رادیو بی بی سی هنگام اعلام درگذشت امام گفت :
امروز مردی چشم از جهان فرو بست که با درگذشت او چشم های بسیاری در جهان غرب آسوده خوابید .


چرا یک انسان به اینجا می رسد ؟
جهان بزرگ و قدرتمند غرب ، از چه چیز این پیرمرد هشتاد و هفت ساله می ترسید ؟

چطور می شود که در سال 57 ، پیرمردی هفتاد پنج ساله ، تجسم خواست ملیون ها انسان می گردد ؟
چرا در هنگامه انقلاب ، پیر و جوان ،‌ مذهبی و مارکسیست ، کرد و لر و عرب و فارس ، تنها و تنها یک مرد را در افق نگاه خود می نگریستند ؟
چرا آن زن ارمنی ،‌ در هنگام عبور تشییع کنندگان امام ، بر در خانه خود می ایستد و آرام آرام می گرید ؟

گویی همه تاریخ یک ملت در وجود این مرد خلاصه شده است .
گویی همه بغض های فرو خفته هزاران مادر فرزند از دست داده ، از گلوی این پیرمرد به فریاد در آمده است .


همه تاریخ معاصر ما ، درد است و سرکوب و سختی و هجوم بیگانه ، و این مرد تجسم خواست یک ملت است تا بر همه این تسلسل باطل پایان ببخشد .
تسلسلی از تباهی ها و خود فروشی ها ، دخالت بیگانه و شکست و قتل عام همه مصلحان و خیرخواهان این ملت .

هنگامه انقلاب است ، انقلابی بزرگ با امیدهایی نهفته اما درخشان و رهایی بخش .
رهبر این انقلاب تنها کسی می تواند باشد که امواج خروشان این انقلاب او را بپذیرد و نماینده و راهبر خویش بشناسد .

مبارز و تبعیدی ، صنعتگر و بازاری ، دانشجو و طلبه ، خانه دار و دانش آموز ، همه و همه به خروش آمده بودند .

نوعی انتظار مطرح بود ،
انتظار برای حکومت صالحان ، برای برپایی همه امیدهای یک ملت ، یک نسل و یک جامعه .
تحقق امیدهایی که دویست سال در این خانه ندا داده شد و محقق نشد .
امیدهایی که بهترین های یک ملت بر سر آن به باغ فین کشانده شدند ، با کودتا نابود شدند و عاقبت در زندان های ساواک پرپر گشتند .


و براستی چه کسی می توانست مظهر همه این امیدها باشد ؟

شهید مطهری در توصیف امام می گوید :
چه بگویم از کسی که صحبت از او همه وجودم را به لرزه در می آورد . خیلی کم می شود که تمام تجسم خواست یک ملت در وجود یک مرد خلاصه شده باشد .

منبع :http://www.tebyan.net/Weblog/SAEIDAN/post.aspx?PostID=44630

دسته ها : امام خمینی(ره)
يکشنبه ششم 11 1387

 چنانچه پیش از این اشاره کردیم تفاوت امام با دیگران در حقیقت ،ناشی از تفاوت جهان بینی او با دیگران است . او با عالم و آدم از نظرگاه دیگری غیر از نظرگاه غربی نگاه میکرد و منظره متفاوتی پیش چشم خود داشت که همان را نیز پیش چشم ما ترسیم میکرد . در جهان بینی او تعریف انسان با تعریف رایج در غرب ، متفاوت بود و طبیعی است که سعادت انسان و اخلاق و ارزشهای او نیز متفاوت میشد . رمز پیروزی و موفقیت امام در همین بود که برای نجات از سلطه غربی در همان راهی که غربیان به پیش می تازند قدم ننهاد و جهت متفاوت و مسیر جدیدی انتخاب کرد .از ارشمیدس نقل کرده اند که بعد از آنکه خواص و قوانین اهرم ها را کشف کرد گفته بود اگر یک نقطه در خارج از این عالم به من بدهید من کل عالم را با یک اهرم تکان میدهم و جابجا میکنم . امام هم برای ایجاد تحول و انقلاب در ایران ، به نقطه ای خارج از عالم معیارها و پندارهای غربی اتکا کرد. انقلاب سیاسی او همانند انقلابهای علمی یک پارادیم یا سرمشق جدید برای زندگی فردی و اجتماعی ایجاد کرد .

