه استفاده كرد. اين مطلب را مى‏توان، هم از آثار روان‏شناسان و مربيان دريافت و هم از روايات اسلامى به دست آورد.

نكته مهم و اساسى در اين بحث، آن است كه تنبيه به عنوان آخرين راه درمان و اصلاح رفتار تلقى شده و هدف از تنبيه در واقع، اصلاح رفتار و تربيت كودك است، بنابراين، استفاده از اين روش بايد به گونه‏اى باشد كه اصلاح كننده و مؤثر در تربيت متربى باشد.

3- تنبيه در روايات

رواياتى را كه درباب تنبيه آمده مى‏توان از سه جنبه مورد بررسى و بحث قرار داد:

اول. رواياتى كه اذيت و ايذا غير را مورد نكوهش، مذمت و تحريم قرار داده است. تنبيه كودك نيز در واقع، نوعى اذيت و اضرار به غير محسوب مى‏شود. بنابراين، استفاده از اين روش، صحيح نيست و جايز نمى‏باشد. به عنوان نمونه، به اين روايات توجه كنيد:

- النبى(ص) : «من آذى مؤمنا فقد آذاني و من آذاني فقد آذى الله عزوجل و من آذى الله فهو ملعون فى التورة و الانجيل و الزبور و الفرقان.» (16)

- الصادق(ع) : «قال الله تعالى عزوجل: لياذن بحرب مني من آذى عبدي المؤمن. » (17)

الصادق(ع) : «قال رسول الله(ص) : ان اعتى الناس على الله عزوجل من قتل غير قاتله و من ضرب من لم يضربه.» (18)

- ابن ابى عمير از معاويه نقل مى‏كند كه گفت: سالت ابا عبدالله(ع) عن قول الله عزوجل و من يرد فيه بالحاد بظلم... قال: «كل ظلم الحاد و ضرب الخادم من غير ذنب من ذلك الالحاد.» (19)

از مجموع اين روايات و رواياتى كه در اين سياق‏اند، استفاده مى‏شود كه ضرب،ظلم و اذيت غير و تنبيه بدنى و مطلقا هر نوع ايذايى ظلم محسوب مى‏گردد و حرام است. بنابراين تاديب و تنبيه كودكان و متربيان در غير موارد نص، شرعا جايز نيست.

دوم. رواياتى كه درباب اكرام و محبت‏به كودكان و متربيان مى‏باشد و به طور كلى، در آن‏ها توصيه شده كه در ارتباط با غير، به رفق و مدارا عمل نمايند و از هر نوع خشونت و تندى، به ويژه در برخورد با كودكان، پرهيز كنند. روايات ذيل، از اين نمونه است:

- رسول الله(ص) : «من قبل ولده كتب الله له حسنة.» (20)

- رسول الله(ص) : «لينوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه.» (21)

- شكى الى رسول الله(ص) رجل من خدمه فقال: «اعف عنهم تستصلح به قلوبهم. فقال رسول الله(ص) : يتفاوتون فى سؤ الادب. فقال: اعف عنهم.» (22)

- رسول الله(ص) : احبوا الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شيئا ففوا لهم فانهم لايدرون، الا انكم ترزقونهم.» (23)

- رسول الله(ص) : «يا انس ارحم الصغير، ود الكبير، تكن من رفقائى.» (24)

- الصادق(ع) : «اكرموا اولادكم واحسنوا آدابهم يغفرلكم.» (25)

- الصادق(ع) : «ان الله ليرحم الرجل بشدة حبه لولده.» (26)

- على(ع) : احسن الممالك الادب و اقلل الغضب و لاتكثر العتب في غير ذنب فاذا استحق احد منك ذنبا فان العفو مع العدل اشد من العذب لمن كان له العقل. (27)

- قال بعضهم شكوت الى ابى الحسن(ع) : ابنا لي. فقال: «لاتضربه و اهجره و لاتطل.» (28)

- رسول الله(ص) : «علموا و لاتغنفوا فان المعلم العالم خير من العنف.» (29)

- نهى رسول الله(ص) : عن الادب عند الغضب. (30)

- اميرالمؤمنين(ع) : «الا فراط فى الملامة تشب نيران اللجاج.» (31)

بنابراين، از بررسى روايات مزبور، به دست مى‏آيد كه اكرام، محبت، رفق، مدارا و ارزش قائل شدن به كودكان بايد جزو اصول تربيتى باشد. برخورد تند، غضب آلود و يا خشونت در برخورد با كودكان و متربيان ناپسند است.

همچنين مى‏توان اين نتيجه را به دست آورد كه محبت، اكرام، عفو، رحم و اغماض از خطاى كودكان و متربيان در تربيت، مقدم بر ساير روش‏هاست اما اگر با اين روش‏ها، غرض حاصل نشد، بايد از تاديب و تنبيه در حد متعارف استفاده كرد. التبه بايد در مقام تربيت و موقعيت‏هاى تاديب، همواره قاعده و قانون الهى «ادفع بالتي هى احسن‏» (فصلت: 34) را مراعات كرد و حتى در مبارزه با بدى‏هاى متربى از طريق نيكى استفاده كرد; زيرا اين، روش تربيتى بسيار مهمى است و اگر از طرف مربى و معلم به موقع و بجا اعمال شود، مى‏تواند تحول عميقى در فرد به وجود آورد و در صورت به كارگيرى بى‏موقع، نتيجه‏اى جز ترغيب و تشويق به ظلم و بدى و كمك به رواج آن در جامعه نخواهد داشت.

