به همین مناسبت سرویس اندیشه خبرآنلاین، مروری دارد بر اقدامات دینی، علمی، سیاسی و تألیفات این مرجع تشیع و کتابهایی که درسالهای اخیر درباره وی تألیف و منتشر شدهاند.
آیتالله مرعشی نجفی سال ۱۳۱۵(هجری قمری) در نجف به دنیا آمدند. پدرشان، آیتالله سید شمسالدین محمود مرعشی، از بزرگان فقهای دوران خود بودند. سید شهابالدین پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، در نجف در درس خارج فقه و اصول آیتالله آقا ضیاء عراقی، آیتالله شیخ احمد کاشف الغطا حاضر میشدند و از محضر آنان بهرههای فراوان میبردند.
وی در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل شد. آیتالله مرعشی نجفی در نجف، کاظمین، کربلا، سامرا، قم، تهران و کرمانشاه تحصیل کرد و از محضر استادانی نظیر حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی استفاده برد. از برخی از مراجع عظام نظیر آیتالله العظمی آقا ضیاء عراقی، آیتالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حایری یزدی و آیتالله علامی کرمانشاهی(از شاگردان آخوند خراسانی) اجازه اجتهاد دریافت کرد.
تأسیس مدارس علمیه یکی از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی وی به شمار میرود، مدرسههای مهدیه و شهابیه از جمله این تأسیسات به شمار میروند. آیتالله مرعشی نجفی در زندگی سیاسی خود نیز همواره از نهضت آیتالله خمینی(ره) حمایت میکردند و به افشای حکومت پهلوی میپرداختند.
آیتالله مرعشی نجفی برای تکمیل مدرسه سعی فراوانی داشت و کتابخانه مدرسه را که در برگیرنده دو هزار جلد کتاب است، بنا نهاد.
وی پس از مهاجرت به قم، کتابهای خطی را همراه خود به ایران آوردند. در قم نیز به خرید نسخ خطی و کتابهای ارزنده اقدام کرد. پس از مدتی به دلیل کمبود جا، کتابها را از منزل به کتابخانه مدرسه مرعشیه انتقال دادند. پس از چندی طبقه سوم این مدرسه به عنوان کتابخانه ساخته شد که در نیمه شعبان 1386 هجری قمری 28/8/1345، با بیش از 10 هزار جلد کتاب چاپی و دو هزار جلد کتاب خطی افتتاح شد.
وی با تدوین و نگارش ملحقات الاحقاق (احقاق الحق) که بزرگترین و مفصلترین اثر تالیفی آن مرحوم و حاصل تلاش نزدیک به نیم قرن است، خدمت بزرگی به عالم اسلام کرد.
موقعیت علمى و اطلاعات گسترده ایشان در علوم و فنون مختلف، از تألیفات و آثارى که بر جاى گذاردهاند و بیشترین آنها به عربى است، آشکار مىشود. از جمله کتاب «ملحقات الاحقاق» در کلام، عقاید و فضایل ائمه اطهار(ع)، که در تألیف آن به بیش از پنج هزار اثر از منابع اهل سنت مراجعه شده است و طی چهل سال به جمعآورى و تدوین این اثر مهم پرداختهاند. تاکنون ٣٦ جلد آن به اهتمام متولى کتابخانه چاپ و منتشر شده است.
از آیتالله مرعشی نجفی تألیفات متعددی در حوزههای گوناگون معرفت، دین و اندیشه برجای مانده است که برخی از آنها عبارتند از:
ـ حاشیه بر عروه الوثقى
ـ منهاج المؤمنین
ـ تقریرات قصاص
ـ طبقاتالنسّابین
ـ حاشیه بر کفایةالاصول
ـ حاشیه بر رسائل
ـ المشاهد و المزارات
ـ اعیان المرعشیین
ـ المعوّل فى امر المطوّل
ـ علماءالسادات
ـ مسارح الافکار یا حاشیه بر تقریرات شیخ مرتضى انصارى
ـ الفوائد الرجالیه
ـ کشف الارتیاب، در نسب
ـ المُجدى فى حیاة صاحب المَجدى
ـ رفع الغاشیة عن وجه الحاشیة، در منطق
ـ الردّ على مدعى التحریف، تعلیقه بر عمدةالطالب، در علم نسب
آیتالله مرعشی نجفی در هفتم صفر مصادف با هفتم شهریور سال ۱۳۶۹ در سن 96 سالگی درگذشتند.