 او خدا را از آسمان به زمین نیاورد و زمینی و زمین گیر نکرد . زمین را هم به آسمان نبرد ، بلکه سعی کرد میان زمین و آسمان ، یعنی میان زندگی فردی و حیات جمعی و شئون اجتماعی و سیاسی آدمی در کره خاک ، با عالم ملکوت و غیب و در یک کلمه با خدا ، رابطه ایجاد کند و این همان پارادیم جدید او بود.امام خوب میدانست که نباید و نمی توان تکرار کننده غرب بود .او میدانست که اگر بخواهد در همان بازی و مسابقه معمول و مرسوم نزد غربیان وارد شود ، مسابقه را باخته است. این بود که خود مسابقه ای دیگر  با قواعد و قوانین جدید ابداع کرد . میتوان گفت که پیام او امروز به ما این است که انقلاب را با متر و معیار غربی اندازه نگیریم و ارزش و اهمیت انقلاب اسلامی را به میزان شباهت آن با راه و رسم غربی ندانیم . او آمده بود تا با زبان دیگری ، که همان زبان از یاد رفته همه انسانها بود با ما سخن بگوید . او مثل دیگران نبود ، انقلاب او نیز مثل انقلاب های دیگر نیست .البته این متفاوت بودن و مستقل بودن نیز به معنی سرکشی و ستیزه جویی بی دلیل نیست . به هوش باشیم مبادا زبان او را فراموش کنیم و قواعد و دستور زبان او را از یاد ببریم . او میخواست ما را با خدا آشتی دهد و آشنا کند تا ما با خود حقیقی خود آشنا شویم .

 کوتاه سخن اینکه او آمده بود تا همان پیام دیرینه قرآن را در گوش ما بخواند که :

" ولا تکونوا کالذین نسواالله فانسیهم انفسهم "

"چونان کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و خداهم ، خود آنان را از یادشان برد ."

منبع :گفتاری از غلامعلی حداد عادل ( ویژه نامه اعضای جامعه اسلامی )

دفتر مطالعات استراتژیک و پژوهش های سیاسی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان

 

دسته ها : امام خمینی(ره)
يکشنبه ششم 11 1387

در نخستین سالگرد هجرت از نجف به پاریس  ، امام در بیان خاطرات خود از بازگشت به میهن در دوازدهم بهمن ،این نکته را بدین صورت بیان میکند :

((....اخیرا که بنا گذاشتیم که بیاییم به ایران ، فعالیت های شدید شروع شد برای اینکه نیاییم به ایران ، البته قبلش هم از طرف دولت آمریکا و آنها خیلی پیغام ها می دادند ....که  حالا نروید به ایران ، حالا زود است رفتن به ایران ، نورس است الان ....حتی از ایران ..به وسیله دولت فرانسه برای ما آوردند که خواندند که شما حالا نیایید ایران و اسباب چه هست و چه میشود ،اگر شما بروید به ایران ،حمام خون راه می افتد و از این حرفها زیاد زدند و این اسباب این شد که من در ذهنم آمد که رفتن ما به ایران برای اینها ضرری دارد.اگر چنانچه نفع داشت برایشان و می توانستند که ما وقتی رفتیم به ایران ،فورا ما را توقیف کنند ، این حرفها را نمی زدند ، می گفتند بیایید ایران . ما عازم شدیم و آمدیم و خدای تبارک و تعالی در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ایران همراهی فرمود ...))امام همواره مصدر افعالی استثنائی و اقدامات بدیع و شگفت آور بودند . به عنوان نمونه کافی است به دو اقدام حیرت انگیز ایشان "نامه به گورباچف " و " فتوای اعدام سلمان رشدی " اشاره کنیم و حیرت آورتر از این گونه اقدامات امام ، آن بود که با وجود همه خصوصیات استثنائی و صفات منحصر به فرد خویش ، وسیع ترین ارتباط و عمیق ترین تفاهم را با توده های مردم بویژه جوانان داشت . در این خصوص نیز سخن بازرگان شنیدنی است :(( عجیب است که یک آدم هشتاد ساله تفاهمش با جوانها خیلی بیشتر است از مثلا بنده که توی جوانها و دانشگاه بزرگ شده ام و در انقلاب و نهضت بزرگ شده ام و به اینها از نظر سنی نزدیکترم . ایشان تفاهمش ده مقابل بیشتر است .یک خاصیت و قدرت مقابله روحی و فکری بین ایشان و جوانان انقلابی وجوددارد ....من بین خودم و کسانی که در انقلاب هستند ، یعنی جوآنها طلاب ،دانشگاهی ها و سپاهی ها....واقعا یک فاصله و یک بیگانگی حس میکنم......ولی آقا هیچ.))   