سوم. رواياتى كه در آن‏ها به تنبيه و تاديب كودك و متربى تصريح شده است و تعداد اين روايات هم زياد است، اما به عنوان نمونه به برخى از اين روايات توجه كنيد:

1- ابى عبدالله(ع) قال: «ان في كتاب على(ع) انه كان يضرب بالسوط و بنصف السوط و ببعضه فى الحدود و كان اذا اتى بغلام و جارية لم يدركا، لم يبطل حدا من حدود الله عزوجل‏» قيل له و كيف كان يضرب؟ قال: «ياخذ السوط بيده من وسطه او من ثلثه، ثم يضرب به على قدر اسنانهم «سنشان‏» و لايبطل حدا من حدود الله.» (32)

2- معتبرة حماد ابن عثمان قال: قلت لابي عبدالله(ع) في ادب الصبى و المملوك. فقال(ع): «خمسة او ستة و ارفق.» (33)

3- ابى عبدالله(ع): «اتى على(ع) بجارية لم تحض قد سرقت، فضربها اسواطا و لم يقطعها.» (34)

4- ابى عبدالله(ع): «اتى على(ع) بغلام يشك في احتلام، فقطع اطراف الاصابع.» (35)

5- ابى عبدالله(ع): «قال اميرالمؤمنين(ع): ادب اليتيم مما تؤدب منه ولدك و اضربه مما تضرب منه ولدك.» (36)

6- عن اسد ابن وداعه: ان رجلا يقال له جزى، اتى النبى(ص)، فقال: يا رسول الله ان اهلى يعصونى فبم اعاقبهم؟ قال: «تعفوا»، ثم قال الثانية حتى يقال ثلاثا، قال: «ان عاقبت فعاقب بقدر الذنب و اتق الوجه.» (37)

7- ابى عبدالله(ع): «ان اميرالمؤمنين(ع) القى صبيان الكتاب الواحهم بين يديه ليخير بينهم، فقال: اما انها حكومة و الجور فيها كالجور فى الحكم؟ ابلغوا معلمكم ان ضربكم فوق ثلاث ضربات فى الادب اقتص منه.» (38)

8- رسول الله(ص): علموا الصبى الصلوة ابن سبع سنين و اضربوه عليها ابن عشر سنين.» (39)

9- على(ع): «ادب صغار اهل بيتك بلسانك على الصلوة و الطهور، فاذا بلغوا عشر سنين فاضرب و لاتجاوز ثلاثا.» (40)

10- النبى(ص): «ادب الصبيى ثلاث درر، فمازاد عليه قوصص به يوم القيامة‏» (41)

11- عن فقه الرضا(ع): «التعزير ما بين بضعة عشر سوطا الى تسعة و ثلاثينى و التاديب ما بين ثلاثة الى عشرة.» (42)

12- رسول الله(ص): «لا يحل لوال يؤمن بالله و اليوم الآخر ان يجلد اكثر من عشرة اسواط الا فى حد و اذن في ادب المملوك من ثلاثة الى خمسة.» (43)

تحليل روايات باب تنبيه و نتيجه‏گيرى

با مراجعه به روايات باب تنبيه، اين مطلب به دست مى‏آيد كه اولا، روايات اين باب بسيار است. مرحوم كلينى در كافى بابى تحت عنوان «تاديب الولد» ذكر كرده و در آن روايات فراوانى را جمع‏آورى نموده است. همچنين مرحوم صدوق بابى تحت همين عنوان در من لا يحضر الفقيه (44) آورده و در آن، روايات متعددى در تاييد موضوع ذكر نموده است. مرحوم مجلسى نيز در روضة المتقين (45) برخى از اين روايات را به عنوان «روايات صحيحه‏» نام برده و برخى را «موثقة كالصحيح‏» تعبير كرده است. آية‏الله العظمى خوئى(ره) در تكملة المنهاج، (46) از مجموع روايات مذكور، (روايات 1 - 2 - 5 - 7 - 12) برخى را تعبير به «معتبره‏» و حتى برخى را تعبير به «صحيحة‏» كرده‏اند. ايشان در مساله 285 مى‏فرمايند: «لا باس بضرب الصبى تاديبا خمسة او ستة مع رفق تدل على ذلك معتبرة حماد ابن عثمان (روايت 2) و معتبرة سكونى (روايت 6) و معتبرة غياث ابن ابراهيم (روايت‏5)

اين مطلب نشانگر محكم بودن اسناد روايات اين باب و دلالت آن‏ها بر جواز تاديب و تنبيه كودك با رعايت‏شرايط رفق و موقعيت كودك است.

ثانيا از برخى روايات مزبور (روايات 5 - 6 - 8 - 9 - 12) در ضمن تشويق و تحريك والدين به مراقبت از كودكان، به طور غير مستقيم جواز تاديب و تنبيه كودك نيز استفاده مى‏شود، همچنين مؤيدى قوى در موضوع مورد بحث مى‏باشند كه با مراجعه به روايات مذكور و با اندك دقت و تامل در آن‏ها، اين مطلب به دست مى‏آيد.