برخی از آثاری که درباره مقام علمی و شخصیتی این عالم بزرگوار در سالهای اخیر تدوین و منتشر شدهاند عبارتند از:
ـ شهاب شریعت، درنگی در زندگی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی/ علی رفیعی / کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی / 1381
ـ کتابشناسی توصیفی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجف/ سیدمحمود مرعشی نجفی / کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی/ 1382
ـ ملحقات الاحقاق/ سیدمحمود مرعشی، سیدشهاب الدین مرعشی/ مکتب آیت الله مرعشی نجفی/ 1383
ـ گنجینه شهاب، مجموعه رساله ها و مقاله های علمی در پاسداشت حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی/ سیدمحمود مرعشی نجفی / کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی/ 1383
ـ مرزباننامه حماسهها، مروری بر دیدگاهها، بیانیهها و مکاتبات سیاسی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی/ سیدمحمود مرعشی نجفی، محمدباقر بدوی/ کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی / 1383
ـ ملحقات الاحقاق/ سیدشهاب الدین مرعشی، سیدمحمود مرعشی / کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی / 1384
ـ به همه سفارش میکنم؛ توصیههای معنوی حضرت آیتالله مرعشی نجفی(ره) / سیدحسین زارعی شمس آبادی/ بینش آزادگان / 1385
ـ فرازهایی از وصیتنامه الهی ـ اخلاقی مرجع عالیقدر اهل بیت(ع)/ حضرت آیت الله مرعشی نجفی(ره)/ احمد مرعشی نجفی/ کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، گنجینه جهانی مخطوطات اسلامی/ 1385
ـ فهرست نسخههای خطی کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره)؛ گنجینه جهانی مخطوطات اسلامی/ سیدمحمود مرعشی نجفی، محمدحسین امینی / کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی / 1385
ـ آیت الله العظمی مرعشی نجفی/ مجید ملامحمدی/ مدرسه / 1386
ـ فهرست نسخههای عکسی کتابخانه بزرگ حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) گنجینه جهانی مخطوطات اسلامی/ سیدمحمود مرعشی (زیرنظر)، ابوالفضل حافظیان بابلی (خطاط)/ کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی/ 1387
الگوی مردان سیاست
شهید آیتاللّه سیدحسن مدرس، برجستهترین نمایندهای است که در دوران مشروطه و پس از آن در دورههای مختلف مجلس شورای ملی در مجلس حضور یافت. در میان شخصیتهای معاصر، هیچ کس را مانند شهید مدرس سراغ نداریم که آن همه مورد توجه و تکریم حضرت امام خمینی رحمت الله علیهقرار گرفته و الگوی مردان سیاست معرفی شده باشد. بدون تردید شخصیت آن فقیه توانا، سخنور چیرهدست و سیاستمدار آگاه، فراتر از اوصاف نماینده مجلس بود، ولی بخش عمدهای از بروز شخصیت سیاسی وی، در سایه حضور در مجلس پدیدار شده بود که با اندیشه، بیان و رفتار خویش، سطح توقع جامعه را از نمایندگی مجلس دو چندان ساخت و الگویی بر جا گذاشت که برای سالهای سال، ملاک و معیاری روشن در سنجش شخصیت نمایندگان ملت به شمار خواهد رفت.
طلوع ستاره مجلس
در آن هنگامهای که استبداد دستگاه قاجاریه، در باتلاق جهل و جور خویش دست و پا میزد، شهید مدرس از افق علم و ایمان طلوع کرد. در همین دوران که آن فقیه فرزانه و مجاهد نستوه مشغول پرتو افشانی بود، مرداب نفرتانگیز و یأسآور رضاخان، رشد سرطانی یافت و انسانهای پارسا و دین داری چون شهید مدرس را در محاق ستم خویش قرار داد. در این برهه حساس، شهید مدرس در عرصههای گوناگون از ارزشهای دینی حمایت و چهرههای نفاق را افشا میکرد.
ویژگیهای آیتاللّه مدرس
شهید سیدحسن مدرس، دوران کودکی و نوجوانی خود را تحت نظر پدری آراسته به مکارم اخلاقی، و دوران جوانی را در محضر استادان بزرگ دینی که هر یک در عرصه علم و فضایل انسانی و الهی زبانزد خاص و عام بودند، سپری کرد. او تمام لحظات آن دوره را به خوشهچینی از کمالات اخلاقی آنها پرداخت و توانست به سجایای انسانی و فضیلتهای اخلاقی والایی برسد.
اسوه شجاعت و شهامت
مردان خدا در سایه ایمان قوی و یقین به حقانیت اهدافی که در پیش دارند، هرگز از چیزی هراس به دل راه نمیدهند و جز در برابر معبود سر تعظیم فرود نمیآورند. یکی از ویژگیهای والای شهید مدرس، شجاعت و شهامت است. او در طول عمر خود که همواره به مبارزه با ظلم و بیداد میپرداخت، از هیچ قدرتی نترسید. دشمنانش چندین بار به جان او سوء قصد کردند، ولی مدرس ذرهای از مواضع خود عقب نشینی نکرد. وی بارها میگفت: «اگر تمام دُوَل دنیا بر خلاف من باشد،... به تنهایی مقاومت میکنم».
وارستگی و آزادگی
مرحوم مدرس به دلیل قناعت و ساده زیستی که داشت، از تعلقات وارسته بود. در نتیجه، بدون نگرانی از به خطر افتادن موقعیت و مال و جانش، حرف حق را میزد. روزی مرحوم مدرس به تعدادی از علمای اصفهان گفت: «اگر میبینید من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده میکنم و هر حرف حقی را بیپروا میزنم، برای این است که چیزی ندارم و از کسی هم چیزی نمیخواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع خود را کم نمایید، آزاد میشوید».
بصیرت و تیزهوشی
شهید مدرس، مصداق کاملی برای حدیث «مؤمن زیرک و تیزهوش است»، به شمار میآید. او در جریان تغییر سلطنت، وقتی به مخالفت با آن برخاست، با تیزهوشی و بصیرتی کم نظیر، وضعیت آینده ایران را به گونهای درست پیشبینی کرد. شهید مدرس با روی کار آمدن خاندان پهلوی، اوضاع آینده را چنین توصیف نمود: «در رژیم نوعی که نقش آن را برای ایران بینوا طرح کردهاند، نوعی تجدد به ما داده میشود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه، تقدیم نسلهای آینده خواهد نمود».
صراحت کلام
یکی از ویژگیهای مرحوم مدرس، صراحت ایشان است. او بدون تعارف سخن حق خود را با صدای بلند بیان میکرد؛ به ویژه اگر طرف مقابل میخواست ظاهر سازی و مردمفریبی کند. فرزند مرحوم مدرس میگوید: «رضاخان در اول خیابان سپه، محوطه بزرگی را که به نام باغ ملی بود تعمیر و بازسازی کرده، مراسم نظامی را در آن برگزار میکرد. او در بالای سردر بزرگ آن، مجسمه نیم تنهای از خود نصب نمود که مانند دو مجسمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون شمایل تمام صورت او را داشت و هم از درون. روزی برای مراسمی مدرس را دعوت کردند، من هم همراه ایشان بودم... . وقتی رسیدیم، رضاخان از شهید مدرس پرسید: حضرت آقا! درب ورودی را هم ملاحظه فرمودید. آیتاللّه مدرس گفت: بله مجسمه شما را هم دیدم، درست مثل صاحبش دو رو دارد. رضاخان از شرم و ناراحتی تا پایان مجلس دیگر سخنی به زبان نیاورد».
