دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 49284
تعداد نوشته ها : 45
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
GraphistThem271
خانم ميان سالي سكته قلبي كرد و سريعاً به بيمارستان منتقل شد. وقتي زير تيغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه كرد. زمانيكه بي هوش بود فرشته اي را ديد.

از فرشته پرسيد: آيا زمان مردنم فرا رسيده است؟

فرشته پاسخ داد: نه، تو 
۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز ديگر فرصت خواهي داشت.

بعد از به هوش آمدن براي بهبود كامل خانم تصميم گرفت كه در بيمارستان باقي بماند. چون به زندگي بيشتر اميدوار بود، چند عمل زيبايي انجام داد. جراحي پلاستيك، ليپساكشن، جراحي بيني، جراحي ابرو و … او حتي رنگ موي خود را تغيير داد.

خلاصه از يك خانم ميان سال به يك خانم جوان تبديل شد!

بعد از آخرين جراحي او از بيمارستان مرخص شد. وقتي براي عزيمت به خانه داشت از خيابان عبور مي كرد، با يك آمبولانس تصادف كرد و مرد!

وقتي با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فكر كردم كه گفتي 
۴۰ سال و اندي بعد مرگ من فرا مي رسه؟ چرا من رو از جلوي آمبولانس نكشيدي كنار؟ چرا من مردم؟




فرشته پاسخ داد؛ ببخشيد، وقتي داشتي از خيابون رد مي شدي نشناختمت.......!
 
دسته ها : طنز
1390/11/15 21:22

هموطن ! بعد ازين مواظب باش ، هر چه داري درست مصرف كُن

مشهدي ، جهرمي ، قمي ، رشتي ، اهل ساري ،‌درست مصرف كن



اين كه حالا چه مي كني مصرف ؟ به من و ديگري چه مربوط است

لحظه ي خوب نشئگي ! حتي ، در خماري ،‌درست مصرف كن



مرد شهري خدا زياد كند ، چند ماشين اگرفقط داري

مش تقي جان ! تو هم اگر چه فقط ،‌خرسواري ، درست مصرف كن!



سابقا مي رسيد اگر از دوست ، فعلا از همسرت رسد نيكوست

پدرش را اگر كه مي خواهي ، در نياري ! درست مصرف كن



با توام اي كه پشت آن ميزي ، ظاهرا پاك و باطنا هيزي!

تا نيفتاده اي به پيسي يا ، اوج خواري درست مصرف كن



چيز مفتي اگر به چنگ آمد‌، هي دولپي نخور خطر دارد

مي خوري ( خب ) بخور ، ولي نم نم ، آري آري درست مصرف كن!



هرچه كاست به روي يك سي دي ، فيلم ها را به روي دي وي دي

هايده يا بنان ، معين ،‌ستار ،‌افتخاري ،‌درست مصرف كن!



اين همه جيب مملو از خالي ! شكر آن را به جا نمي آري؟

تا همين يك نفس كشيدن را ، كم نياري ! درست مصرف كن

 

شاعر: راشد انصاري

دسته ها : طنز
1390/2/8 10:31
سال 1332

دختر خانواده همراه با مادرش كنار حوض روي تخت چوبي نشسته اند و يك ظرف هندوانه قرمز جلوي آنهاست. دختر خانواده براي دختر همسايه تعريف مي كند:

آره زري جون، داداش فرمونم وقتي شنيد اين پسر لاغرمردني به من متلك گفته همچين زدش كه به سوسك مي گفت خرس قطبي. تازه خود داداشم هم گفته مي خواد برام يه شوهر خوب پيدا كنه.

مادر دختر مي گويد:

خدا سايهء مرد را از سر هيچ خونه اي ورنداره!