از مجموع روايات و اخبار مستفيضه درباب تاديب و تنبيه كودك، كه در اين بحث از برخى آن‏ها استفاده شد، مى‏توان استنباط كرد كه روش اصلى و اوليه در تربيت اطفال و متربيان همان روش‏هاى مطلوب و انسانى است; مثل محبت، رحمت، گذشت، اكرام و تشويق. به كارگيرى روش تنبيه در مواردى جايز است كه منصوص باشد و از راه محبت و رحمت نتوان به هدف اصلى، كه همان اصلاح رفتار و تربيت كودك است، رسيد.

حضرت على(ع) مى‏فرمايند: «من لم يصلحه حسن المداراة يصلحه حسن المكافاة‏»; (47) هر كه با خوش رفتارى و برخوردهاى مطلوب اصلاح نگردد، با خوب كيفر دادن اصلاح مى‏گردد.

همچنين مى‏فرمايند: «استصلاح الاخيار باكرامهم و الاشرار بتاديبهم‏»; (48) راه اصلاح خوبان به اكرام و بزرگ‏داشت آن‏ها و اصلاح افراد شرور به تنبيه و عقاب آن‏هاست.

بنابراين، مى‏توان گفت: تنبيه اثر اصلاحى و تربيتى دارد و اگر هم در تمام موارد اثر مطلوب نداشته باشد، دست كم، عامل بازدارنده خواهد بود. پس در مرحله اول، بايد از روش محبت، رفق و مدارا استفاده كرد و اگر اين روش اصلاحگر نبود، روش تاديب و تنبيه به عنوان آخرين راه حل براى اصلاح رفتار متربى، مؤثر خواهد افتاد و اگر در برخى موارد، اين روش نيز در اصلاح و تربيت مؤثر نباشد، دست كم، فرد خاطى را از ارتكاب مجدد و تكرار عمل خطايى باز خواهد داشت. همين اثر و منع، خود به عنوان يك هدف جزئى و رفتارى مطلوب است.

تاديب و تنبيه كودك از نظر فقها

شكى نيست كه تاديب و تنبيه كودك در موارد منصوص و به عنوان آخرين راه حل و روش درمان و به عنوان يك روش ثانوى در اصلاح رفتار، به اتفاق و اجماع فقهاى شيعه و حتى علماى عامه جايز است; (49) زيرا اين روش در جهت اصلاح و سعادت كودك و رشد اخلاقى و تربيتى اوست، همچنين در حفظ كودك از مفاسد اخلاقى و انحرافات رفتارى مؤثر مى‏باشد. اين عمل حتى گاهى ممكن است مستحب و در بعضى از اوقات، حتى واجب باشد و اين به دليل سيره مستمر فقهاست كه روايات و اخبار مستفيض نيز در اين باب وارد شده است. حتى برخى از بزرگان در كتب روايى بابى تحت عنوان «باب تاديب ولد» قرار داده‏اند كه در اصل و جواز استفاده از اين روش، اختلافى نيست و اگر بحثى هست در كميت و كيفيت تاديب مى‏باشد.

محقق كركى(ره) در جامع المقاصد، در شرح قول مرحوم علامه ادعا مى‏كند كه «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فيه.» (50) مرحوم عاملى در مفتاح الكرامة مى‏گويد: «و للمعلم ضرب الصبيان للتاديب.... اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فيه كما فى الجامع المقاصد و هو كذلك اذا كان الصبيى ذا عقل و تميز كما نبه عليه فى التذكرة و التحرير و الحواشي لانه ياخذ و نه مسلما...» (51)

و همچنين شيخ در نهايه مى‏فرمايد: «و الصبى و المملوك اذا اخطاء ادبا بخمس ضربات الى ست و لا يزاد على ذلك و هكذا فى المبسوط.» (52)

قال المحقق(ره) فى الشرايع: «يكره ان يزاد في تاديب الصبى على عشرة اسواط و كذا المملوك.» (53)

صاحب جواهر الكلام نيز آورده است:

«انه يكره ان يزاد فى تاديب الصبى على عشرة اسواط و كذا المملوك لدلالة معتبرة حماد بن عثمان و معتبرة السكوني و خبر زرارة بن اعين و مرسلة الصدوق.» مجموع اين روايات براى (54) تاديب بيش از ده ضربه را به اثبات نمى‏رساند، آن هم در صورتى كه تاديب به مصلحت كودك باشد و از روى غضب و انتقام‏جويى انجام نگيرد.

حضرت امام خمينى(ره) در تحرير الوسيله مى‏فرمايند: «انه يكره ان يزاد في تاديب الصبى على عشرة اسواط و الظاهر ان تاديبه بحسب نظر المؤدب و الولى، فربما تقتضي المصلحة اقل و ربما تقتضى الاكثر و لا يجوز التجاوز... بل و لا التجاوز عن تعزير البالغ بل الا حوط دون تعزيره و احوط منه الاكتفاء بستة او خمس.» (55)

حضرت آية‏الله خوئى(ره) در تكملة المنهاج مساله 285 آورده‏اند: «لا باس بضرب الصبى تاديبا خمسة او ستة مع رفق‏» (56)

در مساله 2819 رساله عمليه نيز فرموده است: «ولى طفل و معلم طفل با اذن ولى به قدرى كه او ادب شود، مى‏تواند كودك را بزند» (57)

