چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته و همیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است .

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاری « مهر» : دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.

 فعالیتهای اجتماعی:
دکتر مصطفی چمران  از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت . بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق در لوای یک گروه سیاسی  سخت ترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک ترین مأموریتها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.

چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و  به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر ، رهسپار مصر می شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد .

وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود، به جمال عبد الناصر اعتراض کرد . ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی توان به راحتی با آن مقابله کرد . چمران نیز با تأسف تأکید می کند که ما هنوز نمی دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده می شود تا در مصر نظرات خود را بیان کنند.

حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می کند ، از این رو دکتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را ایجاد کند.

او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می نماید . این سازمان درمیان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده  کرده  ، در معرکه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، به استقبال شهادت می تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می آورد.

چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری  به یادگار گذاشته وهمیشه  در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته  است . شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنه کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.

چمران و انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله کردستان را فیصله دهد .او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین  و شجاعت و فدا کاری خود را  بر همگان ثابت می کند . 

پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد . فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت در آمدند وبا تکیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دکتر چمران به  شکوهمند ترین قهرمانیها دست یافتند و  در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.

دکترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش ، به یک سلسله برنامه های وسیع بنیادی  دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است .

شهید  چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یکی از نیایشهای خود بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می گوید: « خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می بینم که نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.» 

چمران  سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه نماید.

پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دکتر چمران در آن دوران  نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله  خامنه ای که در آن زمان  نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بکار شد و در شب اول حمله چریکی ای را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.

مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را  به گردخود جمع کرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کمکم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامه ها بود، که به کمک آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یکصد متر در مدتی کوتاه ، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت، بطوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند.  این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور کرد .

یکی دیگر از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود. چیزی که ابر قدرتها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر  برود ولی به علت  خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یک هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به کمک دیگر برادران خود توانستند در جنگی نا برابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت کنند.

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق  سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای حزب بعث  شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. گزارش مهر همچنین می افزاید : دکتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبری  ، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک وحماسه آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازمان دهی کرد و با نظامی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.

شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود که نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانکها به او حمله کردند و او نیز  در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه ای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگردیگر می رفت. کماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلوله های خود گرفته بودند، تانکها به سوی او تیر اندازی می کردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می داد.

در این درگیری همرزم  چمران به شهادت رسید و اویک تنه به نبرد خود ادامه می داد و به سوی دشمن حمله می برد.  تا آنکه در حین « رقصی چنین در میانه میدان» از دوقسمت پای  چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت .  او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد .

دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشگر92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد .او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اکبر را مطرح کرد.

شهید چمران به رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش ، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگهای نا منظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند،  در کنار بسترش و در مقابلش نقشه های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می نگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهاد های سازنده در زمینه های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می داد.

چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی  رهنمودهای لازم را ارائه می داد.

دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می کرد که باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتکاری حرکتی بوجود آورد. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه های الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود.

شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پا به ارتفاعات الله اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن  هنوز در نقاطی مقاومت می کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا کاری و قدرت تمام تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .

پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران  اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این که دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، بسوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.

شهادت :
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروهاانتقاد کرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که  در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.

 در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند . در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.»

بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حرکت ادامه دادند تا اینکه به قربانگاه رسیدند .

چمران  همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»

خداوند ثابت کرد که او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم  بر اثر اثابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .

دسته ها : زندگی نامه ها
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387



2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در یک خانوادة روحانی (پدر: حجت الاسلام سید فضل الله حسینی بهشتی. مادر: معصومه بیگم خاتون آبادی. پدر بزرگ مادری: آیت الله العظمی میر محمد صادق خاتون آبادی) ؛ 1311 :‌ آغاز تحصیل در سن چهار سالگی؛ 1314 : تحصیل در دبستان ثروت (اصفهان) ؛ 1317: تحصیل در دبیرستان سعدی (اصفهان) ؛ 1321: ترک تحصیل در دبیرستان (سال سوم) و آغاز تحصیل علوم حوزوی در مدرسه صدر (اصفهان) ؛ 1324: تحصیل ادبیات عرب,، فقه و اصول ، منطق و دروس ابتدایی فلسفه (اصفهان) ؛ شهریور 1325: مهاجرت و اقامت در مدرسه حجتیه و استفاده از محضر اساتیدی چون آیت الله داماد، آیت الله اردکانی (قم) ؛ فروردین 1326: شروع درس در محضر امام خمینی، آیت الله حجت و آیت الله العظمی بروجردی (قم) ؛ رمضان 1326:‌ آغاز سفرهای تبلیغی به دورترین روستاها همراه آقایان مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری به توصیه آیت الله العظمی بروجردی ؛ 1327:‌ مباحثه و آشنایی با آقایان محمد مفتح,، موسی شبیری زنجانی،‌ موسی صدر، ناصر مکارم شیرازی، احمد آذری قمی، سید مهدی روحانی، علی مشکینی اردبیلی و عبدالرحیم ربانی شیرازی ؛ 1328:‌ شروع جلسات « گفتار ماه » و انتشار مقالات آن جلسه‌ها در کتابهای « گفتار ماه» و « گفتار عاشورا»؛ 1329: شرکت در امتحان دیپلم ادبی و امتحان ورودی دانشکدة معقول و منقول ( الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران ؛1330: عزیمت به تهران و آموختن زبان انگلیسی (به طور فشرده) ؛ 29 4/1330: حضور در ستاد اعتصاب تلگراف‌خانة اصفهان، علیه صحبتهای قوام و سخنرانی که منجر به احضار در شهربانی شد ؛ 1330: بازگشت به قم و تدریس زبان انگلیسی در دبیرستانها و تکمیل تحصیلات و تدریس در حوزة علمیه قم؛ آشنایی با علامه سید محمد حسین طباطبایی و شرکت در جلسات بحث کتاب « اصول فلسفه و روش رئالیسم» ؛ 1333: تأسیس دبیرستان « دین و دانش» در قم ؛ 1334: اخذ مدرک کارشناسی رشته معقول ( فلسفه و حکمت اسلامی) با عنوان پایان نامه « بساطت یا ترکب جسم» زیر نظر دکتر محمود شهابی و تصویب هیأت داوران با درجة عالی از دانشگاه تهران ؛ 1335: آغاز دورة‌ دکتری در رشتة معقول؛ 1338: تهیه و تنظیم کتاب « نماز چیست؟» ؛ 1339: سازماندهی نحوه آموزش در حوزه علمیه قم با همکاری جمعی از فضلا و تشکیل کلاس زبان انگلیسی و مکالمه عربی روزمره و علوم طبیعی برای طلاب مستعد (مدرسه حقانی) ؛ 1339: تهیه و تنظیم مقالة « بانکداری و قوانین مالی اسلام» ، « مقاله عالم خلق و عالم امر در قرآن» و مقاله « یک قشر جدید در جامعه ما» ؛ شهریور 1340: اجرای آزمایشی طرح نوین آموزش در حوزه به همراه آقایان علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و همکاری آیت الله العظمی گلپایگانی؛ 1340: تهیه و تنظیم مقاله‌های « حکومت در اسلام» و « قانون علیت در علم و دین» در کنار سخنرانی‌های مهم در جلسات ماهیانة انجمن اسلامی مهندسین ؛ خرداد 1341: زمینه سازی نهضت برای رهبری امام خمینی با ایجاد « کانون دانش آموزان قم» با همکاری آقای محمد مفتح ؛ 1342: پیشنهاد امام خمینی جهت اقامت در اصفهان به منظور سامان دادن به فعالیتهای مبارزاتی آن شهر و عدم پذیرش ایشان به علت اهمیت شهر قم ؛ 1342: تشکیل هسته تحقیقاتی به منظور کار پژوهشی دربارة حکومت اسلامی و ایراد سخنرانی‌های مهم از جمله سخنرانی در جشن مبعث دانشگاه تهران ؛ 1342: منع اقامت در قم به دستور ساواک و مهاجرت به تهران؛ عضویت در شورای روحانیت و فقاهت هیئتهای مؤتلفه اسلامی به توصیه امام خمینی همراه آقایان مرتضی مطهری، محی الدین انواری، و مهدی مولایی ؛ 1343: منتظر خدمت شدن از آموزش و پرورش بر اثر فشارهای ساواک و سخنرانی در جشن میلاد پیامبر(ص) در مدرسه چهارباغ که منجربه احضار در شهربانی اصفهان شد ؛ فروردین 1344: عزیمت به آلمان با توصیه مراجع تقلید و ایجاد مرکز اسلامی هامبورگ ( آلمان ) ؛ 1345:‌ ارسال و تنظیم گزارشاتی از مرکز اسلامی هامبورگ برای مبارزان داخلی همچون آقایان محمد علی رجائی ، مرتضی جزایری، مهندس مهدی بازرگان و مرجع مبارز آیت الله العظمی میلانی و ... ؛ 1347:‌ تهیه و تنظیم کتاب « صدای اسلام در اروپا» به پنج زبان دنیا ؛ 1348: تهیه و تنظیم مقاله‌های « کدام مسلک» و « نقش ایمان در زندگی اسلام» ؛ تابستان 1348: سفر به عراق و دیدار و گفت وگو با امام خمینی، آیت الله خوئی، آیت الله سید محمد باقر صدر و آیت الله حکیم ؛ 1348: سفر به کشورهای سوریه و لبنان و ترکیه و بازدید از فعالیتهای اسلامی و تجدید عهد با امام موسی صدر ؛ 1349: بازگشت به ایران و ممنوعیت خروج از کشور به دستور ساواک ؛ 1349: پرونده سازی ساواک به واسطه سخنرانی‌ها و فعالیتها در آلمان به ویژه سخنرانی پیرامون « خداپرستی و قوانین عادلانه اسلام» ؛ 18 / 12 / 1349: اشتغال مجدد در آموزش و پرورش و کسب عنوان کارشناس ارشد کتابهای علوم دینی در« سازمان کتابهای درسی ایران» ؛ 1350: تأسیس مرکز تحقیقات اسلامی با همکاری آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی ؛ 1350: آغاز جلسات تفسیر قرآن و تحلیل مسائل سیاسی تحت پوشش هیأت « مکتب قرآن» ؛ 1351: تنظیم طرح ناتمام « ایدئولوژی اسلامی برای نسل جوان» با همکاری آقای مرتضی مطهری (به توصیه امام خمینی) ؛ 1351: تهیه و ارسال مقالة « حکم الجهاض و التعقیم فی الشریعة الاسلامیة» جهت کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در شهر رباط ( پایتخت کشور مراکش) در زمینة تنظیم خانواده از دیدگاه اسلام ؛ 1353: دفاع از پایان نامه دکتری تحت عنوان « مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن »، با حضور هیأت داوران آقایان مرتضی مطهری، محمد مفتح، امیرحسین آریان پور و مصلح ( با درجة بسیار خوب) ؛ 1353 :‌ تنظیم کتاب « خدا از دیدگاه قرآن» ؛ 25 / 8 / 1353: ‌سخنرانی‌های متعدد پیرامون مرجعیت ، رهبری ، امامت و امت که منجر به انعکاس در گزارشات ساواک شد ؛ 1354: دستگیری و بازداشت چند روزه در کمیته مرکزی ضد خرابکاری (بر اساس گزارشهای ساواک از سخنرانیها) ؛ 16 / 1 / 1354: برقراری مجدد جلسات « مکتب قرآن» (بعد از بازداشت) ؛ 5 / 11 / 1355:‌ ادامه فعالیتهای روشنگرانه علیه رژیم و صدور اعلامیه به مناسبت فوت آقای محمد همایون بنیان گذار حسینیه ارشاد و تبدیل مجلس مزبور به یک تجمع سیاسی اعتراض آمیز؛ 1356: برقراری جلسات بحث پیرامون « شناخت از دیدگاه قرآن» (در منزل) ؛ فروردین 1357:‌ سفر به اروپا و آمریکا جهت هماهنگی بین حرکتهای سیاسی معتقد به رهبری امام خمینی ؛ 1357: پی‌ریزی جامعه روحانیت مبارز همراه با آقایان مرتضی مطهری ، محمد مفتح، محمد امامی کاشانی، ملکی ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، علی اصغر مروارید و … ؛ 1357: صدور اعلامیه در اعتراض به محاصره منزل امام خمینی در عراق ؛ 16 / 7 / 1357: ارسال نامه به رئیس جمهور فرانسه برای حفظ حرمت امام خمینی در مدت اقامت ایشان در آن کشور ؛ 30 / 7 / 1357: صدور اعلامیه همراه با آقایان محمد جواد باهنر، مرتضی مطهری، مهدی کروبی ومحمد رضا مهدوی‌کنی و محکوم کردن فاجعه مسجد کرمان ؛ آبان 1357: سفر به پاریس جهت مذاکره و هماهنگی با امام خمینی، صدور فرمان امام خمینی برای تشکیل شورای انقلاب؛ 14 / 8 / 1357: صدور اعلامیه در اعتراض به حکومت نظامی و کشتار 13 آبان دانشگاه تهران همراه روحانیون از جمله آقایان مرتضی مطهری، ‌محمد مفتح، محمد رضا مهدوی کنی ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی؛ 1357: حضور و سخنرانی در راهپیمایی عظیم عاشورا همزمان با اوج مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی ؛ 4/11/1357: سخنرانی با عنوان « اسلام دین آزادی است» ؛ بهمن 1357: تشکیل شورای انقلاب به فرمان حضرت امام با همکاری آقایان مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر،‌ اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید محمود طالقانی، سید علی خامنه ای ، محمدرضا‌مهدوی کنی، ‌مهدی بازرگان، مصطفی کتیرایی، یدالله سحابی و احمد صدر سید حاج جوادی؛ 8 / 11 / 1357: تحصن همراه دیگر روحانیون در دانشگاه تهران به علت ممانعت از آمدن امام خمینی به کشور؛ 22 / 11 / 1357: پیروزی باشکوه انقلاب ملت مسلمان ایران ؛ 29 / 11 / 1357: اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی به همراه آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنه‌ای ، و محمد جواد باهنر ؛ 2 / 1 / 1358: سفر به کردستان همراه با آقایان داریوش فروهر، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد صدر حاج سید جوادی، ابولحسن بنی صدر، به سرپرستی آقای طالقانی برای رسیدگی به تشنجات کردستان ؛ 9 / 3 / 1358: انتشار اولین شماره روزنامه جمهوری اسلامی ( ارگان حزب جمهوری اسلامی)؛ خرداد 1358: انتقاد از اعتراض و اعلام نظر آقای حسن نزیه درباره کمیته های انقلاب ؛26 / 3 / 1358: مصاحبه مطبوعاتی دفاع و توضیح دربارة مجلس خبرگان ؛ 30 / 4 / 1358:‌ شرکت در ائتلاف بزرگ احزاب و سازمانها برای نمایندگی مجلس خبرگان ؛ 15/5/1358: اعلام نتایج قطعی مجلس خبرگان و تعلق 60% آراء مأخوذه (931 /538/ 1) از حوزه انتخابیه تهران برای دکتر بهشتی ؛ 19/5/1358: پاسخ به معترضان و منتقدان انتخابات مجلس به علت کسب آراء بالا توسط اعضاء حزب جمهوری اسلامی ؛ 4 / 12 / 1358: ‌حکم امام به دکتر بهشتی مبنی بر مسئولیت دیوان عالی کشور ؛ 2 / 1 / 1359:‌ سفر به مناطق جنگی غرب و جنوب کشور ؛ 29 / 3 / 1359: اظهار نظر دکتر بهشتی درباره ماجرای نوار سخنرانی آقای حسن آیت ؛ مرداد 1359: سفر دکتر بهشتی به آذربایجان و سخنرانی در جمع ارتشیان به منظور ترغیب شرکت فعالانه آنها در جنگ ؛ مرداد 1359: سفر دکتر بهشتی به آمل و سخنرانی در جمع مردم ؛ 12 / 6 / 1359: سخنرانی درباره کابینه آقای رجایی و اشغال سفارت آمریکا ؛ 29 / 8 / 1359: سخنرانی دکتر بهشتی در راهپیمایی بزرگ تاسوعا (تهران) ؛ 4 / 9 / 1359: موضع گیری و اعلام نظر درباره « مکتب و تخصص» ؛ آذر 1359: تعیین هیأت سه نفره منتخب امام در مورد اصلاحات ارضی و واگذاری زمین ( آقایان حسینعلی منتظری، علی مشکینی، سید محمد حسینی بهشتی) ؛ 16/10/1359: سفر به مشهد و سخنرانی در پادگان ارتش ؛ 2 /10 / 1359: سخنرانی و اعلام نظر درباره لیبرالیسم و آزادی ؛ 16 / 11 / 1359: اظهار نظر درباره گروگانها و اسناد سفارت آمریکا ؛ 23/11/1359: سخنرانی در قم و اعلام مواضع ضد آمریکایی ؛ 25/11/1359: مصاحبه با روزنامه کیهان درباره تعدیل ثروتها، اسناد سفارت آمریکا و دادگاههای مدنی ؛ 30/11/1359: مصاحبه مطبوعاتی و اعلام نظر دربارة حمله به سخنرانیها و شخصیتها (بعد از حمله به سخنرانی حجت الاسلام حسن لاهوتی در رشت) ؛ 7/12/59: مصاحبه مطبوعاتی و اظهار نظر درباره سندهای مربوط به سفر آلمان، چماقداری و آزادی 3 گروگان انگلیسی ؛ 14/12/1359: سخنرانی در زمینه جنگ و اظهار نظر دربارة هیأت اعزامی به ایران برای آتش بس با عراق ؛ 21/12/1359: اظهار نظر و موضع گیری علیه وقایع دانشگاه و خروج عده ای از نمایندگان به عنوان اعتراض ؛ 28/12/1359: مصاحبه مطبوعاتی و اعلام نظر در خصوص مشکلات داخلی و قضایای جنگ ؛ 827/1/1360: مصاحبه مطبوعاتی و بیان مسائل در رابطه جنگ و مسائل روز؛ 7/2/1360: بیانیة 10 ماده ای امام خمینی برای حل اختلاف سران کشور ؛ 17/2/1360:‌ دیدار از جبهه‌های جنوب (اهواز) ؛ 31/2/1360: مصاحبه مطبوعاتی درباره تغییرات در قوه قضاییه و مسئله سرقت اسناد وزارت خارجه ؛ 6/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و توضیح درباره جو متشنج جامعه ؛ 14/1360: مصاحبه مطبوعاتی با شرکت خبرنگاران خارجی و داخلی و اظهار نظر درباره هیأت حل اختلاف و گفته های رئیس جمهور ؛ 17/3/1360: دیدار از جبهه‌های جنوب و شرکت در سمینار جنگ و جهاد و سخنرانی در اهواز ؛ 21/3/1360:‌ مصاحبه مطبوعاتی و موضع گیری دربارة اختیارات رئیس جمهور طبق قانون اساسی ؛ 30/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و طرح مسائل مربوط به تخلفات ابوالحسن بنی صدر ؛7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی همراه 72 تن از یاران انقلاب .