 

دسته ها : امام خمینی(ره)
يکشنبه ششم 11 1387

باور عمیق و آگاهانه و خردمندانه او به اسلام ، سبب شده بود تا بر خلاف بسیاری مصلحان و رهبران سیاسی کشورهای تحت ستم ،مقلد اندیشه ها و روشهای سیاسی غربیان نباشد .او به خویشتن اعتماد داشت زیرا به خدای خویش اعتماد داشت . اعتماد به نفس او ناشی از اعتماد او به پروردگارش و خودباوری او ثمره خداباوری وی بود . او خود میگوید :

(( ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید بپاخیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرت ها را از ممالک خود و خزائن سرشار آن کوتاه کنید و مجد اسلام را اعاده کنید و دست از اختلافات و هواهای نفسانی بردارید که شما دارای همه چیز هستید . برفرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب  و غربزدگی مبارزه نمائید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غربزده و شرقزده بتازید و هویت خویش را دریابید که روشنفکران اجیر شده بلائی برسر ملت و مملکتشان آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقا به اسلام راستین تکیه نمائید ،بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است . امروز زمانی است که ملت ها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آنان را از خودباختگی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملتهاست و آنان هادی هدایت کنندگان تاکنوند....ای اقیانوس بزرگ مسلمانان ! خروش برآورید و دشمنان انسانیت را در هم شکنید که اگر به خدای بزرگ رو آورید و تعلیمات آسمانی را وجهه خود قرار دهید ،خدای تعالی حنود عظیم او با شماست .))

در جای دیگر میگوید :

(( هیچ ملتی نمیتواند استقلال پیدا کند الا اینکه خودش ،خودش را بفهمد و تا زمانی که ملتها خودشان را گم کرده اند و دیگران را به جای خودشان نشانده اند ،نمی توانند استقلال پیدا کنند .کمال تاسف است که کشور ما حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته و به دنبال غرب است .چنان غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان میکنیم غیر از غرب ، دیگر هیچ چیز نیست . این وابستگی فکری ،عقلی و مغزی غربی ،منشا اکثر بربختی های ملتها و ملت ما نیز هست و تا این غربزدگی از ملت ها و مغزهای ملت زدوده شود وقت طولانی لازم است.....شرق ،فرهنگ اصیل خود را گم کرده است وشما که میخواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید....جوانان ما ،دانشمندان ما اساتید دانشگاه های ما از غرب نترسند ،اداره کنند در مقابل غرب قیام کنند و نترسند  ))

باور به خود و به توانایی های خود و توانایی های ملت خود سبب شده بود که امام ، از تهدید دشمنان دائر بر منزوی کردن ایران نترسد و خطاب به ملت بگوید :

((تا منزوی نشوید نمی توانید مستقل بشوید . از انزوا ما چه ترسی داریم ، ما آن روزی که منزوی  نبودیم همه گرفتاریها را داشتیم ، حالائی که منزوی هستیم ، مستقل هم هستیم ))

همین روحیه و استقلال باعث شده بود که امام گاهی در عالم سیاست پیروزی را نه تنها در متابعت نظر غربیان نداند ، بلکه درست بر خلاف نطر آنان عمل کند و به پیروزی برسد .