حضرت آية‏الله گلپايگانى(ره) در مجمع المسائل در پاسخ سؤال تاديب شاگرد به وسيله معلم، مى‏فرمايد: «جواز كتك زدن شاگرد جهت تاديب شرعى با اجازه ولى شرعى اگر موجب ديه نشود به طور آرام بعيد نيست و اگر جاى ضرب به سرخى يا كبودى و يا سياهى تغيير رنگ دهد، جايز نيست و معلم ضامن ديه اوست‏» (58)

ساير بزرگان و فقهاى شيعه نيز در طول تاريخ براى حفظ و مراقبت كودكان از مفاسد و انحرافات اخلاقى و رفتارى و در جهت اصلاح و تربيت آنان، استفاده از روش تاديب و تنبيه را جايز شمرده‏اند كه به دليل پرهيز از اطاله كلام از ذكر فتاواى آنان خوددارى مى‏شود.

جمع‏بندى احاديث و نظر فقها

اجماع فقها و اتفاق نظر آنان اين است كه حاكم شرع، ولى كودك و جد پدرى او، مجاز به تنبيه كودك هستند. اما اين‏كه آيا معلم و مؤدب نيز چنين اجازه‏اى دارد يا نه، در ميان انديشمندان مسلمان اختلاف نظر است. برخى به طور مطلق، گفته‏اند كه معلم و مؤدب هم چنين اجازه‏اى دارند و برخى آن را مشروط به اذن ولى و يا حاكم شرع كرده‏اند.

از روايات مذكور باب تنبيه استفاده مى‏شود كه آن بخش از روايات كه مربوط به باب حد و تعزير است، اختيار چنين كارى را فقط به عهده حاكم شرع قرار داده و اوست كه مجاز به اقامه حد و يا اجراى تعزير در برابر ارتكاب كودكان به محرمات شرعى است.

از تعدادى روايات هم استفاده مى‏شود كه فقط پدر و ولى كودك و جد پدرى اجازه تنبيه كودك را دارند.

و از رواياتى كه مربوط به نماز مى‏باشند نيز استفاده مى‏شود كه فقط پدر و جد پدرى مجاز به تنبيه و تاديب كودك نه يا ده ساله، آن هم به دليل ترك نماز هستند. همچين از برخى روايات استفاده مى‏شود، كه سرپرست‏يتيم نيز مجاز به تنبيه كودك مى‏باشد; زيرا مسؤوليت تربيت او را به عهده دارد.

بنابراين، به طور كل، مى‏توان از روايات استنباط كرد كه اولا، فقط حاكم شرع مجاز به اجراى حد و تعزير است و در مورد كودكان، فقط تعزير انجام مى‏گيرد و اختلافى در اين نيست.

ثانيا، پدر و جد پدرى مجاز به تاديب و تنبيه كودك هستند و همه اين را قبول دارند.

اما اين‏كه آيا معلم نيز مجاز به تاديب و تنبيه است‏يا نه، از روايات وارد شده در اين باب همانند معتبره سكونى از امام صادق(ع) و مرسله صدوق استفاده مى‏شود كه به معلم و مؤدب كودك نيز اجازه داده شده است كه براى تربيت، اصلاح و هدايت او از تنبيه استفاده نمايد، اما مشروط بر اين‏كه بيش از سه ضربه نزند، آن هم به طورى كه منجر به سرخى يا سياهى بدن - كه موجب ديه است - نشود.

چند نكته اساسى

الف - تنبيه از لحاظ كمى و مقدار ضرب

از لحاظ كمى با مراجعه به روايات مى‏توان استنباط كرد كه معلم و مؤدب در استفاده از تنبيه، مجاز به استفاده بيش از سه ضربه نمى‏باشند; زيرا از معتبره سكونى و مرسله صدوق (روايات 6 و 7 و 10) بيش از اين تعداد استنباط نمى‏شود.

پدر و جد پدرى با توجه به دلالت معتبره حماد بن عثمان (روايت 2) در تنبيه بدنى، مجاز به استفاده از بيش از شش ضربه نمى‏باشند.

حاكم شرع در تاديب افراد گوناگون - اعم از عبد و حر كودك يا بزرگ - مجاز به استفاده از بيش از ده ضربه نيست. (روايات 11 و 12)

ب - كيفيت تنبيه

اين بحث مهم است و از روايات اين باب، مى‏توان موارد ذيل را استفاده كرد:

- در صورتى كه كودك عمل خلاف را تكرار نكرد، بايد از خطا و خلاف او چشم پوشى كرد و او را مورد عفو قرار داد، همان‏گونه كه از روايت اسد بن وداعه (روايت 6) چنين مطلبى را مى‏توان استفاده كرد.