*آثار شهید بهشتی *
آموزش مواضع (جلسه 3). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع (جلسه 4). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع (جلسه 6). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع(جلسه 14). اصفهان: انتشارات حزب جمهوری ؛ از حزب چه می‌دانیم. تهران: حزب جمهوری اسلامی، بی‌تا؛ اقتصاد اسلامی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ اهمیت شیوة تعاون، تهران: انتشارت وزارت تعاون، 1374؛ بانکداری و قوانین مالی اسلام، قم: انتشارات مکتب تشیع، 1342؛ باید و نبایدها، تهران: بقعه، 1379؛ بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت، تهران: حزب جمهوری اسلامی،1361؛ بهداشت وتنظیم خانواده، تهران: بقعه، 1379؛ پنج گفتار، قم: انتشارات قم ، بی‌ تا؛ التوحید فی القرآن . قسم الدراسات الاسلامیه: 1404؛ توکل از دیدگاه قرآن، قم: شفق، بی‌ تا؛ حج در قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ حق و باطل، تهران: بقعه، 1378؛ خدا از دیدگاه قرآن، تهران: بقعه، ‌1379؛ دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، تهران: بقعه، 1378؛ ربا در اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ رسالت دانشگاه و دانشجو، قم: تشیع،‌ بی تا؛ روش برداشت از قرآن، تهران: نشر سید جمال، بی تا؛ سرود یکتاپرستی، تهران: بقعه، 1379؛ سلسله درسهای اسلامی ـ مسأله مالکیت 1، تهران : نشر سید جمال ،‌ بی تا ؛ سلسله درسهای اسلامی ـ شناخت ، تهران : نشر سید جمال؛ شناخت از دیدگاه فطرت ، تهران : بقعه ،‌1378؛ شناخت از دیدگاه قرآن،‌ تهران: بقعه ، 1378؛ طرح لایحه قصاص، قم : ناصر، 1360؛ مبارزه پیروز، تهران: سهامی انتشار ، 1341؛ مبانی نظری قانونی اساسی ، تهران: بقعه، 1378؛ محیط پیدایش اسلام ،‌تهران: دفتر نشر فرهنگ ، 1354؛ مکتب و تخصص ، تهران: حزب ،‌1359؛ نقش آزادی در تربیت کودکان ،‌ تهران: بقعه ، 1380؛ نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران ، تهران: ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر ،‌1361؛ نماز چیست ؟ تهران: دفتر نشر فرهنگ، 1370؛ وظائف انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا در برابر جوانان مسلمان، آلمان غربی، 1345؛ و ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران ، ‌دفتر نشر فرهنگ تهران، 1363.


