جنبش حماس نمونه ای جامع از جریان رو به رشد اسلامی در مقیاس فلسطینی آن است. این جنبش در مدت کوتاهی که از تأسیس آن می گذرد توانسته است طرحی ملی و اسلامی در چارچوب نگاهی اسلامی و میانه رو که گستره وسیعی از تفکرات را در بر گرفته و ابعاد مختلف تبلیغی، اجتماعی ـ اصلاحی با هدف تحکیم پایه های دین اسلام در جامعه و نیز جهادی و رهایی بخش دارد برای فلسطین ارائه دهد. این جنبش با آغاز فعالیت جهادی به اشکال و ابعاد گوناگون آن که از حمایت راهبردی ـ مردمی مسلمانان نیز برخوردار است، موفق شده است به ویژه در انتفاضه جاری (الاقصی) پیروزیهای بسیار مهم و راهبردی به دست آورد که در نهایت به سود جریان عام اسلامگرایی است که جنبش حماس بخشی از بافت عمومی آن محسوب می شود. در اینجا به خلاصه ای از این دستاوردهای راهبردی که باید به نفع پدیده اسلامگرایی در عصر حاضر از آن بهره گرفت و یقینا فواید زیادی برای آینده امت اسلامی دارد، اشاره می شود: - حماس و جریان مقاومت گردونه سازش سیاسی را نابود کرد و دستاوردهایی را که این جریان پس از امضای قرارداد اسلو در دهه نود قرن گذشته میلادی کسب کرده بود ناکام ساخت و برنامه های امپریالیسم غربی را که به هدف سلطه بر منطقه طرح ریزی شده بود، عقیم گذاشت.
- جنبش حماس الگویی فعال از جریان اسلامگرا در برابر یأس و ناامیدی که بر افق سیاسی جامعه عربی و اسلامی سایه افکنده بود، از خود ارائه داد و با تأکید بر اندیشه فراگیر مقاومت، ملت فلسطین و گروههای فلسطینی را بر لزوم ادامه مقاومت بر اساس احیای مفهوم فریضه جهاد اسلامی با خود همراه ساخت تا این امر زمینه ساز آزاد شدن اندیشه عربی و اسلامی از اسارت فرهنگ شکست و یاس گردد و نمونه ای عملی بر امکان پذیر بودن بیرون راندن اشغالگران صهیونیست از سرزمینهای اسلامی و ریشه کن کردن آن از منطقه ارائه دهد.
- جنبش حماس جهاد را به عنوان سوپاپ اطمینان حراست از مشروعیت دینی مسأله فلسطین معرفی کرد تا از بسته شدن پرونده فلسطین مطابق با مفاهیم سازشی که از سوی جریانهای سکولار ارائه می شد و البته مفاهیم مورد قبول این جریانها با خواسته های صهیونیستها کاملا منطبق است، جلوگیری شود.
- طرح مقاومتی که از سوی حماس مطرح شد اهداف بنیادین توطئه صهیونیسم را به چالش عمیق کشید و آنها را نابود ساخت و حال آنکه طرح صهیونیسم از ابزارهای توانمند نظامی و سیاسی برای پیشبرد اهداف خود بهره می گرفت. مقاومت حماس تئوری امنیت رژیم صهیونیستی را در هم نوردید و پروژه صهیونیسم را به بازنگری در اهداف اصلی خود در اندیشه های سیاسی ـ راهبردی اش وادار کرد که ساخت دیوار حایل و فرار از غزه نمونه ای از این تحول است.
البته نمی توان تحولات داخلی فلسطین و تغییراتی که در عناصر مقاومت ایجاد شده را در تحقق این دستاوردها و پیروزیهای متعدد دیگر سهیم ندانست، اما جنبش حماس به ویژه در مرحله کنونی به عنوان خمیر مایه پیشروی و تحقق پیروزیهای طرف فلسطینی به صورت عام محسوب می شود. اما این پرسش مطرح می شود که پیروزیهای این جنبش در فضایی که آمریکا در تلاش است بر منطقه سلطه یابد، چه تحولاتی را شاهد خواهد بود و با وجود عجزی که گریبانگیر محافل رسمی عربی و حکومتهای اسلامی است، چه کسی مسئول استفاده از این پیروزیها و حفظ این دستاورده است؟ ناظران امور بر این باورند که اندیشه سیاسی جهان عرب و اسلام ناتوان یا احتمالا غافل از توجه به دستاوردهای مقاومت است، چرا که لوازمی جهت درک ماهیت این پیروزیها نیاز است. این مسأله به ویژه با وجود تصمیم گیریهای غیر فعال و بی تأثیر کسانی که زمام امور را در شرایط فعلی در دست دارند، نمود بیش تری می یابد. یک پرسش اساسی دیگر در اینجا مطرح است و آن اینکه، اگر اندیشه سیاسی حاکم بر جهان عرب و اسلام از کنش و واکنش عاجز است پس چه کسی مسئول حمایت از مقاومت و پیگیری امور مربوط به آن است؟
آیا چنین مسئولیتی بر گردن عموم مردم است؟ اگر بر فرض مردم را مسئول بدانیم پس موتور محرک ماشین این مردم که منتظر استارت هستند، کدام است؟
آیا اندیشمندان یا علمای دین چنین مسئولیتی دارند؟ اگر چنین است پس آنان کجایند و منتظر چه چیزی هستند؟
اگر مفاهیم جامعه شناسی را در این بحث دخالت دهیم این پرسش مطرح می شود که پس نقش نخبگان در این میان کدام است؟ چگونه به حرکت در می آیند و چه چیزی آنان را به حرکت در می آورد و آیا فقط این بس است که امید به احتمال پدیدار شدن کورسوی امید را مطرح کنیم؟
این پرسشهای متعدد تاکنون به ذهن بسیاری از کسانی که نسبت به آینده امت اسلامی و مقدسات آن نگرانیهای عمیقی دارند و غیرتی در درونشان به جنبش درآمده، خطور کرده است. من به این پرسشها پاسخ نمی دهم و وا می گذارم تا همچنان افکار منتظر ملتهای عرب و مسلمان و نخبگان آنان را به چالش بکشد. با این وجود، بر این باورم که مسئولیت بزرگ در قبال حماس و دیگر جنبشهای مقاومت اسلامی بر عهده رهبران تأثیر گذار و تصمیم گیران جریان اسلامگرا است، زیرا حماس و همتایان آن فقط خمیرمایه و پیشقراول پیروزیهای این جریان و واکنشی مثبت در قبال یأس و ناامیدی رو به رشد جریانهای دیگر است و از آنجا که دستاوردها و پیروزیهای این جنبشها در اصل به سود پدیده اسلامگرایی است و به تعمیق و محبوبیت بیش تر برنامه های اسلامگرایان در نزد عامه مردم می انجامد، ضرورت ایجاب می کند که این پدیده و دست اندرکاران آن از این گونه جنبشها و اهداف تأثیرگذار آنها بر کل جریان اسلامگرایی حمایت کافی به عمل آورند.