- در تنبيه و ضرب كودك، بايد از زدن به جاهاى حساس بدن مثل صورت، جدا اجتناب كرد. (روايت 6)

- در تنبيه، بايد ابتدا از رفق و نرمى استفاده كرد. اين مطلب از روايت‏حماد بن عثمان استنباط مى‏شود. (روايت 2)

- تنبيه نبايد موجب سرخ و يا كبود شدن بدن كودك شود; چون در اين صورت، موجب پرداخت ديه به وسيله تنبيه كننده مى‏شود، حتى اگر تنبيه كننده پدر با جد پدرى او باشد. (مجمع المسائل، ج 3، ص 267)

- تنبيه كودك بايد در مقابل عمل خلاف و يا رفتار نامطلوبى صورت گيرد كه كودك مرتكب شده است و در اجراى تنبيه، بايد تفاوت‏هاى فردى و سنى و شرايط جسمانى كودكان نيز مورد ملاحظه قرار گيرد، همچنين تا حدى كودكان قادر به تشخيص خير و صلاح خود باشند و نسبت‏به احكام، از نظر عقلى، درك داشته باشند. محمد بن مسلم از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) سؤال كرد كه كودك چه موقع بايد نماز بخواند؟ امام(ع) فرمودند: «اذا عقل الصلوة‏»; وقتى كودك بتواند درك كند. از امام(ع) سؤال شد كه كودك چه موقع نماز را درك مى‏كند و نماز بر او واجب مى‏شود؟ امام(ع) فرمودند: در نه سالگى. (59)

ج - اقسام اعمال خلاف و رفتارهاى نامطلوب كه موجب تاديب و تعزير كودك مى‏گردد

با مراجعه به روايات، مى‏توان اين قبيل اعمال و رفتار را به اين ترتيب دسته‏بندى كرد:

- ارتكاب محرمات شرعى كه اگر ملكف انجام دهد داراى حد شرعى است، كودك با ارتكاب آن‏ها، تعزير مى‏شود. (روايات 1، 3، 4، 11، 12)

- تنبيه كودك به دليل ترك نماز فقط به وسيله ولى ويا جد پدرى او بايد انجام گيرد. (روايات 8 - 9)

كودك به دليل عصيان و مخالفت امر والدين و مولى تنبيه مى‏شود (روايت 2، 5، 6، 7، 12) همچنين برخى روايات نيز اطلاق دارند. (روايات 4، 6، 8) به طور خلاصه، مى‏توان از مجموع اين روايات استنباط كرد كه تنبيه كودك براى مطلق كار خلاف تجويز شده است، البته با رعايت موارد منصوص و با اولويت و تقدم رفق و در نظر گرفتن مصالح كودك.

چند نكته

1- استفاده از تنبيه در مواردى صورت مى‏گيرد كه تربيت كودك بر آن متوقف باشد و يا به مصلحت او باشد; زيرا خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «ولا تستوى الحسنة و لا السيئة ادفع بالتي هى احسن.» (فصلت: 34)

«روش احسن‏» در واقع، همان روش اكرام، محبت و رفق و مدارا با اطفال و متربيان است كه در جهت اصلاح آنان مى‏باشد. از اين آيه استفاده مى‏شود كه روش تنبيه روش غير احسن است. بنابراين، بايد از آن اجتناب كرد، مگر در موارد منصوص و خاصى كه روش احسن به نتيجه لازم نمى‏رسد.

2- مؤدب و معلم در مقام تعليم و تربيت كودك، نبايد بيش از سه ضربه بزند. همچنين پدر و جد پدرى نيز نبايد بيش از شش ضربه بزنند. بر آنان رعايت مصلحت كودك لازم است.

3- در تنبيه كودك، بايد مواظب بود كه به جاهايى حساس بدن مثل سر و صورت ضربه نخورد. (60)

4- تنبيه نبايد بيش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرت رسول(ص) در روايت اسد بن وداعة، پس از آن‏كه سه مرتبه از تنبيه نهى كردند، سپس آن را به مقدار گناه مجاز دانستند. (61)

5- در تنبيه، بايد قوت بدنى، سن و شخصيت متربى را نيز در نظر گرفت. (62)

در خصوص رعايت‏شخصيت افراد حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «عقوبة العقلاء التلويح و عقوبة الجهال التصريح‏» (63) و يا فرمودند: «التعريض للعاقل اشد عقابا.» (64)

6- هميشه در حال ناراحتى و خشم، بايد از تنبيه اجتناب كرد. نهى النبى(ص) عن الادب عند الغضب. (65)

7- اگر كودك پيش از تنبيه، رفتار نامطلوب را ترك كرد و اصلاح شد، نبايد او را تنبيه كرد; زيرا هدف از تنبيه و تاديب، اصلاح كودك است كه حاصل شده است. همچنين اگر پس از تنبيه هدف محقق شد، ديگر نبايد تنبيه تداوم داشته باشد.

8- در استفاده از روش تنبيه، نبايد افراط يا تفريط كرد، بلكه بايد اعتدال را در نظر داشت، حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «لاتكثرن العقاب فانه يورث الضغينة و يدعوه الى البغضاء.» (66) در كلام ديگرى فرمودند: «الافراط فى الملامة تشب نيران اللجاج.» همچنين فرمودند: «لا يكونن المحسن و المسى‏ء (67) عندك بمنزلة سواء فان فى ذلك تزهيدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدريبا لاهل الاسائة فالزم كل واحد منهم ما الزم نفسه ادبا منك.» (68)

9- در صورتى مى‏توان كودك را تنبيه كرد كه به خلاف بودن كار خود و كيفر داشتن آن آگاه باشد. امام صادق(ع)به محمد بن خالد در مورد غلامى كه دزدى كرده بود فرمودند: «از او مى‏پرسى: آيا مى‏دانى كه دزدى كيفر دارد؟ اگر جواب داد: بلى، مى‏گويى: عقوبت آن چيست؟ اگر نمى‏دانست كه كيفر آن قطع دست است، پس او را رها مى‏كنى...» (69)

10- كودك را نبايد براى تشفى خاطر و انتقام‏جويى تنبيه كرد، بلكه بايد براى اصلاح رفتار، او را تنبيه نمود. حضرت على(ع) فرمودند: «ينبغي لمعلم الاطفال ان يراعي منهم حتى يخلص ادبهم لمنافعهم و ليس لمعلمهم في ذلك شفاء من غضبه و لا يربح قلبه من غيظه، فان ذلك ان اصابه فانما ضرب اولاد المسلمين لراحة نفسها و هو ليس من العدل.» (70)

11- هميشه بايد براى اصلاح رفتار و تربيت مطلوب كودك و تغيير رفتار او از روش تشويق استفاده كرد و آن را بر تنبيه مقدم داشت.