دسته ها : امام خمینی(ره)
يکشنبه ششم 11 1387

امام در جهان بینی و اندیشه و در روش و عمل استقلال داشت و در قالبهای موجود نمی گنجید . مهندس بازرگان در مصاحبه ای با حامد الگار که در آذرماه 58 صورت گرفته در مقام انتقاد از امام میگوید :

 " خمینی یک آدمی است که اصلا زیر بار سیستم مدیریت ،به آن معنا که ما میفهمیم نمیرود . حال ما متهم هستیم به اینکه غربزده هستیم ، سیستم حزبی ،متدیک ،کارتزین ،لوژیک .......مثلا دکتر یزدی یک ناراحتی داشت و میگفت ما هر چی گردنش میگذاریم که آقا بالاخره شما در مقام یک رهبر کل، نمیدانم یک رئیس جمهور ،از رئیس جمهور بالاتر هستید ، دفتری داشته باش ، سخنگوئی داشته باش که اقلا مردم تکلیفشان را بدانند ....ایشان قبول نمیکرد ....حالا باز هم همین طور است ."

این روش متفاوت و این تفرد را نباید به معنی استبداد دانست ، مخالفت او با آراء غربیان و روشهای غربی متعارف در سیاست و انقلاب نیز نباید به معنی سرکشی و ستیزه جوئی بی دلیل یا نوعی آنارشیسم تلقی شود .خوب است در این باب هم نظر بازرگان را درهمان مصاحبه انتقادی بشنویم :

"البته آقای خمینی کم صحبت و خیلی خشک است .شاید با ملاها بحث کند اما اهل اینکه بنشینیم استدلال و تجزیه و تحلیل سیاسی بکنیم نیست .حرفی میزند ، نظرش را میگوید ، قاطع هم هست . زود تصمیم میگیرد . ضمنا این حسن را دارد که لجاجت هم ندارد . اگر تصمیمی که گرفته ،مبدا متقاعدش کنند که درست نبوده ابا ندارد ،می پذیرد و میگوید که من اشتباه کردم . ایمان و تقوا و توکلش هم خیلی زیاد است .یعنی آنچه را واقعا فکر میکند که حکم اسلام ، حکم خدا و قانون اسلام است در آن هیچ ملاحظه ای ندارد که ممکن است اشخاص بدشان بیاید یا حتی به لحاظ تبلیغ اسلام هم بد باشد و مثلا طرف نظر مخالفی اتخاذ کند یا حتی به ضرر مصالح باشد ، نه ، عقیده اش این است که حق این است و حق هم پیروز است . حال دیگران هر چه میخواهد بگویند ........"

استقلال امام و امتیاز و تفاوتی که در اندیشه و عمل نسبت به دیگر رهبران انقلابی و رجال سیاسی داشت ، در واقع ،برخاسته از شناخت او نسبت به اسلام و ایمان وی به حقانیت و کارائی این مکتب بود .او در اسلام ذوب شده بود و در نتیجه همان استقلال و تشخص و تفردی که در اسلام به عنوان یک دین و مکتب ،وجود دارد در وجود او نیز متجلی شده بود .آنچه برای او اصل بود مخالفت با دیگران نبود ،بلکه وفاداری به اسلام و موافقت و متابعت از اصول و ارزشها و آرمانهای اسلام برای او اصل بود و اگر در این وفاداری . متابعت ، بعضی آراء او با آراء دیگران موافق می افتاد باکی نداشت ، چنانچه اگر مخالف هم می افتاد هیچ گونه وحشتی از این حیث به دل راه نمیداد .......................ادامه دارد ......