*مقــالات*

« آخرین، روزهای زندگی حضرت علی (ع) » ، آزادگان ، س اول ، ش، 68 7 دی ماه 1378 ؛ « آشنایی با مرکز اسلامی هامبورگ» ، اطلاعات ، ش 22230، 9 تیر 1380، ص 6 ؛ « پیدایش انسان از نظر علم و قرآن ، همشهری س 9، ش 2436، 7 تیر 1380، ص 6 ؛ « تفریح از دیدگاه اسلام»، همشهری، سال 8 ، ش 2152، 8 تیر 1379، ص 12 ؛ « حکومت در اسلام ،‌ حکومت پیامبران »، مکتب تشیع ،‌1339، ش 4، ص 123ـ 128؛ « سه نوع اسلام »،‌ایران، 8 تیر 78، ص 9؛ «‌ عالم خلق و عالم امر »، مکتب تشیع ،‌1341،‌ش 3، ص 127 ـ 143؛ « عادت » (ترجمه) ، مکتب تشیع، 1340، ش 3، ص 127 ـ 143؛ « عرفان»، همشهری، س 7، ش 1862، 6 تیر 1378، ص 9 ؛ « کار دسته جمعی و تعاون »، کارو کارگر ؛ « گفتاری پیرامون حزب و تشکل »، عروه الوثقی، 20 خرداد 61، سال 4، ش 76، ص 4؛ « ماه مبارک رمضان» ایران ، س 7، ش 1990، 17 آذز 1380، ص 6 ؛ « مراحل اساسی یک نهضت» ، خرداد، سال اول ، ش 156، 7 تیر 1378، ص 6 ؛ « موسیقی از نظر اسلام » ، نشاط، 7 تیر 1378، ص 6 ؛ « نامه آیت الله بهشتی به امام خمینی درباره جریانهای وابسته به بنی صدر و اختلال در سیستم مدیریت کشور» ، جمهوری اسلامی ، 7 تیر 69، ص 10؛ « نامه شهید بهشتی به امام خمینی در مورد دوگانگی موجود میان مدیران حکومتی کشور»، کیهان هوایی، 13 تیر 69، ش 886، ص 26؛ « نامه‌ شهید بهشتی »،‌عروه الوثقی، سال 4 ، ش 100، 12 خرداد62، ص 13؛ و « نقش روحانیت در جامعه امروز ما » انتخاب ، 7 تیر 1378 ، ص 7 .