حضرت على(ع) فرمودند: «عاقب اخاك بالاحسان اليه وارده شره بالانعام اليه‏» (71)

12- نكته‏اى كه مهم است و معلمان و اولياى متربيان بايد رعايت نمايند اين كه درباب تنبيه، بايد مراحل و مراتب آن رعايت گردد. و نبايد فورا به سراغ مرحله نهايى و تنبيه بدنى رفت، زيرا در بسيارى از موارد، اصولا نيازى به زدن و تنبيه بدنى نيست و با استفاده از مراحل ضعيف‏تر تنبيه - يعنى تنبيه غير بدنى و غير مستقيم - مى‏توان مشكل را حل كرد.

13- تنبيه بايد سنجيده و حساب شده باشد و از مقدار مقرر در شرع تجاوز نكند و از جرم و خطاى كودك شديدتر نباشد; زيرا اگر كودك تنبيه را جنگى عليه خويش بداند، ممكن است واكنش نشان دهد و در مقام دفاع برآيد و دست‏به طغيان و تمرد بزند.

14- تنبيه نبايد به صورتى باشد كه كودك پدر و مادر را دشمن خويش بپندارد يا تصور كند كه مورد بى‏مهرى قرار گرفته است.

15- كودكى را كه توانايى كارى را نداشته نبايد مورد عقاب و تنبيه قرارداد; زيرا با وجود ضعفى كه دارد، مرتكب تقصيرى نشده است. در غير اين صورت، در روحيه‏اش آثار بدى خواهد گذاشت.

16- تنبيه بايد گاه به گاه و به صورت استثنايى انجام گيرد تا نتيجه‏بخش باشد; زيرا اگر تنبيه به صورت عادت درآيد به تدريج، كودك با آن مانوس مى‏شود و به آن خو مى‏گيرد. و در اين صورت، ديگر اثرى نخواهد داشت. حضرت على(ع) فرمودند: «زياده‏روى در ملامت و سرزنش كودك باعث لجاجت مى‏شود.» (72)

17- تنبيه بايد در موارد جزئى انجام گيرد و نه به صورت كلى تا كودك بتواند علت آن را درك نمايد و براى موارد ديگر از آن عبرت بگيرد. براى مطلق بى‏انضباطى، نبايد اطفال را تنبيه و تاديب كرد، بلكه در موارد جزئى و مشخص بايد آن را انجام داد.

18- حتى المقدور نوع تنبيه بايد طورى انتخاب شود كه با نوع جرم سنخيت داشته باشد; مثلا; اگر درس رياضى را نخوانده است، تمرين مساله حساب به او بدهند يا اگر كيف و لباسش را پخش كرده، وادار شود كه آن‏ها را در جاى خود قرار دهد.

19- پس از تنبيه، بايد جرم كودك را فراموش كرد و ديگر درباره آن بحث ننمود. امام صادق(ع) فرمودند: «واهجره و لاتطل...» (73)

20- اگر قرار است كودك سرزنش و نكوهش شود، نبايد با كودكان ديگر مقايسه گردد و نبايد ديگرى را به رخ او كشيد; زيرا با اين روش نمى‏توان او را اصلاح كرد، بلكه حسادت در او پرورش خواهد يافت.

21- در تنبيه، بايد موقعيت‏سنى كودك مورد توجه قرار گيرد; زيرا درجه تحمل درد و مقاومت در كودكان يكسان نيست و كودكان خردسال ممكن است آسيب روانى پيدا كنند.

22- در تنبيه، بايد شرايط گوناگون رشد كودك از ابعاد جسمانى، عاطفى، روانى و عقلانى هوشى و... را مراعات كرد; چون واكنش كودكان در برابر تنبيه از جهات رشد يكسان نيست; مثلا، كودكان باهوش اگر تنبيه شوند، بيش از افراد كم هوش آسيب مى‏بينند.

23- تنبيه بايد شرافتمندانه و مبتنى بر ضوابط عدالت و حق باشد، نه مبتنى بر انتقام‏جويى و عقده تكانى.

24- پيش از اعمال تنبيه، بايد ريشه و علت تخلف را كشف كرد تا با از ميان بردن آن، از تكرار تخلف جلوگيرى شود.

25- مربى در تنبيه، نبايد آن را به هيچ وجه به متربيان ديگر واگذار نمايد; چون اين كار در كودك تنبيه شونده و در روابط فيمابين متربيان اثرى نامطلوب و زيانبخش مى‏گذارد.