نفوذناپذیری
شهید مدرس در مقابل زورگویان و باطل پرستان، با تمام وجود میایستاد؛ بهگونهای که دشمنان هیچ گاه نمیتوانستند او را از ادامه راه حقی که برگزیده بود، باز دارند. این انعطاف ناپذیری مدرس در مقابل زمامداران، موجب سردرگمی و تعجب آنان شده بود. یکی از تاریخ نویسان معاصر میگوید: به خاطر دارم که یکی از زمامداران سابق به من گفت: «با مدرس چه میتوانم بکنم، نه پول میگیرد که به او پول بدهم، نه والی و وزیر میشود که او را تطمیع نمایم؛ ناگزیرم با او راه بیایم و نظریات صحیح او را قبول کنم».
مخالفت با امتیاز طلبی
مدرس منادی عدالت بود و با هرگونه تبعیض و امتیازطلبی مخالفت میکرد. او هرگز راضی نمیشد کسی یا ارگانی از امتیاز بیشتری در مقایسه با دیگران برخوردار شود. روزی آخرین فرزند او که بسیار به وی علاقه داشت بیمار شد. پزشک اصرار کرد که باید این فرزند به منطقهای که آب و هوای خوشی دارد برود، شاید معالجه مؤثر واقع شود. شهید مدرس در جواب فرمود: «همه فرزندان این مملکت، فرزندان من هستند. نمیپسندم که فرزند من به جای خوش آب و هوایی منتقل شود و دیگران در محیط گرم تهران یا جاهای دیگر در شرایط سخت به سر برند، مگر اینکه برای همه آنان چنین شرایطی فراهم شود».
پایداری و پارسایی
شهید مدرس با آن همه تلاشها و نقشهای ارزندهای که در مقطعی حساس و مهم عهدهدار شده بود، در تاریخ معاصر بسیار غریب بود و تاریخ نگاران وابسته به دستگاه استبداد، در تلاش بودند نام و خاطرهاش به بوته فراموشی سپرده شود. کسی که این شهید و شیوه فکریاش را به طور جدی مطرح کرد، امام خمینی رحمت الله علیهبود که در سخنان و پیامهای خویش، از ایشان فراوان یاد میکرد. هنگامی که طرح نخستین اسکناس جمهوری اسلامی را خدمت امام بردند، ذیل تصویر آن مجتهد مبارز نوشت: «سزاوار است اولین اسکناس که در ایران به طبع میرسد، عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی باشد». توجه ویژه حضرت امام به آیت اللّه مدرس، به جنبههای سیاسی آن روحانی والا مقام منحصر نمیشود، بلکه تربیتهای الهی، انگیزههای خالصانه، اخلاق و رفتار مدرس، و تهذیب و تزکیه درونی وی، مورد توجه آن روح قدسی قرار داشته است؛ چنانکه خودشان تصریح کردند: «مدرس یک چنین مرد قدرتمندی بود، برای اینکه الهی بود؛ برای خدا میخواست کار کند، نمیترسید».
مدرس در آیینه کلام امام خمینی رحمت الله علیه
دولت قناعت
سیره راستین مدرس، نکات ارزنده و آموزندهای را در برابر چشم ما مینهد که هر کدام میتواند درسی هدایتگر برای جامعه اسلامی باشد. حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، علاقهمندان را به شیوه زندگی مدرس توجه میداد که سادهزیستی، قناعت و دوری از دنیا بخشی از آنهاست. ایشان میفرماید: «منزلش یک منزل منحصر از حیث ساختمان و زندگی[اش]، یک زندگی مادون عادی [بود]. در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود؛ کرباسی که باید از خود ایران باشد میپوشید». مدرس از همان دوران کودکی و نوجوانی، زندگی ساده و بیتکلف را بر راحتطلبی و رفاه ترجیح داد و چون در عرصههای فکری، فرهنگی و سیاسی هم گام نهاد، ضرورت استمرار این شیوه را بیشتر احساس کرد تا بتواند بدون تعلق به مادیات، رسالتی را که احساس میکرد به انجام برساند.
مدرس و مجلس
حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، حضور شهید مدرس را در مجلس این گونه بیان میکند: «وقتی مدرس در مجلس نبود، انگار مجلس هم نبود و گویا همه منتظر صحبت کردن او بودند». حضور شهید مدرس در مجلس شورای ملی، برههای از زندگانی آن بزرگمرد به شمار میآید که وی با شجاعت و صراحت در کنار همفکران خود، همواره به روشن فکریها ادامه میدهد و اسیر جوسازیهای اکثریت طرفدار دولت دیکتاتور نمیشود.
مرد ایمان
در پیام امام خمینی رحمت الله علیهکه به مناسبت بازسازی مرقد شهید مدرس در تاریخ 28 شهریور 1363 صادر شده، آن شهید به عنوان مجتهدی عظیمالشأن، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار معرفی شده که از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمیورزید. در بخشی از این پیام آمده است: «این عالم... با جسمی نحیف، روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفای حقیقت و زبانی چون حیدر کرّار، رویارویشان ایستاد، فریاد کشید، حق را گفت، جنایت آشکار کرد و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستمشاهی، در غربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست».