سال 1342

پدر خانواده با عصبانيت وارد اتاق مي شود و پس از آنكه كمي جَنَم رو كرد و چهار تا كاسه كوزه را زد شكست، فرياد مي زند:

دخترهء چشم سفيد حالا واسهء من دانشگاه قبول ميشه... چشمم روشن... مردم از فردا نمي گويند آقا رضا غيرتِ تو شكر؟ هيچي ديگه ولش كن فردا مي خواهد شلوار مدل برمودايي و مانتوي بدن نما بپوشد و نوبل صلح هم بگيره... زن اگر اجنبي ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چي مي
گويند؟

مادر خانواده با لحن التماس آميز مي گويد:

مرد، حالا چرا شلوغش مي كني؟ نوبل و برمودا چيه؟ دخترمون فقط دانشگاه قبول شده، همين... اين قدر سخت نگير...

بالاخره با اصرارهاي مادر، پدر قبول مي كند دخترش به دانشگاه برود. وقتي پدر قانع شده سيگارش را روشن مي كند و مادر مي گويد:

مرد، خدا سايهء تو را از سر ما كم نكند!


سال 1352

فريادِ مردِ خانواده تمام كوچه را پر مي كند:

چي؟! مي خواهد برود سرِ كار؟! يعني من اين قدر بي غيرت شدم كه دخترم بره سر كار و پول بيآره تو خونه؟ پس من اينجا هويجم؟ مگر اين كه بابت اين بي آبرويي از روي نعش من رد شويد... كسي از روي نعش مرد خانواده رد نمي شود.

ولي دختر خانواده هم چند ماه بعد با وجود غرغرهاي پدرش بالاخره سر كار مي رود. صداي مادر خانواده به گوش مي رسد:

مرد، خدا تو را براي ما حفظ كند!


سال 1382

مرد خانواده:

آخه خانم اين چه وضعيه؟ روز اولي كه آمدي خواستگاريم، گفتم دلم نمي خواهد زنم از اين مانتوها بپوشد و آرايش كند، گفتي دورهء اين اٌمٌل بازي
ها گذشته، ما هم گفتيم چشم! بعد گفتي اگر خانه خريدي به جاي مهريه خانه را به نامم كن، گفتم چشم! آن اول حق طلاق را هم از ما گرفتي، حالا هم مي گويي بنشينم توي خانه بچه داري كنم؟

زن:

عزيزم مگه چه اشكالي داره؟ مگه تو ماهي چقدر حقوق مي گيري؟ تمام حقوقت هم بابت كرايه تاكسي، خرج ناهار خودت و مهد كودك بچه و جريمهء ماشينت مي رود. حالا اگر بنشيني توي خانه و از بچه نگه داري كني هم خرجمان كم مي شود هم بچه مان وقتي بزرگ شد از كمبود محبتِ پدر و مادر رنج نمي برد... آفرين عزيزم ...
خدا سايه ات را (فعلا) سر ما نگه دارد...

سال 1482

زن خانواده:

عزيزم تو كه انقدر فسيل نبودي. مثلا توي دوستانت به روشن فكري معروفي. آخه چه اشكالي دارد؟ اين همه سال ما زن ها بچه دار شديم حالا به كمك علم چند وقتي هم شما مردها از اين كارها بكنيد. اصلا مگر نمي گفتي جد بزرگت هميشه مي گفته: چه مردي بود كز زني كم بود؟

پس از مقداري بحث منطقي مرد بالاخره قبول مي كند و نه ماه بعد وقتي بچه بغل وارد خانه مي شود زن با عشوه مي گويد:

مرد ... يعني سايه تو تا كي بالاي سر ماست؟

سال 1582

چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حاليكه سبزي پاك مي كنند آهسته مشغول تبادل نظرند.

- آره... مي گويند هدف اين جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضايع شدهء مردهاست...

- حق با آقا جمشيده... ببينيد اين زن ها چقدر از ما سواستفاده مي كنند؟ تا وقتي خونهء بابامونيم بايد آشپزي و بچه داري و اينها را ياد بگيريم و توسري بخوريم، بعدش هم بدون م زنمان مي دهند و زنمان هم مارا استثمار مي كند...

- خب مي گفتم... اسم اين جنبش سيبيليسم است و... در اين حال با ورود خانم يكي از آنها بحث به زياد بودن گِل سبزي كشيده مي شود!

زن مي گويد:

خدا سايهء شما مردها را از سر سبزي ها كم نكند!