26- در تنبيه كودكان ناقص‏العضو، كه خطايى مرتكب شده‏اند، نبايد نقص عضو آنان به رخشان كشيده شود و همچنين نبايد كودك را با القاب زننده و تحقيرآميز مورد تنبيه و نكوهش قرار داد.

27- در تنبيه، بايد اوضاع روحى و مشكلات خانوادگى كودك را در نظر گرفت.

28- در برخى موارد، لازم است‏يكى از والدين يا مربيان در خصوص كودك و متربى تنبيه شده، ميانجى‏گرى نمايند. البته هرگزنبايداصل تنبيه را به خصوص در حضور كودك، تخطئه كرد.

29- از جمله تنبيهات براى كودكان مذهبى، اين است كه به آنان تفهيم شود خداوند از رفتار نامطلوب و تخلف آنان خشنود نيست.

30- اگر كودك از كارهايش پشيمان شد و از رفتار نامطلوبش بازگشت، بايد با او مهربانى و نوازش و محبت و اكرام برخود شود.

31- تنبيه ممكن است اثر خبرى داشته باشد. اين نوع تنبيه از مؤثرترين تنبيهات است; چرا كه از اين راه، كودك درمى‏يابد كه چه كارهايى مجاز و چه كارهايى غير مجاز است. به عنوان مثال، كودكى كه از دستگاه برقى ضربه الكتريكى دريافت مى‏كند، ممكن است‏بياموزد كه چه سيم‏هايى بى‏خطر و چه سيم‏هايى خطرساز است. (74)

32- آثار تنبيه مثل نتايج تشويق، قابل پيش‏بينى نيست; چون پاداش مى‏گويد: آنچه را كه انجام داده‏اى تكرار كن، در حالى كه تنبيه مى‏گويد: از آن عمل دست‏بكش و آن را انجام نده، اما نمى‏گويد كه به جاى آن، چه كارى را بكن. (75)

33- عوارض جانبى تنبيه ممكن است نامطلوب باشد، زيرا تنبيه غالبا به تنفر از تنبيه كننده، پدر، مادر، مربى، معلم يا كارفرما و همچنين از محيطى كه تنبيه در آن صورت گرفته است، مى‏انجامد.

34- تنبيه بايد فورا و بلادرنگ، پس از خطا و رفتار نامطلوب انجام گيرد; زيرا كودك يا متربى خردسال در زمان حال زندگى مى‏كنند. (76)

35- ممكن است‏برخى از دانش‏آموزان براى جلب توجه دوستان خود، از تنبيه احساس لذت نشان دهند. تنبيه اين قبيل دانش‏آموزان به دليل احساس قهرمان شدن در حضور ديگران اثرات معكوس بر جا مى‏گذارد.

نتيجه‏گيرى

از آن‏جا كه كودكان امانت‏هاى پروردگار متعالى هستند كه در اختيار والدين گذاشته شده‏اند، بر پدران و مادران لازم است كه كودك پاك خود را با كردار ناپسند عادت ندهند و در پرورش جسمى، اخلاقى و روحى و معنوى آن‏ها تلاش جدى داشته باشند. كودك با رفتارهاى پسنديده و تربيت صحيح اوليا و مربيان مى‏تواند انسانى با فضيلت‏شود در غير اين صورت فردى نامطمئن و فاسد بار مى‏آيد. سعادت و شقاوت هر كس به كيفيت پرورش و تربيت او در كودكى بستگى دارد. با محبت و حسن رفتار، مى‏توان افرادى مهربان، خيرانديش، درستكار، شجاع، شريف و فعال به جامعه و آينده بشريت تحويل داد.

دين اسلام سفارش اكيد مى‏كند كه بزرگ‏ترها در برابر خردسالان و كوچك‏ترها بيش‏تر احساس مسؤوليت كنند و حقوق آن‏ها را رعايت نمايند. اسلام به جامعه به صورت «كل‏» مى‏نگرد و به موجوديت انسان‏ها اهميت‏خاصى مى‏دهد، خودسازى آحاد امت اسلامى را لازم مى‏داند و رفق و شفقت‏با ديگران را جزو وظايف مسلمانان مى‏شمارد.

بنابراين، از مجموع مباحث اين مقاله مى‏توان نتيجه گرفت كه روش تنبيه و تاديب كودكان روش تربيتى اولى نيست تا در تمام حالات و موقعيت‏ها بتوان از آن استفاده كرد و نتيجه مطلوب از آن گرفت، بلكه تنبيه يك روش تربيتى ثانوى است كه از لحاظ مرتبه و ارزش، متاخر از همه روش‏هاى ممكن در اصلاح رفتار است; يعنى: اگر تمام روش‏هاى مناسب مثل گذشت، اكرام، رفق، محبت و تشويق را در موقعيت‏هاى گوناگون براى تغيير و اصلاح رفتار كودك به كار گرفتيم، ولى نتيجه مطلوب از آن به دست نيامد در آن صورت، مى‏توان از روش تنبيه در موارد منصوص و خاص استفاده كرد.

اين حقيقت را مى‏توان، هم از آثار و افكار روان‏شناسان و مربيان تعليم و تربيت استفاده كرد و هم از روايات اسلامى به دست آورد. نكته مهم‏تر اين‏كه از مجموع مباحث گذشته، مى‏توان استنباط كرد كه تنبيه به عنوان آخرين راه درمان و اصلاح رفتار تلقى شده و هدف از تنبيه در واقع، اصلاح رفتار و تربيت كودك است. بنابراين، به كارگيرى و استفاده از اين روش، بايد به گونه‏اى باشد كه اصلاح كننده و مؤثر در تربيت كودك باشد و يا دست كم، عامل بازدارنده باشد. اگر چنين نتيجه‏اى از آن حاصل نمى‏شود، نبايد مورد استفاده قرار گيرد.