بیاعتنایی به جاه و مقام
امام خمینی رحمت الله علیهدر بخشی از سخنان خود درباره زهد و وارستگی شهید مدرس میفرماید: «... برای اینکه [مدرس ] یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا میکرد و نه به دارایی و امثال ذلک... . وارسته بود. برای مقام، برای جاه و برای وضعیت کذا نمیرفت عمل بکند. او برای خدا عمل میکرد. کسی که برای خدا عمل میکند، وضع زندگی اش هم آن است... . [مدرس] از هیچ کس نمیترسید».
مدرس از نگاه دیگران
توانایی سیاسی
ملک الشعراء بهار میگوید: «در یکی از مجالس عمومی که دولت و نایب السلطنه تشکیل داده بود، سیدحسن مدرس نطقی کرد که مجلس به آن بزرگی به هم خورد و نطق به هواداری قانون اساسی و بر ضد خیال ناصر الملک شد». این توانایی سیاسی و اقتدار، ارمغان دیانت، قناعت و وارستگی مدرس است و از شیوهای خاص از زهد و بیاعتنایی به مظاهر دنیوی خبر میدهد.
زندگی ساده
دکتر میلیسپو، مستشار آمریکایی ضمن اعتراف به ویژگیهای والای مدرس از نظر وارستگی، زهد و تقوا میگوید: «پیشوای شهید علمای شیعه، مدرس است. این صفت مدرس زبانزد خاص و عام است که به پول اعتنایی ندارد و در یک خانه ساده که اثاثیه آن عبارت از حصیر، کتاب و نیمکت است زندگی کرده و دارای لباس سبک قدیم ایران است. شخصی خارجی که مدرس را ملاقات میکند، بیاختیار از سادگی و وارستگی و قریحه حساس او متأثر میشود».
حاکمیت ملت
اعتقاد نظری و پایبندی عملی شهید مدرس به حاکمیت مردم در سرنوشت خود، از مهمترین بخشهای اندیشه وی است. جمهوریت در اندیشه مدرس چنان جایگاهی دارد که برای تحقق واقعی آن در جامعه، در برابر جمهوریخواهی پوشالی و ضد ملی رضاخان میایستد. مدرس در بخشهایی از نطق تاریخی خود در مجلس چنین میگوید: «استبداد طول کشید تا بیست سال قبل که اشخاص منورالفکر از داخله مملکت به خیال افتادند که امورات اجتماعی این مملکت از راه شخص خارج شود و اراده اجتماعی شود... . استبداد و مشروطه هم اصلاً با هم مناسبت ندارد که بگویند این بهتر است یا آن؛ این تباین است».
خاطراتی از مدرس
کلاه رضاخان
در یکی از جلسات مجلس، صحبت نمایندگان از بره، بز و میش بود و پوست کندن آنها. نمایندهای گفت: پوست بره یک منبع عایدی است، ولی باید برهکُشی ممنوع و منع گردد؛ بره را برای چه بکشند؟ مدرس با خونسردی گفت: برای کلاه رضاخان. آن روزها رضاخان که هنوز شاه نشده بود، کلاه پوستی به سر میگذاشت. خنده وکلا، نظم مجلس را به هم زد.
دُم شاهزاده فرمانفرم
شاهزاده فرمانفرما به وسیله یکی از محارم خود پیغام میدهد که به آقای مدرس بگویند این قدر پا روی دُم من نگذارد. وقتی این پیغام به مدرس میرسد میگوید: «به شاهزاده بگویید، مدرس گفت من هر جا پا بگذارم، دُم حضرت والاست؛ مرا در این میان تقصیری نیست».
از تبار مصلحان
مدرس پس از اتمام دروس مقدماتی خود در حوزه علمیه اصفهان برای تکمیل تحصیلات عازم نجف اشرف میشود و در جرگه شاگردان مراجع روشن اندیشی چون آیتاللّه آخوند خراسانی و سیدکاظم یزدی در میآید؛ عالمانی که با شجاعت تمام به حمایت از انقلاب مشروطیت پرداختند و سهم بزرگی در پیروزی این انقلاب مردمی ایفا کردند. تحت تأثیر این عالمان است که مدرس پس از بازگشت به زادگاه، عهدهدار مسئولیتهای اجرایی میشود. شهید مدرس از تبار نواندیشان حوزوی به شمار میآید که تأثیر انکارناپذیری بر جامعه ایران گذاشت.
نایب مردم
مدرس همان طور که در عرصه بینش به حاکمیت ملت اعتقاد داشت، در عرصه منش و زندگی عملی نیز به آن پایبند بود. روزی یکی از پیروان و دوستداران مدرس که مردی محترم بود، در مجالس و محافل گفته بود که من خواب دیدم و اعتقاد دارم مدرس نایب امام زمان(عج) است. سخنان او به گوش مدرس رسید. دستور داد او را احضار کردند و بدون مقدمه به او گفت: «چرا حرفی میزنی که اثبات آن مشکل است. به جای این که بگویی مدرس نایب امام زمان است، بگو مدرس نایب مردم است که هم دلایل کافی برای اثبات آن داشته باشی و هم سخنی به جا و درست باشد».
مجلس، خانه ملت
مدرس در استیضاحی که قرار بود از سوی نمایندگان اقلیت از رضاخان صورت گیرد، در اعتراض به مبهم گویی و کلیگوییهای نمایندگان که احتمالاً از ترس آنان از رضاخان سرچشمه میگرفت، گفت: «مگر شما ضعف نفس دارید. این حرفها را میزنید و در پرده سخن میگویید. ما بر هر کسی قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترسی نداریم. ما قدرت داریم پادشاه عزل کنیم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم».