*سخنرانی‌ها و مصاحبه ها*
آیت الله طالقانی از زبان دوستان ، عروه الوثقی، 6 شهریور 59، ش 31، سال 2، ص 8؛ ادارات دولتی به زودی دگرگون خواهند شد، اطلاعات، 3 خرداد 59، ص 4؛ از اختیارات رئیس جمهوری کاسته خواهد شد ، اطلاعات ، 20 مرداد 58؛ از حزب جمهوری اسلامی چه می‌دانیم؟، عروه الوثقی، 13 خرداد59، سال اول ، ش 24، ص 16 و ش 25، ص 4؛ از طرفداران پرو پا قرص آزادیهای سیاسی هستم ، اطلاعات ، 20 اردیبهشت 59، ص 2؛ اسامی کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی برای نخست وزیری اعلام شد ، اطلاعات ، 9 مرداد59، ص 16؛ هداف دکتر بهشتی از دیدار ایشان از جبهه های جنگ و ارزیابی از روحیه رزمندگان، پیام انقلاب ، 28آبان 59، ش 20، ص 18؛ امام نفرمودند از مسئولین انتقاد نکنید بلکه ایشان فرمودند جوسازی نشود ، اطلاعات ،‌17 اردیبهشت 60؛ ایران هیچ‌ گاه خواهان بر خورد مسلحانه با همسایگان نبوده است ، اطلاعات ، 3 مهر 59، ص 3؛
این کابینه مناسبترین برای ضرورتهای انقلاب است ، اطلاعات ، 20 شهریور 59، ص 15؛ این ملت ایران است که باید سرنوشت جنگ را تعیین کند ،‌اطلاعات، 1 آبان 59،‌ ص 12؛ با آیت الله العظمی شریعتمداری مذاکره می‌کنم ، اطلاعات، 21 آذر 58، ص 1 و 2؛ پاسخ رئیس قوه قضائیه به اظهارات رئیس جمهوری ، اطلاعات ، 19 شهریور 59، ص 2؛ تشریح زندگینامه و فعالیتهای فرهنگی شهید بهشتی از زبان خودش ، جهان اسلام ، 7 تیر 73، ص 7؛ توطئه تازه‌ تبلیغاتی علیه روحانیت در شرف تکوین است ،‌اطلاعات، 16 مرداد 59، ص ؛ توطئه تازه‌ای علیه انقلاب کشف شد ، اطلاعات ، 22 مرداد 59، ص 2؛ جاذبه‌های کاذب شهر‌های بزرگ نمی‌گذارند روستائیان به روستاها باز گردند ، 18 شهریور 59، ص 2 ؛ چرا مهندس بازرگان کنار رفت ، اطلاعات، 12 آذر 58، ص 3؛ حمله به اجتماعات را محکوم می‌کنیم ، اطلاعات ،‌29 خرداد59، ص 11؛ حیثیت انقلاب و حیثیت اسلام ایجاب می‌کند قوه قضائیه قاطع و روشن عمل کند ،‌اطلاعات، 9 خرداد 60، ص 7؛ خاطراتی از زبان شهید مظلوم آیت الله بهشتی، جمهوری اسلامی‌، 7 تیر 69، ص 9؛ رئیس جمهوری یکایک وزیران را رسماً تأیید می‌کند ،‌اطلاعات ،‌25 مرداد 59، ص 10؛ زندگینامه آیت الله شهید بهشتی از زبان خودش ،‌سلام ،‌7 تیر 74، ص 11؛ سخنی از آیت الله بهشتی درباره 15 خرداد (سیاست در متن دین )،‌ عروه الوثقی، 6 خرداد 61، سال 3، ش 75، ص 8؛ شریعتی درخششی در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب بود، اطلاعات، 24 خرداد 60؛ طبق کدام قانون قاضی نمی‌تواند عضو حزب باشد ؟، اطلاعات، 14 خرداد60 ، ص 2؛ طرح انقلابی مصادره ثروتهای حرام، اطلاعات ، 10شهریور 59، ص 7؛ قدرت سیاسی آمریکا را در هم شکستیم ،‌قدرت اقتصادی او را هم در هم می‌شکنیم ، اطلاعات، 18 آذر 58، ص 9؛ قوه قضائیه ، تحت نظر شورای عالی قضائی قرار گرفت اطلاعات،‌27 شهریور 59، ص ؛ کار ما دفاع مقدس است،‌نه جنگ با عراق،‌ اطلاعات ، 17 مهر 59، ص 12؛ کسانی که با دشمن همکاری کرده‌اند مجازات خواهند شد ،‌اطلاعات ، 13اردیبهشت 59، ص 11؛ کودتا در جمهوری اسلامی ما یک سودای خام است ، اطلاعات ، 21 خرداد 60، ص 16؛ گروگان‌ها هر چه زودتر محاکمه می‌شوند اطلاعات، 6 دی 58، ص 2؛ گزیده‌ای از اظهارات شهیدبهشتی راجع به ویژگیهای روحانیت اصیل ، کیهان ،24 آذر 70 ، ص 6؛ گزیده‌ای از سخنان شهید بهشتی پیرامون اصول سیاست داخلی و خارجی ایران ،کیهان ،‌ 6 تیر 70، ص 7؛ گفت وگوی اطلاعات با دکتر بهشتی، اطلاعات ، 10 آذر 59، ص 3؛ لیبرال کسی است که روی آزادی مطلق تکیه می‌کند ، اطلاعات ، 6 آذر 59، ص 3؛ متزلزل کردن دستگاههای اداره کننده کشور به سود انقلاب نیست، اطلاعات ،27 فروردین 60، ص 13؛ متفقاً برای مقابله با دشمن نیروهایمان را بسیج کنیم ،‌اطلاعات،‌26 مهر 59، ص 3؛ متن سخنرانی شهید بزرگوار دکتر بهشتی دربارة شخصیت آیت الله مطهری و آثار وی ، سلام ، 15 اردیبهشت 73، ص 7؛ متن گفت وگوی اعضای کادر مرکزی سازمان چیریکهای فدائی با دکتر بهشتی، اطلاعات، 1 تیر 59، ص 2؛ مجلس نباید با رئیس جمهوری آهنگ مخالف داشته باشد ، اطلاعات، 27 اردیبهشت 59، ص 4؛ مصاحبه با دکتر بهشتی در مورد هجرت امام ، عروه الوثقی، 3 مهر 59، سال 2، ش 33، ص 4؛ مصاحبه با دکتر بهشتی در مورد تشکل و حزب، عروه الوثقی، 3 تیر 61، سال 4، ش 77، ص 4؛ مصاحبه با برادر بهشتی ،‌ عروه الوثقی، 15 خرداد 58، سال اول ،‌ش 1، ص ؛ مصاحبه منتشر نشده‌ای از شهید دکتر بهشتی ، اطلاعات، 24 تیر 60، ص 3؛ مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیون دکتر بهشتی ، اطلاعات، 26 تیر 59، ص 2؛ مصاحبه مطبوعاتی دکتر بهشتی،‌ اطلاعات ،‌13 شهریور 56،‌ص 2؛ مسلمان بودن و مسلمان زیستن را به مردم تحمیل نکنیم ،‌همشهری ، 14 مهر 77، ص 9؛ ملاقات مشترک بنی صدر ، ‌رجایی ،‌ بهشتی ، ‌بازرگان ،‌...... با امام برای حل اختلاف ، کیهان ،‌25 اسفند 59، ص 1؛ ملت باید جلو هر گونه موضع تخریبی نسبت به قوه قضائیه را بگیرد ، اطلاعات ،‌3 اردیبهشت 60، ص 2؛ ملت باید خود را برای یک جنگ دراز مدت آماده کند ،‌اطلاعات ،‌10مهر 59، ص 11؛ نامه شهید بهشتی ،‌ عروه الوثقی، سال 4 ، شماره 100، 12 خرداد 62، ص 13؛ نظرات دیوان عالی کشور در مورد مسائل روز ، اطلاعات ،‌30 خرداد 60، ص 4؛ نگاهی به زندگی فرهنگی و سیاسی و تألیفات شهید بهشتی از زبان خودش ،‌امید انقلاب، تیر 60 ،‌ش 11، ص 8؛ نگذاریم چماق‌های قلمی و زبانی ایجاد تحریک نماید ،‌اطلاعات ، 79، خرداد 59، ص 2؛ هیچ کس به خاطر عقیده سیاسی از کار بر کنار نمی‌شود ، اطلاعات، 20 فروردین 60، ص 1؛ و یادواره آیت الله طالقانی ،‌اطلاعات، 18 شهریور 59، ص 12. 