سال 1882

راديو، موج FM، شبكهء پيام (صداي يك خانم):

بااعلام ساعت نه شب شما خانم هاي عزيز را در جريان آخرين اخبار رسيده قرار مي دهم: به گزارش خبرگزاري بانوپرس دقايقي قبل سايهء آخرين نمونهء نادر از جنس «مرد» از روي كرهء زمين محو شد! پس از پايان عمر اين آخرين بازمانده از شاخهء زينتي مردها از اين پس نام اين موجودات را فقط در كتاب هاي تاريخ مي توان پيدا كرد. ساعت 9 و 15 دقيقه با خبرهاي جديدي در خدمت شما خانم هاي عزيز خواهم بود.

دينگ دينگ!

 
منبع اصلي يافت نشد!

منبع: وبلاگ كتيبه دل
دسته ها : طنز
1390/2/8 10:29

* تمامي آقايون شديداً گرفتار كار و بيزنس خودشون هستند

* در حالـي كه شديداً گرفتار كار و بيزنس خودشون هستند، ولي در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند.

* در حالـي كه در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند، ولي اون ها رو به حساب نمي آرن.

* در حالي كه اون هارو به حساب نمي آرن، ولي هميشه يكي تو دست و بالشون هست.

* در حالي كه هميشه يكي تو دست و با لشون هست،ولي بازم شانسشون رو روي تور كردن بقيه خانوم ها امتحان مي كنن.

* در حالي كه شانس شونو روي بقيه خانوم ها امتحان مي كنن،ولي دستپاچه مي شن وقتي زني تركشون مي كنه.

* در حالي كه دستپاچه مي شن وقتي زني تركشون مي كنه، ولي بازم درس عبرت نمي گيرن وهنوز هم مي خوان شانس شون رو روي بقيه خانوم ها امتحان كنند.(نمي دونن شانس فقط يك بار در خونهً آدمو ميزنه)

و اما خانوما

* براي بيشتر خانوم ها مهم ترين مسئله ،امنيت مالي است.

* با اين كه امنيت مالي برايشان بسيار مهم است،ولي باز هم بيرون مي رن و لباس هاي گرون قيمت مي خرن.

* با اين كه هميشه لباس هاي گرون قيمت مي خرن،ولي مدام ميگن كه چيزي ندارن بپوشن.

* با اين كه مي گن چيزي ندارن بپوشن، ولي هميشه هم قشنگ و شيك لباس مي پوشن.

* با اين كه هميشه قشنگ و شيك لباس مي پوشن،ولي مي گن لباس هام ديگه كهنه و درب و داغونه.

* با اين كه ميگن كه لباس هاشون كهنه و درب و داغونه،ولي انتظار دارن كه شما هميشه از تيپ شون تعريف كنيد.

* با اين كه هميشه انتظار دارن ازتيپ شون تعريف كنيد، ولي وقتي هم شما اين كار رو مي كنين...حرف هاتونو باور نمي كنن.(مي فهمن كه داري مخ شونو مي زني)

حالا كار كدومشون بدترههههههههههه؟

 

دسته ها : طنز
1390/2/8 10:26

(بچه ها شب كه ميشه با ياد پيكان ميخوابند)
چراغ خشگلشو بنز و بي ام و ندارند
 حتي تو سرعت و قدرت پيش تو كم ميارن
موتور و ترمز  و گازت منو حيرون ميكنه
  سپر و فرمون نازت منو حيرون ميكنه
آينه هاي بغلت توپه چراغت خفنه
صندليت اند كلاسه ظاهرت عشق منه
اگه پيشم نباشي آفتاب و بارون ميخورم
مسافر ميكشم و از بغلت نون ميخورم
من و تو فرزاد و فرحناز و عيال
ميشينيم و ميبربي ما رو تا درياي شمال
پيش تو جاده يخزده معني نداره
يخ جاده پيش لاستيكهاي تو كم مياره
الهي رنگ و لعابت هميشه تازه باشه
روغن و بنزين و آبت خوب و اندازه باشه

Laughing

دسته ها : طنز
1390/2/7 13:49
X