کمال انسانیت
سیری در زندگی سیاسی مدرس، از توجه و شناخت عمیق او از تاریخ گذشته و تمدن جدید خبر میدهد. او شیفته حقایقی بود که هر روز در عرصه علم، فرهنگ، سیاست و پیشرفت انسان ظهور میکرد و ناگزیر به اتخاذ مواضعی حکیمانه و اصولی بود. از این رو گفتار و سخنان نغز و حکیمانهای از خود به یادگار گذاشته است. از جمله آن سخنان چنین است: «تلاش و حرکت جامعه برای رسیدن به کمال انسانیت و آزادگی، زمانی بهترین نتیجه را به بار میآورد که با عقل و تدبیر آغاز و به آزادی ختم شود».
شاگردان شهید مدرس
شید مدرس سالهای طولانی در حوزههای نجف، اصفهان و مدرسه سپهسالار تهران در سطوح بالای حوزوی تدریس میکرد. مواد درسی او نیز به طور عمده فقه، اصول، منطق، فلسفه، اخلاق و نهج البلاغه بود. برخی از شاگردان ایشان عبارت اند از: آیت اللّه مهدی الهی قمشهای، عالم پرهیزکار و مترجم قرآن و مفاتیح الجنان؛ بدیع الزمان فروزانفر، از نویسندگان، محققان و ادیبان معاصر؛ آیتاللّه سید مرتضی پسندیده، برادر بزرگ امام خمینی رحمت الله علیه؛ شیخ الاسلام ملایری، از شخصیتهای سیاسی و مذهبی برجسته؛ سید رضی لاهیجانی؛ شیخ محمد علی لواسانی و مرحوم جلالالدین همایی. شاگردان فراوانی از محضر این استاد بزرگ خوشه چینی کرده و از کمالات وی بهره بردهاند، ولی به دلایل مختلف مانند اوضاع سیاسی حاکم بر آن زمان، تاکنون به طور دقیق شناسایی نشدهاند.
مقام علمی و فقهی شهید مدرس
شهید بزرگوار سید حسن مدرس در دوران جوانی به مقام والای اجتهاد رسید و سپس از اصفهان، رهسپار حوزه علمیه نجف شد. مدرس از لحاظ علمی و حوزوی شخصیتی نمونه و ممتاز بوده، مجتهد و فقیهی جامع الشرایط و صاحب فتوا بود که خود حاضر نشد برای مردم رساله منتشر کند. وی پیش از آنکه مردی سیاسی باشد ، عالمی اصولی و فقیه حوزوی بود. مرحوم مدرس در نجف اشرف، هم مباحثه و همردیف حضرت آیتاللّه سید ابوالحسن اصفهانی بود که بعدها به مرجعیت رسید. مبانی و بینش سیاسی مدرس، از توان و مهارت شگفت فقهی و آگاهیهای فلسفی و سیاسیاش سرچشمه میگرفت. مدرس، شعلهای از نور الهی در زمین و آیت عظمای خداوند در میان بندگان بود.
در جرگه آزادمردان
شهید مدرس، مسلمان آزادهای است که به انسانها آزادی، به پاک مردان تقوا، به رهبران از خود گذشتگی و فداکاری و به همه مردم چگونه زیستن و چگونه مردن را میآموزد. او عالم بزرگوار و مجاهدی بزرگ است که همواره جز فکر رهایی ملتها از زنجیرهای استبداد داخلی و استعمار خارجی، اندیشه دیگری ندارد و با تقوای اسلامی و انقلابی و نبوغ خدادادی خویش، پایههای کاخ بیداد را به لرزه در میآورد. مدرس از آن یک ملت و یک کشور نیست، او متعلق به همه جهانیان و آزادگان و مجموعه انسانهایی است که در هر سرزمینی، دنبال فضیلت، تقوا و انسانیت هستند.
شهادت
شهادت آیت الله مدرس(رحمت الله علیه)، پایان زندگی افتخار آفرین او نیست؛ سرآغاز طلوع چهره تابناک اوست تا در راهی گام نهد که تا بینهایت ادامه دارد؛ راهی که باید همه انسانها را به مقام خلیفة اللهی برساند. مدرس در بستر تاریخ، رهگذر راهی است که همه انسانهای آزاده در پهنه گیتی باید در آن گام نهند و به دنیای نور و آزادگی برسند. مدرس، فرزند همه انسانها و ملتهای دربند است که چون خورشیدی فروزان، در شبهای سیاه و ظلمت زده زندگی آنان میتابد و به ایشان حیات و امید میبخشد.
منبع: ماهنامه گلبرگ
به گزارش شیعه آنلاین، "گوگد" روستائی در یک فرسخی شهرستان گلپایگان، است. سالها پیش در آنجا بزرگمردی پاکدل، پرهیزگار و بزرگوار به نام سید محمدباقر(پدر حضرت آیت الله گلپایگانی) میزیست. سید محمدباقر در بین مردم آن سامان معروف به زهد، تقوی و فضیلت بود. چهار فرزند دختر داشت، اما از پسر محروم بود و از دست تقدیر هشت پسر ایشان قبل از تولد "سید محمدرضا" از دنیا رفته بودند و داغ حسرت بر دل وی مانده بود. عاقبت بارقهای از نور ولایت از وادی مقدس ناحیه امام هشتم(ع) بر قلب وی تابید و همه احساسات او را تحت تأثیر خود قرار داد. بیدرنگ بار سفر بست و با پای پیاده خود را بدان آستان مقدس رسانید و از حضرت خواست که به إذن الله پسری به او مرحمت نمایند که موجب روشنی چشم او، و برکت و عزت اسلام و مسلمین باشد. در پی این توسل در همین سفر یکی از صبیههای ایشان در عالم رؤیا مشرف به حضور حضرت رضا و امام جواد(ع) میشوند. بعد مشاهده میکنند که حضرت جواد(ع) رفت و امام رضا(ع) ماند. سید محمدباقر، خواب را چنین تعبیر کرد که خداوند دو پسر به ایشان میدهد که اولین آنها رضا، میماند ولی دومیش از دنیا میرود، و همین طور هم شد و در هنگام تولد فرزند دوم، مادر و پسر هر دو از دنیا میروند. مدتی بعد ایشان متولد شده و بر این اساس او را "سید محمدرضا" نامیدند.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی درباره درس حضرت آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی فرمود: در مکتب فقهی ایشان سه تا مطلب خیلی جلب توجه میکرد: اول عمق نظر، دوم مسأله استقلال فکری و سوم احاطه ایشان بود. ایشان حضور ذهن داشت و احاطه داشت و یک مسأله که می گفت با مسائل دیگر میسنجید.