شهید بهشتی از دیدگاه امام خمینی(ره)

این پیشامد برای همه ملت ما ناگواربود و اشخاصی که برای خدمت ، خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزاراین کشور بودند اشخاصی بودند که آنقدری که من آنها می شناسم، از ابرار بوده اند . اشخاصی متعهد بوده اند که در راس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشترمی شناختم، مراتب فضل ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متاثرهستم، شهادت ایشان درمقابل اوناچیز است و مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی که بیشترمتعهدند، موثرتردرانقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت ها، تهمت های ناگوار به ایشان می زدند. ازآقای بهشتی اینها می خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می شناختم و بر خلاف آنچه این بی انصاف ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقه مند به ملت، علاقه مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می دانستم و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند در این شغل های دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این مقام ندارند . اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند و اینطور نبود که واخورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائی که انحصار طلب بودند و می خواستند بهشتی و خامنه ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند.

ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابر قدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند.

مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پرافتخاراسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است؟ مگر عزت و شرف و ارزش های انسانی ، گوهرهای گرانبهائی نیستند که اسلاف صالح این مکتب، عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگبهانی از آن وقف نمودند؟ مگرما پیروان پاکان سر باخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم؟ مگردشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزش انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند؟ مگر دشمن های فضیلت می توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند؟ بگذار این ددمنشان که جز به " من" و " ما" های خود نمی اندیشند و " یأکلون کماتأکل الانعام" عاشقان راه حق را ازبند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند.

ننگتان باد تفاله های شیطان و عارتان باد ای خود فروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخ ها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابر قدرت ها برخاسته است، به خرابکاری های جاهلانه می پردازید.

عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید. شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن از اسارت شیطان بزرگ ده ها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بی مانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد، نشناخته اید. شما ملتی را که معمولاً در تخت های بیمارستان ها آرزوی شهادت می کنند ویاران را با به شهادت دعوت می کنند، نشناخته اید. شما کوردلان با آنکه دیده اید با شهادت رساندن شخصیت های بزرگ ، صفوف فداکاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر می شود، می خواهید با به شهادت رساندن عزیزان ما این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. توانستید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ی ناسزا و تهمت های ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوائی همه تان بر سربازارها زده شد، در سوراخ ها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهید پرور فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمی دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهید پروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید و ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم.

ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرافرازاست که مردانی را به جامعه تقدیم می کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند.

ملت عزیز! این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق ، گروهی از خلق را گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند . گیرم که شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیارشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب می باشی . ما گر چه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گر چه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که " اشداء علی الکفار رحماء بینهم" بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره ای ثمربخش به شمار می رفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد.

ملت ایران با اعتماد به قدرت لایزال قادر متعال همچون دریایی مواج به پیش می رود و در مقابل ابرقدرت ها و تفاله های آنان با صفی مرصوص ایستاده است و شما درماندگان عاجز را که در سوراخ ها خزیده اید و نفس های آخررا می کشید به جهنم می فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است

دسته ها : زندگی نامه ها
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.