به دیگر سخن، منطقی نیست که جریان اسلامگرا و جبهه های فعال آن جهاد را به فلسطینیان و در بیت المقدس منحصر بدانند، بلکه می بایست این نوع از مبارزه کاملا شکل اسلامی به خود بگیرد و دائره فعالیت خود را بر حسب ابزارهای موجود گسترش دهد تا از اسارت اندیشه انتظار رهایی یابد، زیرا فلسطینیان و قیام و انتفاضه آنان فقط بسان نوک پیکانی هستند که در سینه پروژه صهیونیسم فرو رفته است و بقیه مسئولیتها متوجه بدنه اسلامی و عربی این پیکان است
دسته ها : اجتماعی
جمعه سیزدهم 10 1387
رفاه اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی تعریف کاملی از سلامت امروزی استدر گذشته سلامت را نبود بیماری می پنداشتند اما امروزه رفاه اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی تعریف کاملی از سلامت است.   
شهرام رفیعی فر سردبیر هفته نامه سلامت در گفتگو با خبرنگار اجتماعی برنا، گفت: در گذشته سلامت را نبود بیماری می پنداشتند اما امروزه رفاه اجتماعی، جسمی، روانی و معنوی تعریف کاملی از سلامت است. در تعریف عملیاتی سلامت باید بگوییم که انسان سالم انسانی است که نیازهایش را شناسایی کرده و در الویت قرار می دهد و با تامین منابع مورد نیاز، برای اجرای برنامه هایی که طراحی کرده است به نیازهایش پاسخ بدهد.رفیعی فر ادامه داد: این پاسخ به دو صورت است یک تغییر رفتار و دوم تغییر شیرایط زندگی و جامعه ای که در آن زندگی می کند. تعریف دیگر سلامتی به طور عادلانه تر، برخورداری مردم از مسکن، آب، غذا، دسترسی شفاف تر و عادلانه تر است. براساس این اطلاعات سرنوشت فردی، خانوادگی و اجتماعی افراد قابل کنترل بوده و برخورداری از سواد سلامت و احساس وابستگی به جامعه، تاریخ، تمدن و ارزش هایی که در آن به وجود آمده اند قابل دسترسی است. درنتیجه نقش فرد در رسیدن به سلامت بسیار مهم است.
وی افزود: همچنین عوامل بین فردی، اجتماعی و شرایط محیط بر روی شیوه زندگی افراد بسیار موثر است. ارتقا سلامت یعنی اینکه انسان ها بتوانند سالم باشند و سالم تر بمانند و سلامتشان را افزایش داده و برای رسیدن به سلامت تصمیم گیری کنند و بتوانند سرنوشت فردی، اجتماعی و خانوادگی را کنترل کنند. سلامت راهی است که مردم توانمند یک جامعه توانمند را انتخاب کرده و دنبال کنند و از یک زندگی با کیفیت و تعالی در یک جامعه توسعه یافته و مبتنی بر ارزش ها برخوردار باشد.
رفیعی فر ابراز داشت: برای رسیدن به این برنامه ها باید رفتار سنتی با سلامت عوض شود. درواقع باید هم به یک ملت متحد نسبت به سلامت برسیم و هم به یک دولت متحد نسبت به سلامت. ملت متحد نسبت به سلامت ملتی است که با کنترل سرنوشت خود و رفتارهایش، سلامتش را حفظ کرده و افزایش می دهد. دولت متحد نسبت به سلامت نیز دولتی است که سرمایه گذاری برای سلامت را در الویت قرار داده و به جز سیاست های مالی سلامت سیاست دیگری را انتخاب نمی کند بنابراین هم باید برای سلامت و دولت ها ظرفیت سازی صورت گیرد و هم ملت ها توانمند شوند.
وی افزود: ظرفیت سازی در دولت ها و توانمدسازی در ملت ها نیازمند برقراری ارتباط موثر بین آن ها است که این ارتباط را آموزش سلامت گویند.   
دسته ها : اجتماعی
سه شنبه سوم 10 1387
X