روز تولد حضرت زهرا(س) مردم با اشتیاق برای دیدن ایشان مشرف شده بودند که با همان حالت کسالتشان جلوس نمود و تا وقت نماز مغرب و عشاء در خدمت مراجعین بودند. پس از اذان، نماز خواندند و مشغول مناجات با خداوند شدند. آن وقت به فرزند خود فرمودند: الحمدالله که نماز مغرب و نافله اش را خواندم، الحمدالله نماز عشاء و نافله اش را خواندم و مشغول تعقیب هستم. عرض شد: آقا بهتر است که شما روی تخت بنشینید و تعقیبات را انجام دهید، که عده ای منتظر هستند با شما ملاقات کنند. خواستند ایشان را بر روی تخت بنشانند که لرز شدیدی بر ایشان عارض شد. چنان انسی با قرآن داشت که در این حال هم به جای جزع و ناله قرآن میخواند. لرز شدیدتر گردید با آمدن پزشکان قرار شد که به تهران منتقل شوند. به دنبال این قضیه به تهران منتقل و در بیمارستان شهید رجائی بستری شدند. در شامگاه روز پنج شنبه 18 آذر 1372 دار فانی را وداع گفت.
مروری بر اندیشههای علامه
اسلام، دین عقلمحور؛
« ... اسلام دینی است که احکامش را بر اساس ویژگیهای انسان و در راستای ارضای غرایز و فطریات وی بنیان نهاده و در عین حال، در تنظیم و پیریزی احکام و قوانینش "عقل محور" است و احساسات و عواطف را بر آن اساس مورد توجه قرار میدهد... اسلام به جامعهی بشری نمیگوید من خیر و صلاح شما را در پیروی از دعوت من و به کار بستن مواد آن میبینم، شما نیز به تشخیص من ایمان آورده و آن را بپذیرید، بلکه میگوید از هوسبازی و خرافهپرستی دست بردارید، آنچه را واقعا و حقا صلاح و خیر جامعهی شما در آن است و به حسب فطرت خدادادی، خیر و صلاح بودن آن را درک میکنید و تشخیص میدهید، به کار بندید و بالاخره اسلام، اعتقاد حق و عمل حق است، نه اسم یک سلسله اعتقادات و اعمال که کورکورانه بایست به حقانیت آنها ایمان آورد...»
*دنیا برای انسان؛
اسلام میگوید: « حق این است که دنیا برای انسان خلق شده، نه انسان برای دنیا. در این صورت انسان، اول باید ذات خود را بشناسد و با نیروی تعقل و واقعبینی، صلاح خود و جامعهی خود را تشخیص دهد، سپس دست به کار بزند، نه اینکه به هر جلوهی فریبندهای دل بازد و خود را فراموش کند، تسلیم سیل عواطف شود و اختیار مقصد حقیقی را از دست بدهد؛ زیرا انسان جزء دستگاه عظیم آفرینش است و هیچگونه استقلالی ندارد و در نتیجه راهی را باید در پیش گیرد که سیر دستگاه آفرینش برایش نشان میدهد.»
*موفقیت علی(ع)؛
« ... علی(ع) در خلافت چهار سال و نه ماههی خود، اگرچه نتوانست اوضاع در هم ریختهی اسلامی را کاملا به حال اولی که داشت برگرداند ولی از سه جهت عمده موفقیت حاصل کرد: 1- به واسطهی سیرت عادلهی خود، قیافهی جذاب و سیرت پیغمبر اسلام(ص) را به مردم، خاصه به نسل جدید نشان داد. 2- از علی(ع) در فنون متفرقهی عقلی و دینی و اجتماعی نزدیک به 11 هزار جمله قصار ضبط شده و معارف اسلام را در سخنرانیهای خود با بلیغترین لهجه و روانترین بیان ایراد کرده است. وی دستور زبان عربی را وضع کرد و اساس ادبیات عربی را بنیاد نهاد. وی اولین کسی است در اسلام که در فلسفهی الهی غور کرده، به سبک استدلال آزاد و برهان منطقی سخن گفت و مسائلی را که تا آن روز در میان فلاسفهی جهان مورد توجه قرار نگرفته بود، طرح کرد و در این باب به حدی عنایت به خرج میداد که در بحبوحهی جنگها به بحث علمی میپرداخت. 3- گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد که در میان ایشان جمعی از زهاد و اهل معرفت مانند "اویس قرنی "و "کمیل بنزیاد" و "میثم تمار" و "رشید هجری" وجود دارند که در میان عرفای اسلامی مصادر عرفان شناخته شدهاند و عدهای مصادر اولیهی علم فقه و کلام و تفسیر و قرائت و غیر آنها هستند.
*مقام زن؛
« ... این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام نصفش مال این خانم است... اگر زن اهمیت نداشت، خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا(س) قرار نمیداد. واقعا اگر زن خوب باشد میتواند عالم را گلستان کند و اگر بد باشد، عالم را جهنم میکند.»
*معاد یا رستاخیز؛
« .... همهی ادیان و مذاهبی که به پرستش خدای یگانه دعوت میکنند و بشر را به نیکوکاری امر و از بدکاری نهی مینمایند، برای انسان معاد و زندگی دیگری پس از مرگ قائلند؛ زیرا آنها بر این باورند که نیکوکاری وقتی ارزش دارد که پاداش نیکی به دنبال خود داشته باشد و چون این پاداش در این جهان مشهود نیست، ناگزیر پس از مرگ در جهان دیگر و با زندگی دیگر خواهد بود.