او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض)، پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجا مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالیکه بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نی محروم گردید.

حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش ازهمه نزد برادر بزرگش آیه الله سیدمرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علمیه اراک شد.

 

 تحصیل و تدریس

اندکی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز 1300 هجری شمسی، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس  سطح نزد مرحوم آیه الله سیدمحمد تقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فق و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.

روح حساس و جستجوگر امام خمینی باعث می شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقمندانه روی آورد. از اینرو همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هئیت و فلسفه نزد مرحوم حاج سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیه الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیه الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی ـ اعلی الله مقاماتهم ـ بپردازد.

پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی بروجردی (رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان. امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد و زهد و وارستگی، تعبد و تقوای او زبانزد خاص و عام بود. همین خصلتهای متعالی که از طریق سالها مجاهده با نفس و ریاضتهای شرعی و تجربه مبانی و مفاهیم عرفانی در متن زندگی شخصی و اجتماعی به دست آمده بودند و همچنین مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزه ها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ی خطیر و پرآشوب بود، این عوامل موجب می شدند تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزه تازه تاسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیه الله العظمی حایری و آیه الله العظمی بروجردی  باقی بماند. پس از رحلت آیه الله بروجردی نیز امام خمینی علی رغم رویکرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هر گونه اقدامی که شائبه موقعیت طلبی و مقام خواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت و دوستان خویش را همواره به بی اعتنایی به اینگونه مسائل فرا می خواند. در زمانی که آگاهان جامعه اسلامی گرد وجود او را به عنوان منادی اسلام راستین گرفتند و آرزوهای خویش را در تقوی و علم و آگاهیهای وی یافتند، کمترین تغییری در مشی و منش امام خمینی پدید نیامد و این تکیه کلام همیشگی او بود که می فرمود:

«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت می دانم».

حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و .... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب می شد و در برخی از دوره هاـ سالهای تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمکتب فقه و اصول امام خمینی بهره می بردند. از برکات سالها تدریس امام خمینی تربیت صدها و بلکه به اعتبار مدت طولانی تدریس هزاران عالم و فرزانه ای بوده است که هر یک از آنها اینک روشنی بخش حوزه های دینیه اند و مجتهدان و فقیهان و عرفای برجسته و مطرح  امروز در حوزه علمیه قم و دیگر مراکز دینی در زمزه شاگردان مکتب آن حضرت می باشند و متفکرانی همچون علامه شهید استاد مطهری و شهید مظلوم دکتر بهشتی افتخارشان این بود که سالها از محضر آن عارف کامل فیض برده اند. و امروزه چهره های درخشان روحانیتی که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را در مصادر امور کشور راهبری می کنند از تربیت یافتگان مکتب فقهی و سیاسی امام خمینی بشمار می روند.

  

صفات بارز امام

امام خمینی (ره) از نظر علم و عمل، درک عمیق معرفتی و نیز تقوای عملی و علمی، از بزرگ ترین شخصیت های اسلامی به شمار می آمد. ایشان هم چنین در اندیشه دینی و تسلط بر معارف تشیع، وارستگی، تهذیب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بی نظیر بود. اراده پولادین وی که ریشه در ایمان و اتکایش به خداوند داشت، اجازه نمی داد هیچ مانعی در عملی ساختن مقاصد والایش جلودار شود. ایشان در عین حال انسانی بسیار مهربان، سرشار از عطوفت، خویشتن دار و پرهیز کار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترین حوادث، خللی در اراده ایشان در رسیدن به هدف ایجاد کند.

 

قاطعیت امام (ره):

زمانی که امام خمینی (ره) امری را وظیفه و تکلیف شرعی خویش تشخیص می دادند، اگر سایر افراد هم با آن مخالفت می کردند، با قاطعیت تمام و بدون هیچ ترس و واهمه ای آن را دنبال کرده و انجام می دادند. ایشان در زمان پهلوی، خطاب به فرستاده رژیم شاه می گویند: «این را بدانید تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رویم ببندید، از پای نخواهم نشست و با این نیش قلم، علیه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».

 

سیمای مردمی امام (ره):

جمله ویژگی های رهبری الهی امام خمینی (ره) آمیختگی بعد الهی با روح مردم داری ایشان بود. حضرت امام (ره) پیوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم می دانستند. ایشان می فرمودند: «مردم شریف ایران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم و شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید».

 

نظم در زندگی:

امام خمینی در پیروی از فرمایش امام علی (ع) ، در رعایت پرهیزکاری و نظم در امور، از نمونه های کامل به شمار می روند که ضمن تهذیب نفس و تقوا، برای تمامی ساعات شبانه روز برنامه ای خاص داشتند. تمامی کارهای ایشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نیایش، رسیدگی به امور مسلمانان و کشورهای اسلامی، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور برنامه و زمان مشخصی داشتند. ایشان ضمن پشتکار و خستگی ناپذیری، بر خدا توکل می کردند که همین ویژگی ها، سبب بهره برداری هرچه بهتر از ساعات پر برکت عمر ایشان به شمار می رود.

 

امام و نماز:

نماز، ارتباط بین بنده و خداوندگار عالمیان و صفا دهنده روح آدمی است که آن را جانی تازه می بخشند. نقل می کنند در روزهایی که امام خمینی (ره)، در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند و زیر دستگاه اکسیژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی در آن حال، نماز شب خود را نیز ترک نکردند.

حضرت امام خمینی (ره)، برای نماز تمیزترین جامه را بر تن می کردند. ایشان سپس با دقت وضو می گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه می کردند. بعد عطر می زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز می ایستادند. حتی در هنگام بیماری و با وجود زخمی بزرگ در ناحیه شکم، ایشان موقع نماز، تمیزترین جامه ها را بر تن می کردند.