دسته ها : امام خمینی(ره)
يکشنبه ششم 11 1387

 به نام خدای آسمانها و زمین

امام خمینی درعالم سیاست وحکومت بی گمان یک رهبر اتقلابی ومرد سیاسی درجه ی اول محسوب می شود که انقلابی نیرومند در کشوری بزرگ رابه پیروزی رساند.وی توانست یک نظام حکومتی تاسیس کند که در طول دو دهه ی پر حادثه و پر مخاطره پایداری ودوام داشته است.براین اساس اگر امام خمینی رابادیگر رهبران ومردان سیاسی و انقلابی جهان مقایسه کنیم ، کاری نابجا نکرده ایم.در هر مقایسه ای وجوه اشتراک و وجوه امتیازهردودرکاراست که اولی موجب شباهت ودومی منشا تفاوت می شود.اما حقیقت این است که در مقایسه ی امام با سایر رهبران سیاسی و انقلابی  جهان تفاوت ها بسی بیشتر ومهمتر از شباهت هاست.اگر از دوران جوانی وتحصیل امام آغاز کنیم تصدیق می کنیم که فضای نشو ونمای روحی وفکری اوبا فضا ی رشد وتربیت سایر رهبران سیاسی شباهتی نداشته است.او با آنکه دهها سال از عمر خود را به تحصیل علم وتحقیق وتالیف گذرانده اما نه تنها در"دانشگاه" به معنای خاص این کلمه درس نخوانده حتی به دبستان ودبیرستان نیز نرفته ودر نظام تعلیم وتربیت مخصوصی رشد یافته است که از سوی دولت وحکومت به رسمیت شناخته نمی شده است.رشته ی تحصیلی اونیز علوم سیاسی وعلوم اجتماعی و تاریخ وحقوق وروزنامه نگاری نبوده است.وی با آنکه از آغاز جوانی اهل تفکر وعمل سیاسی بوده فعالیت و مبارزه  سیاسی را در مقیاس اجتماعی یعنی به صورت یک  "نهضت" بر خلاف سایر رهبران سیاسی وانقلابی جهان نه در سالهای جوانی بلکه در حدود شصت سالگی یعنی درسالخوردگی آغاز کرده است.فعالیت ومبارزه سیاسی امام مسبوق به سابقه ی  عضویت وفعالیت وی در هیچ حزب سیاسی نبود.خود نیز مبارزه ی سیاسی را در قالب یک حزب سیاسی سازماندهی نکردودرانقلاب خود به شیوه معمول انقلابیون دنیا نظیر تشکیل سازمان زیرزمینی و انتخاب مشی چریکی ومبارزه ی مسلحانه و تروردشمنان متوسل نشد.وی هیچ قشروطبقه ی خاصی از قبیل طبقه ی کارگریا دهقان یا بورژوا ویازنان وجوانان را نیز مخاطب ویژه ی خود قرار نداد و انقلاب را بر پایه ی نیروی گروه معینی بنا نکردوحتی در طول مدت نهضت و انقلاب خود ،واژگان و ادبیات مرسوم در متون و محاورات سیاسی متعارف را بکار نگرفت .او هم در برپائی تهضت و بسیج مردم برای انقلاب ، روشی یگانه و منحصر به فرد داشت و هم در ایجاد حکومت ،صاحب نظریه ای بدیع و بی سابقه بود . دربسیج توده های مردم برای پیروزی در انقلاب ، روی سخن او به فطرت انسانها بود و همگان را از آن جهت که انسان و دارای فطرتی خداجو و حقیقت طلب ، عدالت خواه و اخلاقی هستند به مبارزه با شیطان صفتان و دروغگویان و ستمگران و فاسدان دعوت میکرد . مردم نیز سخن او را فهمیده و به دعوت او پاسخ می دادند . او به جای آنکه در مبارزه با دشمن به قشر خاصی تکیه کند اقیانوس انسانها را به تلاطم در می آورد .

در مرحله تاسیس حکومت نیز فلسفه سیاسی وی شباهتی به فلسفه های مرسوم و متداول نداشت . او در پی ایجاد حکومت دینی و بازگرداندن دین به صحنه سیاست و حکومت بود و حال آنکه چندین قرن بود که عملا و نظرا در جهان تبلیغ میشد دوران حکومت دینی به پایان رسیده و حکومت دینی یک اندیشه قرون وسطایی است . اما اوکه مثل دیگران نبود ، خواهان " جمهوری اسلامی " بود ، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد .............

 
دسته ها : امام خمینی(ره)
يکشنبه ششم 11 1387
X