*حقیقت اسلام کجاست؟
وقتی از علامه میپرسیدند چرا حتی یکی از کشورهای اسلامی جزو سرزمینها مترقی و پیشرفته نیست؟ این واقعیت تلخ را تایید میکرد و میگفت: «باید دید در کدام یک از این کشورها که نام اسلامی دارند، قوانین اسلام اجرا میشود. گذشته از این که اسم دین روی اینها گذاشته شده، آیا از حقیقت اسلام هم بهرهای بردهاند یا فقط بعضی عبادات اسلامی مثل نماز و روزه و حج را از روی عادت انجام میدهند؟ آیا چیزی از قوانین فردی، اجتماعی، جزایی و حقوقی اسلام را زنده نگه داشتهاند؟ اگر نه، آیا مسخره نیست که انحطاط کشورهای اسلامی را به گردن اسلام بیندازیم؟»
*سماور همیشه روشن بود!
در روزهایی که علامه در سوگ همسرش محزون و متاثر بود و اشک فراوانی از دیدگان بر گونهها جاری میساخت، یکی از شاگردانش سبب این همه آشفتگی و ناراحتی علامه را از این بابت جویا شده بود، استاد به این شاگرد پاسخ داده بود: «مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمیکنم، گریهی من از صفا و کدبانوگری و محبتهای خانم است، من زندگی پر فراز و نشیبی داشتهام، در نجف اشرف با سختیهایی مواجه میشدم، من از حوائج زندگی و چگونگی ادارهی آن بیاطلاع بودم، ادارهی زندگی به عهدهی خانم بود. در طول مدت زندگی ما، هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم، کاش این کار را نمیکرد یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی هیچگاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترک کردی؟ مثلا شما میدانید کار من در منزل است و همیشه مشغول نوشتن یا مطالعه هستم، معلوم است خسته میشوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت، سماور ما همیشه روشن بود و هر ساعت یک فنجان چای میریخت و میآورد در اتاق کار من میگذاشت و دوباره دنبال کارش میرفت تا ساعت دیگر... من این همه محبت و صفا را چگونه میتوانم فراموش کنم.»
*تا به کجا!
آخرین عید غدیر علامه بود، استاد روی تخت خوابیده بود و چند روزی بود که چشمانش را باز نکرده بود، یکی از شاگردانش گوشهی اتاق ایستاده بود و به ایشان نگاه میکرد و زار زار میگریست، ناگهان علامه چشمانش را باز کرد و با شادی و نشاط خاصی رو به شاگردش لبخند زد. شاگرد اشکهایش را پاک و به او سلام کرد. بعد برای اینکه بیشتر با آقا صحبت کرده باشد، پرسید: «حضرت آقا! شرط حضور قلب در نماز چیست؟» و با خودش گفت: «چهقدر خوب میشود اگر آقا به این سوال من برای یادگاری جواب بدهد، حیف که ایشان...» اما ناگهان علامه لبهای لرزانش را حرکت داد و آهسته گفت: «توجه و مراقبه، توجه و مراقبه، توجه و مراقبه،...»
باورش نمیشد، انگار دنیا را به او داده بودند، یک بار دیگر گفت: « آقا! از اشعار حافظ چیزی در نظر ندارید؟» علامه سرش را تکان داد و زیرلب خواند: « صلاح کار کجا و من خراب کجا... بقیهاش را بخوان! / ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا...» و علامه آرامتر از قبل گفت: «تا به کجا!»
*ثواب تفسیر؛
این هم خاطرهای از خود استاد: «از عجایب و غرایب این بود که زمانی نامهای از تبریز از طرف برادرم به قم آمد. در آن کاغذ این گونه نوشته بود که شاگرد ما روح پدر ما را احضار کرد و ما سوالاتی نمودیم و ایشان گفتند که از شما گله دارند زیرا در ثواب تفسیری که نوشتهاید پدر را شریک نکردهاید! این مطلب را فقط من و خدا میدانستم و حتی برادر ما هم بیاطلاع بود. چون از امور مربوط به نیت قلبی من بود. نامهی برادرم که رسید من بسیار شرمنده شدم، گفتم خدایا، اگر این تفسیر ما نزد تو مورد قبول است و ثوابی دارد، من ثواب آن را به روح پدرم و مادرم هدیه نمودم.»
از منظر بزرگان
امام خمینی(ره)؛
«آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.»
مقام معظم رهبری؛
«این چشمه جوشان و فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی علامه طباطبایی در راه تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجستهاند، توقیفی کممانند داشته است... آیتالله علامه طباطبایی مجموعهای از معارف و فرهنگ اسلام بود.»
شهید مطهری؛
«این مرد واقعا یکی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است، او به راستی مجموعهی تقوا و معنویت است، در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی طی کرده... کتاب تفسیرالمیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است... من میتوانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است...»
آیتالله جوادی آملی؛
«علام طباطبایی، عارف کامل بود، عارفی بود که خدای متعال مهمترین آرمان و آمال او بود. علامه طباطبایی عصاره شرح صدر بود... اگر استاد علامه طباطبایی را فارابی عصر بنامین سخنی به گزاف نگفتهایم.»
دکتر علی شریعتی؛
«در تهران جلسات هفتگیای تشکیل میشد با حضور پروفسور هانری کربن استاد دانشگاه سوربن و اسلامشناس معروف و متخصص منحصر به فرد فرهنگ شیعی در غرب، و شرکت آقای سیدمحمدحسین طباطبایی مدرس حکمت و مفسر قرآن در قم و دیگر فضلا و دانشمندان قدیم و جدید. طباطبایی گویی سقراط است که نشسته و گرداگردش را شاگردان گرفتهاند و کربن نیز فاضل خوش ذوقی که میکوشد تا از این اقیانوس عظیم افکار و عواطف گونهای که فرهنگ اسلام و شیعی را ساخته است، جرعههایی بنوشد.»
