یه مار می خواست خود کشی کنه.بهش گفتن چرا می خوای خود کشی کنی.گفت آخه دو ساله یکیو می خواستم.حالا که با اون رو در رو شدم فهمیدم شیلنگ آبه

یارو کشکو میذاره دهنش بهش میگن ماه رمضانه هنوز افطار نشده.میگه ایدونوم ایخوم سی افطار بخیسه

شکمو میره مهمونی بهش میگن خربزه میخوای یا هندوانه میگه هردووانه

 

 

دسته ها : خنده
دوشنبه سیزدهم 8 1387
  • یه افغانیو می خوان اعدام کنن.میگن حرف اخرتو بزن.میگه کارگر نمی خواین
  • تمامی عاشقانی که در فراق یار می سوزند تا آخر امسال گاز سوز می شوند
  • وقتی رفتی هم دلم سوخت هم جگرم با رفتنت دو گانه سوزم کردی
  • یه نفر میره استخر آهنگ تایتانیک رو میذارن غرق می شه
  • توی این دنیا حلالت نمی کنم تا اون دنیا بهانه ای بشه واسه دوباره دیدنت

 

دسته ها : خنده
پنج شنبه دوم 8 1387
معلمی تو دماغی صحبت می کرد.یه روز می خواست به شاگرداش(الف)یاد بده گفت بگوید(انف)آنها تکرار می کردند(انف)هر چه می گفت درست بگید(انف)آنها می گفتند(انف)در نهایت عصبانی شد وگفت بابا(انف)منونگید(انف)مردمو بگید.
دسته ها : خنده
سه شنبه سیم 7 1387
X