 

امام و دوستی با فرزندان:

امام خمینی (ره) در عین داشتن صلابت و صراحت، پدری مهربان و دل سوز و یاری امین برای اطرافیان و آشنایان نیز بودند. یکی از فرزندان این بزرگوار در وصف پدر چنین می گوید: «امام با افراد خانواده بسیار گرم و مهربان بودند، ولی در عین حال به خاطر جذبه ای که داشتند، از ایشان حساب می بردیم. امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کردند، به طوری که بعد از این همه سال، متوجه نشدیم کدام یک از فرزندانشان را بیش تر دوست داشته اند».

 

آینده نگری و عاقبت سنجی امام:

آینده نگری و عاقبت اندیشی در امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) به شمار می رفت که همواره به آن توجه وافری  داشتند. ایشان در جایی  فرموده بودند: « در این مبارزه ، بذری را که  الان  می کاریم، ممکن است پنجاه سال دیگر به نتیجه برسد».

 

بصیرت و بینش امام

بصیرت، بینایی و دیدن مسائل و عمق زوایای امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) به شمار می رفت که در فراز و نشیب های مسایل، از آن استفاده می کردند. ایشان نقل می کنند که: « گاهی کسی پیش من آمده، شروع به صحبت می کند (؛ولی) هنوز حرفش تمام نشده، می فهمم که آن چه می خواهد بگوید، چه نقشه ای دارد و چه نتیجه ای می خواهد از این ملاقات بگیرد.»

امام خمینی (ره) از همه علوم لازمه برای موفقیت در نهضت بهره مند بود. او عالمی اسلام شناس، سیاستمدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنیا و تاریخ عمومی و تاریخ اسلام بود که از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصی حوزوی در حد بسیار بالایی برخودار بود به گونه ای که نه تنها در حرکت های خود نیاز علمی به کسی نداشت؛ بلکه از استادان مشهور به شمار می رفت. یکی از نزدیکان امام می گوید: «یکی از اساتید نجف می گفت: من بیست سال در نجف درس خواندم و خیال می کردم مستغنی شده ام، اما وقتی امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! دیدم خیر، هنوز چیزی نفهمیده ام».

 

امام (ره) و طرح مباحث نظری حکومت:

با تبعید شدن امام خمینی (ره) به نجف اشرف، ایشان در بهمن 1348، سلسله درس هایی را درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح نمودند. امام در آن درس ها، دورنمای مبارزه و هدف های نهضت را ترسیم، و مبانی فقهی، اصولی و عقلی حکومت اسلامی و مباحث نظری حکومت داری را ارائه کردند. با انتشار این مطالب در قالب کتاب ولایت فقیه، شور تازه ای در میان مبارزان به وجود آمد.

 

امام (ره) و طرح مسایل نوین فقهی:

دوران تبعید امام خمینی (ره) در ترکیه، با سختی های زیادی همراه بود، به گونه ای که حتی ایشان حق پوشیدن لباس روحانیت را نداشت. این دوران تبعید، یازده ماه به طول انجامید. ترک ها برای منزوی ساختن ایشان، چندین بار محل سکونت را تغییر دادند، اما امام چون کوهی استوار در مقابل دشمنان ایستاده و با وجود همه مشکلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در ترکیه، به تدوین کتاب تحریر الوسیله پرداختند که در آن، برای اولین بار از احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، در رساله های عملیه یاد شده بود.

 

امام، عرفان و تعقل:

بیش تر عرفا، سیر و سلوک را امری نفی کننده تعقل، یا جدای از آن می دانند و عقیده دارند که راه عرفان، جدای از طریق عقل است و مسایل عرفانی، یافتنی است، نه گفتنی. امام خمینی (ره) نه تنها در پیمودن این مسیر، عقل را مردود نمی شمردند؛ بلکه برای طرح مبانی عرفانی و خداشناسی، استدلال عقلی هم می کردند. در واقع امام، با تأثیر پذیری از قرآن و تعالیم اهل بیت (ع) برای عنصر تفکر و اندیشه، احترام خاصی قائل بوده و از تعقل به شدت حمایت می کردند. در عرفان ایشان، تفکر و تحقیق، یکی از ارکان و سلوک به شمار می آید.

 

امام و درس اخلاق:

پس از رحلت آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد بزرگ اخلاق، امام خمینی (ره) این درس را در عصر روزهای جمعه ادامه دادند که البته بعدها توسط کارگزاران رضاخان به تعطیلی کشید. یکی از شاگردان این کلاس می گوید: «امام، در هفته یک بار درس اخلاق داشتند که یک هفته انسان را کنار از گناه نگاه می داشت و تحت تأثیر آن، او را از تمایلات مادی و حیوانی باز می داشت».

 

امام و توصیه به تهذیب نفس در جوانی:

حضرت امام خمینی (ره) در نامه ای که به فرزندشان حاج احمد آقا نگاشت،  در مورد چگونگی استفاده از دوران جوانی، چنین سفارش می کند. «عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است، استفاده کن در پیری همه چیز از دست می رود؛ حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکرهای بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده طول عمر می دهد و تا لحظه آخر با وعده های پوچ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ برسد و در آن حال، ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد».

 

امام (ره) از دیدگاه مقام معظم رهبری:

مقام معظم رهبری، عظمت روح و شخصیت والای امام خمینی (ره) را چنین بیان می کنند: « نام آور بزرگ دوران معاصر، یعنی امام روح امام خمینی (ره) دانشمندی پارسا و خردمندی پرهیزکار و حکیمی  سیاست مدار و مؤمنی نواندیش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروایی عادل و مجاهدی فداکار بود. او فقیه و اصولی و فیلسوف و عارف و معلم اخلاق و ادیب و شاعر بود. در او خصلت های برجسته خداداد، در آمیخته با آن چه او خود از معارفی قرآنی آموخته و دل و جانش را به آن زیور داده بود، شخصیت عظیم و جذاب و تأثیر گذاری پدید آورده بود که هر یک از چهره های برجسته یک قرن اخیر جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دینی و سیاسی و اجتماعی است ـ در برابر آن کم جاذبه و یک بُعدی و کوچک به نظر می آمدند».

دسته ها : زندگی نامه ها
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387
X