آیتالله حسنزاده آملی؛
«به محضر مبارک جناب آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی - رضوانالله تعالی علیه - مشرف شدم که سخن از علامه طباطبایی، به میان آوردم. مرحوم آقای آملی به من فرمودند: آقا اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بر دارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی، کسی را نمی شناسم...»
آیتالله جعفر سبحانی؛
«از نظر علمی و فرهنگی نباید مرحوم علامه طباطبایی را یک فرد به حساب بیاوریم، چرا که ایشان به تنهایی خود یک امت بود... از نظر اشاعهی فرهنگ اسلامی و تحکیم آن در این عصر کار امتی را انجام داد. مرحوم علامه طباطبایی، فلسفه را از آن حالت عرضی به حالت فرشی درآورد و به اصطلاح آن را عمومیت بخشید.»
آیتالله ابراهیم امینی؛
«علامه طباطبایی از آن شخصیتهایی است که در تمام رشتههای علمی، فلسفی و اسلامی تخصص و تبحر داشته، شخصیت کمنظیری در میان علمای اسلامی است.»
آیتالله العظمی خویی؛
«او یک مغز متفکر و انسان فوقالعاده قوی و نیرومندی است»
محمد جواد مغنیه(نویسنده معروف لبنانی)؛
«از وقتی که المیزان به دست من رسیده است، کتابخانهی من تعطیل شده و پیوسته روی میز مطالعهی من کتاب المیزان قرار دارد.»
بهاءالدین خرمشاهی؛
«المیزان، مهمترین و جامعترین تفسیر شیعه پس از مجمع البیان طبرسی در قرون جدید است.»
دکتر حداد عادل؛
«در یکی از مسافرتهای خارجی با دانشمندی مسلمان که اهل مالزی بود برخورد نمودم، دیدم از او حوزههای علمیهی ما تنها یک چیز داشت و آن تفسیر المیزان علامه طباطبایی بود که اشتیاقی نسبت بدان داشت و میگفت از بیروت تهیه نمودهام و ما در آنجا به خود میبالیدیم که دانشمندی داریم که در عصر خود جهانی شده است.»
آثار
تفسیرالمیزان؛
این کتاب حاصل بیست سال کوشش و پشتکار مرحوم علامه است. دایرهالمعارفی گرانبها و دربردارندهی بحثهای فلسفی، اجتماعی، روایی، اعتقادی، تاریخی و ... با تکیه بر آیات قرآن کریم است.
بدایه الحکمه؛
کتابی است بسیار مفید و حائز اهمیت که به منظور یک دوره تدریس فشردهی فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در مدرسه حقانی قم و به درخواست شهید قدوسی تدوین شد. در این کتاب همچون نهایه از متون درسی حوزه و برخی دانشگاههای کشور قرار گرفته است.
نهایه الحکمه؛
این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر و عمقی افزونتر و سطحی عالیتر تدوین شد.
اصول فلسفه و روش رئالیسم؛
بینش علامه و شناخت مقتضیات زمان و مکان باعث نگارش این اثر نفیس شد. مباحثی که در آن روز ماتریالیستها و مادیون مطرح میکردند تا با انحراف اندیشهی جوانان، کویری بیحاصل از پهنهی وجود آدمیان به وجود آورند موجب شد مرحوم علامه طباطبایی قلم به دست بگیرد، اثری گرانقدر و روشنی آفرین برای همیشه پدید آورد.
شیعه در اسلام؛
در این اثر گرانبها کیفیت پیدایش شیعه، انشعابات آن، اعتقادات شیعهی دوازده امامی، توحید، نبوت، معاد و امامشناسی بحث شده و در پایان پیرامون تاریخ زندگی دوازده امام(ع) و ظهور امام عصر، حضرت مهدی(عج) به اختصار نکات بسیار مفیدی بیان شده است. این کتاب به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.
روابط اجتماعی در اسلام؛
انسان و اجتماع، انسان و رشد اجتماعی او، پایهی زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام، مرز مملکت اسلامی و پیروزی دین حق در سراسر جهان عناوین این کتاب پرارج است.
عقاید و دستورهای دینی؛
تعریف دین، ارتباط با خدا و آثار آن، فطری بودن دین، تاریخ ادیان، پیامبران گذشته و انبیای اولوالعزم، دعوت رسول خدا و هجرت و جنگهای ایشان، امامت استمرار نبوت، ولایت و اهل بیت(ع) مباحثی اخلاقی برای خودسازی و جامعهسازی، مباحثی فقهی علمی و .. از مطالب این کتاب است.
بررسیهای اسلامی؛
مجموعهای است زرین از مقالات و رسالههای استاد که همچون دایرهالمعارفی گرانبها در علوم اسلامی نورافشانی میکند.
محاکمات بین دو مکاتبات؛
نظرات مرحوم علامه طباطبایی پیرامون مجموعهی مکاتبات عارف فرزانه مرحوم سیداحمد کربلایی به حکیم نامدار، مرحوم محمدحسین کمپانی غروی است.
لباللباب؛
مجموعهی درسهای اخلاق استاد که در سالهای 1369 و 1368 هجری قمری برای برخی از فضلای حوزه علمیه قم بیان فرمودهاند.
(1) منبع: علامه سید محمدحسین طباطبایی، مجموعه مفاخر ایران زمین، جلد 9، مرکز آموزش سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران، چ اول 1385
(2) منبع: هفتهنامه همشهری جوان، شماره 237
منبع : ایسنا