1- محمد معين، فرهنگ معين، ج 1، ماده «تنبيه‏»

2- على‏اكبر دهخدا، لغت‏نامه دهخدا، ماده «تنبيه‏».

3- على‏اكبر سيف، روان‏شناسى پرورشى، ص 246

4- محمود شهابى، ادوار نقد، ج 2، ص 230

5- محمدباقر مجلسى، روضة المتقين، ج 10، كتاب الحدود، ص 3

6- شيخ طوسى، النهاية، كتاب الحدود، ص 365 / همو، المبسوط، ج 8، كيفية الحدود و الضرب، ص 69 / امام خمينى، تحرير الوسيله، ج 2، فى بقيه الحدود، ص 477 / جواهر الكلام، ج 41، ص 444 - 446

7- الفقه على المذاهب اربعه، ج 5، كتاب الحدود، ص 292

8- دفترهمكارى‏حوزه‏ودانشگاه،روان‏شناسى‏رشد با نگرش اسلامى،ج‏1، ص

9- غلامرضا خوئى‏نژاد، روان‏شناسى تربيتى «ترجمه‏» ص 345

10- ارنست هيليگارد،نظريه‏هاى يادگيرى،ترجمه‏محمدنقى‏براهنى،ص 289

11- على اكبر سيف، تغيير رفتار و رفتار درمانى، ص 397

12- روان‏شناسى رشد با نگرش اسلامى، ج 2، ص 538

13- ر. ك. به: محمدنقى براهينى، زمينه روان‏شناسى، ج 1، ص 384

14- روان‏شناسى رشد با نگرش اسلامى، ج 2، ص 543

15- كلينى، يعقوب; كافى، ج 2، ص 232

16- محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 350

17- همان، ج 2، ص 274

18- همان، ج 4، ص 227

19- شيخ حر عاملى، وسايل الشيعه، ج 15، ص 202

20- شهيد ثانى (زين الدين بن على العاملى)، منيقه المريد، ص 193

21- ميرزا آقا نورى طبرى، مستدرك الوسائل، ج 9، ص 7

22- محمد يعقوب كلينى، پيشين، ج 6، ص 49

23- كنز العمال، ج 3، ص 180

24- محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 104، ص 15

25- شيخ حر عاملى، پيشين، ج 15، ص 98

26- محمد رى‏شهرى، ميزان الحكمة، ج 1، ص 76

27- محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 104، ص 99

28- همان، ج 77، ص 175

29- همان، ج 79، ص 102

30- ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 84

31- شيخ حر عاملى، ج 18، ص 307

32 الى 38- همان، ص 339/ ص 581/ ج 18، ص 524/ ص 524/ ص 523/ ج 15، ص 197/ ج 18، ص 582

39- كنزالعمال، ج 16، ص 440

40- محمد محمدى رى‏شهرى، پيشين، ج 1، ص 75، به نقل از: تسبيه المفراط، ص/390

41- عارف عبدالغنى، نظم التعليم عندالمسلمين، ص 116

42- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 194

43- شيخ حر عاملى، ج 18، ص 584

44- محمد بن على بن الحسين، صدوق، من لا يحضر الفقيه، ج 4، ص 51

45- محمدباقر مجلسى، روضة المتقين، جزء 10، ص 91 - 92

46- تكملة المنهاج، ج 1، ص 240

47- غررالحكم، ج 2، ص 640

48- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 82

49- الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، كتاب الحدود، ص 292

50- محقق كركى، جامع المقاصد، ج 7، ص 280

51- شيخ حر عاملى، مفتاح الكرامة، ج 4، كتاب الاجاره، ص 273

52- نهايه، ص 733 / مبسوط، ج 3، ص 244

53- الشرايع، ج 4، ص 167

54- جواهر الكلام، ج 41، ص 444

55- تحرير الوسيله، ج 2، ص 477

56- تكملة المنهاج، ج 1، ص 240

57- رساله عمليه، مساله 2820

58- مجمع المسائل، ج 3، ص 267

59- شيخ حر عاملى، پيشين، ج 3، ص 12

60 و 61- همان، ج 15، ص 197

62- همان، ج 18 ص 584 و 307

63- غررالحكم، ج 2، ص 501

64- همان، ج 1، ص 39

65- محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 79، ص 102

66- تحف العقول، ص 84

67- ميزان الحكمة، ج 1، ص 76

68- محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 77، ص 245

69- وسائل الشيعه، ج 18، ص 525

70- منهج التربية للطفل، ص 371

71- بحارالانوار، ج 71، ص 427

72- غررالحكم، ج 1، ص 70/ محمدمهدى رى شهرى، پيشين، ج 1، ص 76

73- محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 104، ص 109

74 و 75- زمينه روان‏شناسى، ترجمه نقى براهنى و ديگران، ج 1، ص 383

76- غلامحسين رياضى، روان‏شناسى در خدمت اولياء و مربيان، ص 153

/ 1